آیا اهل سنت اطاعت ازحاکم ظالم را واجب میدانند؟
یک اتهام شیعه،به اهل سنت این است که میگوید:
اهل سنت اطاعت از حاکم ظالم را واجب میدانند!
شیعه ها بی دلیل به خود میبالند و میگویند:
اما ما پیرو امام حسینیم و زیربار دستور ستمگران نمیرویم!!
شیعه میگوید:
دودمان ننگين بنى اميه كه با نسبت دادن دروغ به پيامبر گرامى، احاديثى را در راستاى سركوبى نهضتها و قيام مردم در برابر حكومت ستمگران، جعل و در ميان مردم منتشر ساخته اند.و در روايتى به دروغ و افتراء، از قول رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند كه فرموده است:
پيشوايانى بعد از من خواهند آمد كه نه از هدايتهاى من بهره اى برده اند و نه به سنت من عمل ميكنند، و قلوب آنان همانا قلوب شياطينى است كه در درون جسم آدمى قرار گرفته باشد.
راوى مىپرسد: اگر چنين عصرى را درك نموديم وظيفه ما چيست؟
حضرت فرمود: تكليف شما پيروى از اين چنين حاكمان جور است، اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار دهند، و اموال شما را غارت نمايند، وظيفه شما اطاعت و فرمان بردن است.
صحيح مسلم: 20/6، كتاب الأمارة باب الأمر بلزوم الجماعة ح 51.
و با توجه به اين چنين روايات ساختگى است كه فقهاء اهل سنت،هرگونه قيام در برابر حاكم جائر را محكوم نموده و جايز نمىشمارند.
نووى عالم بلند آوازه اهل سنت مىگويد:
قيام و مبارزه با حاكمان - اگر چه اين حاكمان فاسق و ستمگر باشند - به اجماع مسلمين حرام است. و حاكم جامعه با ارتكاب ستم از منصب خويش عزل نخواهد شد. شرح مسلم للنووي: 229/12.همين سخن را تفتازانى و ايجى از بنيان گذاران مكتب كلامى اهل سنت گفته اند.شرح المقاصد ج 2، ص71 ؛ المواقف: 349/8. چقدر فرق است ميان پيشواى اهل سنت و ميان رهبر جامعه شيعه كه فرياد ميزند:
هر کس سلطان ستمگري را ديد ... در ميان مسلمين با گناه و دشمني و مخالفت با حق حکمراني مي کند و به هيچ شيوه اي ( اعم از گفتار و عمل ) قابل تغيير و اصلاح نيست، بر خداوند سزاوار است که او را در جايگاه واقعيش ( جهنم ) وارد کند .
بحار الأنوار ج 44، ص 382،
و لذا امروز ميبينيم كه دشمنان اسلام بويژه امريكا با تمام توان و امكانات به مبارزه با اين فرهنگ شورش و قيام در برابر استبداد در آمده.
ولى سياستهاى اسلام كشورهاى ديگر را كه روحيه سازش با استبداد را از رهبران خويش به ارث برده اند، تأييد مىكند.
پاسخ اهل سنت:
اولا بین ادعای شیعه و عملکردش، فاصله از زمین تا آسمان است. بلکه این شیعه است که هروقت، کفار به کشورهای اسلامی تاخته اند، با تمام توان در خدمت آنها بوده و حکم پادشاهی خود را را آنها گرفته است.
عملکرد شیعه در زمان حمله مغول را در تاریخ خوانده ایم .هرکس باور ندارد کارنامه امروز شیعه را در عراق ببینید، شیعه چگونه در عراق صاحب دولت شد؟ آیا در جنگ با صدام ستمگر این تاج را بر سر نهاد ؟یا با خدمت به ارتش اشغالگر آمریکا، پاداش گرفت؟!
همین نویسنده بحار الانوار ؛ علامه مجلسی؛ که این حدیث را شیعه، از کتاب او شاهد آورده،خودش وزیر دایمی شاه سلطان حسین صفوی بوده است.
شاه سلطان حسین، اگر هیج ظلمی نکرده باشد همین ظلم او را بس که که 5000 زن داشته و اگر قرار بود شبها را بین زنان تقسیم کند در هر بیست سال، فقط یک شب به هر زن میرسید !!
آیا علامه مجلسی در مقابل این ظلم به یاری زنان رفته یا در خدمت شاه شهوت ران بوده ؟
وانگهی شیعه با قانون تقیه، قبولی حکومت کافران و ظالمان را قانون مند کرده است، و کار حسین ربطی به شیعه ندارد، شیعه نه حسین را در نبرد کربلا یاری کرد و نه در طول تاریخ حسین وار عمل نمود.
با گریه که نمیشود جلوی ظالمان ایستاد باید شمشیر بدست گرفت و جنگید.
دوما
شیعه مثل همیشه، با برداشت های مغرضانه از کتب اهل سنت، سعی در گمراه کردن پیروان خود دارد، شیعه مطمئن است که اهل سنت اینقدر حوصله ندارند که هر دروغش را جدا جدا پاسخ گویند!!
حالا ببینیم اینجا،دروغ شیعه در چیست؟ مگر نه این است که که از صحیح مسلم نقل قول کرده است ؟! پس چرا آنها را متهم به دروغگویی میکنیم؟!
آری حدیث در کتاب ما هست. اما برداشت آنها درست نیست، و بی توجه ای آنها به روایات دیگر در این باره، آنها را پیش ما متهم میکند.
اهل سنت از حدیث، این را نمیفهمند که شیعه میگوید،
آیا حسین که بر یزید شورید، از ما و مورد تایید ما نبود ؟
آیا ابن زبیر که بر یزید شورید، از اهل سنت نبود؟
آیا بنی عباس که پس از جنگی خونین، حکومت را از بنی امیه گرفتند، باغی یودند؟ ایا ائمه اهلسنت که در زمان بنی عباس زندگی میکردند،هرگز گفته اند که حکومت بنی عباس، شرعی نیست ؟
آیا امام احمد بن حنبل با مامون ؛در قضیه خلق قران؛ مخالفت نکرد؟ و از فرمان او سر نپیچید؟ آیا شلاق را پذیرا نشد ؟ پس چرا به حدیث مسلم عمل نکرد؟
جواب ساده است. برداشتی که شیعه از حدیث میکند درست نیست .
اگر برداشت شیعه درست میبود، امام احمد باید تا پای مرگ، شلاق نمیخورد و باید روی حرف خلیفه وقت، مامون الرشید حرف نمیزد !منظور از حدیث، ظلم شخصی و فردی است،یعنی اگر حاکمی بما زور بگوید مثلا، میگوید کسی حق ندارد بدون اجازه من از شهر خارج شود، این دستور بی معنی و نادرست است و در آن ضررهای هم هست، اما اسلام اینجا از ما میخواهد که بشنویم و اطاعت کنیم،
یا مال ما را بگیرد یا بیخود ما را زندانی کند، باز مامور به تحمل هستیم، اینجا مثال شاه و حاکم، مثال پدری جاهل است که پسرش را آزار میدهد با این وجود پسر مامور است حرمت پدر را نگه دارد
حاکم هم برای یک جامعه، اهمیتی عظیم و حیاتی دارد، اداره جامعه توسط حاکمی ظالم، هزار بار بهتر از هرج و مرج است، یعنی اگر ما نعم البدلی نداشته باشیم پس صبر میکنم
البته این صبر حدود و شرایطی دارد.
اما اگر حاکم گفت: نماز صبح را دو رکعت و نیم بخوانید قبول نمیکنیم. این حدیث اینجا کاربرد ندارد.
علمای شیعه اگر قلبی بیمار نمیداشتند براحتی میتوانستند دریابند که اهل سنت چه میگویند. اما مردمی که قیچی در دست و قلب مریضی در سینه دارند، هرگز راه هدایت را نمیابند.
شما متن نوشته شیعه را دوباره بخوانید.
میگوید: امام تفتازانی هم گفته که باید از حاکم بدون چون چرا اطاعت کنیم.
اما زندگی عملی امام تفتازانی جلوی چشم ماست، شاه اسماعیل به شهر هرات میاید و او را از زندان به پیشش میاورند، شاه اسماعیل صفوی به او میگوید خلفای راشدین را فحش بده!میگوید نه!
و بدنش را باقیچی کم کم میبرند تا میمیرد اما از حاکم ظالم اطاعت نمیکند،
حال شیعه میگوید: تفتازانی گفته از حاکم اطاعت کنید ولو که هر کی باشد و هرچی بگوید!!
نه سخن تفتازانی این نیست، و عملش شاهد است که شیعه داردبه او و به اهل سنت تهمت میزند.
آری اگر حاکم، مال تفتازانی را مصادره میکرد، او بنا بر متن حدیث فوق، قیام نمیکرد،اما وقتی حاکم زن پیامبر را فحش داد،تفتازانی دانست که این حدیث اطاعت از حاکم، دیگر کاربرد ندارد، و او باید مخالفت خود را با شاه اعلام کند، ولو آنکه به بدترین وضع کشته شود.
و دیدیم در بدترین شرایط مخالفت کرد، کم کم گوشت بدنش را درحالتی که زنده بود در قطعات کوچک،قیچی میکردند تا شهید شد،اما این عالم بزرگ دست از مخالفت با حاکم برنداشت
و باز جای حیرت دارد که شیعه با ذکر نام او، به عقیده او طعن میزند. درحالیکه خود علمای شیعه، در بفل آمریکا و مغول آرمیده اند!! همیشه آرمیده و و تسلیم محض هستند!!
تفتازانی در زندان مخالفت کرد، اگر لشکری میداشت حتما قیام هم میکرد.
پس ای شیعه !چرا طعنه میزنی بما؟ آنهم طعنه ای دروغ، سراپا دروغ؟!
پس ای شیعه! چرا این حدیث ها را در کتاب ما ندیدی؟
رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده اند:
1- لا طاعة لأحد في معصية الله تبارك وتعالى
از هیچکس نباید در کاری که در آن کار، نافرمانی الله است، پیروی کنید. السلسله الصحیحه179
2- لا طاعة ( لبشر ) في معصية الله ؛ إنما الطاعة في المعروف .
پیروی از هیچ بشری در نافرمانی الله جایز نیست، شما فقط باید در کارهای نیک فرمانبردار( حاکمان ) باشید
السلسله الصحیحه181
3 - عبد الرحمن بن عبد رب الكعبة میگوید داخل مسجد الحرام شدم و دیدیم عبدالله پسر عمرو بن عاص در سایه کعبه نشسته است و مردم دورش جمع شده اند،و منهم آمدم و در بین آن جمع نشستم.
پس شنیدم عبدالله میگوید،در سفری همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم بودیم و در بین راه در جایی اطراق کردیم و هرکس از ما به کاری مشغول بودیم،که به ناگهان ندا آمد که رسول الله امر فرموده همه ما جمع شویم و جمع شدیم و آنگاه رسول الله فرمودند:
پیش از من هیچ پیامبری نیامده مگر آنکه بر او واجب بوده که امت خود را از چیزهای خیری که میداند، بهره مند سازد و از خطرهای که میشناسد بر حذر دارد.
و اما امت اسلام، عافیت و عاقبت به خیریش، در اولش است و بعد، دچار بلاها میشود و دجار اموری میشود که دوست ندارید ، و فتنه ها پی در پی میاید و فتنه ای میاید و مومن میگوید این مرا هلاک خواهد کرد! پس فتنه بر طرف میشود و فتنه بعدی نمودار میگردد و مومن میگوید این دیگر از بینم میبرد!!
پس هرکس که در عین ایمان داشتن به خدا و روز قیامت، دوست دارد که از آتش نجات یابد و در بهشت داخل شود و به آرزوهای خود برسد، پس باید در این وقت بلاها و فتن،هرچه را که برای خود میپسندد برای مردم نیز بپسندد
و هرکس که با امامی بیعت کرد، پس باید تا آنجا که میتواند از او اطاعت کند و اگر شخص دیگری با این امام جنگید و مدعی گرفتن حکومت از او شد، باید گردنش را بزنید،
عبد الرحمن بن عبد رب الكعبة میگوید به او نزدیک شدم و گفتم: قسم میدهم ترا به خدا که آیا این را از رسول الله شنیده ای؟
حضرت عبدالله بن عمرو بن عاص به گوشها و قلبش اشاره کرد و گفت :آری با این گوشها شنیدم و با این قلب به خوبی سخنان رسول الله را درک کردم و فهمیدم.
عبد الرحمن بن عبد رب الكعبة میگوید به او گفتم ولی این پسر عمه تو معاویه،به ما دستور میدهد که اموال یکدیگر را به باطل بگیریم و و همدیگر را بکشیم در حالیکه الله میفرماید(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ ۚ وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا) «النساء/29» ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است.
حضرت عبدالله بن عمرو لحظاتی ساکت شد و بعد فرمود:
در کارهای معروف، اطاعت او را کنید و اگر معاویه امر به منکر کرد با او مخالفت کنید.
السلسله الصحيحه شماره 3431
اي شيعه!
اين حدیث هم در کتاب مسلم بود .چرا آن را ندیده ای ؟!!
ای علمای شیعه! آیا با این کج نویسی های شما، ما حق نداریم همان سوالی که الله در قران از اهل کتاب پرسیده را از شما بپرسیم؟
(یا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)«71»
ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل می آمیزید و مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟!
ای عالم شیعی!
تویی که عقیده ما را میدانی تو که عمل ما را میبینی ( مثلا عمل تفتازانی )را، پس چرا حقیقت را میپوشانی؟
خواننده گرامی
در پایان این بحث لازم است که چند نکته را بگویم:
اول اینکه احادیث در باره نافرمانی و سرپیچی از فرمان حاکمانی که امر به منکر میکنند، بیشمار است و ما خلاصه نوشتیم .
دوم اینکه هرچند در ظلم شخصی و فردی، مامور به صبر و اطاعت از حاکم هستیم، اما در همان حال باید به او، با سخن گویی اعتراض کنیم .خصوصا علما در این باره وظیفه سنگینی دارند و باید سکوت نکنند در عین اطاعت باید که با زبان مخالفت کنند.
سوما حتی در این جا نیز ما از سر ناچاری اطاعت میکنیم. یعنی بین دو ضرر، ضرر کوچکتر را انتخاب میکنیم تا از پدید آمدن هرج و مرج اجتناب کرده باشیم، اما اگر گروهی مطمئن هستند که میتوانند حاکم ظالم را از بین ببرند،اقدام انها را نادرست نمیبینیم
اما همه ترس ما از این است که مبادا اوضاع از بد، بدتر شود.
چهارما حاکم ظالم پیش ما محبوب نیست، در احادیث، آنها بدترین افراد بشر نامیده شده اند و به انها وعید سخترین عذاب اخروی و دنیوی داده شده است و ما ماموریم از آنها متنفر باشیم .
در آخر این را هم بگوییم که حالا هرکس به ما اعتراض کند، بکند اما شیعه دیگر چنین حقی را ندارد زیرا شیعه همیشه یک دین درباری بوده، و علمای شیعه با آنکه سنگ حسین را به سینه میزنند اما در طول تاریخ با بدترین ظالمان تاریخ همراه بوده اند مثال همراهی و کمک آنها به مغول در قرن 7 و مثال همراهی آنها با آمریکا در قرن، حاضر جلوی چشم همه ماست.
محمد باقر سجودی
- 5514 بازدید
- نسخه چاپی