چرا پیامبر با وجود آگاهی به علم غیب،به عایشه پاکدامن ،شک کردند و ایشان را تنبیه نمودند؟
شیعه ها میگویند احادیث اهل سنت، پیامبر را ظالم نشان میدهند.
این تهمتشان، ریشه در ایمانشان دارد، آنها پیامبر و امامان خود را، آگاه به علم غیب میدانند. این از عقاید محوری آنهاست که بخاطر آن آماده اند تا قرآن را زیر سوال ببرند، اما حاضر نیستند از اعتقاد خود دست بردارند و جالب اینکه بما طعنه هم میزنند!
شیعه میگوید:
اهل سنت به رسول الله تهمت های ناروا میزنند در مهم ترین کتاب آنها یعنی صحیح بخاری نوشته شده که:
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) نزد عایشه آمد به او گفت:
ای عایشه! از تو به من چنین و چنان رسیده (خبر رسیده كه مرتكب زنا شدى) پس اگر بی گناه باشی خدا تو را تبرئه خواهد كرد و اگر گناه كردى استغفار كن و به درگاه او توبه كن پس اگر عبد به درگاه خدا توبه كند خدا او را می بخشد . . .
صحیح البخاری ج 5 ص 58،
آیا این حدیث نشانه مشكوك بودن پیامبر به همسر خود نیست ؟! آیا نقل این حدیث در معتبر ترین كتب اهل سنت یعنی صحیح بخاری توهین به رسول خدا و تهمت زدن به همسر او نیست!؟
صحیح بخاری در ادامه تهمتها و اهانتها نقل می كند: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم یك ماه پیش عایشه ننشست!
عایشه می گوید: از زمانی كه شایعات درباره من مطرح شده بود پیامبر نزد من نشستند و یك ماه گذشت و آیه ای در شان من نازل نشد.
صحیح بخاری ج 5 ص 59.
آیا مى توان پذیرفت كه پیامبری که خداوند او را مایه رحمت برای جهانیان معرفی می کند به خاطر شایعاتى بى اساس كه منافقى آن را ساخته و چند نفر نیز آن را تقویت كردند ، قبل از هرگونه تحقیقى رعایت حق همسر را نكرده و یكماه از او جدا باشد؟!
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» ﴿الأنبياء: ١٠٧﴾
آری اینگونه نسبت های ناروا به پیامبر خدا در حالی است که خداوند در مورد آن حضرت می فرماید:
«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾» (النجم / 3و4)
او از روزی هوای نفس چیزی نمیگوید، و قرآن چیزی جز وحی الهی نیست.
پاسخ اهل سنت:
اول اینکه قرآن بصراحت و آشکارا میگوید که پیامبر غیب نمیداند:
(قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّی مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یوحَى إِلَی قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ) «الأنعام/50»بگو: «من نمیگویم خزاین خدا نزد من است؛ و من،از غیب آگاه نیستم! .......پس چرا نمیاندیشید؟!»
(قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ) «الأعراف/188»
بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ و اگر از غیب باخبر میبودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید؛
یعنی قرآن ، از این واضح تر دیگر چه بگوید؟ هم میگوید رسول الله غیب نمیداند، هم جمله شرطی میاورد که اگر غیب میدانست به او ضرر نمیرسد.
مثل همین ضرری که از تهمت به عایشه به ایشان رسید، یک ماه نگران و دلپریشان بودند، و از عایشه دوری میکردند.
اما شیعه کاری به نص قرآن ندارد!! برای او عقایدش غیر قابل بحث هستند.
شیعه ها بر این باورند که اگر برگ از هر درختی ( از روز ازل تا روز قیامت) بر زمین بیافتد، امام میداند که کی افتاد و چرا افتاد و اگر نیافتد امام میداند که چرا نیافتاد
شوخی نیست، این عقیده شیعه هاست ! این در اصول کافی ؛ یعنی در مهمترین کتابشان؛ نوشته شده است
حتی شیعه بیشتر از این هم را میگوید:
بیشتر از این هم مگر ممکن است ؟ آری! آری!
شیعه میگوید حضرت علی اگر برگ از هر درختی بیافتد را میداند، نیافتد را هم میداند! و برگ نیافتاده اگر میافتاد را هم میدانست که آن برگ چه سرنوشتی میداشت!!
درک مساله کمی مشکل است؟ پس به این مثال توجه کنید:
من پسری داشتم که در یک و نیم سالگی مرد، شیعه میگوید امام زمان قبل از تولد این بچه، میدانست که سجودی پسری بنام عمر خواهد داشت و با پشتوانه علم غیب، امام زمان همچنین میدانست که این بچه در یک و نیم سالگی میمیرد، اما اگر این بچه نمیمرد باز امام زمان میدانست که در صورت زنده ماندن این بچه بزرگ شود با کی عروسی میکند و چه کاره میشود .
یعنی از نظر شیعه، امام زمان علم بود و نبود را دارد که دارد!
از این بیشتر علم (نبود) را اگر (میبود) نیز دارد!! یعنی علم به عالم وهم و خیال را هم دارد!!
شیعه میگوید این معقول است، که رسول الله به زن پاکدامنش بدگمان شود ؟
چرا معقول نیست ؟ حضرت موسی با آنکه پیامبر بود وقتی عصایش تبدیل به اژدها شد پا بفرار نهاد.
«أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ یعَقِّبْ یا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِینَ»«القصص/31»
عصایت را بیفکن!» هنگامی که موسی (عصا را افکند و) دید همچون ماری با سرعت حرکت میکند، ترسید و به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستی!
حتی از این بیشتر موسی علیه السلام، با وجود داشتن پنجه درخشان و عصای جادویی، باز از جادوی جادوگران ترسید:
«قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیهُمْ یخَیلُ إِلَیهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى»«66»
گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهای جادوگران بر اثر سحرشان چنان به نظر میرسید که حرکت میکند!
«فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسَى»«طه/67»
موسی ترسی در دل احساس کرد
هان ای برادران شیعه ! معقول است یا نیست ؟ آیا از این بیشتر میخواهید ؟ پس گوش کنید !
پیامبر به عایشه بدگمان شد، اما او را نزد. در حالیکه به گواهی قرآن، موسی برادر بیگناه خود را زد . آیه را ببینید:
«وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یجُرُّهُ إِلَیهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَكَادُوا یقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِی الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»«الأعراف/150»
و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، ..........و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» (قَالَ یا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَیتَهُمْ ضَلُّوا«92» أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیتَ أَمْرِی)«93»
(موسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند.از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟!»
(قَالَ یا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی)«94»
(هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! [ ای برادر!] ریش و سر مرا مکش ! .......سوره طه
مشاهده کردید موسی برادرش را گناهکار میداند، برادری که مقام پیامری دارد و ریش برادر خود را با عصبانیت میکشد در حالیکه او بیگناه است
پس شیعه چرا بر روایت سنی خرده میگیرد و منکر میشود که حضرت محمد عیاشه را بازخواست کرده باشد؟
در حالیکه شیعه میگوید من به قرآن ایمان دارم، پس چرا از حدیث ما تعجب میکند؟ در حالیکه روایت ما شاهد از قرآن دارد، شاهد از کار موسی دارد.
آخوند شیعی اگر ایمان دارد پس ببینید رفتار موسی را با برادرش، پس شیعه چه چوابی دارد؟ بگوید! میشنویم !!
اما این تفسیر شیعه از آیه:
«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾» (النجم / 3و4)
او از روزی هوای نفس چیزی نمیگوید، و قرآن چیزی جز وحی الهی نیست.
تفسیری نادرست است ؛ آیه دارد درباره قرآن سخن میگوید و ادعای کافران را رد میکند که فکر میکردند قرآن ساخته خود رسول الله است.
آیه نمیگوید که هر سخن رسول وحی است، آیا سخنان مزاح گونه رسول نیز وحی است؟ آیا وقتی رسول الله در خانه میپرسید امروز غذا چیست؟ این وحی است؟!!!
شیعه باید بس کند این بیهوده گری و مسخره بازی را ..... باید تمام کند این نوع نگرش به قرآن و بازی با الفاظ را ......
بله قرآن وحی است. بله سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و احادیث ایشان نیز از هوای نفس نیست و هدایت از طرف الله است اما هر سخن رسول وحی نیست.
در کتابهای ما نوشته که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: اگر گفتم حرفم از طرف الله است پس اشتباه نمیشود ، اما سخنان خودم شاید صحیح باشد یا اشتباه باشد، چون من بشرم
عن رَافِعُ بْنُ خَدِیجٍ قَالَ قَدِمَ نَبِىُّ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- الْمَدِینَةَ وَهُمْ یأْبُرُونَ النَّخْلَ یقُولُونَ یلَقِّحُونَ النَّخْلَ فَقَالَ « مَا تَصْنَعُونَ ». قَالُوا كُنَّا نَصْنَعُهُ قَالَ « لَعَلَّكُمْ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا كَانَ خَیرًا ». فَتَرَكُوهُ فَنَفَضَتْ أَوْ فَنَقَصَتْ - قَالَ - فَذَكَرُوا ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ « إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَىْءٍ مِنْ دِینِكُمْ فَخُذُوا بِهِ وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَىْءٍ مِنْ رَأْىٍ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ- صحیح مسلم
............. فإنما أنا بشر مثلكم وإن الظن یخطئ ویصیب ولكن ما قلت لكم قال الله فلن أكذب على الله . ( سنن ابن ماجة رافع میگوید وقتیکه پیامبر به مدینه تشریف آوردند دیدند که مردم شاخه درخت نر را به درخت ماده میزنند.
پرسیدند چه میکنید؟ گفتند کار ابا اجدادی ماست. فرمود این کار را نکنید بهتر است!
مردم مدینه کار تلقیح درختان را رها کردند و محصول کم شد و خرما نرسیده و کال ، از درخت ریخت. به رسول الله جریان را گفتند، فرمود:
من بشرم، اگر در امور دین بشما امری کردم قبول کنید و اگر در امور دنیا نظری دادم پس من هم مثل شما بشرم
و در ترمذی آمده که فرمودند:
من بشری مثل شما هستم،و گمانم و نظرم گاهی اشتباه گاهی درست است، و لی اگر گفتم از طرف الله است یا الله فرموده پس هرگز بر الله دروغ نمیبندم.
خواننده گرامی!
شما را بخداوند قسم آیا این بهتر است یا این نظر شیعه که گمان میکند وقتی پیامبری به همسرش گفت نهار نان و گوشت درست کن! این گفته معمولی هم وحی است !!!
خلاصه بحث
شک پیامبر به همسرش ؛قبل از نزول وحی؛ کاری عادیست، اما بخاطر شک، عایشه را مجازات نکردند، و اینکه یکماه با عایشه حرف نزدند، عایشه مستحق این مجازات بود، زیرا او اندکی مقصر بود! با توجه به مقامش و با توجه به دهان منافقان گرگ صفت منتظر فرصت، باید بیشتر مراقب ساعت حرکت کاروان میبود ، به هرحال عقب ماندن از کاروان نیز نشانه بی دقتی ایشان است ( چون جوان بود و کم تجربه )
و اگر عایشه توسط پیامبر ( با دوری یکماهه )تنبیه شد ، این را نباید کاری خلاف عدل بدانیم.
محمد باقر سجودى
- 6659 بازدید
- نسخه چاپی