آيا ابوبكر و عمر رضی الله عنهما منافقي را در كار حكومتي بكار گماشتند؟
اما معاويه پسر ابوسفيان و امثال او از آزادشدگاني هستند كه بعد از فتح مكه مسلمان شدند و عكرمه پسر ابوجهل، حارث پسر هشام، سهيل پسر عمرو، صفوان پسر اميه، ابوسفيان پسر حارث نوه عبدالمطلب و كساني غير از آنها كه به اتفاق مسلمين، مسلمان شدنشان بسيار عالي بود از آن جمله اند(رضی الله عنهم اجمعین). كه بعد از آن احدي از آنها متهم به نفاق نگرديد.
رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ماموريت كتابت وحي را به معاويه پسر ابوسفيان داد و در موردش فرمود: «اللَّهُمَّ عَلِّمْهُ الْكِتَابَ وَالْحِسَابَ وقِهِ العَذَابَ» «بار الها به او كتاب و حساب بياموز و از عذاب محفوظش بدار». يزيد پسر ابوسفيان برادر معاويه از او بهتر و افضلتر ميباشد. او يكي از فرماندهاني است كه ابوبكر صديق رضی الله عنه در جريان فتح شام به كار گمارد و او را به وصيتي معروف سفارش نمود. ابوبكر رضی الله عنه راه ميرفت و يزيد سوار بر اسب بود. در آن حال گفت: اي خليفة رسول خدا يا تو نيز سوار ميشوي و يا من هم پياده ميگردم. ابوبكر فرمود: نه من سوار ميشوم و نه تو پياده ميگردي بلكه من ميخواهم با برداشتن گامهايي در راه خدا، مأجور گردم. عمرو بن عاص يكي ديگر از فرماندهان و سومي شرجبيل پسر حسنه و چهارمي كه سمت فرماندهي كل را هم داشت خالد بن وليد بود كه عمر رضی الله عنه او را عزل و فرماندهي را به ابوعبيده عامر پسر جراح سپرد، همان كسي كه در حديث صحيح از پيامبر روايت شده كه او امين اين امت است. شام به فرماندهي او و عراق نيز به فرماندهي سعد پسر وقاص فتح گرديد.
هنگاميكه در خلافت عمر، يزيد پسر ابوسفيان وفات نمود، برادرش، معاويه را به جاي او به كار گمارد. عمر پسر خطاب رضی الله عنه تيزبينترين مردم و آگاهترين آنها به احوال مردمان و پايدارترين و عالمترينشان به حق بود تا جايي كه علي بن ابي طالب رضی الله عنه در موردش ميفرمود: ما همواره ميگفتيم كه گويا اطمينان و آرامش بر زبان عمر جاري گشته است. و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در موردش فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ضَرَبَ بِالْحَقِّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ» «همانا الله جل جلاله حق را بر قلب و زبان عمر جاري كرده است».
عبدالله بن عمر ميگويد: نشنيده ام كه عمر بگويد: نظر من بدانگونه است جز اينكه به همانگونه كه نظر داده بود حاصل ميگشت. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: «مَا لَقِيَكَ الشَّيْطَانُ سَالِكًا فَجًّا إِلاَّ سَلَكَ فَجًّا غَيْرَ فَجِّكَ» «نشده كه شيطان تو را در حين عبور از گذري ببيند جز اينكه براي عبور خويش گذرگاهي ديگر برگزيند».
نه ابوبكر و نه عمر هيچ وقت منافقي را بر امور مردم به كار نگماردند و هيچكدام از آن دو اقوام و نزديكان خويش را براي امورات مردمي استفاده نكردند و هرگز در راه خدا لومة لومه كنندگان نتوانست آنها را باز دارد، بلكه هنگامي كه با اهل ارتداد جنگيدند و آنها را به اسلام برگرداندند، آنها را از سوار اسب و حمل سلاح بازداشتند تا اينكه صحت توبه آنها آشكار گردد. عمر رضی الله عنه به سعد بن وقاص كه امير عراق بود فرمود: هيچكدام از آنها را به سرپرستي امورات مردم مگمار و در امورات جنگي با آنها مشورت مكن. در حاليكه در بين آنها فرماندهان بزرگي چون طليعه اسدي، اقرع بن حابس، عيينه بن حصن، اشعث بن قيس كندي و امثال آنها بودند ولي چون ابوبكر و عمر رضی الله عنهما از ايشان به خاطر نفاق بيمناك بودند، امورات مسلمين را به آنها واگذار نكردند. اگر عمرو بن عاص و معاويه بن ابوسفيان و امثال آنها از جمله كساني بودند كه از نفاقشان ميترسيدند، ولايت امور مسلمين را به آنها نميسپردند. جداي از اين عمرو بن عاص كسي بود كه نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه ذات السلاسل فرماندهي را به وي سپرد، و پيامبر هرگز منافقي را بر مسلمين به كار نميگمارد. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ابوسفيان بن حرب پدر معاويه را بر نجران به كار گمارد و اين امر هنگام وفات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نيز بردوام بود. آري رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وفات يافت در حاليكه ابوسفيان نائب او بود و حال آنكه جملگي مؤمنان اتفاق دارند كه اسلام معاويه از اسلام پدرش بهتر بود. پس چگونه ممكن است اينها منافق باشند در حاليكه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در امور مربوط به مسلمانان در علم و عمل به آنها اطمينان و اعتماد نمايد؟!
معلوم است كه معاويه و عمرو بن عاص و غير آنها در بينشان فتنه هايي واقع گشته است اما علي رغم اين مسائل هيچكدام از دوستان و هيچكدام از دشمنانشان چه آنها كه در حال جنگ بودند و چه آنها كه در بينشان جنگ حاكم نبود، آنها را متهم به دروغ بستن به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نكرده اند. بلكه همه دانشمندان اسلامي از صحابه و تابعين و بعد از آنها نيز بر راستگويي و صداقتشان نسبت به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اتفاق دارند. و در روايت و اخبار رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از آنها امين هستند، در حاليكه اگر منافق چيزي را از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نقل كند قابل اعتماد نيست؛ بلكه كذاب است و بر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دروغ بسته است. حال كه مؤمن هستند و الله و رسولش را دوست دارند، هركس آنها را لعن كند، الله و رسولش را معصيت و نافرماني كرده است.
(اقتباس كتاب/ الله الله اصحابی)
- 7562 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
مستندات بی ریشه
با سلام
مباحثی که شمابیان می فرمایید شبهات را دو چندان می کندواین بحث ها موجب شده جوانان از اسلام ببرند و به سمت مسیحیت یا بی دینی سوق پیدا کنند.
اولا تاریخ اسلام از زمانی که نگارش یافته حداقل 200 سال با زمان رسول خدا فاصله داشته وما می فهمیم که چقدر حقایق تاریخی درست منعکس شده یا غلط و ضمن اینکه این نوشته های تاریخی در زمان حکومتهایی بوده که معلوم نیست چقدر اجازه داده اند حقایق تاریخی درست نگارش شودآنوقت شما قسم بخورید حتما این که گفته شده رد خور نداردکه پیغمبر خدا در وصف معاویه بن ابوسفیان یا یزیدبن ابوسفیان این را گفته است واین سمت ها را رسول خدا به اینها داده است که بعدها مستمسکی شده برای دادن حاکمیت شام به معاویه و بعدا هم جنگ با علی و حسن وبعدا هم همه حوادث کربلا وامتداد حکومتهای بنی امیه وبنی عباس وبنابر این این تخم لق را خود پیامبر کاشته!!!
شما بنویسید گروه شیعی هم بنویسد اینها نه تنها دردی را درمان نمی کند که تخم نفاق می پاشد ومسلمانان را به جان هم می اندازد با این حساب اصلا نیاز نبود پیامبری به نام محمد مبعوث به رسالت گردد.
ما با داشتن کتاب ارزشمندی بنام قرآن در مقابل اراجیفی که بنام تورات به خورد مردم می دهند با استناد به اخبار جعلی بی ریشه به جان هم افتاده ایم و به ریشه قرآن می زنیم و بعلت عدم اطلاع از حقایق تاریخی حتی پیامبر خدا را هم زیر سوال می بریم این خیانت از سوی جاهلان شیعی بیشتر از شماست.
شما دوستان بجای این حرفها بهتر است از قرآن سخن بگویید و مردم را با معارف قرآن آشنا کنید و به این داستانهای بی ریشه تکیه نکنید.
سپاسگذارم علیرضا خاک