آيا معاويه ادعاى خلافت داشته است؟

شماره سؤال: 
185


معاويه رضی الله عنه نيز ادعاي خلافت نداشته است و هنگامي كه با علي رضی الله عنه جنگيد به اين خاطر نبوده كه او خليفه است و حتي خود را مستحق آن نيز ندانسته و اين امور در مورد او ثابت است. خود معاويه نيز براي كسي كه اين سؤال را از وي كرده اين مسئله را توضيح داده است. معاويه و اصحابش جنگ را بر علي و يارانش آغاز نكرده اند و برتري طلبي ننموده اند، بلكه علي رضی الله عنه و يارانش آن هنگام كه رأيشان بر اين قرار گرفت، زيرا اطاعت و بيعت كردنشان با علي واجب بود؛ چون نبايد مسلمين غير از يك خليفه داشته باشند و آنها نيز از اطاعت علي رضی الله عنه خارج و از اداي اين واجب امتناع نمودند و نيز اهل شوكت و قدرتند رأيشان بر اين قرار گرفت كه با آنها بجنگند تا اين واجب را ادا نمايند و اطاعت و جماعت حاصل آيد. طرف معاويه رضی الله عنه و اصحابش بر اين باور بودند كه اين امر بر آنها واجب نيست و اگر به اين خاطر كشته شوند مظلوم بوده اند، چون عثمان رضی الله عنه به اتفاق مسلمين به مظلومي كشته شد و قاتلانش نيز در لشكر علي رضی الله عنه بودند و قدرتشان نيز در آن لشكر غالب و ظاهر بود و اگر از اطاعت امتناع نكنيم بر ما ظلم مي‌كنند و بر عليه ما نيز تجاوز خواهند كرد، و براي علي نيز ممكن نيست كه تجاوز آنها را دفع كند، چنانكه نتوانست از عثمان رضی الله عنه نيز دفاع نمايد و بر ما واجب است كه با خليفه‌اي بيعت كنيم كه انصاف را در مورد ما رعايت كند و قادر به رعايت آن هم باشد.

افراد جاهلي در بين هر دو دستة مخالف موجود بودند كه ظن و گمان بد، نسبت به علي و عثمان داشتند كه الله تعالي عثمان و علي رضی الله عنما را از آن بري داشته است. ظن و گمانشان در مورد علي رضي الله عنه اين بود كه دستور به قتل عثمان صادر كرده است و علي س سوگند مي‌خورد در حاليكه بدون سوگند نيز علي صادق و راستگو است و حتي به كشتن عثمان هم ميل نداشته است، و اين مسئله بدون شك و ترديد در مورد علي معلوم و صحيح است، اما اين مسائل را افرادي از دوستداران و دشمنان علي شايع مي‌كردند. دوستدارانش از اين كار قصدشان طعنه زدن به عثمان بود به اينكه او مستحق كشتن بود و علي امر به كشتن وي صادر نموده است. و دشمنانش با اين كار مي‌خواستند به علي ايراد بگيرند كه او بر كشتن خليفه مظلوم و شهيد، قاتلان را ياور بوده است. چون صبر كرده و از او دفاع ننموده است و در دفاع از وي خون مسلماني ريخته نشده است. پس چگونه بايد او را اطاعت كرد؟!

 و نمونه هاي ديگر از اين مسائل كه منحرفين از طرفداران عثمانيه و علويه به آن دامن مي‌زدند و آن را سبب تحليل مسائل قرار مي‌دادند. اما هر دو دسته از طرفين به اين امر اقرار داشتند كه معاويه همتاي علي نيست و در صورت امكان خلافت علي، جايز نمي‌دانستند ديگري خليفه باشد. چون فضيلت و سبقت علي در اسلام، علم، دين، شجاعت و ديگر فضائل او بر همگان آشكار و معلوم بود، چنانكه فضائل ديگر برادرانش چون ابوبكر ، عمر و عثمان و بقية اصحاب رضی الله عنهم آشكار بود و از اهل شورا غير از او و سعد بن ابي وقاص كسي نمانده بود. سعد نيز اين امر را ترك نموده و اين امر منحصر در عثمان و علي بود و آن هنگام نيز كه عثمان وفات نمود فرد معيني جز علي براي اين امر باقي نمانده بود. و تنها شر و فتنه به سبب قتل عثمان روي داد كه اين امر باعث قوت گرفتن اهل ظلم و عدوان، و ضعف اهل علم و ايمان گرديد، تا جايي كه اين تفرقه و اختلاف به جايي رسيد كه اطاعت كردن از ديگري بهتر از اطاعت كردن از وي شد و به خاطر همين مسائل است كه الله تعالي به جماعت و ائتلاف امر مي‌كند و از تفرقه و اختلاف نهي مي‌نمايد. در همين مورد گفته اند: «ما يكرهون في الجماعة خير مما يجمعون من الفرقة» «آنچه در جماعت موجب ناخرسندي است از آنچه در تفرقه موجب خرسندي است بهتر است».
                                                                                                                                               (اقتباس كتاب/ الله الله اصحابى)