آیا حضرت ابوبکر قصد ترور حضرت علی را داشت؟

شماره سؤال: 
203

شیعه مدعی است، حضرت ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند حضرت علی را بخاطر افشاگری بکشند،و برای این منظور، ابوبکر به خالد بن ولید گفت، همینکه نماز صبح تمام شد، سر صف، علی را بکش، باقی ماجرا را از زبان شیعه بشنوید:

شیعه میگوید:
ابوبكر، توطئه ترور حضرت على را طراحى كرد و اين مأموريت را به خالدبن وليد واگذار نمود. ولى از اجراى آن و لو رفتن نقشه و عواقب آن ترسيد و آن را در نماز لغو كرد. چنانچه سمعانى از زبان رواجنی میگوید که او در کوفه، از عمر بن ابراهیم الحسینی درباره این سخن ابوبکر پرسید که در نماز گفته بود:«یا خالد کاری را که به تو گفته بودم نکن »
حسینی جواب داد:
ابوبکر تصمیم به قتل علی داشت و خالد را مامور این کار کرده بود اما در نماز منصرف شد. بنابراین، آيا باز هم مى توان ادعا كرد كه روابط آن دو حسنه بوده و به يكديگر احترام مى گذاشتند؟الأَنساب 3: 95.

پاسخ اهل سنت:
اگر میخواهی از کتاب های ما سخن بگویی پس بدان که روابط آنها بی اندازه حسنه بوده و آنچه را هم که از کتاب انساب نقل کردی تقلبی آشکار است زیرا خود کتاب انساب رواجنی را بما معرفی میکند و نظر خودش و علما را درباره او مینویسد:

قال أبو حاتم بن حبان: عباد بن يعقوب الرواجني من أهل الكوفة، يروي عن شريك، حدثنا عنه شيوخنا، مات سنة خمسين ومائتين في شوال، وكان رافضيا داعية إلى الرفض، ومع ذلك يروي المناكير عن أقوام مشاهير فاستحق الترك، وهو الذي روى عن شريك عن عاصم عن زر عن عبد الله رضي الله عنه، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : "إذا رأيتم معاوية على منبر فاقتلوه" .
قلت : روى عنه جماعة من مشاهير الأئمة، مثل أبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري، لأنه لم يكن داعية إلى هواه .الأنساب - السمعاني ج 3 ص 104 .
معنی این است که ابن حبان میگوید عباد بن یعقوب از اهل کوفه بوده و در ماه شوال،سال 250 مرده است او نه فقط رافضی، که از مبلغان آن مذهب نیز بوده است!
از او دروغ های زیادی بنقل از افراد مشهور بما رسیده و سزاوار این است که به سخنانش اعتنایی نکنیم،
او از زبان شریک و عاصم و زر احادیثی را از عبدالله رضی الله عنه نقل کرده است، از جمله این روایت ( دروغ ) که رسول الله فرمود :
معاویه را اگر بر سرمنبر دیدید بکشید
من که سمعانی ( صاحب کتاب انساب ) باشم میگویم که او مبلغ مذهب خود نبود، برای همین امام بخاری از او حدیث نقل کرده است
پایان نقل قول از کتاب انساب

پس ای عالم شیعی!
باز تقلب کرده و متون را تحریف نمودی و مرا مجبور کردی متن عربی همان نوشته ای که شاهد آورده ای را تماما بنویسم تا همگان بدانند داری دروغ میگویی و سمعانی درباره واقعه توطئه قتل علی چیزی نگفته، فقط نظر رواجنی شیعه مذهب را نوشته و تنها اختلاف او با ابن حبان این است که این دومی رواجنی را مبلغ مذهبش میداند و سمعانی نمیدانند
اما هردوی آنها معتقدند که رواجنی شیعه بوده است.


و ما میدانیم که امام بخاری از خوارج و شیعیانی که مبلغ مذهب خود نبوده اند نیز روایت نقل کرده است و روایت نقل شده از عباد بن یعقوب، یکی دوتا بیش نیست و بوی تمایل به عقیده اش را نیز ندارد بلکه از احادیث عام است
با این تفاصیلی که گفتم، پس نظر رواجنی در مسایل اختلافی اصلا معتبر نیست
خصوصا که او از نظر بقیه رجال شناسان اهل سنت نیز فردی مردود است و ابن عدی و ذهبی و دیگران هم درباره او میگویند که شیعه بوده است!
پس از کتب اهل سنت، هرگز نمیتوانی دشمنی علی و ابوبکر را ثابت کنی مگر آنکه یک شیعه را شاهد بیاوری !!
این داستان نیت و قصد ابوبکر برای کشتن علی، در کتب شیعه به تفصیل نوشته شده است، نه در کتب اهل سنت.
و اگر عقل را میزان قرار دهیم شواهد دیگری بر بطلان این داستان میابیم:
اگر میخواستند علی را بخاطر افشاگری بکشند، باید مخفیانه اینکار را انجام میدادند، نه در جلوی چشم مردم و در سر صف نماز !!
بعد مگر شیعه نمیگوید که پیامبر به علی گفت حقت را خوردند سکوت کن تا اسلام حفظ شود، پس چرا در این داستان بر خلاف وصیت پیامبر، علی افشاگری میکند تا حدی که قصد جانش را میکنند!
پس داستان شیعه دروغ است
اما برای تفریح هم که شده، دوباره داستان را از زبان شیعه بخوانید:

سخنان عجیب شیعه:
ابوبکر به فكر قتل و از میان برداشتن امام على علیه‏السلام افتادند و به خالد بن ولید كه فرماندار نظامى ابابكر در كودتاى سقیفه بود و بسیارى از مخالفان ابابكر را قتل‏عام كرد كه به او لقب «سَیفُ اللّه» داده بود، فرمان داد تا امام را در نماز جماعت صبح، پس از گفته شدن (السلام علیكم و رحمةاللّه و بركاته)، از پشت سر با شمشیر ترور كند.
اما به هنگام سلام نماز ابابكر در شجاعت و كاردانى خالد بن ولید شك كرد، و دچار اضطراب شد، و چند بار دو سلام قبل از سلام آخر را تكرار كرد و چاره‏اى ندید كه در حالت نماز بگوید:
خالد آنچه را كه دستور دادم انجام نده
و نمازش را با سخن غیر عبادى باطل كرد.
امام على علیه‏السلام به عقب سر برگشت و به خالد فرمود، چه دستورى داشتى؟
خالد با كمال بى‏شرمى گفت، ترور تو!
امام با دو انگشت حلقوم او را بگونه‏اى فشرد، كه رنگش سیاه شد، و ابابكر و عمر و دیگران گریختند و به عباس عموى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله متوسل شدند تا با سوگند دادن به رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله، على علیه‏السلام خالد را رها كرد
- احتجاج طبرسى ص 83

و اما پاسخ اهل سنت :
تصور کنید خلیفه و دیگران را در حال گریختن !!
پس ای نادانان چرا میگویید که عمر به فاطمه لگد زد و پهلویش را شکست و علی تکان نخورد؟ آیا حضرت علی برای پهلوی خونین زنش، خونش به جوش نمیاید، اما بخاطر کار نکرده خالد، خونش به جوش میاید؟!! و میخواهد او را خفه کند؟!
براین عقل و دانش،ببایست گریست!

                                                                                                                                                   محمد باقر سجودی