منظور از حديث ثقلين که در کتب حديث شيعيان آمده چيست؟
فقه اماميه ادّعا دارد كه چون رسول الله صَلي الله عَليه و آله وَ سَلّم فرمودند :(و إني تاركٌ فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي ما إن تمسّكتم بها لن تضلوا أبداً) بنابراين فقه اسلامي را تنها از طريق اهل بيت بايد گرفت. جواب اين است كه بفرض قبول حديث، چون در بعضي از روايات (كتاب الله وسنتي) آمده،
اين حديث به هيچوجه افاده نميكند كه فقهِ اسلامي را فقها بايد از طريق اهل بيت تنها بگيرند، بخصوص كه ميدانيم اينكه قرآنِ كَريم فرموده است :
(فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) ?توبه/122?
يعني : «چرا از هر فرقهاي دستهاي كوچ نميكنند (رنج سفر را براي تحصيل فقه و علوم ديني تحمل نميكنند) تا در دين خدا تفقه كنند و سپس برگردند و قوم خود را انذار نمايند».
اين آيه به صراحت ميرساند كه فقه اسلامي تنها بوسيلة اهل بيت منتقل به مردم نميشده بلكه از هر طائفهاي عدهاي ميآمدند و تفقه ميكردند نزد رسول الله صَلي الله عَليه و آله وَ سَلّم و سپس به ميان قوم خود بازگشته تعليم ميدادند و آنها را از مخالفت با احكام خدا برحذر ميداشتند.
بعلاوه در تاريخ آمده است كه رسول الله صَلي الله عَليه و آله وَ سَلّم مكرّر اصحابشان را براي تعليم اقوام بسوي آنها ميفرستاد مانند (معاذ بن جبل رضي الله عنه و حادثة بئر معونه و رجيع در تاريخ اسلام معروف و مشهور است كه رسول الله صَلي الله عَليه و آله وَ سَلّم عدّه اي را براي تعليم قرآنِ كَريم و احكام فرستاد و اعراب آنها را كشتند).
خلاصه آنكه دين خدا تنها بوسيلة اهل بيت تبليغ نميشد تا مردم موظف باشند فقه را تنها از ايشان اخذ كنند و بلکه صحابه نيز مبلغ دين بودند و رسول اَلله صَلي الله عَليه و آله وَ سَلّم پس از خطبههايش گاهي ميفرمود :
(فليبلغ الشاهد الغائب)
يعني : «حاضر به غائب برساند».
و ميفرمود:
(نَضَّرَ الله عبداً سمع مقالتي فوعاها و اداها الي من لم يسمعها فرب حامل فقه ليس بفقيه و رب حامل فقه الي من هو افقه منه).
يعني : «خداوند بندهاي را كه سخن مرا شنيد و آنرا حفظ كرد و بكسي كه نشنيده رسانيد خرّم گرداند، كه چه بسا كسي كه خود فقيه نيست. ولي، سخن را به فقيه تر از خود ميرساند».
بنابراين موظف هستيم براي شناخت فقه اسلامي به آثار صحابه كه در كتب صحاح اهل سنت آمده است نيز مراجعه كنيم و آنها را فقيه بناميم، چنانكه أحاديث اهل بيت را كه در كتب زيديّه و اماميه آمده لازم است ببينيم و آنها را نقد كنيم و فقه اسلام را بطور جامع الأطراف بررسي نمائيم.
فقه زيديّه و اهل سنت ميتواند فقه اماميه را از يك مشكل اساسي بيرون بياورد، و آن مشكل اين است كه در فقه اماميه معمولاً فقهاي معاصر خبر واحد را حجّت ميدانند، و حتي قرآنِ كَريم را با آن تخصيص ميكنند و حجيّت خبر واحد بقول خودشان در حال انسداد باب علم است، يعني چون راهي ندارند كه علم به احكام پيدا كنند ناچار به ظنّ روي ميآورند. زيرا كه خبر واحد ظنّي است! بدليل آنكه :
اولاً ما نميتوانيم يقين كنيم راوي دروغ نگفته و بغرض اطمينان كامل براستگويي او، يقين نداريم سهو و نسيان و خطا نكرده باشد، بخصوص كه احاديث را ائمه اجازه داده بودند كه نقل به معنا شود و در طول هزار و چند صدسال انتقال يك حديث از چند نفر به يكديگر به احتمال قوي تغييراتي در مفاد آن ايجاد شده است اما اگر ما به فقه زيديّه و اهل سنت رجوع كرديم و يك روايت از طرق گوناگون و به اسناد متفاوت ديديم اطمينان و علم بصدور آنها پيدا ميكنيم. پس خبر واحد وقتي حجّت ميشود كه باب علم بسته باشد. و اين راه بحمدالله بسته نيست ولي فقهاي اماميه نميخواهند از اين راه وارد شوند و به همان روايت ضعيف و ظنّي خود كه اخبار واحده است اكتفا ميكنند و به احكام عجيب و غريب ميرسند!
بويژه كه ائمة اهل بيت از ترس خلفاي بنياميّه و بنيعباس غالباً در تقيّه بودند و اظهارنظر صريح در احكام كمتر ميكردند.
بعلاوه كتب معروفي از ايشان در فقه باقي نمانده است و كتب فقهي و روائي شيعه پس از عصر ائمه تدوين شده و از اخبار صحيح و سقيم گردآوري گشته است بعكس مذهب زيدي كه كتاب المجموع الفقهي يا المسند را از امام زيد در دست دارند كه املاي او و نوشتة ابوخالد واسطي است كه شاگرد امام زيد بوده است. و همچنين از فقهاي اهل سنت كتبي مانند الموطأ از امام مالك رحمه الله، يا ألاُمّ اثر امام شافعي رحمه الله، يا المسند اثر احمد بن حنبل رحمه الله موجود است ولي از إمامان شيعه هيچ كتاب فقهي در دست نيست و روايات متضاد و مختلف آنها را در قرون بعد، ديگران جمعآوري كردهاند، مانند كتب اربعة (كافي، تهذيب، استبصار، من لايحضره الفقيه).
بنابراين بر علماي منصف لازم است كه آثار اماميه را با فقه و روايات مذاهب ديگر تطبيق كنند و از راه علمي شركت نمايند كه خداي ميفرمايد :
(وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ?)
يعني : «چيزي را كه بدان علم نداري پيروي مكن».
(السَّلامُ عَلي مَنِ اتَّبَع الهُدى و اجتَنَبَ الهَوى)
«سلام و درود بر كساني باد كه از راه راست اسلامي (راه حضرت محمد صلي الله عليه وسلم و خلفاي راشدين(پيروي كردند و از آرزوها و تعصّبات بيجا دوري گرفتند».
اقتباس كتاب/ امامت و خلافت- حيدر على فلمدران
- 11903 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
با سلام قبل از اظهار مطلب
با سلام
قبل از اظهار مطلب پاسخ دو سوال را مطرح می کنم اولا چرا بعداز مرگ هر پیامبر خداوند پیامبری دیگر را می فرستاد وچرا پیامبر ما آخرین شد
جواب سوال اول : بعداز غیبت یا مرگ هر پیامبر شیطان از این موقعیت سوءاستفاده کرده وکم کم مردم را به طرف تفرقه وشرک سوق می داد وبا درست کردن فرقه های مختلف وسرگرم کردم گروههایی از مردم به فرق مختلف آنها را به جان هم می انداخت تا یاد خداوند وتوحید را از دلها برباید وآنهارا سرگرم جزئیات کند حتی زمانیکه اقامت موسی در طور به 10 شب افزوده گشت باز دست برنداشت واز طریق خاک پای جبرئیل مردم را سرگرم بت پرستی کرد واز یاد خدای یگانه آنها را غافل کرد وبه این هم اکتفا نمی کرد وبه آثار برجای مانده از هر پیامبر نیز دستبرد می زد وآنها را تحریف می کرد چنانکه وقتی سامری آن بت را برای مردم ساخت گفت این خدای شما وموسی است که موسی فراموش کرد آنرا برایتان بگوید وطوری برخورد می کرد که انگار این بت پرستی را خود آن پیامبر سفارش کرده ودست به تحریف کتابهای آسمانی هم می زد واز راه ثواب واینکه فلان کار بهشت را واجب می کند که معمولا کارهایی را سفارش می کرد که به غیر خدا پرستی بیشتر شبیه بود ووعده بهشت را هم می داد مثل زمانی که شیطان آدم را به طرف درخت نزدیک کرد نگفت بیا بخور ببین چقدر خوشمزه است بلکه گفت اگر می خواهی در بهشت جاودان بمانی به این درخت متوسل شو و راه خوشبختی تو در این درخت است و آدم با فراموش کردن توحید لباسش پاره شد بله شیطان در زمان غیبت پیامبران بیکار نمی نشیند
حال چرا محمد آخرین پیامبر شد( البته او آخرین پیامبر است نه آخرین رسول ،خاتم النبیین است نه خاتم المرسلین)؟
چون خداوند یک کتابی به نام قران بر جای گذاشت که کافی است وقول حفظ آنرا هم داد خداوند قول حفظ هیچ کتابی غیر قران را نداده است وشیطان آنقدر زرنگ است که به گونه ای تحریف ایجاد می کند که مشخص نباشد در قران می گوید شیطان که از طرف راست وچپ حمله می کند شاید راست همان وعده بهشت و ثواب باشد خداوند برایش فقط قران مهم بود نه چیز دیگر واینکه می فرمایند پیامبر فرمود من دو چیز را در میان شما می گذارم یکی کتاب خدا ودیگری عترت پیامبر می بایست چیزی را بگذارد که جاودان باشد آیا بقول قران پیامبر(ص) می میرد و علی(ع) جاودان می ماند پس چنین حدیثی وجود خارجی ندارد وشیطان برای اینکه بتواند احادیثش را در میان ما جای بیندازد دست به تحریف چنین حدیثی زده است وتنها چیزی که پیامبر بر جای گذاشت فقط قران بود و پیامبر فقط نگران عمل نکردن به قران ست گواه من هم آیه ایست در قران که می فرماید و گفت آن رسول این امت من قران را ترک کردند در مورد چیز دیگری پیامبر شکایتی نمی کند وزمانیکه در قران آیه ایست که می فرماید ولا رطب ولا یابس الافی کتاب مبین دیگر لزومی ندارد برای سعادتمند شدن به کتاب دیگری رجوع کرد کتاب قران هم آسان است جهت فهمیدن وهم کامل است جهت عمل کردن پس دیگر دردمان چیست؟
برادر عزیز و گرامی رد کردن
برادر عزیز و گرامی
رد کردن سخن حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به همین راحتی نیست و به نظر من این کم لطفی است که نسبت به حدیث پیامبر به این شکل جبهه بگیریم و آن را به سلیقه خودمون تاویل کنیم و مردود بدانیم.
حدیث ثقلین هم صحیح و ثابت است و به دو شیوه آمده که یکی همان کتاب الله و سنتی است ، و دیگری کتاب الله و عترتی که این دو حدیث با هم تعارض ندارند زیرا: اهل بیت هم پیرو سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم بودند.
در مورد "ثقل اکبر" یعنی "قرآن" هیچ بحث و شبهه ای نیست ولی در مورد ثقل اصغر که همان اهل بیت و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم باشد چند نکته حائز اهمیت است.
در مورد پیروی از حضرت رسول صلی الله علیه و سلم (هر چند که کسی در آن شکی ندارد) همین بس که خداوند میفرماید:
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء : 59)
«پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است»
ملاحظه کردید که خداوند هر دو را ملاک قرار دادند. (قرآن و سنت)
پس ما موظفیم که: اگر در موردی اختلاف کردیم ابتدا آن را به قرآن عرضه کنیم. و اگر باز اختلاف داشتیم و نیاز به توضیح بیشتری بود از سنت و احادیث حضرت رسول صلی الله علیه و سلم استفاده میکنیم و اگر در موردی اختلاف کردیم که قرآن خدا در آن مورد سخن نگفته و حضرت رسول نیز چیزی نگفته بودند به سنت اهل بیت(امهات المومنین و حسنین و حضرت علی و سیدة فاطمه) و اعمال و سخنان اصحاب النبی (که در راس آنها خلفای راشدین قرار دارند) مراجعه میکنیم. چنانکه خداوند در مورد مهاجرین و انصار چنین سفارشی به ما کرده و ما را تشویق کرده که به آنها اقتدا کنیم.
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ( توبه : 100)
«و پيشگامان نخستين از مهاجرین و انصار و كسانى كه به نیکی از آنان(از مهاجرین و انصار) پيروى كردند خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از زير [درختان] آن نهرها روان است هميشه در آن جاودانهاند اين است همان كاميابى بزرگ!».
پس طبق آیه قرآن ما موظفیم که از آنها پیروی کنیم و البته تا جایی که عمل آنها خلاف قول خدا نباشد .
پس نتیجه این میشود که:
در مسائل دینی: ابتدا قرآن ملاک است و بعد از آن اعمال حضرت رسول صلی الله علیه و سلم و بعد از آن اعمال اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم که حضرت علی و حسنین هم جزو اصحاب او به شمار می آیند.و اهل بیت او که به اضافه حسنین و سیدنا علی امهات المومنین و سیدة فاطمه نیز در این جمع هستند.
در پایان: هر دو حدیث کاملاً موافق و همراه با آیات قرآن است.
کتاب الله و عترتی و همچنین کتاب الله و سنتی
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
با سلام به برادر عزیز ومکرم
با سلام به برادر عزیز ومکرم ابوبکر
من چند سوال از جنابعالی دارم که دوست دارم با تفکر روی همه آنها به آن جواب دهید حداقل برای خودتان جوابی داشته باشید
1) آیا شما در قران (همان ثقل اکبر که هیچ شکی درآن نیست) جایی را سراغ دارید که بجز قران چیز دیگری را هم قول حفظش را داده باشد یا برعکس همیشه به سنت پیشینیان واحادیث تاخته است
2)آیا آیه ای سراغ دارید که پیامبر همانگونه که از ترک قران توسط امتش شکایت می کند از جیز دیگری (مثل عترت وسنت) هم شکایت کرده باشد
3)آیا دین اجدا مورد تایید است ؟ یا قران همیشه به تعقل وتفکر سفارش کرده است آیا در تعقل تناقض وجوددارد شما از طرفی می فرمایید فهم قران آسان برای همه است وبرای بشر کافی وکامل است از طرف دیگر می گویید اگر نقض داشت یا نفهمیدید به احادیث مراجعه کنید
4) درباره آن آیاتی که شما آوردید (که اگر اختلافی دیدید به حکم خدا ورسول مراجعه کنید )سوالی داشتم آیا در قران محمد را آخرین پیامبر معرفی فرموده یا آخرین رسول
ما جایی در قران نداریم که پیامبر را خاتم المرسلین خطاب فرموده باشند یعنی منظور از رسول در آنزمان محمد(ص) بود و در زمانه های دیگر کسی است که آیات خدا را بدون کم وزیاد به دیگران ارسال می کند حال می تواند کتابی صامت مثل قران باشد یا امامی مثل علی یا ابوبکر باشد ولی هرکسی برای زمان خودش نه زمانهای بعد لقب محمد (ص) امین بود وبدون کم کاست مطلب را می فرستاد بنابراین خداوند او را بعنوان پیامبر انتخاب فرمود وحتی در چندین آیه داریم که می فرماید ای پیامبر اگر کلمه ای به آن زیاد یا کم کنی رگ گردنت را می زنیم پس حدیث وسنت اینجا معنایی ندارد پیامبر هر چه می فرمود از قران بود لفظ رسول لفظ عام است نه خاص مثلا اگر فرموده اطاعت کنید از خدا ورسول واولی الامر منظور از رسول در زمانه ما قران است که می تواند در همه زمانها استفاده شود واولی الامر نیز یعنی در مسائل دنیایی کسی که صاحب امر است (ودر اینجاست که می فرماید اگر اختلافی پیش آمد به حکم خدا ورسول (الان قران است)مراجعه کنید) مثل رئیس حکومت چون اگر اطاعتی نباشد هرج ومرج میشود ولی در یک صورت نباید از او اطاعت کرد وآن اختلاف داشتن دستورش با آیات قران است که با مراجعه به رسول که قران است وحکم خداوند می توان از اطاعت آن سرباز زد
5)آیا این آیه لاحکم الالله حکم فقط حکم خدا با عترت وسنت هماهنگی دارد آنهم برای زمانیکه نه صاحب عترت موجوداست نه صاحب سنت
وقول حفظ هیچکدام را هم خداوند نداده است
شیطان با سرگرم کردن هر مکتب ومذهبی به جزئیات از کلیات ما را غافل کرده است چنانکه در قران می فرماید
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ
کسانیکه فرقه فرقه کردند دینشان را وبودند گروه گروه وهر گروهی به آنچه نزد ایشان است شادمان است
شاید اگر سنی ها که شیعیان را کافر خطاب می کنند اگر در خانواده متعصب شیعه بدنیا آمده بودند واز بچگی با اشک برای امام حسین بزرگ شده بودند شاید......
واگر شیعیان که سنی ها را قبول ندارند اگر از بچگی درگوششان می خواندند شیعیان کافرند الان یکی از دشمان درجه یک خودشان بودند
بگذارید ختم کلام را با یک آیه ای که همه قبول داریم ودر چند جای قران وقتی اهل کتاب به جان هم می افتادند (دقیقا مثل الان که شیعه وسنی به جان هم می افنتد )
به پایان برسانیم
قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
بگو ایمان آوردیم به الله وآنچه نازل شد بر ما وآنچه نازل شد بر ابراهیم واسماعیل واسحق ویعقوب و اسباط وآنچه نازل شد بر موسی و عیسی وپیامبران از جانب پروردگارشان نیست فرقی بین احدی از آنها وما مسلمانیم ما مسلمانیم ما تسلیم خداییم نه شیعه نه سنی نه وهابی نه شافعی نه چند امامی نه یهودی نه مسیحی نه زرتشتی نه هیچ مذهب دیگر ما فقط مسلمانیم
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
بیایید دست از فرقه فرقه شدن برداریم وفقط به چیزی که بین همه ادیان مشترک است چنگ بزنیم ومتفرق نشویم خصوصا در این هفته که هفته وحدت نام گرفته است
و علیکم السلام برادر عزیزم
و علیکم السلام برادر عزیزم آقا "محسن"
در ابتدا عرض کنم : از اینکه مخلصانه و بدون هیچ دروغ و دغلی عقاید خودتون رو میگید ، واقعاً متشکر و مسرورم (چون از بس شبهه های دروغ دیدیم که دیگه...) و خوشبختانه مشکل من و شما بر اساس تاویلات و شیوۀ برداشت ماست و از آن مهمتر منبع مستناد من و شما قرآن کریم و هدیً للنٌاس است.
و اما جواب به سوالات شما.
1.ج: نه ما به جز قرآن چیزی را نمی شناسیم که خدا قول حفظ آن را به ما داده باشد ولی دلیل اینکه خدای متعال پیشنیان و سنتهای آنها را مورد نکوهش قرار داده این است که آنها خود دارای کتابهایی بودند ولی چون خدا حافظ آن کتابها نبوده، گمراه شدند ولی در اسلام ما قرآن داریم و این چیزی است که مانع انحراف ما میشود.
فرق اصلی ما با پیشنیان مورد نکوهش خداوند نیز در همین است که آنها هیچ سند محکم و بدون تحریفی ندارند ولی ما داریم و ما این سند که همان وحی الهی باشد را اصل قرار داده و دیگر مستندات خود را به این اصل عرضه میکنیم که اگر قرآن قبول کرد میپذیریم و اگر نه که به دیوار می کوبیم.
مثلاً وقتی در حدیث آمد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: ابوبکر بهشتی است .. ما این گفته را در ابتدا به قرآن عرضه می کنیم و می بینیم که او در جواب ما می گوید: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ...... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ....... لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ * و......
پس این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مورد تأیید خداوند است و چون خدا این سخن را تأیید می کند ما محتاج به هیچ سند دیگری نیستیم و حتی اگر در صدها حدیث و هزاران کتاب دیگر هم بیاید که نعوذ بالله و نعوذ بالله ابوبکر کافر و جهنمی است ما برای آنها هیچ ارزشی قائل نخواهیم بود.
2.جواب سوال دو: نه سراغ نداریم ! ولی در عوض آیات زیادی داریم در نکوهش کسانی که پیامبران خود را ترک کردند و همچنین آیات زیادی داریم که ما را امر به تبعیت از پیامبر صلی الله علیه و سلم میکند یعنی پیروی از سنت ایشان و خدا پیروی از پیامبر را پیروی از خدا تعیین نموده است:
مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا (نساء : 80 ) = هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقتخدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم.
شاید شما بگویید: در این آیه منظور از "رسول" همان "قرآن" است ولی پایان آیه که می گوید: ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده ایم مشخص میکند که منظور پیامبر يعني محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم است.
3. گفتید: «از طرفی می فرمایید فهم قران آسان برای همه است وبرای بشر کافی وکامل است از طرف دیگر می گویید اگر نقض داشت یا نفهمیدید به احادیث مراجعه کنید»
ج: شما منظور مرا خوب نفهمیدید من در بحث(شیعه میگوید: قرآن بدون تفسیر....) در یکی از نظرات گفتم: نوقتی ما می گوییم کتاب خدا کافی است چیز گزافی نگفته ایم زیرا خود خدا و احادیث حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین می فرمایند .
آیه: «وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ( انعام:155) = و اين خجسته كتابى است كه ما آن را نازل كرديم پس از آن پيروى كنيد و پرهيزگارى نماييد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد»
ما هم در مواردی که خدا آیه قطعی نازل کرده، آن را کافی میدانیم و از تمامی فرامین آن اطاعت میکنیم و وقتی فرمود: «أَقِيمُوا الصَّلَاة» بر ما ثابت میشود که بی چون و چرا خواندن نماز فرض است.
این بود منظور من از کافی بودن قرآن و این کاملاً واضح و روشن است زیرا خداوند با اینکه هیچ چیزی را نگذاشته مگر آنکه آن را در قرآن بیان کرده ولی در همان حال چیزی مانند نمار فقط به واجب بودنش و اینکه وعده های مشخصی دارد و اینکه باید در نماز خاشع بود اشاره شده ولی تعداد رکعات و دیگر احکام آن بیان نشده.
شاید شما بگویید: این حرف شما متناقض است چون یکبار میگویی: قرآن همه چیز رو بیان کرده و یکبار میگویی نماز را کامل نگفته.
حق دارید و این سوال کاملاً به جاست و یکی از ایرادهای ملاحده بر اسلام هم این است که میگویند: قرآن شما متناقض است چون در آیه ای می گوید: « وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ (نحل:89)= و ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم كه بيانگر همه چيزاست»
حال که خدای شما همه چیز را در این کتاب توضیح داده و جواب همه چیز در آن وجود دارد پس چطور است که نمیتوانید با استفاده از قرآن به ما تعداد رکعات نماز عصر را بگویید؟؟
جواب مابه ملحدین این بود: ما به وسیلۀ قرآن میتوانیم جواب دهیم و وقتی سوال شما را بر قرآن عرضه نمودیم گفت: فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ = آن را به خدا(قرآن)و پیامبر(سنتش) عرضه کنید... ما هم همین کار را می کنیم و جواب شما را از سنت رسول الله میدهیم یعنی همان کاری که قرآن گفته را انجام میدهیم.
4. مختصر بند چهار شما این است: در آیۀ : فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ منظور از رسول، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سم نیست بلکه میتواند منظور از رسول، قرآن باشد و یا کسی که آن را به صورت کامل آن را بر مردم عرضه می کند.
ج: این از حقیقت به دور است و اگر چنان باشد که شما میفرمایید معنی آیه اینگونه میشود « پس هر گاه در مساله ای اختلاف کردید آنرا به قرآن و به قرآن عرضه کنید» زیرا وقتی خدا میگوید آن را به خدا عرضه کنید به اجماع منظور :عرضه کردن به قرآن است و قسمت دوم آن"الرسول" نمیتواند باز هم قرآن باشد. و شاهدی دیگر قسمت قبلی این آیه است که به ما امر می کند که از خدا و پیامبر و اولیای امر اطاعت کنیم.
البته تنها شاهد ما برای پیروی از سنت رسو الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از قرآن این آیه نبود و آیات بسیاری به این موضوع اشاره دارند.
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (احزاب:56)
= خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد»
و از زبان مومنان:« رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ(آل عمران:53)
= پروردگارا به آنچه نازل كردى گرويديم و فرستاده[ات] را پيروى كرديم پس ما را در زمره گواهان بنويس.»
«وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا(احزاب:36)
= و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است»
مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا*مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا*وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ... (النساء:79- 80- 81)
= هر چه از خوبيها به تو مىرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است*هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقتخدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم*و مىگويند فرمانبرداريم ولى چون از نزد تو بيرون مىروند جمعى از آنان شبانه جز آنچه تو مىگويى تدبير مىكنند.
و اما اینکه فرمودید: «وحتی در چندین آیه داریم که می فرماید ای پیامبر اگر کلمه ای به آن زیاد یا کم کنی رگ گردنت را می زنیم پس حدیث وسنت اینجا معنایی ندارد»
برادر من، این آیه به آن خاطر نازل شده که کسی حتی لحظه ای هم به این فکر نیافتد که بعضی از کلمات را پیامبر به قرآن اضافه کرده و هیچ ربطی به نتیجه گیری شما ندارد! این همه آیۀ قرآن میفرماید پیامبر را اطاعت کنید .. از او پیروی کنید و.... اینها را ببینید.
در مورد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم که سهل است حتی در مورد اصحاب صالح آن پیامبر نیز فرموده که به آنها تأسی کنیم .
فرمودید:« ودر اینجاست که می فرماید اگر اختلافی پیش آمد به حکم خدا ورسول (الان قران است) مراجعه کنید»
برادر من اگر ممکن است برای من توضیح دهید که "حکم خدا" چیست؟؟؟ آیا حکم خدا غیر از همین قرآنی است که نازل کرده؟ مگر می شود خدا بفرماید : به حکم خدا و به حکم خدا رجوع کنید؟ آن هم با کلمۀ " الرسول" که به هیچ وجه در این آیه معنای "قرآن" از آن استنباط نمی شود.
ما که معتقدیم ،قرآن کتابی مبین است نه کتاب معما که 1400 سال است هیچکس نفهمیده معنی "الرسول" در این آیه قرآن است و همه گمان می بردند مراد از الرسول همان پیامبر است. چنانکه خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه معرفی می کند:
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ (فتح:29) ... مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ(احزاب:40)
5.گفتید: « آیا این آیه لاحکم الالله حکم فقط حکم خدا با عترت وسنت هماهنگی دارد»
ج: چنین آیه ای(لا حکم الا الله) در قرآن وجود ندارد ولی این آیه موجود است: إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ (انعام:57)
بله حکم فقط از آن خداست و همین خدا در کلام شیرینش به ما حکم کرده که: از پیامبرش اطاعت کنیم و فرموده: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ (النساء:80) = هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقت خدا را فرمان برده» و محض اطلاع: جملۀ " لا حکم الا الله" شعار خوارج بود!
امّا در مورد وحدت امت اسلامی: به ظاهر شعاری بسیار زیباست به شرطی که گویندۀ این سخن نخواهد همۀ مسلمانان جهان(خصوصاً اهل سنت) به مسلک ایشان درآیند.
دقّت کنید: از زمان اصحاب محمّد صلی الله علیه و آله وسلم تا به امروز هیچ گروه و فرقه و یا شخص خاصی نگفته: احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دور بریزیم و به آن هیچ اعتنائی نکنیم .. حتی خوارج نیز سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را قبول داشتند و حضرت علی رضی الله عنه نیز به فرستادۀ خود که برای مذاکره با خوارج میرفت میگفت: «با آنها از قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سخن بگو که آنها را از این دو چیز گریزی نیست.»
اما گروهی از شهادتین گویان و هموطنان عزیز ما سنت نبوی را به دور انداخته و متأسفانه پیامبر خدا را چیزی جز یک مهبط و فرودگاه نمیدانند و تنها با این ادعا که خدا قول حفظ سنت نبوی را نداده است بیخیال سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم شده اند!
همین افراد که ندای وحدت سر میدهند، خودشان از گروه بزرگ مسلمانان جدا شده اند و فرقه ای را تشکیل داده اند و حال که خودشان از جماعت جدا شدند و باعث تفرقۀ بیشتر شدند میخواهند جماعت مسلمانان به فرقۀ ایشان ملحق شوند!!
در پایان: ما موظّفیم که بعد از ایمان به خدا(توحید) و ملائکه و.. به پیامبر و پیامبران علیهما الصلاة و السلام اجمعین(نبوت) ایمان بیاوریم. چنانکه خداوند می فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ (بقره:285) = و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آوردهاند»
و اگر مشکل شما این است که حدیث صحیح را نمی توانید از حدیث ضعیف تشخیص دهید پس آن احادیث را به قرآن عرضه کنید اگرمخالف با آیۀ قرآن بود آن را ترک کنید وگرنه آنرا بپذیرید.
و به راستی با به دور ریختن سنت نبوی چگونه میخواهیم رکعات نماز را و یا مسائلی مانند شیوۀ سجدۀ سهو و نماز استسقا و... را بفهمیم؟
موفق و پیروز باشید ... التماس دعا
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
با سلام از اینکه وقت گرانبهای
با سلام
از اینکه وقت گرانبهای خود را به اینجانب اختصاص می دهید کمال تشکر را دارم قبل از بیان مطالبم نکته ای قابل عرض است به کسانیکه فکر می کنند من مال گروه یا فرقه ای خاص هستم یا با من بد صحبت می کنم به عرض برسانم من مخلص همه هستم ولی متعلق به هیچ گروهی نیستم من فقط نظراتم را بیان می کنم ودوست دارم همانطور که در سایتتان دیدم که همه مسائل را با عقل ومنطق جواب می دهید به این حقیر هم با دلیل جواب دهید من فقط خواستار دلیل محکم هستم چون در قران سوره فرقان می فرماید بندگان خدای رحمن کسانی هستند که حتی آیات خدا را هم بدون دلیل وکورکورانه قبول نمی کنند چون آنگونه که در قران دیدم یک کتابیست که همه مسائل را با دلیل بیان می فرماید حتی زمانیکه به فرشتگان فرمود من می خواهم جانشینی بیافرینم فرشتگان هم این حق را داشتند که اعتراض کنند وخداوند نفرمود شما جزء فلا ن گروهید بر علیه خدایی من قیام کرده اید فضولی موقوف این منم که می گویم شما باید بگویید چشم همین وبس نه خداوند حرف آنهارا تا آخر گوش داد سپس برایشان ثابت کرد که کارش حق است وزبان تقدیس توسط همان فرشتگان معترض به آسمان بلند شد حتی زمانیکه شیطان سجده نکرد از او دلیلش را پرسید ووقتی فهمید تنها دلیلش این است که او فقط خودش را برتر می دانداورا از درگاهش راند متاسفانه خصوصیتی که در بعضی علما شیعه وجوددارد وقتی برایشان دلیل عقلی یا قرانی می آوریم می گویند هرکسی نمی تواند قران را بفهمد واین خودش یک نوع خود برتر بینی است که انشاء الله هیچ کدام از ما جزء آنها نباشیم البته همه آنها نیز انشاءالله اینگونه نباشندواین اشتباه از من باشد
واما جواب این حقیر :
بله قران همیشه کنار اطاعت از خدا اطاعت از رسول را بیان کرده است اطاعت از خدا برای کسانیست که به زبان عربی تسلط کامل دارند سواد دارند وآیات را می فهمند ورسول برای کسانیست که یا بی سوادند یا عربی نمی دانند یا از نظر هوشی ضریب پایینی دارند
گواه من هم آیه ای است در سوره جمعه
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ﴿۲﴾
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان رسولی از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد و [آنان] قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند
مثلا برای ما فارسی زبانان اصل قران همان آیات خداست وترجمه ای که هیچ دخل وتصرفی در آیات انجام نداده است حکم رسول را دارد
پس رسول برای تعلیم آیات قران آمده است او نیامده است که به قران کلمه ای اضافه یا کم کند ودلیل بعدی من سخن خود شماست که فرمودید احادیث را با آیات قران مطابقت دهید اگر خلاف بود نپذیرید حرف من هم همین است وقتی حدیثی آیه قران را تعلیم می دهد وآنرا بدون کم وکاست بیان می کند خود حکم رسول پیدا می کند
در مورد آن دوست عزیزی که فرمودند من با صحابه مشکل دارم من کی باشم که در باره دیگران نظر بدهم من خاک پای همشانم خاک پای محمد(ص)و صحابه وهمه ائمه شیعیانم وبا هیچکدام کوچکترین دشمنی ندارم حتی خاک پای همه شما هستم
وفرموده بودید آیه ان الله وملائکه یصلون علی النبی ...اگر لطف کرده وچند آیه ای برگردید وبا عقل وبرهان به آنها نگاه کنید می بینید که همه آنها برای آنزمان بودند
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا.....
آیا الان کسی می تواند با همسران پیامبر ازدواج کند
در جاهاییکه لفظ نبی بکار رفته است مخصوص خود پیامبر است وفقط در همان زمان کاربرد دارد بعد اینکه شما چگونه حدیث صحیح را از ناصحیح تشخیص می دهید در حالیکه مایک دشمن قسم خورده ای بنام ابلیس داریم تازه الان که زمان تکنولوژی است می بینید فرد هم زنده است حرفش را عوض می کنند اصلا خودش را عوض می کنند چه برسد به زمان قدیم که وضعش معلوم است تازه زمان حضرت موسی 10 شب به اقامتش افزوده گشت شیطان از طریق یک عارفی که چشم برزخی داشت توانست مردم را به سمت گوساله پرستی سوق دهد تازه وقتی می گفت این خدای شما ست موسی را هم اضافه می کرد که موسی یادش رفت به شما بگوید باید انسان عقلش را بکار بندد
عزیزان من من با احادیثی که با آیات نورانی قران هماهنگی دارند بحثی ندارم بحث من با آن احادیثی است که کلماتی را به قران اضافه یا کم کرده اند می باشد وحتی طبق آن احادیث حکم هم اجرا می شود بترسید از اینکه کاری را انجام دهیم که خداوند هیچ سفارشی به آن نکرده است مثلا خداوند فرموده صد ضربه شلاق ما بیاییم وآنرا با خشونت بیشتری اجرا کنیم که مردم را از دین اسلا م پراکنده سازیم واگردر روز جزااز ما پرسیدند چرا اینکار را کردید ما بگوییم سنت پیامبر بود بگویند آیا سنت پیامبر چیزی غیر از قران بود آیا می توانست محمد کلمه ای به آن اضافه یا کم کند اگر اینگونه بود ما رگ رگردنش را قطع کرده بودیم وآنگاه رسول لب به شکایت باز کند که این امت من قران را ترک کردند اگر دقت کرده بودند می دانستند که من کلمه ای نمی توانستم از خودم حکم صادر کنم ودر آخر اگر دقت کنید حتی طریقه خواندن نماز را هم می توانیم از قران بگیریم که محمد(ص) طبق وظیفه اش آنرا برای ما تعلیم داده است با آرزوی موفقیت برای همه مسلمانان
با سلام خدمت آقا محسن من هم
با سلام خدمت آقا محسن
من هم از نظرات شما تشکر میکنم که باعث میشود در آیات قرآن بیشتر تدبر و تحقیق کنیم(هر چند بر عقیدۀخود مطمئنیم) و اصولاً بحث کردن و تبادل نظرات هیچ اشکالی ندارد و بلانسبت شما این گوسفندان هستند که بدون فکر کردن می پذیرند و با یک هــــــــش به هر طرفی کشیده می شوند.
این از عقل است که در طریقۀ زنده شدن مردگان بیاندیشیم و این نشانۀ عقل حضرت ابراهیم و پیامبر عزیر (که درود بر هردو آنها باد) بود که از خدا خواستند تا مردگان را زنده کند و نه عدم ایمان و یا سستی در آن.
علم نیرو دهــــــــد کمـــــالت را * عــــقل اجابت کند سوالت را
چون ترا زین جهان گریزی نیست * بهتر از عقل دستگیری نیست
ای بتــــایید عقــــــــــــل بیننده * آفــــرین کن بر آفریــــــــــننده .. اوحدی اصفهانی
و خدا را شکر استاد محمد باقر سجودی در مورد سنگسار جواب عقلی و منطقی داده اند.
*ولی بعضی از نوشته های شما باعث شد که ما(یا حداقل من) اینگونه برداشت کنیم که شما به کل منکر سنت و احادیث نبوی هستید. ولی گویا اشتباه فکر میکردیم و امیدوارم که اشتباه کرده باشیم!
و اما نظر من در مورد نظرات شما.
تنها این آیه برای ما کافیست که عمل متواتری را که از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده است را عملی کنیم.
مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا (نساء : 80) = هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقتخدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم.
بدون شک منظور از رسول در این آیه حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و پایان آیه این را تأیید می کند. و همینطور دیگر آیات که قبلاً هم ذکر شد.
همانطور که میدانید پیامبر بدون امر خدا کاری نمی کند و اگر هم بکند مورد تأييدخداوند است و اگر هم مورد تایید نباشد خداوند او را آگاه می کند و پیامبر از آن بر میگردد(نمونه اش در سورۀ عبس موجود است).
ولی در مورد سنگسار کردن : پیامبر به آن عمل کرده و این به صورت متواتر ثابت است که هیچ شکی را باقی نمی گذارد و اصولاً هیچ انگیزه ای برای جعل این تواتر نیز وجود ندارد و زندگی پیامبر نیز درراستای احکام الهی است و می بینید که ما از قرآن مسائل زیادی را نمی فهمیم(یعنی در قرآن آیه ای درباره اش نیست) ولی پیامبر آن را برای ما توضیح داده است.
و اینکه شما بعضی آیات را که شکل کلی دارند به قرن نبی منحصر می کنید این کاملاً اشتباه است چون وقتی خدا می فرمایند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (احزاب:56)
این صرفاً مربوط به مومنین عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست چون جملۀ: یا ایها الذین آمنوا = ای کسانی که ایمان آورده اید » عام است و قرآن خدا همیشه تازه است و هر مومنی که این آیه را می خواند باید بداند که او هم در این آیه داخل میشود یعنی جملۀ "یا ایها الذین آمنوا" خطاب به اوست و او نیز باید بر پیامبر درود بفرستد و از او پیروی کند.
و همینطور دستور به پیروی از پیامبر در سوره های دیگر نیز وارد شده که بعضی از آنها را در پست قبلی آوردیم.
در پایان نیز اینکه گفتید: حتی طریقۀ صحیح نماز خواندن را نیز میتوانیم از قرآن بگیریم.
در این مورد خواهشمندم بیشتر توضیح دهید، چون بی نهایت مشتاقم بدانم چگونه این کار را می کنید.
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
با سلام خدمت سروران گرامی قبل
با سلام خدمت سروران گرامی
قبل از شروع بحث از شما خواهشمندم ( بعنوان یک برادر کوچک) هیچ وقت نگویید من به راهی که می روم مطمئنم چون حتی اولیا خدا نیز روزی چندبار میگفتند ما را به صراط مستقیم هدایت کن نمی گفتند خدایا مردم را را به صراط مستقیم هدایت کن حتی آنهاهم به خودشان مطمئن نبودند اینکه فقط بگوییم مطمئنیم ودلیل کافی برای آن نداشته باشیم ممکن است وسوسه شیطان باشد چون شیطان از راه عقل نمی تواند نفوذ کند نفوذ او از طریق دل است فی صدور الناس ما دوجور الهام داریم یکی از طرف شیطان ودیگری از طرف خداست برای تمییز دادن بین این دو فقط یک راه وجوددارد وآن سنجیدن آن با دلیل وعقل است اگر دیدی مسئله ای را بدون دلیل عقلی وفقط براساس دل واحساسات واجداد وسنت پیشینیان پذیرفتید وهیچ مبنای علمی وعقلی ندارد وبا استناد فقط به گفته بعضی اشخاصیست که قبول دارید این ممکن است ترفند شیطان باشد من مثالی برایتان عرض کردم: سامری یک عارف بود انسانی بی بندبار نبود شخصی بود که چشم برزخی داشت ومعمولا شیطان از طریق اینگونه اشخاص انسانها را گمراه می کند وزمانیکه شیطان از درگاه خداوند رانده شد نگفت همه را مغضوب تو می کنم گفت همه را گمراه می کنم فرق گمراه با مغضوب دراین است که مغضوب می داند راه را از چاه ولی بدلایلی حق را می پوشاند ولی گمراه واقعا فکر می کند کارش او را سعادتمند می کند دقیقا بلایی که سر آدم آمد وفکر کرد با خوردن درخت ، بهشت برایش جاودانه می شود در ثانی مثال قران که برایتان این حقیر آورد اقامت موسی فقط 10 شب اضافه شد شیطان دین را 180 درجه چرخاند حال چگونه مطمئنید بعداز 1400 سال که هیچ کس از زمانه ما آنروز شاهد نبوده دین عوض نشده باشد و احکام تغییری نکرده باشد
عزیزان من خداوند وعده حفظ قران را به ماداده است وپیامبر از ما به خاطر ترک قران شکایت می کند نه سرپیچی ما از سخنی که منتسب به ایشان است ولی خلاف قران ،اتفاقا سرپیچی کردن از سخنانی که مخالف قران است پیامبر را از ما راضی می کند
وآن آیه ای را که می فرمائید هر کس رسول را اطاعت کند.خدا را اطاعت کرده ... بلا تشبیه می گویند هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست همه رسولان محمد نیستند بلکه محمد هم رسول است اگر نامی از رسول می برد بله در زمان خود پیامبر منظور همان محمد بود ویا رسولانی را که برای ارسال آیات خدا به جاهای دیگر می فرستاد ومن با این مسئله مشکلی ندارم اگر کسی دقیقا آیات خدارا به گوش مردم بی سواد وناآگاه برساند حکم رسول را دارد این می تواند انسانی زنده باشد حدیثی باشد ویا معنی قران باشد ولی بشرط اینکه به آیات خدا که همان اصل قران است چیزی را اضافه یا کم نکرده باشد وبله اطاعت از او مثل اطاعت از خداست چیز عجیبی نیست چون دقیقا قران را برای مردم توضیح می دهد بدون کم وکاست در آیات
در جایی دیگر که شما فرموده بودید یا ایها الذین امنو منظور عام است وبه همه انسانها در همه زمانها اشاره دارد من در مطلب قبلی فکر می کنم توضیح دادم وفکر کنم شما آنرا با دقت مطالعه نفرمودید که من آیه قبل آنرا آوردم که باز با یاایهالذین امنو شروع میشد که می فرمود به خانه پیامبر جز آنکه برای غذا خوردن به شما اجازه دهندوارد نشوید... یا اینکه با همسران پیامبر ازدواج نکنید سوالی دارم این آیه که با یا ایهاالذین امنو هم شروع می شود الان چگونه می توان با زنان پیامبر ازدواج نکرد یا بقیه موارد که در آیه توضیح داده شده است
باز هم می گویم لفظ نبی برای همان زمان خاص است وگرنه این سلام وطلب حاجتی که شیعیان ، پیامبر یا ائمه را مورد خطاب قرار می دهند هیچ اشکالی ندارد چون طبق نظر شما پیامبر باید سلام ما را بشنود در حالیکه بر اساس آیات آخر سوره مائده اولیا خدا تا زمانیکه در میان ما باشند شاهد ماهستند وزمانیکه به نزد خدا می روند از ما خبری ندارندیکی از دلایلی که شیعیان برای متوسل شدن به غیر خدا می آورند آیه ایست که می فرماید هرگاه به نزد تو آیند تا برایشان طلب مغفرت کنی....پس اگر این آیه برای همه زمانهاست پس شیعیان حق دارند الان به نزد قبر پیامبر می روند و حاجت میخواهند یا طلب استغفار میکنند به بهانه اینکه خداوند این مجوز را داده است
در آخر مسئله نماز احتیاج به بحثی طولانی ومقدمات زیادی دارد که بعداز پایان این بحث اگر تمایل داشته باشید برایتان بگویم با تشکر اگر در مطالب فوق اسائه ادب نمودم مرا عفو نمایید من خودم هیچ وقت به خودم واجداد وگذشتگانم مطمئن نیستم ولی به قران مطمئنم چون هم آسان وهم کامل است وهم غیر قابل تحریف به چیزی پناه می برم که خیالم راحت باشد
با سلام خدمت آقا محسن عزیز و
با سلام خدمت آقا محسن عزیز و بزرگوار
اگر میگویم : بر صحیح بودن عقیدۀ خود اطمینان دارم به این خاطر است که خلافش برای من ثابت نشده! و البته تقاضای هدایت به راه راست را همه از خدای تعالی خواهانیم و همیشه در نمازهایمان میخوانیم: «اهدنا الصراط المستقیم» و این به آن معنی نیست که ما در راه کج قدم نهاده ایم زیرا حتی خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز در نمازهایشان میفرمودند: «خدایا ما را به راه راست هدایت کن(حمد:6)»، در صورتی که شکی نیست که ایشان در راه راست قدم میگذاشتند. پس این جملۀ ما به معنی کج بودن و یا احتمال دادن به کج بودن راه ما نیست بلکه تقاضای پا برجا ماندن در همین راه است و منظور از راه یک عقیدۀ توحیدی است که به حمد الله ما از آن بی نصیب نیستیم.
و این اطمینان به وسیلۀ دلایل کافی برایم ثابت است و در نهایت عقیده ای که از آن مطمئن هستم پیروی کردن از کلام الهی در درجۀ اول و پیروی از سنت نبوی در درجۀ بعد است.
شما به گونه ای فرمودید:«ممکن است این اطمینان به خاطر القای شیطان باشد»
من میگویم: از کجا معلوم که این اطمینان القای خدایی نباشد؟ و از کجا معلوم که شیطان ما را بر آن نمیدارد که بر عقیدۀ خود شک کنیم؟
در مورد تقلید از گذشتگان نیز بگویم که من به هیچ وجه تقلید از گذشتگان را قبول نمیکنم بلکه صرفاً نوشته ها و سخنان آنان را میخوانم و اگر آنها را مطابق با کتاب و سنت یافتم میپذیرم وگرنه که ترک میکنم و به قول شاعر:
اگر تقلید بودی چیز خوبی .. پیمبر هم از پی اجداد میرفت
ضمناً: عین نصیحتهایی که شما برادر عزیز به ما کردید را، ما هم عین همان را از سر دلسوزی به شما میکنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما اینکه گفتید : «پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از ما به خاطر ترک کردن قرآن شکایت می کند»
اولاً: این یک تهمت بزرگ است و ما به هیچ وجه قرآن را ترک نکرده ایم بلکه مستدلات ما قرآن است و بعد از قرآن ،طبق دستور خود قرآن(فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ) از سنت پیروی میکنیم. ولی اینکه میگویید: «ما خلاف قرآن عمل می کنیم»
احتمالاً منظور شما همان سنگسار است، در این مورد استاد سجودی دلایل خود را ارائه دادند و ما هم هر چه در توانمان بود عرض کردیم ولی چون هنوز هم راضی نشدید مجبورم این سؤال را از شما بپرسم.
سؤال: به چه دلیلی مطمئن هستید که ین قرآنی که دست من و شماست واقعاً محفوظ مانده!!! تعجب نکنید، واقعاً میخواهم این جواب را از شما بشنوم، ولی فقط نگویید: چون خداوند فرموده:«انا نحن نزلنا الذکرو انا له لحافظون» چون در جواب خواهم گفت: از کجا مطمئن هستید که این آیه را هم همان اشخاصی که شما به آنها اعتماد ندارید، به قرآن اضافه نکرده باشند؟
این را نیز بگویم که هیچ سنی مذهبی در طول تاریخ نگفته که این قرآن تحریف شده است و حتّی احتمال نمیدهیم که یک "واو" از قلم افتاده باشد.
و دلیل عقلی ما اهل سنت برای قبول قرآن این است که این کلام مجید به صورت متواتر به ما رسیده و تا به حال هیچکسی خلاف این را نگفته(شیعیان صفوی را قلم بگیرید) پس به همین دلیل ما قرآن را حفظ شده میدانیم و چون خداوند فرموده اگر در مسئله ای اختلاف کردید به قرآن و سنت عرضه کنید ما هم همینکار را کردیم و به همان شیوه که محفوظ ماندن قرآن برایمان ثابت شد(تواتر) به همان شیوه برایمان ثابت شد که حکم رجم از احکام الهی است که به وسیلۀ پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه و آله اجرا شده است.
ولی اگر شما دلیلی به جز تواتر برای اعتماد کردن به قرآن دارید خواهش میکنم آن را ذکر کنید تا ما هم آگاه شویم و ضمناً در مورد آیاتی که میگوید: از پیامبر اطاعت کنید.. از او پیروی کنید.. پیروی از او پیروی از خداست و... چندین بار توضیح دادم و دلایل خود را عرض کردم ولی متأسفانه شما به جای رد کردن دلایل بنده بارها بار یک دلیل را از اولین پست تا الان تکرار کردید.
و در عجبم که شما ما را متهم به ترک قرآن می کنید ولی خودتان آیۀ صریح قرآن را که میگوید: مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا (نساء : 80) = هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقتخدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم.
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (احزاب:56)
= خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد»
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء : 59)
«پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است»
شما همۀ این آیات را به سلیقۀ خودتان تأويل و تفسیر میکنید و بدبختانه چیزی از این آیات می فهمید که 1400 سال است هیچکسی آن را نفهمیده از زمان خود پیامبر صلی الله علیه و سلم و ابوبکر صدیق رضی الله عنه بگیــــــــــــر تـــــــــــا زمان ما!
چنانکه هرگاه كسي به حضرت عمر رضی الله عنه مي گفت: چرا تا اين اندازه خود را از خوشي هاي زندگي محروم كرده اي؟ و اين همه مشقت و رنج ها را تحمل مي كني؟» در جواب مي گفت: «ااگر يك ذره از راه دو يارم(محمد"ص"و ابوبکر"ع") منحرف شوم در آخرت به جايي مي رسم كه آن ها در آن جا نيستند! سیرت عمر بن خطاب از ابن جوزی صفحۀ 125
ببینید: شما دلایل خود را چندین بار تکرار می کنید و به همین وسیله بحث را ادامه میدهید و اگر به این شیوه پیش برویم مطمئناً چیزی به جز تکرار بر مکررات نصیبمان نمی شود. و خواهشاً اگر دلیل تازه و محکمی دارد آن را ارئه کنید چون دلایلی که قبل از این نوشتید نه با قرآن و نه با اسلوب علمی همخوانی ندارد.
اما اینکه فرمودید: « در جایی دیگر که شما فرموده بودید یا ایها الذین امنو منظور عام است و.... (اشاره به آیۀ 53 و 56 سورۀ احزاب)»
برادر من وقتی خداوند می گوید: از پیامبر اطاعت کنید و موقع اختلاف به قرآن و سنت مراجعه کنید این برداشت من را صد در صد تأیید می کند و در مورد ازدواج بازنان پیامبر و وارد نشدن به خانۀ وی و.... خواهش می کنم کمی بیاندیشید، در آن آیه(احزاب:53) تمام دستورات، دستورات خداوند است، خدا میگوید: بعد از فوت النبی با همسرانش ازدواج نکنید خدا می گوید: بدون اجازه وارد اتاق پیامبر نشوید و.... اینها همه دستورات خداوند است ولی در 3 سه آیه بعد باز هم خداوند امر میکند و می گوید:« إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» = خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد.
دقت کنید، خداوند می فرماید: «به فرمان پیامبر به خوبی گردن نهید» و اینکه شما این آیه را به سه آیه قبل ربط می دهید و گمان میکنید که این اوامر همان اوامری است که در آیۀ 53 سورۀ احزاب آماده این صد در صد اشتباه است زیرا در آن آیه خداوند به مؤمنین فرمان میدهد* ولی در این آیه خداوند میگوید: به فرمان پیامبر گردن نهید و میبینید که در همین آیۀ 53 میفرماید:« فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ = هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد اين [رفتار] شما پيامبر را مىرنجاند و[لى] از شما شرم مىدارد»
متوجه شدید که پیامبر هیچ امری نکرده که به آن عمل شود بلکه حتی از گفتن آن اموری که خدا به آن امر کرده نیز شرم میکرده!
و اینکه گفتم: «"یا ایها الذین آمنوا" در این آیه عمومیت دارد و به تمام مومنان در همۀ اعصار بر میگردد» این را با توجه به قسمت قبل همین آیه گفتم، آنجا که خداوند میفرماید: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ = خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند»
و میدانیم که خدا از ازل بوده و همیشه هم خواهد بود پس این درود فرستادن مستمرّ است و همینطور درود فرستادن فرشتگان تنها بر فرشتگان خاصی خلاصه نمی شود بلکه آن هم به تمامی ملائکه مربوط است، بنابرین این آیه حالت استمرار دارد و مؤمنین داخل شده در این آیه نیز مختص مؤمنین عصر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیست.
نتیجه: در آیۀ 53 خداوند به مؤمنین اموری را امر می کند و در چند آیۀ بعد یک دستور دیگر نیز میدهد که آن این است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا = اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او(پیامبر) درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد»
و اما این مطلب شما که گفتید: « باز هم می گویم لفظ نبی برای همان زمان خاص است وگرنه این سلام وطلب حاجتی که شیعیان ، پیامبر یا ائمه را مورد خطاب قرار می دهند هیچ اشکالی ندارد چون طبق نظر شما پیامبر باید سلام ما را بشنود»
ج: جملۀ شما با «باز هم می گویم» شروع شده، یعنی همان تکرار بر مکرراتی که گفتم و این اصلاً جالب نیست! و اما جواب به دلیل شما که واقعاً بی مورد است:
اولاً: ما تا به حال نگفته ایم که اگر مشکلی پیش آمد داد بزنیم که یا محمّد!! چکار کنیم؟ و به همین ترتیب نمی گوییم که هر گاه مشکلی پیش آمد داد بزنیم و بگوییم: خدایا چکار کنیم؟ بلکه در هر دو مورد به آثار رجوع می کنیم.. یعنی به قرآن که کلام خداست و سنّت که گفتار و اعمال رسول خداست پس این قیاس شما کاملاً بی اساس و بی مورد است.
دوماً: این شما هستید که این آیه را "فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ" اینگونه معنی میکنید:« هر گاه در مسئله ای اختلاف کردید آن را به خدا و به قرآن عرضه کنید!» و با این ترجمه و تفسیر آیه را بی معنی می کنید چون ما به هیچ وجه نمی توانیم به خدا رجوع کنیم مگر به وسیلۀ همین قرآن که آیات الهی هستند ولی طبق روش شما قسمت اول آیه (فردوه الی الله) عبث تلقی خواهد شد!( نعوذ بالله)
در پایان هم میگویم: بی نهایت مشتاقم تا روش نماز خواندن را از قرآن یاد بگیرم هر چند که یک حدسهایی هم میزنم ولی امیدوارم اشتباه کرده باشم!!
التماس دعا
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
بسم الله الرحمن الرحیم با
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلامخدمت برادر عزیز وارجمند خودم
در اول بحثتان شما فرمودید به راهتان مطمئنید چون خلافش ثابت نشده چطور ثابت نشده وقتی در قران می فرماید 100 ضربه وشما می گویید با سنگ آنقدر بزنید که جانش در آید این خلاف نیست؟ من نمی دانم چگونه باید خلاف بودن برایتان ثابت شود!!! در بحث بعدی فرمودید خود پیامبر در صراط مستقیم بودند ودائم از خداوند می خواستند که به صراط مستقیم هدایت شوند اولا معنی هدایت کن ما را به صراط مستقیم این نیست که ما را پابرجا کن در آیه الکرسی می گوییم الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور یا در جمله بعد که می فرماید اولیاهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات شما این جملات را چه معنی می فرمایید آیا آنهایی که کافر شدند در نورند که به سمت ظلمت آنهارا هدایت می فرماید یا آنهایی که ایمان آوردند در ظلماتند که به سمت نور هدایت می شوند نه عزیز تراز جانم نور وظلمت یا به عبارتی گمراهی و صراط مستقیم شاخه های زیادی دارد که نمی توان یک نفر را مثال زد که تماما در نور مطلق(صراط مستقیم مطلق) یا در ظلمت مطلق باشد
آنهایی که ایمان به خدا دارند در شاخه اصلی نور که همان ایمان به خدا وآخرت باشند (البته لفظی) وجوددارند ولی شاخه هایی از ظلمت هم دارند به طور مثال ممکن است برایشان شخصیت خودشان بسیار مهم باشد ویا پول را تا حدی کار گشا می دانند اینها شاخه هایی از ظلمتند وبرای این ما دائم در نماز دعا می کنیم که ما را به صراط مستقیم هدایت فرماید که شاخه های ظلمت را از خودمان دور کنیم وآنهایی که کافر شدند باز در آنها شاخه اصلی ظلمت که عدم ایمان به یگانگی خداست (در لفظ وعمل ) وجوددارد ولی ممکن است باز در زندگیشان نورهایی وجودداشته باشد که در مواقع سختی به خدا رو می کنند وخداوند برای اینکه بر ظلماتشان بیفزاید آنها را در خوشی مطلق قرار می دهد وهیچ سختی به آنها وارد نمی کند که از آن شاخه های نور بیرون بیایند پس دعای پیامبر هم در نماز اینگونه است چون همانطور که خودتان هم می دانید او نیز اشتباهاتی مثل اول سوره عبس داشته است که خداوند او را طبق دعای نمازش از شاخه ظلمت به سمت نور هدایت کرده است چون او شرط اصلی ایمان به خدای یگانه واینکه فقط خداوند مشکل گشاست را دارا بود
مسئله بعد در مورد فرق الهامات شیطان وخداوند را عرض کردم که سنجیدن با عقل واحساس است احساسی مال شیطان وعقلی مال خداست در سوره ناس هم می فرماید الذی یوسوس فی صدور الناس است راه نفوذ او از طریق دل است مثل بسیاری از شعرا مثل مداح غیر خدا که دیدید چه شعرهای قشنگی بعضا دارند که بسیاری را به خاطر همین شعرهایی که از دل برآید گمراه کرده اند
یکی از دلایل محکم که می تواند برای شما ثابت کند که منظور از رسول برای حداقل فارسی زبانان حضرت محمد(ص) نیست این آیه از قران است
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
و ما هيچ رسولی را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد گمراه مىکند و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و اوست ارجمند حكيم
آیا شما می گویید حضرت محمد(ص) هم زبان ما فارسی زبانان بود؟
پس ببینید منظور از رسول در آیات قران فقط محمد (ص) نیست دیگر از این واضح تر نمی دانم چگونه برایتان ثابت کنم
پس آیات خدا همان اصل قران است که تغییری در آن راه ندارد ومستقیما سخن خداوند است وسخن رسول همان ترجمه سخنان خداست که برای کسانیست که با زبان آیات خداوند آشنایی ندارند
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
اگر شما در آیه فوق دقت کنید می بینید که اوست کسی که مبعوث کرد در میان بیسوادان رسولی از میان ایشان (از میان ایشان) خیلی مهم است یعنی رسول همیشه به زبان قوم است رسول از میان مردمی است که باید هدایت شوند آیا شما تصدیق می کنید که محمد از میان ایرانیان نیست پس برای ایرانیان فارسی زبان رسول کسی است که به زبان فارسی تسلط داشته باشد
در مورد آیه ان الله وملائکه یصلون علی النبی یا ایها الذین امنو صلو علیه وسلمو تسلیما
نیز باید به عرضتان برسانم دلیلی ندارد که چون جمله اول همیشگی است جمله دوم هم همیشگی باشد چرا که بقول خودتان خداوند همیشگی است ولی آیا ما هم همیشگی هستیم باز هم می گویم اگر شما قبول داشته باشید که مثال این آیات برای همه زمانهاست پس آن آیه ای که شیعیان بهانه ای جهت متوسل شدن به غیر خدا وارد می کنند که برادران یوسف به نزد یعقوب رفتند یا مردم زمان پیامبر برای آمرزش به نزد رسول می رفتند پس اینها هم باید همیشگی باشد یعنی الان هم شیعیان کار درستی می کنند به نزد قبور می روند وحاجت می خواهند شما با این سخن متوسل شدن به غیر خدا را هم ثابت می کنید دیگر طرف مخاطب زنده ومرده فرقی ندارد
واما در مورد تحریف قران خداوند در جاهای متعدد بیان فرموده ما کتابی را که تصدیق کننده آنچه بین دو دستش هست فرستادیم و در جاهای بسیاری خداوند روی عقل پافشاری زیادی می کند وحتی در آیه ای در سوره فرقان می فرماید بندگان خدای رحمن کسانی هستند که کورکورانه تسلیم حتی آیات خدا هم نمی شوند پس از همه اینها نتیجه می گیریم که آیات قران را عقل تصدیق می کند همانطور که عرض کردن فرق الهامات شیطان وخدا همین سنجیدن با عقل است که قران هم یک وحی است وبا عقل سازگار است وبه جرات می توانم بگویم هیچ آیه ای را ندیدم که با عقل سازگار نباشد حتی در داستان ذولقرنین که می فرماید خورشید در چشمه ای گل آلود غروب می کرد اگر با تدبر به آن نگاه کنیم چه گنجینه ای در درون آن قرار دارد که بعد از فهمیدن آن زبان تقدیس به سوی آسمان بلند می کنیم قران با عقل کاملا سازگار است بشرط آنکه واقعا در آن تدبر کنیم نه اینکه گذرا رد شویم وانوقت است که می گوییم تبارک الله احسن الخالقین که بهترین کتابیست که من در طول عمر خود درک کرده ام
وامیدوارم مرا به حقایق بیشتری از آن رهنمون سازد یا به عبارتی دیگر خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن واز شاخه های سنگین ظلمت جدایمان کن وبه نور مطلق راهنما باش
دوست عزیز، آقا محسن شما عقیده
دوست عزیز، آقا محسن
شما عقیده را با دین و طریقت اشتباهی گرفته اید.
من گفتم بر عقیدۀ خود مطمئنم ولی شما این اطمینان مرا به عنوان عصمت تلقی کرده اید چنانکه در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سورۀ عبس اشاره نمودید.
وقتی میگوییم: ما را به راه راست هدایت کن منظور ما این نیست که بر عقیدۀ گمراهان هستیم و به خدا بگوییم که ما را از آن گمراهی نجات بده... چه بسا ما در راه مستقیمی قرار بگیریم ولی در همین راه چاله هایی ما را به خود گرفتار کند و از حرکت در این مسیر باز ایستیم پس دعای ما به این خاطر است که خدا ما را از شر این حوادث(چاله ها = وسوسه ها) محفوظ بدارد و نگزارد در راه کج قدم بگزاریم.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اینکه خود در راه راست بودند ولی باز هم اهدنا الصراط المستقیم می گفتند. پس وقتی خودشان بر راه راست باشند، بدون شک امت خود را نیز به راه راست می کشانند.
آیه:إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (نحل:120،121) = به راستى ابراهيم پيشوايى مطيع خدا [و] حقگراى بود و از مشركان نبود*[و] نعمتهاى او را شكرگزار بود [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد»
خلاصه: عقیدۀ من که بر صحت آن اعتماد دارم چنگ زدن به کلام خدا که هدیً للنّاس است و بعد از آن پیروی از سنت ثابت شدۀ رسول خدا که او نیز ما را به راه راست هدایت می کند: إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(شوری:52) = (ای پیامبر) حقیقتاً تو مردم را به راه راست هدایت خواهی کرد» و از خدا می خواهیم که خدایا ما را در این راه یاری فرما و ما را از شر وسوسه ها نجات بده، و به خدای خود می گوییم: «رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا (آل عمران:8) =پروردگارا پس از آنكه ما را هدايت كردى دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان» و این دعا، دعایی بود که حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بسیار به آن توجه می کرد.
پس اگر بگوییم: ما بر عقیدۀ خود مطمئن هستیم و این آیه را بخوانیم: «رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا (آل عمران:8) = (مؤمنان می گویند:) پروردگارا پس از آنكه ما را هدايت كردى دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان» کار اشتباهی نکرده ایم.
و همانطور که خودتان نیز گفتید: وسوسه کار شیطان است و خداوند نیز به ما امر می کند که: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (حجرات:12) = اى كسانى كه ايمان آوردهايد از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است» و در حدود 8 آیه پیروان شک و گمان مزمت شده اند.
ضمناً: ما به هیچ وجه پیرو احساس نیستیم و نمیدانم شما این وصله را چگونه می خواهید به ما بچسپانید!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مورد 100 ضربه شلاق یا رجم .. برای چندمین بار است که می گویم: گذشته از دلایل عقلی و جامع استاد "سجودی" ما به همان علتی که بر قرآن اطمینان داریم(تواتر) به همان شیوه نیز رجم را پذیرفته ایم. و رجم به تواتر بین فرق اسلامی ثابت است.
پس خواهشاً یک حرف را چند بار تکرار نکنید تا من هم مجبور نباشم جواب آن را برایتان تکرار کنم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما فرمودید(مختصر)« یکی از دلایل محکم که ثابت می کند منظور از رسول برای حداقل فارسی زبانان حضرت محمد(ص) نیست ، آیه :« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ »= و ما هيچ رسولی را جز به زبان قومش نفرستاديم تا (حقايق را) براى آنان بيان كند» آیا شما می گویید حضرت محمد(ص) هم زبان ما فارسی زبانان بود؟ پس ببینید منظور از رسول در آیات قران فقط محمد (ص) نیست دیگر از این واضح تر نمی دانم چگونه برایتان ثابت کنم»
ج: برادر من متأسفانه محکمترین دلیل شما بسیار بی ربط است! چون همانطور که می دانیم قرآن نیز به زبان قوم عرب نازل شده ، آیا این دلیل می شود که ما قرآن را نیز ترک کنیم؟ و اگر تنها عرب زبانان می توانند از سنت پیامبر استفاده کنند پس استفاده از قرآن نیز باید به همین ترتیب باشد!
نکته: اینکه شما دلیل جدید رو می کنید خوب است ولی اگر دلایل بنده را نیز نقد می کردید بسیار بهتر بود زیرا من برای اینکه ثابت کنم منظور از رسول در آیاتی که ذکر شد حضرت محمد صلی الله علیه و آله است، چندین دلیل آوردم که لازم نمی بینم دوباره آنها را تکرار کنم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مورد آیه ان الله و ملائکته .... من چندین دلیل آوردم و نه تنها یک دلیل که شما به زعم خودتان آن دلیل را نقد کرده اید. لطفاً پست قبلی را با دقت بخوانید.
و قیاس شما که دلیل مرا با عمل شیعیان مقایسه میکنید قیاس باطلی است.
شما یک مسألۀ ساده را باید درک کنید و آن هم اینکه: ما به هیچ وجه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به فریاد نمی خوانیم و چنگ زدن ما به سنت او هیچ منافاتی با آیات قرآن و هیچ شباهتی با کار شیعیان ندارد. و اگر ما به کتاب " الام " امام شافعی رجوع کنیم به آن معنی نیست که به او متوسل شده ایم.
ضمناً: دو سؤال مهم را جواب نداده اید:
1. از کجا مطمئنید که این قرآن تحریف نشده؟؟ از خود قرآن دلیل نیاورید.. مثلاً اینکه گفتید: خدا فرموده این قرآن تایید کنندۀ کتابهای پیشین است.. زیرا ما نمیتوانیم قرآن را با آن مقایسه کنیم تا برای ما ثابت شود(البته برای ما ثابت است فقط در جهت طرح سوال گفتم) زیرا خود آن کتابها تحریف شده هستند و خیلی از متون آن خلاف قرآن است.
2. چگونه از قرآن روش نماز خواندن ثابت می شود؟؟
در پایان یک سؤال خارج از بحث نیز از شما دارم:
نظر شما در مورد حجاب چیست؟ و آیا معتقدید که حجاب نیز منحصر به دوران پیامبر و یا منحصر به امهات المؤمنین بوده است؟؟؟!
«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا (آل عمران:8) = (مؤمنان می گویند:) پروردگارا پس از آنكه ما را هدايت كردى دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان» کار اشتباهی نکرده ایم.
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.