آيا اسلام اجازه کتک زدن زن را به شوهر ميدهد؟

شماره سؤال: 
228

مخالفان اسلام بر سر آیه ای از قرآن، سر و صدای زیادی براه انداخته اند و مسلمانان را متهم میکنند که  قوانین کتابشان قوانین عصر حجر است! مخالفان میگویند: اسلام برای زن کرامتی قایل نیست،  به یک مرد بیسواد و جاهل  حق داده همسر فرهیخته خود؛ اگرچه دکتر یا مهندس یا استاد دانشگاه باشد؛ را بزند.

این تجاوز  و ظلم در حق زنان است و برای رسوایی این دین، همین  یک قانون بس است!!


پاسخ اهل سنت :
قبل از جواب به این انتقاد، اول بیایید متن قانون را بخوبی بخوانیم تا بدانیم!
در قرآن سوره نساء آیه 34 اینطور نوشته شده است:
(وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِیا كَبِیرًا)
و آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید!
و در بستر از آنها دوری نمایید!
و آنها را بزنید!
و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید
و در آیه 35،شق دوم را بررسی میکند، یعنی اگر با وجود  تنبیه های مختلف، زن همچنان بسرکشی ادامه داد مرد باید چه کند؟ آیه 35 سوره نساء میگوید:
(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَینِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یرِیدَا إِصْلَاحًا یوَفِّقِ اللَّهُ بَینَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا)«35»
و اگر از جدایی میان آن دو بیم داشته باشید،
 یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک می‌کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است
این آیه اختیار را بعد از مرحله سه گانه نصیحت و قهر و زدن ، میدهد بدست دونفر: یکی از خانواده شوهر یکی از خانواده زن اگر باز بتوافق نرسیدند  از هم جدا میشوند.
این بود آیه قران در این باره.
حالا ببینیم که رسول الله چه فرامینی در این باره دارند:
عن بهز بن حكیم حدثنی أبی  عن جدی قال: " قلت : یا رسول الله نساؤنا ما نأتی منهن و ما نذر؟ قال " ائت حرثك أنى شئت و أطعمها إذا طعمت و اكسها إذا اكتسیت و لا تقبح الوجه و لا تضرب " أخرجه أبو داود ( 1 / 334 ) و أحمد ( 5 / 3 ، 5 )

بهز بن حکیم میگوید پدر از جدم  روایت میکند که جدم از رسول الله پرسید یا پیامبر خدا با زنان، چگونه رفتار کنیم ؟
فرمود به کشتزار خود هر طور که خواستی نزدیک شو و از چیزی که میخوری و میپوشی او را هم بخوران و بپوشان. و او را زشترو نگو و نزنش ! این حدیث صحیح است


و حالا جلوی ما آیه قران است که حق زدن میدهد و سخن رسول است که میگوید نزن!
حل این معما به این صورت است که زدن زن در صورت نافرمانی جایز است و در غیر این صورت ناجایز است
مثلا حرکتی از او ما را عصبانی میکند مثلا چیز قیمتی از دستش میافتد و میشکند   یا غذا را سر وقت آماده نکرده یا در کاری کوتاهی کرده  یا کارهای  از این قبیل اینجا حق زدن نداریم.
و اگر دقت کنید اکثر جاهلان برای همین چیزها زنهای خود را میزنند.
اما فرضا بزن میگویی با حجاب نامناسب نرو پشت بام، قبول نمیکند و میرود یا میگوی بچه را نزن میزند  یا به زبان قبول  میکند اما لاابالی است و اشتباه خود را مرتب تکرار میکند  یا در غیاب تکرار میکند در این صورت مرد حق دارد او را بعد از نصیحت با قهر  کردن و زدن تنبیه کند.
این خلاصه دستور  اسلام بود. حالا باز قبل از دفاع از این دستور دو واقعه تاریخی را بیاد میاوریم.
در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم اتفاق افتاد :
فاطمه بنت قیس میگوید اباعمرو بن حفص او را  غایبانه طلاق داد، طلاقی که رجوع نداشت،بعد برایش کیسه ای از غلات جو فرستاد و فاطمه از دستش  عصبانی شد  و مرد گفت قسم به الله  تو بر من حق نفقه  (در وقت گذر از عده) را نداری
فاطمه آمد پیش رسول الله و جریان را گفت.
رسول الله فرمود:  حق نفقه نداری، برو خانه ام شریک بشین تا عدت تمام شود، باز فرمود: نه  نرو! اصحابم در  آن خانه رفت آمد دارند برو خانه ابن ام مکتوم بنشین که کور است
عده تمام شد  بیا بمن خبر بده
فاطمه بنت قیس میگوید وقتی مدت به پایان رسید، رفتم پیش رسول الله و گفتم وقت عدت بپایان رسید!
فرمود چه کسانی از تو خواستگاری کردند
گفتم معاویه بن ابوسفیان  و ابوجهم از من خواستگاری کردند
حضرت فرمود، اما ابوجهم عصایش را از دوشش پایین نمیاورد ( زنهایش را میزند) و  معاویه فقیر است، با  اسامه بن زید عروسی کن فاطمه میگوید اسامه را نپسندیدم پیامبر باز فرمود با اسامه عروسی کن قبول کردم  و  و سعادتمند شدم
( سنن أبی داود )
از این حدیث معلوم میشود که رسول الله زدن  را نمیپسندیدند و آن را یک نکته ضعف دیدند، و در وقت  راهنمایی زن از او خواست در بین مومنان  با مرد ثروتمندتر و مردی که زن را نمیزند عروسی کند
این داستان هم درباره حضرت عمر است:
در زمان خلافت ایشان مردی خواست از بد زبانی و نافرمانی زنش شکایت به عمر ببرد، اما دید همسر عمر سر شوهرش داد میزند! و  حضرت عمر سخنی تقریبا  با این معنی به مرد شاکی  گفت:
شیرینش را که دیدی بر تلخیش هم صبر کن
نتیجه
اسلام زدن زن را تحت  شرایطی و برای مدتی محدود  اجازه داده اما مطلوب نیست و ناگریز است و مسلمانان مومن و پرهیزکار  از آن استفاده نمیکردند، مثال عمر جلوی چشم ماست و اینهم حدیثی بروایت عایشه رضی الله تعالی عنها
عایشه گفت:
(ما ضرب صلى الله علیه وسلم بیده خادما قط ولا امرأة)
رسول الله هرگز و هرگز با دست خود نوکر یا زنی را نزدند
اما همه تحمل رسول الله را ندارند و همه زنها مثل امهات المومنین نیستند
اما این زدن دایمی و برای مدتی طولانی نیست

اگرتنبیه چاره ساز نبود باید دو  مرد  که یکیشان از اهلبیت زن  است قاضی شوند ، تا کار به جدایی نکشد.
 و هیچکس با دختر و خواهر  و خواهرزاده خود بد نیست و بر ضد او حکم نمیکند ، بلکه مطابق مصلحت  دیرپای زن، حکم صادر میکند، و اگر او مرد را مقصر بداند و مرد و یا قاضی دوم  زیربار نرود کار بطلاق میکشد
پس ملاحظه کردید مخالفان مساله شور میکنند و هیاهوی پوچ براه میاندازند


مخالفان میگویند:
حتی یکبار زدن زن هم خلاف اصول شناخته شده انسان است، زن همسطح مرد است بچه که نیست تا شما او را بزنید

پاسخ ما
اینجا چند سفسطه با هم گفته شده است ، بفرض اینکه زن همسطح مرد باشد باز خانه باید یک رییس داشته باشد ، همانطور که کشور یک پادشاه یا یک رییس جمهور دارد
بلاخره یکی باید از یکی دیگر حرف شنویی داشته باشد در کشور رعیت از حاکم در چهارچوب قانون  حرف شنویی دارد، فردی از افراد اگر  ابا کند سرکشی کند مجازات میشود ، ولو که افراد یک کشور همسطح پادشاه باشند یا حتی که از او بهتر باشند بازمجبورند از حاکم اطاعت کنند نمیتوانند بگویند ما همسطح حاکم هستیم و حاکم حق امر و نهی را ندارد.
همینطور خانه نیز باید  یک رییس داشته باشد و همه افراد خانواده باید از او  در چهارچوب  قانون حرف شنویی داشته باشند.

حالا سفسطه کجاست؟ سفسطه اینجاست که مخالفان میگویند خانه باید دو حاکم داشته باشد و این ناممکن است این شدنی نیست  و هرجا که سعی کردند چنین کنند بنیان خانواده را از بیخ و بن کندند،
مخالفان میگویند زن و شوهر باید مثل دو پرنده عاشق باشند که آشیانه میسازند نیازی نیست یکی حاکم و  یکی محکوم باشد
طبعا این خیالبافی بی تجربه هاست ،
بخاطر دارم  که در آغاز جوانی که هنوز عروسی نکرده بودم  همراه بیماری میرفتم پیش دکتری دندان ساز، او بسیار علاقه به بحث و گفتگو داشت، یکبار از ما پرسید شما جوانها چه  خیال میکنید، تصور میکنید که عروسی میکنید و  تو عاشقانه ، غذا را در هان همسرت میگذاری و همسرت با علاقه  با دست خود بتو غذا میخوراند؟
یکی از ما گفت : چنین تصوری  از ازدواج داریم و بیشتر   و عاشقانه تر
دکتر خنده ای انفجاری کرد، که دون شان شخصیت او بود، و ما متعجب شدیم او دیگر چیزی نگفت و درباره چیز دیگری صحبت کرد!
اما بعد از ازدواج هر وقت یاد حرفش میافتم منهم خنده ام میگیرد ، که دنیای تصور یک چیز است و  دنیای واقعی چیزی دیگر کسانی از دختران و پسران که  مساله زدن را نمیتوانند درک کنند برای این است که دنیایشان خیالی است در دنیای خیالی یک تو گفتن هم خارج از تصور است!!

کافر همه را به کیش خود پندارد!!
عده ای از غربیان  کافر و شرقیان فاسد ، هیچ حقی برای مرد در زدن زن نمیبینند ،
البته در دنیایی که اونها زندگی میکنند حق با آنهاست، مرد غربی وقتی با جفتش به رستوران میرود هر کس حساب خود را میپردازد و  فاسق شرقی هم فقط به خاطر سینه و باسن با فلان دختر دوست است،...... زدن اصلا در راستای هدف او نیست
پس حق دارد از فلسفه زدن سر درنیاورد و انتقاد کند
اما دنیای آن فاسد و آن کافر با دنیای محمد عمر فرق دارد
محمد عمر سوار بر ماشین اخرین سیستم خود میرود بازار شهر کویته ... دو زن از افراد خانواده اش نیز همراهش هستند،در کوشه ای ماشین را پارک میکند همینکه میخواهد پیاده شود که دو دزد با طپانچه تهدیدش میکنند یکی که طپانچه را برپهلویش گذاشته میگوید بی سرو صدا بیا پایین
محمد عمر سویچ را  بعنوان تسلیم در ماشین میگذارد، و به دو زن  همراه خود میگوید پیاده شوید
اما دزدان گویا فقط طمع به ماشین نداشتند، یکی از آنها آمرانه گفت نه زنها بشینند ! تو پیاده شو
و اینجا بود که محمد عمر از جان گذشت و به دزدان حمله ور شد در حالیکه احتمال مرگ 99 درصد بود و گلوله ای بر پهلویش نشست و دزدان دستپاچه شدند و فرار کردند.
این محمد عمری که برای نجات همسرش مرگ صد درصد را میپذیرد، مغز خر نخورده که زنش را بخود بزند، اگر ناچار شد زن را بزند اینطور فکر کنید که دارد خودش را میزند.

مادری که کودکش را به دلیلی تنبیه کند  دشمن او نیست دوستدارش است
حاکمی که تبعه کشورش را بخاطر شراب خواری بزند دشمن رعیت نیست
زنهای ما گرانبهاترین داشته های ما هستند، هیچکس به بهترین داشته خود آسیب نمیرساند، زن مفیدترین چیزی است که ما داریم، از آشپزی تا پرستاری  از بچه های ما، تا شیر دهی تا درس دادن بچه ها تا حفظ اموال ما تا جاروکشی تا اطو زدن تا لباسشویی و تا نان پختن  و تا و تا و تا همه اینکارها را مفت و مجانی انجام میدهند، ما که زن را مثل فاسقان  برای یک کار که نمیخواهیم و نه زنان مامثل زنان آنها هستند.
پس محال است به او آسیب برسانیم
هان اگر مردی از این قانون سوء استفاده کرد اسلام به داد زن میرسد، البته اینکه خود زن بخاطر مصلحت های برتر با شوهر نادان میسازد ، ( که کار خوبی میکند ) دیگر گناه اسلام نیست
 

و در پایان
اگر ما بگوییم از غربیان در هواپیما سازی جلو افتاده ایم سخنی بینهایت  بیهوده  گفته ایم
و اگر غربی ها و بی دینان بگویند ما در اداره خانواده از مسلمانان جلوتریم ، حرفشان به همان اندازه بیهوده است
اسلام یک سیستم زندگی است و عملا میبینیم که قوانین ما بهتر و برتر  است تا قوانین آنها ... آنها فاتحه خانه و خانواده را خوانده اند ، بچه هم به دنیا نمیاورند خودشان را هم میکشند و همه بنوعی روانی هستند!
پس اینکه ما در ساختن هواپیما از انها عقب افتاده ایم دلیل نمیشود که تصور کنیم هرکارشان درست است،  و هر کار ما غلط است!


                                                                                                          محمدباقر سجودى

دیدگاه ها

تصویر پروفایل eslami

با سلام وعرض تشکر از مقاله

با سلام

وعرض تشکر از مقاله زیبایتان من هم در تکمیل صحبتهای گرانبهای شما آن چیزی که از کل آیه فهمیدم را برایتان بیان می نمایم

معنی کلمه به کلمه الرجال قوامون علی النساء بدین صورت است مردان پایدارند بر زنان یا به عبارتی مردان بر پایه زنان استوارند بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ به آنچه برتری داد الله بعضی را بر بعضی وبه آنچه انفاق کردند از اموالشان منظور از انفاق ومال یعنی از آنچه دارند در طبق اخلاص برای دیگری انفاق می کنند مرد از پولش از کارش زن از محبتش ویا شاید از پولش یعنی برتری با کسی است که خودش را یا آنچه را که دارد وقف همسر وبچه هایش قرار می دهد فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ در قسمت بعدی آیه در مورد زنان صحبت می کند که آن زنان صالح ونیکوکار فرمانبردار محافظان برای پنهان به آنچه حفظ کرد الله (یعنی همان لباسی که در آیات دیگر معرفی می کند که زنان ومردان لباس یکدیگرند که عیوب پنهان همسرانشان را برملا نسازند یعنی آنچه را خدا حفظ کرد آنها هم حفظ نمایند معمولا همسران اولین کسانی هستند که عیوب یکدیگر را متوجه می شوند شاید پدرو مادر ویا خواهر وبرادر به این وسعت نتوانند عیوب را تشخیص دهند که همسرتشخیص می دهد ویکی از صفات خداوند ستار العیوب بودن اوست که باید همسران نیز به این خصلت خودشان را بیارایند یعنی همانگونه که خداوند حفظ می کند آنها هم حفظ کنند شاید در اینجا منظور حتما جنس زن نباشد نمی توان هر تانیثی را به زن نسبت داد چه بسا آیه یا ایتها النفس المطمئنه نیز فقط مخصوص زنان نیست شاید منظور کسانی هستند که دارای صفات جمال خداوندند دارای عطوفتند پس نتیجه ای که از آیه فوق گرفته می شود اینست که باید مثل خداوند در مورد همسرانتان ستارالعیوب باشید  وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ معنی نشوزهن در فرهنگ لغت به معنای ناسازگاریست یعنی ضد سازش ضد صلح یا جنگ یعنی اگر می ترسید از زنانیکه سرجنگ با شما دارند وبا شما سر ناسازگاری دارند ومحبتی به شما ندارند (داریم بعضی از همسرانیکه مدام به فکر گرفتن ایراد از همسرشانند ویکسره با آنها در جنگند وشاید بعضی از آنها دنبال بهانه ای جهت جدایی هستند بطوریکه واقعا شوهرانشان از آنها می ترسند 3 راه جلو پای آنها گذاشته  است اول آنها را نصیحت کنید قهر کنید بزنید دو مورد اول ظاهرا مشکلی نداریم مشکل با سومی است که بعضی ها از آن بعنوان چماقی برای ضدیت با اسلام استفاده می کنند از نظر روانشناسی بعضی از زنانیکه با شوهرشان سر جنگ دارند به خاطر ضعف ومظلومیت شوهرشانست واگر شوهرشان یک قدرتی در مقابلشان نشان دهد آنها را خاشع می گرداند وجنگ واختلاف را به پایان می رساند دیگر بعداز سازگاری همسر به چیز دیگری فرمان نمی دهد فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا  واینکه باید با خوبی رفتار کند  ولی نه ممکن است ناسازگاری زن به خاطر این مسئله هم نباشد پس باید طبق آیه بعد یک داوری از خانواده زن ویکی از خانواده مرد انتخاب کنند تا بین آن دو باز صلح برقرار کنند واگرقصد اصلاح دارند خداوند بینشان صلح ایجاد می کند   وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا