اولین کسانی که ادعای عصمت کردند چه کسانی بودند؟
آیا خود ائمه دوازده گانه یا کسانی دیگر؟ با مطالعه در کتب شیعه و کتب تاریخ در می یابیم که اولین کسی که ادعای عصمت برای ائمه می کند ابن سباء یهودی بوده همان شخصیتی که علمای شیعه سعی در انکارش دارند. همانطور که قمی در المقالات و الفرق ص ۲۰ می گوید:....
(اولین کسی که برای علی ادعای عصمت نمود ابن سباء بوده) شخص دیگری که ادعای عصمت برای ائمه کرده شخص هشام بن حکم است . تثبيت دلائل النبوة: (2/528). شخص سوم که به این عقیده پرو بال بیشتری داد مومن طاق بعبارتى (شیطان طاق) بوده که نام اصلی اش محمد بن علی الاحول می باشد )در رجال الكشي: (ص185)، مؤمن الطاق.
تعریف عصمت در نزد شیعه وتضاد آن با کتب خودشان و قرآن
(عقائد الإمامية ص51 : ونعتقد أن الإمام كالنبي يجب أن يكون معصوماً من جميع الرذائل ما ظهر منها وما بطن كما يجب أن يكون معصوماً من السهو والخطأ والنسيان لأن الأئمة حفظة الشرع والقوامون)
(اعتقاد داریم که امام مانند نبی باید معصوم باشد از تمام رزائل ظاهری وباطنی و معصوم باشد از فراموشی و خطاء زیرا ائمه محافظین شرع الهی هستند)
وهمینطور در کتاب ميزان الحكمة (أن الإمام معصوم من الذنوب كلها صغيرها وكبيرها لا يزل عن الفتيا ولا يخطئ في الجواب ولا يسهو ولا ينسى )
(امام معصوم است از گناهان کبیره وصغیره و خطا نمی کند در حِواب دادن ونه فراموشی به او دست می دهد ) ميزان الحكمة ج1 ص 174
تضاد این عقیده با قرآن:
قرآن کریم به وضوح بیان می کند که انبیاء الله فراموش می کردند: به عنوان مثال(قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ) الکهف/63 (از زبان موسی در داستان با خضر که می گوید : گفت: «ديدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم، من ماهى را فراموش كردم)
وباز در سوره الکهف می گوید (واذکر ربک اذا نسیت) الكهف/24 (پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی ) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم . باز سوره کهف آیه از زبان موسی (قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ) الكهف/۷۳ (موسی گفت من را بخاطر قولی که دادم وفراموش کردم مواخذه نکن)
انبیاء الله خطا می کنند زیرا بشر هستند:
در سوره ص حِریان ابراهیم علیه السلام در قضاوت خود بین آن دو برادر (إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ )ص/22« وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق داورى كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش»
(إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ) ص/23
«اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مىگويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است»
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ )۲۴ سوره ص
(داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد ).
در سوره الانبیاء از زبان یونس علیه السلام: (وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ) ﴿الأنبياء: ٨٧﴾
( ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم)
آدم و حوا علهیم السلام:
(فازلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ )۳۶ البقرة
«پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود »
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ . البقرة/۳۷
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبهپذير مهربان است.
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.الاعراف /23
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود (۲۳)
از کتب خود امامیه:
( بحار الأنوار ج25 ص350 قيل للإمام الرضا ( إن في الكوفة قوماً يزعمون أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم لم يقع عليه السهو في صلاته ، فقال : كذبوا – لعنهم الله – إن الذي لا يسهو هو الله الذي لا إله إلا هو ).
(به امام رضا امام هشتم شیعه گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می گوید دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست)
از دیگر کتبشان صحیفه سجادیه که امام صراحتا اعتراف به خطا می کند وآمرزش می طلبد و همینطور در دعاهای نهحِ البلاغه که علی رضی الله عنه اعتراف به خطا و گناه می کند .
شکی نیست که علمای امامیه همانطور که در ابتدا آمد برای ائمه خود وبرای اثبات عصمتشان روایاتی را وضع کرده اند روایاتی که با قرآن در تضاد است مانند کلینی در اصول کافی که ابوابی دارد با عنوان(باب أن الائمة (ع) يعلمون جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة )(ائمه می دانند تمام علومی که ملائکه از آن باخبر هستند)
باب أن الائمة(ع) إذا شاؤوا أن يعلموا علموا
((ائمه هرگاه اراده کنند که حِیزی را بدانند خواهند دانست به مجرد اراده)
باب أن الائمة(ع) يعلمون متى يموتون، وانهم لا يموتون الا باختيار منهم
(ائمه می دانند کی می میرمند و موت اختیار دارند)
باب أن الائمة(ع) يعلمون علم ما كان وما يكون وانه(5) لا يخفى عليهم
(ائمه علومی که کشف شده است می داانند وعلومی که کشف نشده نیز می دانند وحِیزی بر آنها مخفی نمی باشد)
تمام این ادعاهای که اقای کلینی در کافی آورده به عنوان عقیده واصول از نظر ایات قرآن مردود است.
اقای کلینی پا را فراتر گذاشته و می گوید: (أُعطيت خصالاً لم يعطهنّ أحد قبلي: علّمت علم المنايا والبلايا.. فلم يفتني ما سبقني ولم يعزب عنّي ما غاب عنّي)
(علی رضی الله عنه می گوید خصلت های به من داده شده که به کسی قبل من داده نشده است :به من علم منایا وبلا داده اند و هیچ چیزی در گذشته و آینده نبوده ونیست الا اینکه من یعنی علی می دانم).أصول الكافي: (1/197).
حال ببینیم قرآن چه می گوید!
((وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ)) [لقمان:34].
و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد در حقيقتخداست [كه] داناى آگاه است .
و می فرماید:( قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ)) [سبأ:3].
سوگند به پروردگارم كه حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] كه هموزن ذرهاى نه در آسمانها و نه در زمين از وى پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است .
حال سخن کدام را قبول کنیم الله تعالی یا کلینی و علمای شیعه؟
بطلان دلایل عقلی شیعی در باب عصمت:
همه ى علمای شیعه می گویند عقل فتوی می دهد که امام باید معصوم باشد و خطا نکند کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟
پاسخ در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند
دوم امت اسلام معصوم است به کتاب خداوند و سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم
ودلیل اینکه هرگاه امتی از دین خدا بر می گشت خداوند نبی دیگری مبعوث می کرد واما بعد از نبی ما صلی الله علیه وسلم پیامبر نمی آید پس امت قرآن وسنت را دارد تا وقتی با آن دو است بر حق است همانطور که الله تعالی می فرماید(((وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا)) [النّساء:115].
«هر كس پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم و چه بازگشتگاه بدى است».
و می فرماید در سوره النساء ۵۹ (فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)
(اگر در مورد چیزی اختلاف کردید به خدا و رسولش باز گردید یعنی کتاب الله وسنت* نمی گوید امام معصوم!!!
وخاتمه اینکه شیعه فرقه فرقه شده اند تاریخ شیعه مملو از اسماء فرق مختلف است همچون کیسانیه، و هوادارن مختار ثقفی، زیدیه، واقفیه، امامیه، اسماعیلیه، فطحیه، بوری ها وغیرهم که بسیارند) و هر کدام عقیده خاص خود را داشته وبرای ائمه مورد قبول خود خصوصیاتی قرار داده اند که با عقل سلیم وقرآن وسنت یکی نمی باشند وهر فرقه فرقه ای دیگر را تکفیر کرده اند.
حال چطور امام معصوم را بشناسیم سخن کدام را قبول کنیم در حالی که سخن تمامشان مخالف قرآن وسنت است!!؟
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه اجمعين
بقلم: الهاشمى الحسنى
- 20090 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
سلام جناب الهاشمى
سلام جناب الهاشمى الحسنى:
اولین شخصی که ادعای عصمت کرده محد بن عدالله از سوی پروردگارش بوده است برای عصمت خود و اهل بیتش.
در آیه تطهیر آمده است:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس.
امیدوارم دستور زبان عربی کمی بیش تر از من بلد باشید.
لیذهب فعل ماضی استمراری است یعنی اهل بیت پیامبر از هر رجس و پلیدی دور بوده است و در آینده نیز مصون از گناه خواهند بود.
با توجه به این نکته که اهل بیت مورد نظر در این آیه افرادی بجز همسران پیامبر هستند ، افراد مدعیان عصمت در ابتدا را خواهید شناخت..
با عرض سلام. جناب (رها )
با عرض سلام. جناب (رها ) هرچند که این مقاله از جناب هاشمی هست ولی لازم میبینم کمی روشنتان کنم: پیامبر با گفتار (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) دعوت خود را آغاز کرد..با پرچم توحید و مبازره با شرک آغاز کرد. کجای قرآن آمده که این 12 تن شما امام هست ؟ آیا اینهمه مبارزات و جهاد رسول خدا برای این بود که : ای مردم من معصوم هستم و 12 نفر بعد از من هم معصوم ؟!! البته هیچ شکی در این نیست که رسول خدا معصوم هست اما اینکه مقصد و هدف نبوت این عصمت باشد. ابدا اینطور نیست .اینگار اصلا با سیرت نبوی آشنایی ندارین (البته اینقدر به امامت مزعوم چسپیدن که نبوت یادتون رفته)
بسم الله الرحمن الرحیم علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم سلام
دوست عزیز اگر قرآن بخوانید می بینید که رسول الله صلی الله علیه وسلم حِنین ادعای نکردند بلکه انبیاء الله در دریافت وحی و ابلاغ رسالت کاملا معصوم هستند اما بشر هستند همانطور که در آیه ۱۱۰ الکهف می خوانیم(قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرحِو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا)
صحیفه سحِادیه ونهحِ البلاغه و کتب خودتان شاهد هستند که ائمه شیعی معصوم نبودند اذهاب رحِس و تطهیر در ایات دیگری هم آمده ودلیل بر عصمت نیست .نیاز نمی بینم در مورد ایه تطهیر بنویسم حِون بسیار در این مورد مقاله درسایت موحِود است
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
باسمه تعالی آیاتی که به آن
باسمه تعالی
آیاتی که به آن اشاره کردید و گفتید دلیل بر خطای پیامبران است به تفصیل در کتب شیعه پاسخ داده شده است ولی به اجمال بگویم که عقیده شیعه این است که پیامبران و امامان هیچ گناهی (یعنی ترک واجب و انجام حرام) انجام نمی دهند و در ابلاغ پیام الهی هم خطایی از آنها صادر نمی شود ولی ترک اولی ممکن است از آنها صادر شود (که برخی از آیات قرآن هم ناظر بر همین مطلب است) و این که آیا در خطا و نسیان در امور دیگر هم عصمت دارند یا نه مطلبی است که اگر مورد قبول واقع نشود مشکلی در عقاید شیعه ایجاد نمی کند.
ضمناً روایاتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله داریم که در آنها لفظ معصوم بودن دوازده امام به صراحت آمده است و شما آنها را ذکر نکردید.
اما در رابطه با آیه سوره لقمان (و ما تدری نفس ماذا تکسب غدا....) این در حالتی است که خدا نخواهد کسی بداند فردا چه چیزی کسب می کند و در کجا خواهد مرد ولی اگر خدا اراده کند که کسی این امور را هم بداند اراده خدا عملی خواهد شد. همانطور که در آیه از قرآن کریم می خوانیم شخصی که پاره ای از علم کتاب را می دانست در رابطه با تخت ملکه سبا به حضرت سلیمان گفت من آنرا برایت حاضر می کنم (قبل ان یرتد الیک طرفک)
عجب سوال من از شما اين ترك
عجب
سوال من از شما اين ترك اولى كه مى گوييد گناه وخطا است يا خير?
كدام روايت است كه نام ائمه شما ومعصوم بودنشان آمده?شما ذكر كنيد لطفا
يعنى شما روايت كافى را قبول دارى كه على رضى الله عنه مانند خداوند از گذشته و آينده خبر داشته?
دو آيه است كه شيعه به آن استاند مى كند
1.ثم اورثنا الكتاب* مى گويند ائمه هستند از كافى شما اثبات مى كنيم كه اينطور نبوده
اين هم حديث: الشيخ الكليني - ج 1 - ص 214، والمقتصد : العارف للامام
الحسين بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن محمد بن جمهور ، عن حماد بن عيسى عن عبد المؤمن ، عن سالم قال : سألت أبا جعفر عليه السلام عن قول الله عز وجل : " ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّـهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ﴿فاطر: ٣٢﴾ " قال السابق بالخيرات : الامام
وآيه *وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴿الرعد: ٤٣﴾* ربطى به غيب وعصمت ندارد
ومانند آن آيه داريم
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿الأنبياء: ٧﴾
أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿الشعراء: ١٩٧﴾
وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ ۖ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ﴿٤٨﴾ بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿٤٩﴾ (العنكبوت:49).
پس آيه علاقه اى به عقيده شما ندارد
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
باسمه تعالی ترک اولی یعنی بین
باسمه تعالی
ترک اولی یعنی بین خوب و خوبتر خوب را انتخاب کنیم که در این صورت خطایی صورت نگرفته و اگر هم شما می خواهید اسم آن را خطا بگذارید موردی ندارد زیرا حداقل عصمتی که شیعه بدان معتقد است همان است که توضیح داده شد و اگر بیشتر از آن در این ذوات مقدسه وجود نداشته باشد به لحاظ عقلی مانعی برای رسالت و امامت نخواهد بود.
در مورد علی علیه السلام و امامان بعد از ایشان هم معتقدیم که آنها با عنایت خداوند متعال قادر بودند که اگر اراده کنند از گذشته و آینده آگاهی یابند که البته آیه 26 و 27 سوره جن هم مؤید این مطلب است که افرادی وجود دارند که عالم به غیب هستند
"عالم الغیب فلا یظهر لغیبه احدا-الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً"
اما روایات:
1-غایة المرام باب 58 (نقل از کتاب اصول عقاید آیة الله مصباح)
بعد از این که حضرت رسول علی علیه اسلام را بعنوان ولی بعد از خود معرفی کردند جناب ابوبکر و عمر از حضرت پرسیدند آیا این ولایت مخصوص علی است؟ حضرت فرمودند مخصوص علی و اوصیاء من تا روز قیامت است. پرسیدند اوصیاء شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: علی اخی و وزیری و وارثی و وصیی و خلیفتی فی امتی و ولی کل مؤمن من بعدی ثم ابنی الحسن ثم ابنی الحسین ثم تسعة من ولد ابن الحسین واحداً بعد واحد القران معهم و هم مع القران لا یفارقونه و لا یفارقهم حتی یردو علی الحوض
2-غایة المرام ج10ص267-اثبات الهداةج3ص123-ینابیع المودةص494 (نقل از کتاب اصول عقاید آیة الله مصباح)
هنگامی که آیه (یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی المر منکم) نازل شد جابر بن عبد الله انصاری از آن حضرت پرسید اولوالامر چه کسانی هستند که حضرت فرمود :هم خلفایی یا جابر و ائمة المسلمین من بعدی. اولهم علی بن ابیطالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر-ستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرأه منی السلام-ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم سمیی و کنیی حجة الله فی ارضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی ...
بسم الله الرحمن الرحيم دو
بسم الله الرحمن الرحيم
دو روايت آورديد هردو از كتب روافض آيت الله مصباح???????
اما در مورد (علم الكتاب )و (اورثنا الكتاب)جوابت دادم.
شما مى گويي على علم غيب دارد قرآن مى فرمايد( وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۱﴾
و به شما نمىگويم كه گنجينههاى خدا پيش من است و غيب نمىدانم و نمىگويم كه من فرشتهام و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مىنگرد نمىگويم خدا هرگز خيرشان نمىدهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است [اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود(۳۱) هود
قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ
قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴿۱۸۸﴾
بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مىدانستم قطعا خير بيشترى مىاندوختم و هرگز به من آسيبى نمىرسيد من جز بيمدهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم(۱۸۸) الاعراف
دوم اگر علم غیب داشتند چرا نوشیدنی وغذای مسوم را خوردند؟فقط نگید ترک اولی بوده که خنده داره
همان سوره جن ردى بر شما ست مى فرمايد(عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا (26) الجن
واما جواب شما که استناد کردی به ادامه آیه(الا من ارتضی من الرسول) این علم غیب نیست بلکه وحی است به انبیاء همانطور که در حِای دیگر می فرماید الله تعالی (ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (44) ال عمران
نکنه بر علی رضی الله عنه هم وحی میشد؟والعیاذ بالله
واما پاسخ شما گفتی ترک اولی یعنی از بین خوبتر وخوب .خوب را انتخاب کردن خوب یعنی آدم علیه السلام کار خوبی کرده بود؟اگر خوب بود خطاء نبود چرا خداوند او را اخراج کرد؟واگر خطاء نکرده بود چرا توبه کرد؟آیه ۳۷ البقرة(تَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
جناب الهاشمی الحسنی با سلام
جناب الهاشمی الحسنی با سلام
چند نکته کوچک و قابل عرض:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
شما قطعاً زبان عربی به خوبی می دانید. لیذهب فعل ماضی استمراری است یعنی اهل البیت (به دلیل ال برای اهل البیت اهل بیت خاصی هستند و این اهل بیت از قطعاً همسران پیامبر نیستند یه سند صحیح مسلم به روایت زید بن ارقم) از رجس و پلیدی دوره بوده اند و دور خواهند بود.
شما بفرمایید از عصمت چه تعریفی می کنید یا چه چیزی را عصمت می دانید که می فرمایید در قران نیامده است؟
اما نکته دوم که برایم بسیار جالب است، شما فرموده اید که :
" اگر قرآن بخوانید می بینید که رسول الله صلی الله علیه وسلم حِنین ادعای نکردند بلکه انبیاء الله در دریافت وحی و ابلاغ رسالت کاملا معصوم هستند" یعنی شما قبول دارید که نبی الله وحی را کامل بدون کم و زیاد ابلاغ می کند یعنی همان که برایش می آید را انتقال می دهد.
اما ادعای شما : " صحیفه سحِادیه ونهحِ البلاغه و کتب خودتان شاهد هستند که ائمه شیعی معصوم نبودند"
میشه سندی مکتوب از این سخن برایم بیاورید و غیر علمی و غیر منطقی استدلال نیاورید.
باسمه تعالی این که از کتاب چه
باسمه تعالی
این که از کتاب چه کسی است مهم نیست اگر در سند روایت اشکالی هست بفرمایید. این حرف شما نشان می دهد انسان متعصبی هستید و احتمال اینکه انسان متعصب به حق نائل شود خیلی کم است.
آیه های قرآن این خاصیت را دارد که می توان آیه ای را به آیات دیگر تفسیر کرد و توضیح داد. آیاتی که در رابطه با انتساب علم غیب به خداوند متعال به آن اشاره نمودید با آیات دیگر مثل آیه ای که اینجانب به آن اشاره کردم (آیه 26 و 27 سوره جن) تخصیص خورده و از آن این نتیجه حاصل می شود که آگاهی به علوم غیبی ذاتاً مختص به خداوند است و در صورتی که خدا اراده کند بندگانش هم به آن آگاهی پیدا کنند این امر واقع خواهد شد. ضمناً اشکالی که به آیه 26 و 27 سوره جن وارد نمودید شبهه ای است بدون دلیل زیرا تخصیصی که با کلمه "الا" به آیه وارد شده با توجه به آیه قبل که در مورد علم غیب صحبت می کند دلیلی ندارد که در رابطه با وحی باشد.
در رابطه با اینکه گفتید چرا با وجود دارا بودن علم غیب غذای مسموم خوردند قبلاً توضیح داده شد. این که می گوییم علم غیب داشتند یعنی اگر اراده می کردند از موضوعی آگاه شوند قادر بودند و آگاه می شدند ولی اگر بنا به دلایلی چنین اراده ای نمی کردند آگاه نمی شدند.
در رابطه با ترک اولای پیامبران در کتب شیعه به تفصیل پاسخ داده شده است. به اجمال عرض می کنم که در رابطه با هیچیک شما به قطع نمی توانید اثبات کنید که عمل صادر شده از آن پیامبر انجام فعلی حرام یا ترک واجبی بوده است. در مورد حضرت آدم هم پاسخ این است : ممکن است نهی الهی از خوردن شجره منهیه نهیی ارشادی بوده نه مولوی و اساساً چون آن عالم، عالم تکلیف نبوده آن حضرت با انجام آن عمل مرتکب گناهی نشده است ولی در نهایت به اثر طبیعی آن عمل که اخراج از بهشت بوده دچار شده است. به طور کلی انسانهای الاهی بسته به میزان تقوا و ایمانشان حتی اگر ترک اولی هم انجام دهند از خداوند متعال طلب بخشش می کنند و همین وسیله ای است برای صعود معنوی آنها.
اصلاً به لحاظ عقلی هم اگر ما قائل باشیم به این که پیامبران ممکن است مرتکب فعل حرام شوند، دیگر الگوی افراد نمی توانند باشند و مردم به دعوت آنها توجهی نمی کنند.
دلیل نقلی هم از آیات قرآن زیاد است بعنوان مثال در آیه 124 سوره بقره وقتی که حضرت ابراهیم از خداوند متعال درخواست می کند که در ذریه او منصب امامت قرار دهد خداوند در پاسخ می فرماید "لا ینال عهدی الظالمین"
بسم الله الرحمن الرحیم انبیاء
بسم الله الرحمن الرحیم
انبیاء الله بشر هستند وتمام صفات بشری را دارا هستند همانطور که الله تعالی در سوره الکهف آیه ۱۱۰ می فرماید(قل انما انا بشر مثلکم یوحی)
و انبیاء فقط در دریافت وحی و ابلاغ رسالت خود بصورت کمال وتمام معصومند و در غیر این صورت بشر هستند وهمانطور که در سوره کهف خواندیم
واما خودتان گفتید که ترک اولی گناه وخطایی نیست در حالی که آیات زیادی وحِود دارد که انبیاء الله توبه کردند اگر کار خوبی کرده باشند به زعم شما استغفار وتوبه شان کاری بی خود خواهد بود زیرا کارشان خطا نبوده پس استغفار برای کار خوب ؟
واما بعضی آیات دیگر وقتی که موسی علیه السلام مشتی بر صورت شخص مصری میزند واو را به قتل میرساند ترک اولی کرده؟واگر ترک اولی کردند حِرا استغفار؟آیا رسول الله وصحابه واهل بیت مثلا بعد از کشتن قتال اهل بدر بخاطر کاری که کرده بودند استغفار کردند؟
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ.القصص ۱۵
موسی کار خودش را از شیطان میداند بعد شما میگی ترک اولی هست این؟عحِیبه
و داخل شهر شد بىآنكه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافتيكى از پيروان او و ديگرى از دشمنانش [بود] آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسى كه دشمن وى بود از او يارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت گفت اين كار شيطان است چرا كه او دشمنى گمراهكننده [و] آشكار است .
استغفار موسی از کار خود
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴿۱۶﴾
گفت پروردگارا من بر خويشتن ستم كردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت كه وى آمرزنده مهربان است(۱۶)
در مورد سوره الحِن همان آیه ردی بر شما است زیرا می گوید (الله تعالی علم غیب خود را بر کسی ظاهر نمی کند)(الا من ارتضی من الرسول)الا انبیاء الله که یعنی به آنها وحی می کند.
من سوال می کنم شما می گویید رسول الله صلی الله علیه وسلم وائمه شیعه علم غیب داشتند خوب پس حِرا خداوند میفرماید(
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴿۴۴﴾ القصص
و چون امر [پيامبرى] را به موسى واگذاشتيم تو در جانب غربى [طور] نبودى و از گواهان [نيز] نبودى(۴۴)
این ایه درست تفسیر آیات سوره الحِن است که الا من ارتضی من الرسول یعنی وحی حِون آیه سوره قصص به صراحت می گوید پیامبر خبری نداشته از آن اتفاقاتی که در کوه طور برای موسی اتفاق افتاد وخداوند بر او وحی می کند او را باخبر میسازد اینحِا دو حِیز می فهمیم رسول الله علم غیب ندارد حِه برسد به ائمه نه از گذشته وحال ودوم تفسیر واضحی از آیات سوره الحِن است .
باز آیه ای شبیه به این(
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴿۴۶﴾
آندم كه [موسى را] ندا درداديم تو در جانب طور نبودى ولى [اين اطلاع تو] رحمتى است.۴۶ القصص واین رحمتی از حِانب پروردگار یعنی من ارتضی من الرسول.
دوست عزیز تعصب شما دارید که بر طبل خود می کوبید در حالی که با قرآن عقایدتان در تضاد است به کتاب آقای مصباح استناد کردی این کتب شما هست نه کتب اهل سنت .
حق روشن است باید شناخت وپیروی کرد
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق