آیا با آیات قران میتوانیم باطل بودن مذهب شیعه را ثابت کنیم؟

شماره سؤال: 
244

(غیب دانی  یا غیب ندانی امامان) بله از قران میتوانیم دهها دلیل بیاوریم که مذهب شیعه باطل است:
- شیعه میگوید امامان ما همه چیز را درباره  غیب میدانند،  به گذشته و حال و آینده احاطه کامل دارند! شیعه میگوید برگی از درخت نمیافتد مگر آنکه امام بحال آن برگ  آگاه است!!

ولی قرآن  عکس این میگوید:
(قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ یجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَدًا)«25»  بگو: «من نمی‌دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا پروردگارم زمانی برای آن قرارمی‌دهد؟!
(عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا)«26»  دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،
(إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)«27»  مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد.


نقطه تضاد قرآن با عقیده شیعه:
در  آیه اول  رسول الله میفرماید من نمیدانم........ کسی که همه امور غیبی را بداند هرگز فعل نمیدانم  را در بیانش بکار نمیبرد.
در آیه دوم صفتی  از صفات الله را بان میکند، یعنی صفت غیب دانی را.... و آشکارا میگوید: الله  این علم و صفت خود را به احدی نداده است.
در آیه سوم الا و مگری آمده (مگر) به بعضی از رسولان  بعضی از امور غیبی را آشکار میکند.


پس خلاصه اینکه :
اولا غیر از الله کسی غیب نمیداند.
دوما بعضی از امور غیبی را بفرستادگان خود آشکار میکند تا بمردم برسانند.
سوما همین فرستادگان (رسولان) نیز از همه امور غیبی با خبر نیستند ،گرنه نمیگفتند نمیدانیم !

این هم شاهدی دیگر:
(لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ ) «الأعراف/188»
در این جمله با صوت جلی رسول الله میگوید  (یعنی الله برسولش تعلیم میدهد  بگو )
بگو: اگر از غیب باخبر میبودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی‌رسید؛
یا للعجب این بشر چقدر بدبخت است که رسول الله خودش میگوید من  این مقام را ندارم بشر میگوید نه تعارف نکن ، تو داری!!
باز پیامبر تاکید میکند و  استدلال نشان میدهد که خبر از غیب   ندارم! والله که خبر ندارم، اگر غیب میدانستم پس چرا گوشت زهر آلود را  در خیبر به زبان زدم و  تا پایان عمر در رنج شدم؟!
باز بشر میگوید نه یا رسول الله شما غیب میدانی !! تعارف نکن!!!

حالا شیعه دو پا جلوتر گذاشته! الله میگوید قسمتی از غیب را برای بعضی از رسولان آشکار میکنم نه به کسی دیگر، فقط اسم رسولان را آورده،  اما شیعه میگوید پس برای امام هم آشکار میکند ! آیا امام رسول است؟ ! و باز شیعه میگوید که امام همه چیز را میداند  و میداند و میداند!!
و پیامبر واضح میگوید من نمیدانم پس عقیده شیعه خلاف قران است، پس مذهب شیعه باطل است!!


دیدگاه ها

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

نویسنده مقاله سعی دارد که علم غیب را نفی کند و این در حالی است که خود قرآن جواب این منکر ( و دیگر هم کیشان وی ) را داده است .

همچنان که خود نویسنده اشاره کرده است ، خداوند می فرماید :

عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا ؛ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا  "

اصولا وهابیون این آیه را به صورت ناقص طرح می کنند تا به مقصد خود برسند ....

همچنان که ظاهر آیه صراحت دارد ، عالم به تمام غیب ( چون به صورت مطلق و عام بیان شده است ) خداوند متعال می باشد و این امر ( علم به غیب ) را برای کسی ظاهر نمی کند مگر رسولانی که انتخاب شده و خداوند بخواهد که آنان نیز از علم غیب آگاهی داشته باشند .

پس با همین آیه اصل وجود علم به غیب برای غیر خدا اثبات می شود ... البته نکته در این است که آگاهی به علم غیب تنها و تنها به اذن خداوند متعال می باشد و کسی که صاحب علم غیب می شود ، هرگز از خداوند متعال مستقل نمی شود !!

پس عملا ما عقیده غلات را هرگز قبول نداریم !!!

**************************************

نکته بعدی آن است که در آیات دیگر قرآنی ، دانستن امور مخفی بوسیله پیامبران ، بیان شده است .

* خداوند متعال در قرآن در مورد حضرت عیسی ( علیه السلام ) چنین می فرماید :

" ِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُم‏  " ( آل عمران 49 )

یعنی حضرت عیسی علیه السلام از آنچه مردم می خورند و از آنچه ذخیره می کنند ، خبر داشته و به آنان خبر می دهد !!

 

* جالب است که حتی در قرآن نیز اشاره شده است که افراد غیر پیامبر نیز با ملائکه هم صحبت شده و از آینده به آنان خبر داده می شود :

" إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ ؛ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ   " ( آل عمران 45 - 46 )

در این آیه صراحت دارد که ملائکه با حضرت مریم ( علیها سلام ) صحبت کرده و از به دنیا آمدن فرزندی برای وی خبر می دهند !!!

آیا علم به این امر از جانب حضرت مریم ( سلام الله علیها ) علم به غیب نبوده است ؟؟!!

 

* در داستان حضرت یوسف ( علیه السلام ) در زندان آمده است که ایشان از تاویل غذا و تعبیر خواب زندانی ها خبر دادند .

قالَ لا يَأْتيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْويلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَني‏ رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ   " ( یوسف 37 )

 

 

* داستان ملاقات حضرت خضر ( علیه السلام ) و حضرت موسی ( علیه السلام ) و اینکه خداوند به جناب خضر ( علیه السلام ) عملی از جانب خودشان داده است .

فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً   " ( کهف 65 )

 

این آیات و دیگر آیات مشابه نشان می دهد که خداوند متعال علم غیب و دیگر علوم خود را به دیگران اهدا خواهد کرد .

خواه این شخص از پیامبران باشد ( همچون پیامبر اکرم ، حضرت عیسی ، حضرت خضر ( علیهم السلام ) و خواه از اولیاء الله باشد ( حضرت مریم علیها سلام ) !!!

 

********************************************************************************

بررسی آیه :" عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا ؛ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا  "

اهل علم می دانند که استثناء به طور مطلق از چیزی که مورد نفی قرار گرفته است ، افاده اثبات چیزی از آن امرِ منفی می کند .

(( الاستثناء من الامر المنفی علی الطلاق ، یفید اثبات شی ء من الامر المنفی )) 

پس این آیه در تضاد با آیاتی نیست که علم غیب و علم به همه چیز را تنها در ید باری تعالی می داند . بلکه این آیه ، آیات قبلی را مقید می کند .

یعنی خداوند می تواند علم خود را به پیامبرش بدهد و این امر تنها با رضایت و اذن الهی انجام می شود . و این امر مستلزم استقلال و بی نیازی پیامبر از خداوند متعال نیست .

و این امر چنان نیست که با بخشیدن علم غیب به دیگران ، علم از تحت ملک خداوند خارج شود بلکه مالکیت مخلوق ( مثلا پیامبر ) بر علم الهی ( که به اذن الله اهدا شده ) در طول مالکیت خداوند بوده و به تملیک او حاصل می شود .

**********************************************************************************

سخن علمای اهل سنت در مورد  آیه :" عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا ؛ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا  "

 

*فتح الباري - ابن حجر - ج 8 - ص 395
وأما قوله تعالى عالم الغيب فلا يظهر على غيبة أحدا إلا من ارتضى من رسول الآية فيمكن أن يفسر بما في حديث الطيالسي وأما ما ثبت بنص القرآن أن عيسى عليه السلام قال أنه يخبرهم بما يأكلون وما يدخرون وأن يوسف قال إنه ينبئهم بتأويل الطعام قبل أن يأتي إلى غير ذلك مما ظهر من المعجزات والكرامات فكل ذلك يمكن أن يستفاد من الاستثناء في قوله إلا من ارتضى من رسول فإنه يقتضي اطلاع الرسول على بعض الغيب والولي التابع للرسول عن الرسول يأخذ وبه يكرم والفرق بينهما أن الرسول يطلع على ذلك بأنواع الوحي كلها والولي لا يطلع على ذلك إلا بمنام أو الهام والله أعلم

( و اما سخن خداوند متعال ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبة أحدا إلا من ارتضى من رسول    ) پس ممکن است همانند روایت طیالسی ( اوتی نبیکم مفاتح الغیب الا الخمس ثم تلا الایه ) تفسیر شود و اما آنچه به نص ثابت قرآن رسیده است که عیسی ( علیه السلام ) از آنچه می خوردند و ذخیره می کردند به آنان خبر می داد و یوسف ( علیه السلام ) تاویل غذا خبر می داد قبل از اینکه آن را بیاورند و غیره ، نشان از نعجزات و کرامات آنان دارد . و تمامی اینها ( این قبیل جریانها ) از استثنایی که در قول خداوند آمده است ( إلا من ارتضى من رسول  ) استفاده می شود . زیرا ( بر اساس آن ) چنین اقتضا می شود که رسول بر بعض از غیب مطلع باشد و ( همچنین ) ولی که تابع رسول است ، بواسطه رسول و از رسول نیز از آن امور ( غیبی ) مطلع شود . و فرق میان این دو ( رسول و ولی او ) این است که رسول از علوم غیبی بواسطه انواع وحی مطلع می شود ولی ؛ ولی رسول ، از آن امور غیبی بواسطه خواب یا الهام مطلع می شود )

 

*عمدة القاري - العيني - ج 25 - ص 86
 قوله : * ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا ) * يعني الله عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا ، إلا من ارتضى من رسول اختاره فيما يقوله ، والرسول إما جميع الرسل أو جبريل ، عليه السلام

( سخن خداوند متعال ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا    ) یعنی : الله ، عالم به غیب است و این علمش را برای احدی ظاهر نمی کند مگر رسولِ پسندیده ( همچنان که گفته ) . و رسول یا همه رسولان یا جبرئیل .)

 

* عون المعبود - العظيم آبادي - ج 11 - ص 206
 نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جائز . وطريق هذا التعليم إما الوحي أو الإلهام عند من يجعله طريقا إلى علم الغيب

( آری ! اخبار به غیب ، تنها از طریق تعلیم خداوند متعال جایز است . و راه این تعلیم یا از وحی است یا الهام ، از جانب کسی که راهی به علم غیب دارد )

 

* جامع البيان - إبن جرير الطبري - ج 29 - ص 150
 وقوله : عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا إلا من ارتضى من رسول يعني بعالم الغيب : عالم ما غاب عن أبصار خلقه ، فلم يروه فلا يظهر على غيبه أحدا ، فيعلمه أو يريه إياه إلا من ارتضى من رسول ، فإنه يظهره على ما شاء من ذلك

( آیه ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا إلا من ارتضى من رسول   ) یعنی به عالم غیب . عالمی که از دیدگان مخلوقانش مخفی است . پس کسی وی را نمی بیند و او علم غیبش را برای کسی ظاهر نمی سازد . پس او ( این علم غیبش را ) برای رسولِ پسندیده آموزش می دهد . و او این علم غیبش را برای هر کس که بخواهد ظاهر می سازد .)

 

* تفسير السمعاني - السمعاني - ج 6 - ص 73
( إلا من ارتضى من رسول ) فإنه يطلعه على غيبه بما ينزله عليه من الآيات والبينات .

( ( إلا من ارتضى من رسول   )  پس او ، رسولش را مطلع می سازد از غیب ، بواسطه آنچه که از آیات و بینات بر وی نازل می کند )

 

* مفردات غريب القرآن - الراغب الأصفهانى - ص 344
وقوله ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا إلا من ارتضى من رسول ) فيه إشارة أن لله تعالى علما يخص به أولياءه

( آیه (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا إلا من ارتضى من رسول  ) در آن اشاره است به اینکه برای خداوند علمی است که تنها اولیائش را مخصوص ( دریافت آن ) قرار داده است )

 

* زاد المسير - ابن الجوزي - ج 8 - ص 110
 ( إلا من ارتضى من رسول ) لأن من الدليل على صدق الرسل إخبارهم بالغيب . والمعنى : أن من ارتضاه للرسالة أطلعه على ما شاء من غيبه

( ( إلا من ارتضى من رسول   ) زیرا دلیل بر صدق رسولان ، همانا اخبار آنان از غیب است . و معنای ( آیه ) این است : مگر برای کسی که پسندیده به رسالت است ، او را مطلع می سازد از غیبش به هر اندازه که بخواهد .)

 

* تفسير الرازي - الرازي - ج 30 - ص 168
قال تعالى : * ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا * إلا من ارتضى من رسول ) * لفظة ( من ) في قوله : * ( من رسول ) * تبيين لمن ارتضى يعني أنه لا يطلع على الغيب إلا المرتضى الذي يكون رسولا

(در آیه ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا * إلا من ارتضى من رسول   ) ، کلمه ( من ) در عبارت ( من رسول ) یعنی : روشن نمودن کسی که پسندیده این امر است . یعنی خداوند کسی را از غیب مطلع نمی سازد مگر کسی که مورد رضایت بوده باشد و رسول است )

 

* تفسير ابن كثير - ابن كثير - ج 4 - ص 462
 " عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا * إلا من ارتضى من رسول " وهذا يعم الرسول الملكي والبشري

( آیه  ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا * إلا من ارتضى من رسول   ) عمومیت دارد بر رسول ملکی و بشری )

 

* شرح المقاصد في علم الكلام - التفتازاني - ج 2 - ص 204 - 205
قوله تعالى * ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا إلا من ارتضى من رسول ) خص الرسل من بين المرتضين بالاطلاع على الغيب

( آیه ( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا * إلا من ارتضى من رسول  ) رسولان مخصوص گردانیده شده اند از بین کسانی که مورد رضای پروردگار هستند ، به اینکه از غیب اطلاع داشته باشند )

 

بر اساس کلام این بزرگان سنی ، می توان دریافت که علم غیب علمی است که خداوند هم به رسولانش اهدا کرده است و هم به اولیائش و هم به هر کس که بخواهد !

 

***************************************************************************************

نمونه ای از غیب گویی افراد عادی :

بد نیست در این موضوع ، با این تیمیه همراه شویم تا دیگری ایرادی بر ما ( از جانب مخالفان ) نباشد .

 

ابن تیمیه می گوید : صحابه علم غیب داشتند

ابن تیمیه چنین می گوید :

" أما الإخبار ببعض الأمور الغائبة فمن هو دون علي يخبر بمثل ذلك فعلى أجل قدرا من ذلك وفي أتباع أبي بكر وعمر وعثمان من يخبر بأضعاف ذلك وليسوا ممن يصلح للإمامة ولا هم أفضل أهل زمانهم ومثل هذا موجود في زماننا وغير زماننا

وحذيفة بن اليمان وأبو هريرة وغيرهما من الصحابة كانوا يحدثون الناس بأضعاف ذلك وأبو هريرة يسنده إلى النبي e وحذيفة تارة يسنده وتارة لا يسنده وإن كان في حكم المسند
وما أخبر به هو وغيره قد يكون مما سمعه من النبي e وقد يكون مما كوشف هو به وعمر رضي الله عنه قد أخبر بأنواع من ذلك
والكتب المصنفة في كرامات الأولياء وأخبارهم مثل ما في كتاب الزهد للإمام أحمد وحلية الإولياء وصفوة الصفوة وكرامات الأولياء لأبي محمد الخلال وابن أبي الدنيا واللالكائي فيها من الكرامات عن بعض أتباع أبي بكر وعمر كالعلاء بن الحضرمي نائب أبي بكر وأبي مسلم الخولاني تعض أتباعهما وأبي الصهباء وعامر ابن عبد قيس وغير هؤلاء
"

كساني پايين تر از علي بن ابي طالب نيز از برخي امور غيبي خبر مي داده اند، مقام علي ابن ابي طالب كه قدر و منزلتي بالاتر داشته است، و در اتباع و پيروان ابوبكر و عمر و عثمان نيز كساني بوده اند به مراتب بيش از اينها خبر از غيب داده اند در حالي كه از كساني هم نبوده اند كه صلاحيت امامت را داشته باشند و يا از افرادي از اهل زمان خود با فضيلت تر بوده باشند، و از اين قبيل افراد در زمان ما و ديگر زمان ها وجود داشته اند. حذيفه بن يمان و ابو هريره و غير آن دو از صحابه به مراتب بيش تر براي مردم از غيب مي گفته اند.
ابوهريره خبرهاي غيبي خود را به رسول خدا صّلي الله عليه وآله مستند مي نمود و حذيفه بن يمان برخي از خبرهاي خود را مستند به رسول خدا صّلي الله عليه وآله مي نمود و برخي را نيز مستند نمي نمود ، گرچه همان ها نيز در حكم مستند بود.
و آنچه را كه او و ديگران از شنيده هاي خود از رسول خدا صّلي الله عليه وآله خبر داده اند چيز هايي بوده است كه برايشان كشف شده بوده است و عمر نيز خبر هايي از اين قبيل داده بوده است.
در كتابهاي كه در باره كرامات اولياء و خبر هاي غيبي مثل آنچه در كتاب اثر امام احمد « الزهد » ، "حليه  الأولياء "  و « صفوه الصفوه » و « كرامات الأولياء » اثر ابومحمد خلال و ابن ابي الدنيا و اللالكائي نوشته شده  ،كراماتي از برخي از پيروان ابوبكر و عمر مانند: علاء بن حضرمي، جانشين ابوبكر و ابومسلم خولاني كه از پيروان هر دوي آنها بود و ابوصهباء و عامر بن عبد قيس و ديگران بیان شده است
  )

(منهاج السنة النبوية ، ج 8 ص 135  ،اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم  )

 

 

ابن تیمیه می گوید : کاهنان و پیشگویان از غیب می دانند

ابن تیمیه چنین می گوید :

" وأما إخبار الكهان ببعض الامور الغائبة لإخبار الشياطين لهم بذلك وسحر السحرة بحيث يموت الانسان من السحر أو يمرض ويمنع من النكاح ونحو ذلك مما هو باعانة الشياطين فهذا أمر موجود في العالم كثير معتاد يعرفه الناس ليس هذا من خرق العادة بل هو من العجائب الغريبة التي يختص بها بعض الناس .....  "

و اما برخی خبرهایی که برخی پیشگوهای كاهن در رابطه با برخي امور غيبي مي دهند از خبر هايي است كه شياطين براي آنها مي آورند و همين طور است سحري كه ساحران مي كنند به شكلي كه گاهي انساني ر ا به واسطه سحر از بين مي برد و يا او را مريض مي سازد و يا مانع ازدواج او و يا مواردي از اين قبيل مي شود، اينها همه با كمك و اعانت شياطين صورت مي گيرد، و اين حقيقتي است كه در عالم به شكل فراوان وجود دارد و مردم هم به آن عادت نموده و نمي توان به اين قبيل كارها خرق عادت گفت، بلكه اينها اموري عجيب و غريب ا ست كه اختصاص به برخي انسان ها دارد ... )

( النبوات ، ص 219 ،اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : المطبعة السلفية - القاهرة - 1386   )

 

ابن تیمیه می گوید : مدعیان نبوت ، علم غیب داشتند

ابن تیمیه چنین می گوید :

قد ادعى جماعة من الكذابين النبوة وأتوا بخوارق من جنس خوارق الكهان والسحرة  ..... كالاسود العنسي الذي ادعى النبوة باليمن في حياة النبي e واستولى على اليمن وكان معه شيطان سحيق ومحيق وكان يخبر بأشياء غائبة ..... وكذلك الحارث الدمشقي ومكحول الحلبي وبابا الرومي لعنة الله عليهم وغير هؤلاء كانت معهم شياطين كما هي مع السحرة والكهان    "

گروهي از مدعيان دروغين نبوت نيز پاره اي از كارهاي خارق عادت از جنس كار هاي كاهانان و ساحران داشته اند: ... همانند اسود عنسي كه در زمان حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در سرزمين يمن ادعاي نبوت نمود و در حالي كه با خود دو شيطان به نام هاي سحيق و محيق همراه داشت و اخبار غيبي را به اطلاع او مي رساندند توانست بر تمامي يمن چيره و غالب گرد  ..... و همچنین حارث دمشقی و مکحول حلبي و بابا رومي لعنه الّله عليهم و گروهي ديگر كه شياطيني با خود داشتند به همان شكل كه ساحران و كاهنان داشتند )

النبوات ، ص 113  - 114  ،اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : المطبعة السلفية - القاهرة - 1386  )

 

این تیمیه در جای دیگر ، چنین می گوید :

وكذلك مسيلمة الكذاب كان معه من الشياطين من يخبره بالمغيبات ويعينه على بعض الأمور
 وأمثال هؤلاء كثيرون مثل الحارث الدمشقي الذي خرج بالشام زمن عبد الملك بن مروان وادعى النبوة وكانت الشياطين تخرج رجليه من القيد وتمنع السلاح أن ينفذ فيه وتسبح الرخامة إذا مسحها بيده وكان يرى الناس رجالا وركبانا على خيل في الهواء ويقول : هي الملائكة وإنما كانوا جنا ولما أمسكه المسلمون ليقتلوه طعنه الطاعن بالرمح فلم ينفذ فيه فقال له عبد الملك : إنك لم تسم الله فسمى الله فطعنه فقتله
    "

همچنين مسيلمه كذّاب همراه خود شياطيني داشت كه او را از خبر هاي غيبي آگاه مي ساختند و برخي از امور را به عينه به او نشان مي دادند، امثال اين افراد همچون: حارث دمشقي زياد بوده اند كه حارث در زمان عبدالملك بن مروان به سوي شام خروج كرد و ادعاي نبوت نمود. او شياطيني داشت كه پاهاي او را از غل و زنجير بيرون مي آوردند و مانع از نفوذ تير ها بر بدن او مي شدند و هرگاه بر شيء سختي دست مي كشيد نرم و روان مي شد .

 مردم سواران جنگي كه در آسمان به حمايت او مي آيند را مي ديدند و مي گفتند: اينها ملائكه اند در حالي كه جّنيان بودند. و زماني كه مسلمانان او را گرفتند تا به قتل برسانند شخصي با نيزه بر بدن او زد اما در تن او نفوذ نكرد. عبد الملك گفت: تو نام خدا را نبردي و ضربه زدي او نام خدا را بر زبان جاري ساخت و ضربه اي بر او وارد ساخت و او را كشت . )

اولياء الرحمن واولياء الشيطان ، ص 129  ،اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 )

 

********************************************************************************

حال بد نیست ببینیم که آیا ابن تیمیه هم از غیب خبر داشته است یا خیر !!!

ابن تیمیه و خبر از شکست سپاه تاتار

ابن قیم ( شاگرد و مبلغ افکار ابن تیمیه ) چنین می گوید :

ولقد شاهدت من فراسة شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله أمورا عجيبة وما لم أشاهده منها أعظم وأعظم ووقائع فراسته تستدعي سفرا ضخما أخبر أصحابه بدخول التتار الشام سنة تسع وتسعين وستمائة وأن جيوش المسلمين تكسر وأن دمشق لا يكون بها قتل عام ولا سبي عام وأن كلب الجيش وحدته في الأموال : وهذا قبل أن يهم التتار بالحركة
ثم أخبر الناس والأمراء سنة اثنتين وسبعمائة لما تحرك التتار وقصدوا الشام : أن الدائرة والهزيمة عليهم وأن الظفر والنصر للمسلمين وأقسم على ذلك أكثر من سبعين يمينا فيقال له : قل إن شاء الله فيقول : إن شاء الله تحقيقا لا تعليقا
   "

( من شاهد فراست و زيركي هاي شيخ الاسلام ابن تيميه بوده و امور عجيبي را از او ديده ام، و چيز هاي عجيبي كه دارا بود و من مشاهده نكردم خيلي بيشتر و بزرگ تر بوده است ، وقايعي از فراست و زيركي او كه اگر بنا باشد همه آنها گفته شود كتاب بزرگي مي طلبد . او يارانش را از داخل شدن قوم تاتار به شهر شام در سال ٦٩٩ خبر ساخت. و نيز از شكست سپاه مسلمانان خبر داد ، و اين كه در شهر دمشق قتل و اسارت عمومي صورت نخواهد گرفت ،...:همه اين خبر ها قبل از آن بود كه حتي سپاه تاتار آغاز به حركت كرده باشد ، سپس در سال ٧٠٢ زماني كه سپاه تاتار حركت خود را آغاز و به سوي شام آهنگ جنگ كرد به مردم و فرماندهان سپاه خبر داد كه تاتار تحت محاصره قرار گرفته و در نهايت شكست خواهند خورد و پيروزي از آنِ سپاه مسلمانان خواهد بود و براي اين گفتار خويش بيش از هفتاد سوگند ياد كرد .

به او گفته مي شد: برای خبرهایی که می دهی بگو ان شاء الله ! 

او می گفت : ان شاء الله ! ولی حتما اتفاق می افتد  )

(مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين ، ج 2 ص 489 ،اسم المؤلف:  محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1393 - 1973 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد حامد الفقي  )

 

ابن تیمیه و اطلاع از اوح محفوظ

ابن قیم چنین می گوید :

وسمعته يقول ذلك قال : فلما أكثروا علي قلت : لا تكثروا كتب الله تعالى في اللوح المحفوظ : أنهم مهزومون في هذه الكرة وأن النصر لجيوش الإسلام قال : وأطعمت بعض الأمراء والعسكر حلاوة النصر قبل خروجهم إلى لقاء العدو وكانت فراسته الجزئية في خلال هاتين الواقعتين مثل المطر   "

( از كسي شنيدم كه مي گفت، ابن تيميه گفت : زماني كه حرف ها عليه من شدت گرفت من گفتم: اين مطالب ر ا خداوند در لوح محفوظ ثبت كرده و نوشته است كه: تاتار اين بار در جنگ شكست خوا هد خورد و پيروزي براي سپاه اسلام است.

ابن تيميه گفت : من طعم پيروزي و نصرت را قبل از خارج شدن به سوي دشمن و مواجهه با آنها به فرماندهان لشكر و سپاه چشاندم. و فراست ها و زيركي هاي جزئي ابن تيميه در اين دو واقعه همچون باران، فراوان بود .  )

(مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين ، ج 2 ص 489 ،اسم المؤلف:  محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1393 - 1973 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد حامد الفقي  )

 

ابن تیمیه از باطن یارانش با خبر بود

ابن قیم چنین می گوید :

" وقال مرة : يدخل علي أصحابي وغيرهم فأرى في وجوههم وأعينهم أمورالا أذكرها لهم فقلت له أو غيري لو أخبرتهم فقال : أتريدون أن أكون معرفا كمعرف الولاة وقلت له يوما : لو عاملتنا بذلك لكان أدعى إلى الاستقامة والصلاح فقال : لا تصبرون معي على ذلك جمعة أو قال : شهرا  "

(يك بار ابن تيميه به من گفت: ياران من نزد من مي آيند و من در سيماي آنها و نيز ديگران چيز هايي مي بينم كه به آنها خبر نمي دهم. من به ابن تيميه گفتم: به غير از من ، اي كاش به آنها خبر مي دادي! ابن تيميه گفت : آيا مي خواهيد من هم مانند فرمانروايان شناخته شوم؟

و روزي به ابن تيميه گفتم : اگر از يك سري چيزها به ما خبر مي دادي اين براي استقامت بهتر و به صلاح مي بود! او گفت : اگر همه چيز را بگويم شما با من تا جمعه و يا يك ماه بيشتر با من نمي مانيد!  )

(مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين ، ج 2 ص 490 ،اسم المؤلف:  محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1393 - 1973 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد حامد الفقي   )

 

ابن تیمیه و خبر از امور باطنی ابن قیم

ابن قیم چنین می گوید :

وأخبرني غير مرة بأمور باطنة تختص بي مما عزمت عليه ولم ينطق به لساني وأخبرني ببعض حوادث كبار تجري في المستقبل ولم يعين أوقاتها وقد رأيت بعضها وأنا أنتظر بقيتها وما شاهده كبار أصحابه من ذلك أضعاف أضعاف ما شاهدته والله أعلم   "

( چندين بار ابن تيميه از امور باطني كه من قصد داشتم تا آنها را انجام دهم خبر داد كه الآن نمي توانم آنها را به زبان بياورم ، و نيز از برخي از حوادث بزرگ كه در آينده اتفاق مي افتاد با خبر ساخت اما زمانش را معيّن نساخت و من برخي از آنها را با چشم خود مشاهده كردم و منتظر بقيه آن بودم. و آنچه بزرگان از ياران او مشاهده كرده اند به مراتب بيش از آن است كه من بيان كردم. والّله اعلم  )

(مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين ، ج 2 ص 490 ،اسم المؤلف:  محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1393 - 1973 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد حامد الفقي   )

 

گویا علم غیب برای همگان جایز است مگر ائمه شیعه ( علیهم السلام ) ...

دوست محترم با کیلویی نوشتن

دوست محترم با کیلویی نوشتن ناحق ، حق نمیشود

منکه گفتم بعضی از امور غیبی را الله بر رسولانش آشکار میکند وعیسی پیامبر بود، اما نه همه اغیب  را....... نه افتادن برگ هر درخت از روز ازل تا امروز و امروز تا روز قیامت را بربچه 5 ساله آشکار نمیکند و اصلا بر  غیر رسول آشکار نمیکند. این را قران فرموده نه من ! آیا با قران سرجنگ دارید؟!!

ایمان داشتن به وعده رب ،غیب دانی نیست ، من علم دارم  که تاتار کافرند و علم دارم مردم دمشق مجاهدانی صالحند ، در پرتو وعده الله میگویم دمشقی ها پیروز میشوند . این غیب دانی نیست این سخنی  است که مبنای علمی دارد

اینکه من بگویم در ماه  دی هوا سرد خواهد شد، مرا متهم میکنید به غیب دانی ؟!

علاج درد شما این است که خود را درحالتی مجسم کنید که در کفن پیچیده شده اید و دارند شما را درگور میگذارند ، انوقت تقوی الهی میاید و شاید که دیگر معنی متون دینی را تحریف نکنید

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

ظاهراً افرادی که در این سایت مقاله می نویسند باهم اتفاق نظر ندارند. اگر به مقاله "اولین کسانی که ادعای عصمت کردند چه کسانی بودند" مراجعه کنید می بینید که آقای "هاشمی الحسنی" در پاسخ به اشکالات بنده و آیه "الا من ارتضی من رسول..." منکر هر گونه علم غیبی از سوی حتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله شده اند و اصلاً گفته اند که آیه مربوط به وحی است نه علوم غیبی.

بهتر است نظراتتان را یکی کنید بعد در سایت بگذارید که ما تکلیف خودمان را بدانیم که با چه طرز تفکری روبرو هستیم.

یا علی

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جناب سجودی عزیز :

بحث بر سر این است که علم غیب برای هر کس که خدا بخواهد ، می تواند وجود داشته باشد .

آیا حضرت مریم ( سلام الله علیها ) نیز از پیامبران بودند که ملائکه به ایشان وعده فرزند دادند ؟؟

آیا ابن تیمیه از رسولان بوده که از باطن افراد خبر می داده است ؟؟

آیا رسولان دروغین و کاهنان ( که به اعتراف ابن تیمیه ، علم غیب داشتند ) از پیامبران بودند ؟؟!!!

آیا ابن تیمیه از رسولان بوده که از لوح محفوظ خبر داشته است ؟؟

**********************************************

توجیه شما برای حرفهای ابن تیمیه هم کاملا مردود است ...

اگر چنین باشد ، پس در هر جنگی باید کفار از مسلمانان شکست بخورند ، ولی آیا چنین است ؟؟؟

این حرفهای ابن تیمیه را که بیان کردم ، همه از باب علم غیب او بود که ابن قیم آنها را با افتخار بیان می کند !!!

 

زمانی که اثبات شود علم غیب را خدا به هر کس که بخواهد می دهد ( خواه نبی ، خواه ولی ) پس در اندازه آن نمی توان چانه زد ( مانند شما ) !!! چه بسا خدا بخواهد به کسی علم آن را بدهد که بداند چند برگ از درختان می ریزد !!! آیا شما با عمل خداوند مشکلی دارید ؟؟!!!!

 

 

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

سلام عليكم استاد سجودى بارك

سلام عليكم استاد سجودى
بارك الله فيكم
دوستان روافض پاسخى ندارند فقط مى توانند سايت واباطيل قزوينى را اينجا كپى كنند.آقاى نخلى ميشه بگيد كجاى حرف ما در تضاد است?

من گفتم به رسولان خود از طريق وحى چيزهاى آشكار مى كند براتون مثال هم زدم در مورد موسى كه در كوه طور بود والى آخر
اقاى سجودى هم همين را بيان كردند( پس خلاصه اینکه :
اولا غیر از الله کسی غیب نمیداند.
دوما بعضی از امور غیبی را بفرستادگان خود آشکار میکند تا بمردم برسانند.
سوما همین فرستادگان (رسولان) نیز از همه امور غیبی با خبر نیستند ،گرنه نمیگفتند نمیدانیم )

درست بخوانيد تا شما دچار تضاد نشويد

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

  آقای همشهری عزیز .

 

آقای همشهری عزیز . علیک سلام
 سپاس مر خدای را که نوشته دوم شما خیلی کوتاه تر بود از نوشته اول، اما باز من  کوتاه ترش میکنم و فقط یک جمله را جواب میدهم ( جمله اول  را ) ،نتیجه گرفتیم جمله دوم را پاسخگویم.
 در رد این ادعای من که؛ الله  بعضی از امور غیبی را فقط بر رسولان آشکار میکند نه کس دیگر ؛ فرمودید :
آیا حضرت مریم ( سلام الله علیها ) نیز از پیامبران بودند که ملائکه به ایشان وعده فرزند دادند ؟؟
جواب  شما در این آیه سوره مریم است:
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِیا«19»
گفت: «من فرستاده پروردگار توام؛ (آمده‌ام) تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم!»
پس فرستاده الله مریم را از امری غیبی آگاه کرد  پس مثال شما ادعای مرا رد نمیکند
همانطور که جبرییل  علیه السلام حضرت رسول را از امری غیبی آکاه کرد و رسول الله ام مومنین حفصه را از  همان خبر غیبی آگاه کرد  و فرمود به کسی نگو ......ما که نمیگوییم حفصه پیامبر  است تا حضرات مریم را پیامبر بدانید
 زیرا هر دو بواسطه رسولی آگاه شده اند، زیرا هر  اگاه شونده ای رسول یا نبی نیست. رسول  و نبی آن است که مامور به ابلاغ باشد
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا
و هنگامی که پیامبر حىدیثی را به یکی از همسرانش گفت و از او خواست خبر را پنهان نگه دارد.... حفصه مامور به ابلاغ نبود تازه اگر میبود هم رسول نبود ،ولی برای محکم کاری گفتم
 و در قصه مریم،  او مامور به ابلاغ نبود و الله به او دستور داد سکوت کند و بگوید روزه سکوت دارم و عیسی خودش در گهواره مامور ابلاغ شد پس عیسی رسول است نه مریم علیهما السلام  و اگر مریم  مامور ابلاغ بود نیز رسول نمیشود زیرا با یک گل بهار نمیشود زیرا نبی فقط یک دستور ندارد
آیا مفهوم است؟ اگر بله برویم جلو و بپردازیم  به داستان خضر و ابن تیمیه.... و اگر نه، بفرمایید مشکل در کجاست! اما از موضوع خارج نشوید.

شیخ هاشمی حسنی بسیار عزیز  و

شیخ هاشمی حسنی بسیار عزیز  و گران مایه ما

علیکم سلام

من هم در حیرتم که چرا این دوست محترم ما گمان کرد بین  نوشته  من و شما اختلاف وجود دارد میخواستم عین همین  جواب را که شما نوشتید به ایشان بنویسم ،  که شما پیش قدم شدید و دیگر نیازی به تکرار نمی بینم  و جزاکم الله خیرا

بسم الله الرحمن الرحيم با

بسم الله الرحمن الرحيم

با تمام اين تفاسير هنوز پاسخ مستدل و منطقي بر شكستن بيعت در غدير كه جواب گوي همه سوالات باطل شماست، داده نشده، كه اگر پاسخي براي شكستن بيعت در غدير داشته باشيد حتما به جواب غيب هم خواهيد رسيد.

وقتي كسي امام خود را نشناسد و در جاهليت زندگي كند چگونه ميتواند مفهوم اسلام را درك كند؟

شما اول مشخص كنيد كه امامتان كيست تا از جاهليت خارج شده و داخل در اسلام شويد، آنگاه در مورد مسائل سخن بگوييد .

 

با سلام  به گفت جناب همشری به

با سلام  به گفت جناب همشری به به

با سلام  به گفت جناب همشری به به! یک آدرس درست حسابی اینجا برای دوستان بیاورید همگی برن دست بوسی امام و از بلا تکلیفی در بیان.......بی شوخی میگم ولی لطفا  چاه چمکران را از لیست آدرس حذف کنید که همه اونجا ول معطل موندن در انتظار و خیلی شلوغ هست.  و در آخر هم حقيقتا (والعاقبة للمتقين) و ليس (للمنتظرين !!!)

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

بسم الله والصلاة علی رسول

بسم الله والصلاة علی رسول الله

من حِند بار از این اقای ام ابوبکر سوال کردم ولی حِوابی نشنیدم حتی ایشون به مناظره دعوت کردم در روم انصار آل محمد اهل سنت ایران حِوابی ندادند

باز هم می پرسم امام ۱۴و۱۵ شما حِه کسانی هستند؟من حدیث دارم از کتب شیعه که میگه ائمه۱۵تاهستند؟والله اعلم

آخر من بر شما می ترسم امام ۱۴و۱۵ را نشناخته از دنیا بروید ومرگتان بر مرگ حِاهلیت باشد

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق