چرا رسول الله به مردم امر کردند همواره وصیت نامه داشته باشند ولی خودشان ننوشتند؟
اقتباسى از جواب به شبهه: پیامبر بی وصیت از جهان ما نرفتند؛ تمام قرآن و سنت، وصیت است، از ایشان بیش از هر انسان دیگری وصایا باقی مانده است. حالا چرا پیامبر در وصایای خود جانشین را تعیین نکرد ؟ چون ایشان خاتم النبیین و آخرین پیامبران بود....
بر گرفته از سایتهاى شبهه افكن شيعه
سوال های نفس گیر از اهل سنت (مرض قلبیها وارد نشوند)
عدم تعيين جانشين، مخالف كتاب نيست؟
كسانى كه مىگويند : پيامبر اكرم(صل الله علیه وآله) بدون وصيّت از دنيا رفت، آيا مىدانند كه كارى خلاف قرآن وسنّت به حضرت نسبت دادهاند؟! نسائى در سنن خود آورده : عن عائشة قالت : ما ترك رسول اللّه صلى الله عليه وسلم درهماً ولا ديناراً ولا شاة ولا بعيراً وما أوصى . سنن النسائي : 6 / 240، فتح الباري : 5 / 267 .
چون قرآن به همه مسلمانان دستور مىدهد كه بدون وصيّت، از دنيا نروند : ( كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصيّة ) المائدة : 3 . .
زيرا جمله ( كتب عليكم ) در مورد وصيّت، همانند جمله ( كتب عليكم الصيام ) در باره روزه، بر اهميت ولزوم متعلّق دارد .
و از طرفى هم رسول اكرم(صل الله علیه وآله) فرموده است : وظيفه هر مسلمان داشتن وصيّتنامه است، و نبايد سه شب از عمر مسلمانى سپرى شود، مگر اينكه وصيّت او در كنارش قرار گرفته باشد : « ما حقّ امرئ مسلم له شيء يوصي به، يبيت ثلاث ليال إلّا ووصيّته عنده مكتوبة » .
عبد اللّه بن عمر مىگويد : وقتى كه اين حديث را از رسول اكرم(صل الله علیه وآله) شنيدم، هيچ شبى را بدون وصيّت نامه سپرى نكردم ؛ « قال عبد اللّه بن عمر : ما مرّت عليّ ليلة منذ سمعت رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وسلم - قال ذلك، إلّا وعندي وصيّتي » صحيح مسلم، ج 5 ص 70، أوّل كتاب الوصيّة . .
آيا مىشود گفت : كه عبد اللّه بن عمر به سخنان رسول گرامى(صل الله علیه وآله) بيش از خود حضرت، پايبند بود؟
آيا مىشود گفت : پيامبر اكرم(صل الله علیه وآله) سخنى مىگويد كه خود به آن عمل نكند؟
خداوند میفرمايد: چرا سخنى مىگوييد كه به آن عمل نمىكنيد؟ و اين تناقض در گفتار و عمل، خشم خداوند را به دنبال دارد : ( يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون ) الصف : 2 و 3 . .
و اين تناقض به قدرى روشن بود كه مورد اعتراض بعضى از روات قرار گرفته مانند طلحة بن مصرف كه به عبداللّه بن اوفى مىگويد : چگونه مىشود كه پيامبر گرامى (صل الله علیه وآله) به مردم دستور وصيّت دهد آنگاه خود آن را ترك كند ؛ « عن طلحة بن مصرف، قال : سألت عبداللّه بن أبي أوفى : هل كان النبى ( ص ) أوصى؟ قال : لا . فقلت : كيف كتب على الناس الوصيّة، ثمّ تركها - قال : أوصى بكتاب اللّه » الصف : 2 و 3 . صحيح البخاري، ج 3 ص 186 كتاب الجهاد، ج 5 ص 144، كتاب المغازي، باب مرض النبي ( ص )، و ج 6 ص 107، باب الوصية بكتاب اللّه . .
وفى رواية أحمد : « فكيف أمر المؤمنين بالوصيّة ولميوص؟ قال : أوصى بكتاب اللّه » مسند احمد بن حنبل، ج 4 ص 354 ؛ فتح الباري، ج 5 ص 268 ؛ تحفة الأحوذي، ج 6 ص 257 . .
آيه و حديث مربوط به وصيّت، اگر دلالت بر لزوم وصيّت نكند، حدّاقل دلالت بر جواز وصيّت كه دارد ونشان مىدهد كه وصيّت نمودن يك عمل نيك وپسنديده است و بر پيامبر گرامى(صل الله علیه وآله) زيبنده نيست كه آن را ترك نمايد، زيرا قرآن مىگويد : آيا مردم را به كار نيك دعوت كرده و خود را فراموش مىكنيد ؛ ( أتأمرون الناس بالبرّ وتنسون أنفسكم ) البقره : 44
پاسخ اهل سنت:
در این جا، شیعه ها از یک سفسطۀ بزرگ بهره می گیرند و می گویند(( پیامبر گفت: هر کسی بی وصیت بمیرد بر مرگ جاهلیت مرده است و سني می گوید: پیامبر دربارۀ جانشین وصیتی ندارد! پس اگر عقیدۀ سنی را قبول کنیم؛ یعنی این که پیامبر بر جاهلیت مرده .!))
این حرف شما سفسطه است ! پیامبر نفرمود: هر کس در وصیت نامۀ خود دربارۀ جانشین ننویسد بر جاهلیت مرده است.
فرمود: هر کس وصیت نداشته باشد بر جاهلیت مرده است .
شما قید «جانشین تعیین کردن در وصیت» را از کجا آورید ؟!
پیامبر بی وصیت از جهان ما نرفتند؛ تمام قرآن و سنت، وصیت است .از ایشان بیش از هر انسان دیگری وصایا باقی مانده است.
حالا چرا پیامبر در وصایای خود جانشین را تعیین نکرد ؟ چون ایشان خاتم النبیین و آخرین پیامبران بود. اگر جانشین تعیین می کرد، چون این جانشین معصوم نبود، پس خطا می کرد و این خطای جانشین قابل نقد نبود؛ زیرا آن به رسول الله برمی گشت .
پس چاره نداریم که یا بگوییم: جانشین ندارد یا بگوییم: جانشین دارد اما جانشینی که پیغمبر است و معصوم؛ اما قرآن نوشته است: محمد، آخرین پیامبر است !
شیعه برای حل این مشکل، نام پیامبر بعدی را گذشته است: امام ! اما عملاً امام، همان پیامبر است و این ممکن نیست؛ زیرا قرآن گفته است: بعد از محمد، پیامبری نمی آید .
پس به همین دلیل ساده، پیامبر جانشین تعیین نکرد؛ چون بعد از او کسی با وحی تماس ندارد و ما حق داریم که در کارش چون و چرا کنیم !
اما پیامبر وصیت دارد. همۀ حدیث هایش و قرآن کریم وصیت پیامبرند! حتی دم مرگ هم وصیت کرد برای بیرون کردن یهود و نصاری و لشکر اسامه . روزهای آخر هم دربارۀ اخراج مشرکان از شبه جزیرۀ عرب و لشکر اسامه وصیت فرمود.
شیعه میگوید:
آنانكه میگويند : پيامبر گرامى(صل الله علیه وآله) بدون جانشين از دنيا رفت و تعيين خليفه را به عهده امّت نهاد، آيا شرايطى هم براى كسى كه رهبرى جامعه را به عهده مىگيرد و همچنين شرايط كسانى كه در انتخابات رهبرى، شركت مىكنند، معيّن فرمود يا نه؟
پاسخ اهل سنت:
درباره انتخاب امیر لایحه واضحی در اسلام نیست این به شرایط زمان بستگی دارد
تعجب نکنید بعضی از دستورات اسلام به شرایط محیط مربوط است،مثلا درباره زنی که شوهرش گم شده قرآن و سنت حکمی ندارند، این بر میگردد به شرایط زمان و شخصیت مرد و چیزهای دیگر
اگر درباره همه چیز اسلام دستور میداشت، پس شیعه توضیح دهد که این مجتهدین چرا رنگ به رنگ رساله توضیح المسایل چاپ میکنند ؟!
اگر پرسنده بپرسد ولی انتخاب رهبر مهم است باید دستور باشد میگوییم دستورات کلی هست مثلا کار شورایی کردن مثل انتخاب اصلح و عالمتر و همه اینها الحمدلله در انتخاب ابوبکرو عمر رعایت شد، آن دو بزرگوار هم اصلح تر بودند هم مورد قبول مردم هم به شورا انتخاب شدند.
شیعه میگوید:
عمر در اواخر خلافت خويش بالاى منبر گفت : اگر كسى به چنين كارى مبادرت كند ;(کار انتخاب خلیفه مثل اتنخاب ابوبکر)، محكوم به مرگ خواهد شد :
« إنّ بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى اللّه شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبيالحديد، ج 2 ص 26، و ر . ك : صحيح البخارى، ج 8، ص 26، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد، ج 1، ص 55 . .
ابناثير مىگويد : كار بىرويه را « فلتة » مىگويند و به خاطر ترس از انتشار امر خلافت، به بيعت ابوبكر با مبادرت ورزيدند «النهاية في غريب الحديث، ج 3 ص 467 . .
اى كاش كسى از ابن اثير مىپرسيد كه ترس از انتشار چه خلافتى بود؟ ترس از خلافتى كه رسول اكرم(صل الله علیه وآله) معيّن فرموده بود؟
يا ترس از كانديدا شدن افراد مشابه ابوبكر براى امر خلافت؟
انتشار خلافتى را كه رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) معيّن نموده بود، نه تنها ترسى نداشت، بلكه ضامن صلاح ملّت بود و بر همگان لازم بود كه در برابر حكم پيامبر (صل الله علیه وآله) سر تسليم فرود آورند و مخالفت نورزند .
( ما كان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضى اللّه ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم ) الأحزاب : 36 . .
و همچنين كانديداتورى افراد ديگر هم واهمه نداشت؛ زيرا پس از ملاحظه و بررسى، مردم اگر وى را همسطح ابوبكر نمىيافتند، قطعاً با وى بيعت نمىكردند و اگر همسطح ابوبكر بود، چه فرقى در بيعت با او و يا با ابوبكر وجود داشت؟
ولى اگر آن نامزد رهبرى، شرايطى بالاتر از ابوبكر داشت و بهتر از ابوبكر براى اصلاح جامعه بود، آيا نصب ابوبكر مانع مصلحت جامعه نبود؟
راستى از همه مهمّتر، اگر واقعاً، خلافت ابوبكر بر مبناى شرايط، و مطابق سنّت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) انجام گرفته بود، چرا عمر گفت : « فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبيالحديد، ج 2 ص 26، و رجوع شوده به : صحيح البخارى، ج 8، ص 26، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد، ج 1، ص 55 . .
پاسخ اهل سنت :
مبتلا شدیم به قومی نادان این سخنان به هذیان شبیه تر است
سخنان ابن ابی الحدید شیعه را به کتاب صحیح بخاری پیوند زده تا هرچه دلش خواست بگوید !!!
اما قضیه در صحیح بخاری این است، که بعضی بین خود گفتند اگر عمر وفات یافت ما با فلان بیعت میکنیم خبر به حضرت عمر رسید و فرمود دیمی و دلبخواهی که نیست باید امر خلافت بشورای مسلمانان باشد و هرکس سر خود چنین کند مستحق مرگ است
و هرگز عمر نگفت که « إنّ بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى اللّه شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه که بیعت ابوبکر ناگهانی و بیرویه و غیر اصولی بود و نگفت که هرکس آن را تکرار کند باید کشته شود
سبحان الله این قوم چرا اینقدر دروغ میگویند این کتاب بخاری این ما و این شما
سبحان الله این قوم چرا اینقدر دروغگو است ؟ آخر این دروغ چه فایده ای نصیبش میشود ؟!! چرا در روز روشن دروغ میگوید؟!!
این ما این شما و این کتاب بخاری !و کجا عمر چنین گفت؟!!
خدا رحمت کند امام شافغی را که میگفت:
از شیعه قومی دروغگو تر ندیدیم
و خداوند رحمت کند ابن تیمیه را که گفت: شیعه قومی بسیار کذاب است
والله که راست گفتند در این عصر انتشار علم، این ابی الحدید را مینشانند کنار امام بخاری تا دروغ بگویند!!
خواننده عزیز میخواستم همه سوالهای کمر شکن!! شیعه را جواب دهم اما این دروغ بزرگشان مرا از ادامه کار منصرف کرد! نباید نگران باشیم، بار کج به منزل نمیرسد و برای همین دروغگویی های بیشرمانه بوده که شیعه در طول تاریخ هرگز از یک اقلیت ذلیل به اکثریتی عزیز تبدیل نشد .
خواننده گرامی
فقط این را بگویم که تمام شبهات شیعه ها را در این سایت جواب داده ایم یا ان شاء الله پاسخ خواهیم داد . با اندکی جستجو میتوانید جواب هر شبهه را بیابید
- 8826 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
بسم الله الرحمن الرحیم جناب
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب سجودی
اگر به روایاتی که از کتب خودتان (اهل سنت )نقل شده دقت می کردید پی به درخواست پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای نوشتن وصیت می بردید !!!
واما اصل ماجرا از کتب خودتون:
بعد از آنکه پیامبر(ص) مشاهده نمود که تدبیر فرستادن مردم با لشکر به بیرون مدینه عملى نشد، در صدد برآمد که تمام سفارشهاى لفظى را در باب امامت علی(ع) که در طول 23سال به مردم گوشزد کرده است، در وصیتنامهاى مکتوب کند. از همینرو در روز پنجشنبه چند روز قبل از وفاتش در حالى که در بستر آرمیده بود و از طرفى نیز حجره پیامبر(ص) مملوّ از جمعیّت و گروههاى مختلف بود، خطاب به جمعیت کرده و فرمود: «کتابى بیاورید تا در آن چیزى بنویسم که با عمل به آن بعد از من گمراه نشوید.» بنىهاشم و همسران پیامبر(ص) در پشت پرده اصرار اکید بر آوردن صحیفه و قلم براى نوشتن وصیتنامه رسول خدا(ص) داشتند. ولى همان طیفى که در سرزمین عرفات مانع شدند تا پیامبر(ص) کلام خود را در امر امامت خلفاى بعدش بیان بفرماید، در حجره پیامبر(ص) نیز جمع بودند و از عملى شدن دستور پیامبر(ص) جلوگیرى کردند. عمر یک لحظه متوجه شد که اگر این وصیت مکتوب شود تمام نقشهها و تدبیرهایش در غصب خلافت بر باد خواهد رفت و از طرفى مخالفت دستور پیامبر(ص) را صلاح نمىدید. لذا درصدد چارهاى برآمد و به این نتیجه رسید که به پیامبر(ص) نسبتى دهد که عملاً و خود به خود نوشتن نامه و وصیت بىاثر گردد. از اینرو به مردم خطاب کرده گفت: «نمىخواهد صحیفه بیاورید، زیرا پیامبر(ص) هذیان مىگوید! کتاب خدا ما را بس است!» این جمله را که طرفداران عمر و بنىامیه و قریش از او شنیدند، آنان نیز تکرار کردند. ولى بنىهاشم سخت ناراحت شده با آنان به مخالفت برخاستند. پیامبر(ص) با این نسبت ناروا، که همه شخصیت او را زیر سؤال مىبرد، چه کند؟ چارهاى ندید جز اینکه آنان را از خانه خارج کرده و فرمود: «از نزد من خارج شوید، سزاوار نیست که نزد پیامبر(ص) نزاع شود!».( ر.ک: صحیح بخارى: کتاب المرضى، ج 7، ص 9 ؛ صحیح مسلم، کتاب الوصیة، ج 5، ص 75 ؛ مسند احمد، ج 4، ص 356، ح 2992)
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
صفت محترم درباره حدیث قرطاس
صفت محترم
درباره حدیث قرطاس و شبهات شما در اینچا مفصل نوشته ام:
http://www.islamtxt.net/node/53
بسیار تاسف آور است که در دوره کتابهای دیجتال، هنوز علمای شیعه بروش محمد باقر مجلسی کتابهای ما را بررسی میکنند گویا خبر ندارند که مثل برق میتوان هر موضوعی را ظاهر کرد!
بسم الله الرحمن الرحیم با
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام..
جناب سجودی عزیز:
اینجا حرف شما عجیب و خنده دار است ، وعلتش اینه که شما دیجیتال بودن کتبهایتان را عنوان می کنید. که گویا این حقیر خبر ندارم .در این قرن ارتباطات که اطلاعات به صورت برق رد و بدل می شوند و همه به این امر واقفند دیگر نیاز ی به بیان کردنش نیست .چون به قول خودتان هرکسی اینرا می داند . و عجیب اینکه !!مگر با دیجیتال و الکترونیکی شدن کتبها مطالب آنها تغییر می کند؟
نکنه که در این قرن و با پیشرفت تکنولوژی روایتی که 14 قرن پیش نقل شده، سیستمهای الکترونیکی آنها را حلاجی یا کم و زیاد یا عوض می کنند؟
جای بسی تعجب !!!!!!!!و...
و خدا خیرتان دهد که باعث خنده این حقیر و دیگر خوانندگان محترم شدید.
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
برادر محترم!شما متوجه نکته
برادر محترم!شما متوجه نکته نشدید برای همین خندیدید، اما ادامه دهندگان راه محمد باقر مجلسی میدانند من چه میگوییم و برای همین است که می گریند، برای اینکه متوجه نکته شوید داستانی بزبان ساده میگویم:
مردی بر منبر بالا رفت و گفت من جواب هرچیز را میدانم سوالهایتان را بپرسید شخصی گفت در سر من چند تار مو است ؟
مرد پرمدعا گفت بر سر تو 13254625241867 عدد تار مو است
حالا تصور کنید که دستگاهی دیجتال اختراع شود و تار موها را در یک لحظه بشمارد!! مرد پر مدعا میخندد یا می گرید؟
علمای شما مردم را حواله میدادند به کتاب طبقات ابن سعد جلد قلان صفحه بهمان
با هزار زحمت کتاب را پیدا میکردیم در صفحه مربوط چیز دیگری نوشته بود بعد پیروان باقر مجلسی میفرمودند که نه برو چاپ فلان (چاپ قاهره را پیدا کن نه بیروت را ) را پیدا کن! چند روز وقت ما را تلف میکردند، تازه حواله از یک کتاب که نمیدادند! میرفتیم و میدیدیم که متن ها را تحریف کرده اند یا دروغی دیگر گفته اند
اما حالا مثل برق دستشان را رو میکنیم
اگر محمد باقر مجلسی زنده میشد از خنده شما خنده اش میگرفت البته نه خنده معمولی که زهر خنده ای از جگر سوخته
یک نکته جالب و خنده دار
یک نکته جالب و خنده دار ديگر
اهل سنت بر اساس ضرب المثل (آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است ) تمام کتابهای خود را الکترونیکی کرده اند ایجاد مکتب عظیم الشامله یکی از کوششهای آنهاست
اولی تر بود که اهل شیعه که حالا دولتی دارند و سپاهی از ملایان بیکار.... مکتبه شامله دیجیتال برای همه کتب خود درست میکردند
اگر درست شود ، آنوقت بسیار خواهید خندید ! آیا میدانید چرا؟
بسم الله الرحمن الرحیم با
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام..
جناب سجودی عزیز:
نوشتار تون بیشتر به جوک می ماند!!
این حقیر متوجه عرایض خنده دارتان شده ام ،گویا شما منظور مرا نفهمیدید که اینطور دم از دیجیتال شدن کتبهایتان می زنید .
خوب من هم قبول می کنم که مجهز به سیستم دیجیتالی سریع شده اید، حال شما دیگر کاری به جلد و صفحه کتاب نداشته باشید بلکه دنبال متن کتب بگردید.تا با پیدا شدن روایت مذکور، پی به صحت روایت ببرید.
البته امیدوارم مغلطه نکنید ، از این بیم دارم که سیستم شما طوری دیگر تعریف شده باشد.
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
بسم الله الرحمن الرحیم جناب
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب سجودی عزیز حال برای امتحان هم شده یه بار امتحان کنید ،
برای مثال کتاب الوصیة ، جلد 5،صفحه 75 را در صفحه گوگل جستجو کنید ، حال ببینید چه به شما نشون می ده ؟ آیا صحت نوشتار مرا یا لطیفه ملا نصرالدین(سجودی) را ؟
خوانندگان عزیز و گرامی هم اینکار رو انجام دهند و به قضاوت بنشینند!!!
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
بسم الله الرحمن
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب سجودی عزیز :
ضعف مکتبه الشامله این است که هر تغییری را می توان در متن کتب داد ...
پس خیلی به این نرم افزار ننازید ....
مکتبه الشامله شیعی کاملا موجود است .
در ضمن چندین سال پیش نرم افزار " مکتیه اهل البیت " به بازار آمد که شامل بیش از 4700 کتاب بود .
قبل از آن نیز " معجم عقایدی " و " معجم فقهی " نیز به بازاز آمده بود .
******************************
زاستی صحبت از تحریف کتب کردید ...
مایل هستید که بر اساس همین نرم افزارهای سنی موجود در بازار ، بنده به برخی از تحریفات کتب اهل سنت اشاره کنم .
(( البته نه بر اساس تفاوت در چاپهای مختلف ، بلکه بر اساس شهادت علمای سلف در مورد بودن یک روایت در کتابی و حذف آن در چاپهای جدید ))
هر وقت اراده نمودید ، بنده مطالب خیلی جالبی را برای شما بیان می کنم .
سلام و احترامات خدمت تمام
shams
وصيت در قرآن
بسم الله
سلام عليكم
اين موضوع راهم ذكركنيدكه آياتي كه در قرآن درمورد وصيت آمده مربوط به وصيت اموال است/180و240بقره/خصوصا وصيت براي تامين يك سال همسر.اما پيامبر اموالي نداشت كه وصيت بنويسد.
اين آيه پاسخ به كساني هم هست كه ميگويند باغ فدك بايد به فاطمه ميرسيد.پس بايد پيامبر براي باغ وصيت مينوشتند.كه طبق همين آيات همسران براي وصيت اولي تر بودند.