آیا آیه منظور از آیه: (الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى) علی رضی الله عنه است

شماره سؤال: 
257
نویسنده: 
محمد باقر سجـودی

شیعه  می‌گوید: این آیه هم درباره علی است: (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ) (الشورى: 23). «بگو: در برابر آن از شما پاداش و مزدی نمی‌خواهم مگر آن كه به خاطر خویشاوندی‌ام مرا دوست داشته باشید. (یعنی‌: بلكه‌ آنچه‌ از شما می‌طلبم، مودت‌ و دوستی‌ در قرابت‌ و نزدیكی‌ نسبی‌ای‌ است...

كه‌ میان‌ من‌ و شما وجود دارد، پس‌ فقط صله‌ و پیوندی‌ را كه‌ میان‌ من ‌و شما وجود دارد، در نظر آورید و همان‌ را رعایت‌ كنید و اگر فقط این‌ را در نظرداشته‌ باشید، بر من‌ عجولانه‌ نمی‌تازید و میان‌ من‌ و مردم‌ را خالی‌ كرده‌ و اجازه‌ می‌دهید كه‌ این‌ دعوت‌ را به‌ آنان‌ برسانم‌)».
احمد بن حنبل در مسندش از ابن عباس روایت می‌کند که گفت: هنگامی که آیه:
(قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ)گفتند: ای رسول خدا، خویشاوندان تو که دوستی ما با آنان واجب شده است، چه کسانی‌اند؟ فرمود: (علی و فاطمه و دو پسرشان)، در تفسیر ثعلبی هم همین آمده و چیزی شبیه آن در صحیحین هم روایت شده است. غیر از علی، سایر صحابه و سه خلیفه اول دوستی‌شان واجب نیست، پس علی از همه برتر است و هم او امام می‌شود چون مخالفت با او با اصل مودت منافات دارد، و مودت و دوستی‌اش با امتثال اوامرش ممکن می‌شود، لذا وی واجب الاطاعه است و این معنای امام بودن و امامت است).
{نوشته علامه ابن مطهر حلی در منهاج الکرامه }


پاسخ اهل سنت:
1 -چرا دوستی سه خلیفه واجب نباشد در حالیکه لازم است مسلمانان همدیگر را دوست داشته باشد. این چه جنونی است که شما به آن دچارید و گمان میکنید  دوستداری علی با دوست داشتن سایر مومنان جمع نمیشود؟!!
این شبیه به این است که بگوییم دشمنی با ابوجهل فرض است و دشمنی با بقیه اعداء الله لازمی نیست!!!!!
2 - این حدیث در مسند احمد نیست.
3 - این حدیث  در صحیحین هم نیست، این مرد بسیار دروغگوست
4 - بلکه آنچه در صحیحین و در مسند آحمد است درست بر خلاف آنچه است که این مرد کذاب ادعا نموده است.
5 - علاوه بر این  حدیث مذکور  به اتفاق عالمان مطلع حدیث، کذب و جعلی است و در هیچ یک از کتب معتبر و مورد اعتماد حدیثی که مورد مراجعه هستند یافت نمی‌شود.


6 - دلیل دیگر  این  که آیه  (الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) در سوره شوری آمده که به اتفاق اهل سنت سوره‌ای مکی است، درحالیکه  علی در مدینه و بعد از جنگ بدر با فاطمه ازدواج کرد. حسن هم در سال سوم هجری و حسین در سال چهارم از هجرت به دنیا آمدند؛ یعنی این آیه چندین سال پیش از متولد آمدن حسن و حسین نازل شده است. پس چگونه پیامبر آیه را درباره کسانی میدانند که هنوز نامی بر صفحه هستی نداشتند ( حسن و حسین)
7 - تفسیری که برای این آیه در صحیحین از ابن عباس آمده با این سخنان در تناقض است. در صحیحین از سعید بن جبیر روایت است که می‌گوید: از ابن عباس در خصوص فرموده حق تعالی پرسیدند که فرموده: (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ) (الشورى: 23).
من گفتم:  معنی این است که خویشاوندان محمد را آزار ندهید.
ابن عباس گفت: شتاب کردی، هیچ قبیله‌ای از قبایل قریش نیست که رسول خدا با آنان خویشاوندی نداشته باشد، پس پیامبر می‌گوید: پاداشی از شما نمی‌خواهم، اما از شما می‌خواهم که با خویشاوندانم پیوند و صله‌رحم برقرار کنید.


پس معنای حدیث  دوستی خویشاوندان نیست بلکه معنای آن این است که:
ای جماعت عرب و ای جماعت قریشیان به ازای رسالت خویش پاداش نمی‌خواهم، اما فقط از شما می‌خواهم که رشته خویشاوندانی که با شما دارم را  رعایت کنید.
8 - رسول الله  می‌فرماید: به ازای آن پاداشی از شما نمی‌خواهم جز دوستی در خویشاوندان، و نفرموده: جز دوستی برای خویشاوندان، و نه دوستی برای افراد خویشاوند با من، پس اگر مراد وی دوستی برای افراد خویشاوند بود حتما می‌فرمود: «المودة لذوی القربى».


9 – این أیه ها ادعای ما را تایید و تاویل شیعه را باطل میکند:
(قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ) (ص: 86).
«(اى پیامبر!) بگو: من براى دعوت نبوت هیچ پاداشى از شما نمى‏طلبم، و من از متكلفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است!)».
و فرمود: (أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ)(الطور: 40).
«آیا تو از آنها پاداشى مى‏طلبى كه در زیر بار گران آن قرار دارند».
و فرمود: (قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ ۖ) (سبأ: 47).
«بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواسته‏ام براى خود شماست; اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است».
همه این آیات میگویند پیامبر اجری و مزدی برای تبیلغ دین نمیخواهد. و  ناگهان یک دفعه شیعه وسط این همه آیات مدعی است که رسول الله اجر  و مزد میخواهد !!! اگر تفسیر شیعه درست باشد پس معنی این آیات چیست؟


11 - تردیدی نیست که محبت اهل بیت پیامبر واجب است، ولی وجوب آن به وسیله این آیه ثابت نشده است. محبت ایشان هم البته مزدی برای پیامبر بحساب نمی‌آید، بلکه آن یکی از اموری است که خداوند ما را بدان دستور داده همچنان که ما را به سایر عبادات دستور داده است.
12 – اگر ما تاویل شیعه ها را قبول کنیم پس با دوست داشتن اهل بیت مزد کار رسول الله را  تماما به ایشان داده ایم و ایشان دیگر منتی بر سر ما ندارند، آیا مسلمان چنین میگوید؟
                                                            
                                                                                           
                                       ((برگرفته از کتاب منهاج السنه همراه چند نکنه اضافی))

دیدگاه ها

سلام و خسته نباشید. آیا می

سلام و خسته نباشید.

آیا می توان به همین راحتی ادعا کرد که دوست داشتن علی(ع)  در مسند احمد حنبل نیامده است!!؟ این مطلب نه تنها در مسند احمد آمده بلکه در سایر کتب اهل سنت آمده است. ملاحظه فرمایید:

از ابن عباس روايت كرده‏اند كه چون اين آيه (همین آیه مورد بحث شما) فرود آمد، پرسيدند:  اى پيامبر خدا، نزديكان تو كه دوستى آنها بر ما واجب است كيانند؟

فرمود: على، فاطمه، حسن و حسين

 مسند احمد ج 1، ص 199

الدر المنثور ج 6، ص 7

تفسير طبرى، ج 25، ص 14 و 15

مستدرك الحاكم، ج 2، ص 444، از صحيحين

ينابيع المودة ص 15

الصواعق المحرقه ص 11 و 102

و ذخاير العقبى ص 25.

ans

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

ابن حجر مکی در " الصواعق المحرقه " چنین می گوید :

الآية الرابعة عشرة قوله تعالى ( قل لا أسألكم عليه أجرا إلا المودة في القربى ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا )  إلى قوله ( وهو الذي يقبل التوبة عن عباده ويعفو عن السيئات ويعلم ما تفعلون الشورى 23 25


اعلم أن هذه الآية مشتملة على مقاصد وتوابع 

المقصد الأول في تفسيرها

أخرج أحمد والطبراني وابن أبي حاتم والحاكم عن ابن عباس رضي الله عنهما أن هذه الآية لما نزلت قالوا يا رسول الله من قرابتك هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم قال ( علي وفاطمة وابناهما )


وفي سنده شيعي غال لكنه صدوق    "

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2   ص 486 - 487  ،اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط

 

روایت مذکور هم اکنون در " فضائل الصحابه " تالیف احمد بن حنبل ج 2 ص 669 موجود است .

البته امکان دارد که این روایت در مسند بوده باشد و بعد تحریف شده باشد زیرا تحریفات کتب اهل سنت می توان از خود کتبشان اثبات کرد !!!

 

*******************************************

اشکالی که اهل سنت بر این روایت می کنند بخاطر وجود " جسین الاشقر " در سند آن می باشد .

گذشته از اینکه ابن حجر مکی خودش تصریح دارد که این راوی صدوق است و لذا روایت را قبول کرده است ( همچنان که آلبانی تصریح می کند که در قبول کردن روایات تنها صداقت در قول مهم است و مذهب مهم نیست ) ولی با بررسی دیگر اقوال رجالیون اهل سنت می فهمیم که تنها علت جرح " حسین الاشقر " این بوده است که وی شیعه است !!!

 

ان شاء الله در موقع مناسب ، شرحی از کلام علمای رجالی اهل سنت در مورد " جسین الاشقر " خواهیم داشت .

 

anshgm محترم علیکم سلام شکر

anshgm محترم علیکم سلام

شکر الله که قبول کردید، در کتب اهل سنت و مثلا  مسند احمد احادیث در مدح اهل بیت هست . این پذیرش شما خوب است .

بعضی از دوستان شیعه کودکانه لجبازی میکنند و میخواهند هر حدیثی که در مدح علی است را قبول کنیم و اگر بگوییم موضوع یا جعلی است متهم میشویم به دشمنی با علی ....... طبعا این استدلال غیر علمی و کودکانه، دانایان را نمیفریبد باید سند حدیث را دید نه اینکه چون در حق علی است پس درست است

دوما شما  دقیقا متوجه  منظور ما نشدید گفتیم علامه حلی دروغ میگوید و تفسیر آیه مذکور در مسند احمد به آن صورتی است که او مدعیست ، نیامده آن مرد کذاب است.

 ما هرگز نگفتیم که در مسند احمد روایت در مدح اهل بیت نیست!

همشهری عزیز لطفا کودکانه بحث

همشهری عزیز

لطفا کودکانه بحث نکنید  خودتان بهتر میدانید که کتب ما پر است از احادیث صحیح در مدح اهل بیت رسول

اما هر حدیث که در مدح علی باشد را شما  صحیح میداند...... نگرش کودکانه یعنی همین

اما ابن حجر مکی!! او  که شما را کافر میداند ،  اما شما اگر  او در مدح  حضرت علی حدیث  جعلی بگوید، میگوید سندش صد درصد  درست است !  و اگر شما را کافر بداند  که میداند،میگویید عقلش را از دست داده ... این نگرش  به اقوال دیگران درست نیست  . و به اعتبار شما لطمه های جبران ناپذیر میزند.

سلام جناب سجودی اولاً جواب من

سلام

جناب سجودی

اولاً جواب من در ادعای شمابود که گفته اید:

"2 - این حدیث در مسند احمد نیست."
آیه فوق انحصاراً در شان چهار نفر(علی-حسن-حسین-فاطمه) نازل شده است. از کی تا حالا عمر یا ابوبکر خویشاوند پیامبر اکرم(ص) شده اند که دوستیشان واجب باشد!؟

ثانیاً گفته شما که به دوستی مسلمانان اشاره کرده اید مساله ای عمومی است که این مساله هیچ فضیلتی را برای عمر یا ابوبکر ایجاد نمی کند. (تازه با فرض اینکه آنها مستحق دوستی باشند)

اما تاریخ وقایعی را نقل می کند که عده ای مسلمان مقابل عده ای دیگر از مسلمانان صف کشیده اند و با آنها جنگیده اند یا حق آنها را غصب کرده اند. آیا اینجا هم می توان گفت هر دو طرف مسلمانند و ما باید همه آنها را دوست داشته باشیم!؟

آیا می توان هم عایشه و معاویه را دوست داشت و هم علی(ع) را؟

در حالیکه آنها در جنگ جمل مقابل هم صف کشیده اند.

فکر می کنید حق با که بود!!

ans

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جناب سجودی عزیز :

باز هم تکرار می کنم که بزرگواری نمایید و قواعد مناظره کردن را مطالعه نمایید.

 

ابن حزم اندلسی در " الفصل فی الملل و الاهواء و النحل " چنین می گوید :

" ( قال أبو محمد ) لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها وإنما يجب أن يحتج الخصوم بعضهم على بعض بما يصدقه الذي تقام عليه الحجة به   "

الفصل في الملل والأهواء والنحل ،ج 4 ص 78 ، اسم المؤلف:  علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548 ، دار النشر : مكتبة الخانجي - القاهرة  )

 

بنده برای شما از عالمی که سنی است و متعصب است ، مطلبی را بیان کرده ام که شما را ملتزم به مطلبی از خودتان بکنم .

حال نظر این عالم در مورد شیعه چیست ، اصلا موضوع بحث ما نیست . بلکه بحث بر سر این است که عالم شما مطلبی را بیان کرده و ما ، شما را ملتزم به مطلب خودتان می کنیم .

 

این عالم سنی ( که شخص شما خیلی با وی رفیق نیستید و او را قبر پرست می دانید زیرا ابن تیمیه را کوبیده است ) همان روایتی را که مرحوم علامه حلی ( اعلی الله مقامه ) بیان فرمودند را در کتابش گفته است و سند هم داده است .

تنها خدشه ای که بر روایت وارد کرده ، وجود یک شخص شیعه در سند روایت می باشد که خودش ( ابن حجر ) نیز معترف است که این شخص صدوق است .

 

قبلا هم عرض کردم که حتی آلبانی نیز روایت شیعه صدوق را قبول دارد و کاری به مذهبش ندارد ....

ابن حجر عسقلانی در " مقدمه فتح الباری " نیز صراحت دارد که تشیع ، مضرّ بر روایت نیست ....

 

ما هم بیان کردیم علت ضعف این روایت وجود " حسین الاشقر " می باشد .

او راوی صدوق است ولی تنها جرمش این است که شیعه است ...

******

امید است که در بیان مطالبتان دقت بیشتری بفرمایید .

همشهری گرامی سلام این نوشته

همشهری گرامی

سلام

این نوشته شماست :

بنده برای شما از عالمی که سنی است و متعصب است ، مطلبی را بیان کرده ام که شما را ملتزم به مطلبی از خودتان بکنم .حال نظر این عالم در مورد شیعه چیست ، اصلا موضوع بحث ما نیست . بلکه بحث بر سر این است که عالم شما مطلبی را بیان کرده و ما ، شما را ملتزم به مطلب خودتان می کنیم .

باز هم تکرار می کنم که بزرگواری نمایید و قواعد مناظره کردن را مطالعه نمایید.

آیا قواعد مناظره این است که من باید هر نویسنده سنی چیزی نوشت را به عنوان عقیده اهل سنت بپذیریم؟ و ملزم به آن باشم؟!!!

آنکس که از الفبای مناظره بی اطلاعست شیعه است نه من ! و شما شیعه هستید

خب! منهم یک نویسنده سنی هستم !  پس چرا ملزم به نوشته خود نباشم / باور کن که اهمیتم از ابن حجر مکی بیشتر است چون در همین مدت کوتاه حداقل سه کتابم بزبان  مهم عربی ترجمه شد در حالیکه کتاب ابن حجر بزبانی دیگر  ترجمه نشده ! اما با این وجود شما مرا بیسواد و جاهل و ملانصرالدین میدانید!  پس دیدید نویسنده بودن  من شرط ملزم بودن همه اهل سنت نیست،  شما حتی شیخ السلام ابن تیمیه  را جاهل خطاب کردید!!!

و  عجبا در همان حال از من میخواهید که هر حمالی و  چغالی را بعنوان نویسنده اهل سنت قبول کنم و نوشته او را برابر و همسان  قران و سنت بدانم!!پس اگر اینطور است شما هم ملزم به نوشته های سروش و بدتر از سروش  هستید!!!

ای برادر! ابن حجر مکی شیعه را کافر میداند1 چرا؟  چونکه بیسواد است اما ابن تیمیه شیعه های عادی  را مسلمان میداند! اما شما بدنبال حرفهای ابن حجر مکی هستید 1 چرا ؟ چونکه شما هم  مثل او بیسوادید!

اگر من ملزم باشم که یک حرف ابن حجر را بپذیریم چرا حرف دیگرش را ( کافر دانستن شما را ) را ملزم نیستم که بپذیریم؟

حالا باز از قواعد مناظره صحبت کنید و مرا پند دهید......... آخر میترسم که از دست شما شاخ در بیاورم ! هرچند حالا هم بی شاخ  چون شاخدارانم! اگر شاخدار نبودم با شما که الفبای مناظره را نمیدانید و خود را عالم دهر میدانید بحث را دراز نمیکردم

ناراحت نشو ای عزیز از صراحت لهجه

 

 

 

 

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام

جناب سجودی عزیز :

باز هم می گویم که با قواعد مناظره آشنا نیستید و با نوشتن مطالب متفرقه قصد پوشاندن این حقیقت را دارید ....

در هر صورت خواننده منصف قضاوت خواهد کرد که چه کسی صحیح می گوید !!

*************************************************

راستی دلیل شما بر ترجمه کتابهایتان به زبان دیگر بسیار مضحک بود ...

بسیاری از کتب ضالّه و ضد اسلامی و غیره به زبانهای مختلف ترجمه می شوند !!

پس حتما اهمیت آنها از شما بیشتر است !!

*************************************************

باز هم مطلبی فرمودید که نشان از بی اطلاعی شما می باشد ...

فرمودید : در حالیکه کتاب ابن حجر بزبانی دیگر  ترجمه نشده !

کتاب " الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة  " به زبان فارسی ترجمه شده است .

نام ترجمه فارسی این کتاب چنین است : براهین قاطعه در ترجمه صواعق المحرقه !

نام مترجم این کتاب به فارسی این است : کمال الدین جهرمی !

 

ترجمه جهرمی ( مترجم الصواعق المحرقه ) :

ترجمه این شخص ( مترجم فارسی ) در " نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر "  تالیف عبدالحی بن فخر الدین الحسنی چنین آمده است :

" مولانا كمال الدين الجهرمي
الشيخ الفاضل الكبير كمال الدين بن فخر الدين الجهرمي البيجابوري، أحد العلماء المشهورين، له البراهين القاطعة ترجمة الصواعق المحرقة بالفارسية، ترجمها سنة أربع وتسعين وتسعمائة بأمر دلاور خان البيجابوري الوزير.   "

( نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر - فی اعیان قرن العاشر - حرف الکاف - ج4 ص 274 )

 

پس معلوم است که ارزش این کتاب آنقدر بالا بوده است که زودتر از کتاب ابن تیمیه ( منهاج السنه ) به فارسی ترجمه گردد .

*******************************************************

فرمودید : از من میخواهید که هر حمالی و  چغالی را بعنوان نویسنده اهل سنت قبول کنم ...

بیایید کمی در کتب خودتان ببینیم که آیا ابن حجر مکی ، چغال و حمال بوده یا خیر !!

برای رعایت اختصار ، تنها 1 منبع را بیان می کنم .

 

ابن العیدورسی در " تاریخ النور السافر عن اخبار القرن العاشر " چنین می گوید :

" وفيها في رجب توفي الشيخ الإمام شيخ الإسلام خاتمة أهل الفتيا والتدريس ناشر علوم الامام محمد بن إدريس الحافظ شهاب الدين أبو العباس أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاري بمكة ودفن بالمعلاة في تربة الطبريين وكان بحرا في علم الفقه و تحقيقه لا تكدره الدلاء  وإمام الحرمين كما أجمع على ذلك العارفون وانعقدت عليه خناصر الملاء إمام اقتدت به الأئمة وهمام صار في إقليم الحجاز أمة

مصنفاته في العصر آية يعجز عن الإتيان بمثلها المعاصرون فهم عنها من منهل تدريسه صفاء المشرب وطال ما طاف حول كعبة مناسكه من الوافدين القارئ كواكب سيارة في منهاج سماء الساري يهتدي بها المهتدون تحقيقا لقوله تعالى ) وبالنجم هم يهتدون ( واحد العصر وثاني القطر وثالث الشمس والبدر من أقسمت المشكلات أن لا تتضح إلا لديه وأكدت المعضلات آليتها أن لا تتجلى إلا عليه لا سيما وفي الحجاز عليها قد حجر ولا عجب فإنه المسمى بابن حجر 

ومن محفوظاته في الفقه المنهاج للنووي ومقروءاته كثيرة لا يمكن تعدادها وأما إجازات المشايخ له فكثيرة جدا وقد استوعبها رحمه الله في معجم مشايخه  ..... ومن مؤلفاته شرح المشكاة نحو الربع وشرح المنهاج فلإمام النووي في مجلدين ضخمين وشرحين على الإرشاد للمقوى كبير وهو المسمى بالإمداد والصغير وهو المسمى فتح الجواد وشرح الهمزية البوصيرية وشرح الأربعين النواوية والصواعق المحرقة في الرد على أهل البدع والضلال والزندقة وكف الرعاع عن محرمات اللهو والسماع والزواجر عن اقتراب الكبائر ونصيحة الملوك وشرح مختصر الفقيه عبد الله أبا فضل الحاج المسمى المنهج القويم في مسائل التعليم والأحكام في قواطع الإسلام وشرح العباب المسمى بالإيعاب وتحذير الثقات عن أكل الكفتة والقات وشرح قطعة صالحة من ألفية ابن مالك وشرح مختصر أبي الحسن البكري في الفقه وشرح المنهاج وحاشية على العباب واختصر الإيضاح والإرشاد والروض والأخير لم يتم ومناقب أبي حنيفة ومؤلف في الأصلين والتصوف ومنظومة في أصول الدين وشرح عين العلم في التصوف لم يتم  ....     "

تاريخ النور السافر عن أخبار القرن العاشر ،ص 258 - 263  ،اسم المؤلف:  عبد القادر بن شيخ بن عبد الله العيدروسي الوفاة: 1037 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1405 ، الطبعة : الأولى     )

بنده گوشه ای از ترجمه ابن حجر مکی را بیان کردم . چگونه است که این شخصی که شما از آن به " حمل و چغال " تعبیر می کنید ، اینقدر مورد تکریم قرار گرفته است ؟؟؟

ابن بغال و حمال ( به زعم شما ) در " تطهیر اللسان " جاجانه از معاویه ( خان دایی اهل سنت ) دفاع می کند !!!!

پس معلوم شد که توثیق این عالم سنی شافعی در نزد اهل سنت چگونه است  .

*******************************************

فرمودید : ابن تیمیه شیعه های عادی  را مسلمان میداند .....

حرف جالبی است برای عوام الناسی که با ابن تیمیه آشنا نیستند ...

ابن تیمیه آنچنان با امیرالمومنین علیه السلام دشمنی داشت که وی را متهم به نفاق کردند !!!

نظر چنین کسی در مورد پیروان امیرالمومنین علیه السلام نیز معلوم است .

 

ابن تیمیه در " منهاج السنه " ج 1 ص 28 چنین می گوید :

قلت هذا الكلام بعضه ثابت عن الشعبي كقوله لو كانت الشيعة من البهائم لكانوا حمرا ولو كانت من الطير لكانوا رخما فإن هذا ثابت عنه    "

( این کلام از شعبی ثابت است که شیعه اگر از بهائم بود ، الاغ ( خر ) می شد و اگر از پرندگان بود کرکس ( لاشخور ) می شد )

 

ابن تیمیه در " منهاج السنه " ج 1 ص 104 در قیاس همه شیعیان با یهود چنین می گوید :

وعلى كل تقدير فأصناف الشيعة أكثر ضلالا من هؤلاء ...  "

در هر صورت ، همه اصناف شیعه از اینان ( یهودیان و ... ) گمراه ترند   )

 

ابن تیمیه در " منهاج السنه " ج 1 ص 96 صراحتا به شیعه امامیه چنین می گوید :

ولا ريب أن هذا خطأ وجهل وضلال يقع فيه كثير من الناس لكن خطأ الإمامية وضلالهم أقبح وأعظم    "

( شکی نیست که این امر خطا و جهل و گمراهی است که اکثر مردم شامل آن هستند ولی خطا و گمراهی شیعه امامیه از همه قبیح تر و بیشتر است  )

 

همین اندک برای معرفی چهره مهربان (!) مولایتان کفایت می کند .

امیدوارم که ار صراحت قلم این حقیر آزرده نشوید .

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام

پیرو کلام قبلی جناب سجودی عزیز در مورد اینکه ابن تیمیه  ، شیعه های عادی را مسلمان می داند ، بد ندیدم که بجای گوش کردن به حرفهای محبین یک نفر ، برویم و از خود فرد اصلی سوال کنیم .

 

از این تیمیه سوال شد که آیا کسانی که فکر می کنند به خدا و فرشتگانش و کتابهای آسمانی اش و فرستادگانش و روز قیامت اعتقاد دارند و معتقدند که امام بر حق بعد از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همانا علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) می باشد و رسول الله بر امامت ایشان نص صریح دارد و اینکه صحابه به ایشان ( علی بن ابیطالب ) ظلم کردند و او را از حقش منع نمودند و لذا بر این امر کافر شدند ؛ آیا باید با آنان قتال کرد و آیا اینان به این اعتقاد کافر می شوند یا خیر ؟؟

 

این تیمیه پاسخ می دهد :

والرافضة كفرت أبا بكر وعمر وعثمان وعامة المهاجرين والأنصار والذين اتبعوهم باحسان الذين رضى الله عنهم ورضوا عنه وكفروا جماهير امة محمد من المتقدمين والمتاخرين

وقد اتفق أهل العلم بالأحوال ان اعظم السيوف التى سلت على أهل القبلة ممن ينتسب اليها وأعظم الفساد الذى جرى على المسلمين ممن ينتسب إلى أهل القبلة انما هو من الطوائف المنتسبة اليهم

فهم أشد ضررا على الدين وأهله وأبعد عن شرائع الاسلام من الخوارج الحرورية ولهذا كانوا اكذب فرق الامة فليس في الطوائف المنتسبة إلى القبلة اكثر كذبا ولا اكثر تصديقا للكذب وتكذيبا للصدق منهم وسيما النفاق فيهم اظهر منه في سائر الناس ...

وقد أشبهوا اليهود في أمور كثيرة لا سيما السامرة من اليهود فإنهم أشبه بهم من سائر الأصناف يشبهونهم في دعوى الإمامة في شخص أو بطن بعينه والتكذيب لكل من جاء بحق غيره يدعونه وفى إتباع الأهواء أو تحريف الكلم عن مواضعه وتأخيرالفطر وصلاة المغرب وغير ذلك وتحريم ذبائح غيرهم

ويشبهون النصارى في الغلو في البشر والعبادات المبتدعة وفى الشرك وغير ذلك 

وليس لهم عقل ولا نقل ولا دين صحيح ولا دنيا منصورة وهم لا يصلون جمعة ولا جماعة والخوارج كانوا يصلون جمعة وجماعة وهم لا يرون جهاد الكفار مع أئمة المسلمين ولا الصلاة خلفهم ولا طاعتهم في طاعة الله ولا تنفيذ شيء من أحكامهم لإعتقادهم [ أن ذلك ] لا يسوغ إلا خلف إمام معصوم .... 

فبهذا يتبين أنهم شر من عامة أهل الأهواء وأحق بالقتال من الخوارج وهذا هو السبب فيما شاع في العرف العام أن أهل البدع هم الرافضة فالعامة شاع عندها أن ضد السنى هو الرافضى فقط لأنهم أظهر معاندة لسنة رسول الله e وشرائع دينه من سائر أهل الأهواء

وأيضا فالخوارج كانوا يتبعون القرآن بمقتضى فهمهم وهؤلاء إنما يتبعون الإمام المعصوم عندهم الذى لا وجود له فمستند الخوارج خير من مستندهم

وأيضا فالخوارج لم يكن منهم زنديق ولا غال وهؤلاء فيهم من الزنادقة والغالية من لا يحصية إلا الله وقد ذكر اهل العلم أن مبدأ الرفض إنما كان من الزنديق عبد الله بن سبأ فإنه أظهر الإسلام وأبطن اليهودية وطلب أن يفسد الإسلام كما فعل بولص النصرانى الذى كان يهوديا في إفساد دين النصارى 

وأيضا فالخوارج كانوا من أصدق الناس وأوفاهم بالعهد وهؤلاء من أكذب الناس وأنقضهم للعهد      "

( كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ،ج 28  ص 487 به بعد  ، اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي  )

 

این بود گوشه ای از لطف و مهربانی ابن تیمیه نسبت به شیعیان !!! تا جایی که شیعیان را با یهود و نصارا مقایسه کرده و خوارج را از شیعیان بهتر می داند !!!

جناب سجودی یک روز یکی از

جناب سجودی یک روز یکی از شاگردان یکی از علمای شما از استادش سئوال میکنند که استاد شیعیان میگویند در فلان کتاب ما وفلان صفحه نوشته شده که خلیفه اول ودوم مورد غضب زهرا (سلام لله علیها) بوده اند . استاد میگوید این شیعه ها کذابند بگذار من ببینم. فردای ان روز به شاگردش میگوید دیدی گفتنم اینها دورغگوهستند مطلب در فلان صفحه نبود در بهمان صفحه بود . هذا مثلک یا شیخ