آیا معقول است كه شیطان از عمربترسد ولی خوفى از رسول الله نداشته باشد.؟!
شبهه شیعه:سنی ها براى اثبات پرهیزكارى و ایمان خلیفه دوّم به روایاتى ساختگى تمسك كرده اند از جمله: از بریده نقل شده است : «رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى یكى از جنگها از مدینه خارج شد....
و چون بازگشت كنیزى سیاه آمد و گفت: اى رسول خدا! من نذر كرده ام اگر خدا تو را به سلامت باز گرداند در حضور شما دفّ بزنم و آواز خوانى كنم . رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «إن كنتِ نذرتِ فاضربی و إلاّ فلا» [اگر نذر كرده اى، دف بزن وگرنه خیر] . پس شروع به دف زدن كرد، و ابوبكر داخل شد و او هنوز دف مى زد، سپس علىّ داخل شد و او هنوز دفّ مى زد، سپس عثمان داخل شد و او دفّ مى زد، ولى تا عمر داخل شد كنیز دفّ را زیر پایش گذاشت و روى آن نشست. در این هنگام رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: » [ اى عمر! همانا شیطان از تو مى ترسد، من نشسته بودم و او دفّ مى زد، و ابوبكر آمد و او مى زد، سپس على آمد و او مى زد، سپس عثمان آمد و او مى زد، و چون تو وارد شدى دفّ را انداخت].
و در لفظ احمد آمده است : «إنّ الشیطان لیفرَق منك یا عمر!»(1) [ اى عمر! همانا شیطان از تو جدا مى شود و دور مى گردد] .
1 ـ مسند احمد 5: 353 [6/485، ح 22480] ; سنن ترمذى 2: 293[5/580، ح 3690]
آنچه كه سنی ها به دنبالش هستند یعنى اثبات فضیلت براى خلیفه دوم، موجب اهانت به ساحت مقدس رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) است در حالیكه آن حضرت از این اعمال به دور است. این چه پیامبر برگزیده اى است كه در خانه اش آواز كنیز و دفّ زدن را مى بیند و هیچ نمى گوید، و تنها عمر به خشم مى آید.
پاسخ اهل سنت:
حدیثی که شیعه به آن استناد کرده درست و صحیح است، و اشکالی در آن نیست زیرا آن کنیزک خوشحالی خود را از بازگشت رسول الله صلى الله عليه و سلم نشان داده و مجلس، مجلس لهو و لعب نبوده است.
اما اینکه کنیزک سیاه از عمر رضى الله عنه ترسیده بخاطر تندی حضرت عمر بوده است حضرت عمر به این معروف بوده که مردی خشن است حتی وقتی که بعدها نامزد خلافت شد بعضی ها از این خشونت او ترسیدند و از ابوبکر خواستند او را جانشین نکند ولی ابوبکر گفت که وقتی زمام امور را بدست گیرد نرم میشود ( مجبور است نرم شود ) پس این دلیل ترس دخترک بود. نه اینکه کارش را بد میدانست.
اما اینکه عمر رضى الله عنه کار دف زدن را در ابراز خوشحالی خوب نمیدانست، از بی اطلاعی او بود که بعد از شنیدن حکم صحیح از رسول الله صلى الله عليه وسلم دیگر قانع شد،
اهل سنت دف زدن دختر نابالغ در خوشی ها را جایز میدانند و در حدیث بالا دف زننده کنیزکی سیاه بوده و جذبه ای جنسی برای کسی نداشته.
اما اینکه رسول فرمود شیطان از تو میترسد، بمناسبت ترس کنیزک گفت و داشت از عمر تعریف میکرد که یعنی هیبت تو باعث میشود که شیطان و شیطان صفت ها از تو بترسند این که به این معنی نیست که شما نتیجه بگیرید شیطان از حضرت محمد واهمه نداشت یا عمر از ابوبکر بهتر است.
این نتیجه گیری بسیار عجیب است .
برای مثال ببینید درباره حضرت مریم در قرآن آمده که: (مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ)﴿المائدة: ٧٥﴾ مسیح پیامبری است مثل پیامبران پیشین و مادرش صدیقه بود.
حالا آیا باید شیعه مدعی شود که این آیه درست نیست زیرا نامی از فاطمه صدیقه نیاورده ؟ این نتیجه گیری که درست نیست.
یا مخالف فاطمه آیا حق دارد از این آیه نتیجه بگیرد که فاطمه صدیقه نیست؟
روش نتیجه گیری شما از حدیث به همین گونه است.
مثال دوم: در قرآن آمده که شیطان یک بار در طول عمر نامبارکش این جمله را گفت:(وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْكُمْ إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ)(الأنفال/48)
شیطان گفت: «من از شما مشرکان بیزارم! من چیزی میبینم که شما نمیبینید؛ من از خدا میترسم، خداوند شدیدالعقاب است!»
حالا اگر ما به سبک شیعه بصورت مقطعی به آیه نگاه کنیم میتوانیم بگوییم این آیه معقول نیست! و ممکن نیست که شیطان چنین بگوید و محال است که شیطان از خدا بترسد و محال است که از مشرکان بیزار باشد ... و بعد نتیجه بگیریم که این آیه غلط است و از این حرف ها ....
پس ای ملای شیعه مقطعی نگاه نکن در اینجا نیز رسول الله صلى الله عليه و سلم از عمر رضى الله عنه تعریف کرده و صفتی از صفات برجسته او را ذکر کرده این دلیل برتری او بر رسول الله صلى الله عليه و سلم نیست! یا دلیل بر برتری او بر حضرت ابوبکر نیست مجموع احادیث را ببین بعد نظر بده.
- 8307 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
اگر پیغمبر صلوات لله علیه
اگر پیغمبر صلوات لله علیه واله میخواستند مطابق فرمایش شمابگویند , نمفرمودند شیطان از عمر میترسد بلکه میفرمودند این کنیز از عمر میترسد . وقتی میفرمایند شیطان از عمر میترسد یعنی این کاری که کنیز میکرد کار شیطانی بوده است . بنابراین فرمایشات شما چیز جز تلاش برای ماستمالی مزخرفات محدثینتان نیست.
دقت کن لطفآ
کنیز سیاه از پیامبر اجازه خواست دف بزند رسول فرمود اگر نذر کردی بزن. ببین اگر نذر کرده بود نماز بخواند پس آیا از رسول اجازه میگرفت؟ پس دف همیشه . همه جاحلال نیست که اجازه گرفت. در شریعت ما دف حرام است الا در عید یا عروسی
و اینجا نه عید بود نه عروسی لذا اجازه ای خاص گرفت پس از عمر ترسید که مبادا عصبانی شود که چرا در محضر رسول الله دف میزند ( بر وزن دف زدن در مسجد حین نماز که حرام است) پس او از ترس اینکه مبا دا عمر کارش را کاری شیطانی تلقی کند ترسید. پس تعجبی ندارد که رسول فرمود: شیطان از تو میترسد ای عمر پس دف گاهی کاری شیطانی است این است جواب شما.
سابفقه امیر المومنین عمر را ببین
عمر نمیتوانست گاهی جلوی خود را بگیرد وقتی که منافق (ظاهرا مسلمان) به قضاوت رسول الله راضی نشد و فکر کرد عمر بضرر یهودی حکم میکند و آمد پیش او که دوباره حکم کن حضرت عمر فورا او را کشت و اگر وحی نازل نمیشد که فلانی مسلمان نیست و منافق است پس عمر در قصاص کشته میشد
کنیز به نذر خود وفا کرده بود که عمر رسید کنیز کار دف زن را بس کرد و رسول برای حسن ختام مجلس این مدح عمر را بمناسبت فرمود پس ناراحتی شما از چیست؟
بسلامت آمدن رسول الله از عید کمتر نبود
گفتیم دف در عید یا در عروسی جایز است و بسلامت بر گشتن نبی الله به شهر مدینه از جنگ، چیزی مثل عید و عروسی است پس دف زدن اشکالی نداشت در غیر این صورت اشکال دارد ..... این توضیح را نوشتم، چون ترسیدم حالا به این مساله گیر بدهید
با احترام
جناب سجودی اولا فرمایشات
جناب سجودی اولا فرمایشات شما اینرا میرساند که پیامبر صلوات لله علیه واله نستجیر بالله اجازه فعل حرام داده اند زیرا بگفته شما دف زدن در عروسی مجاز است نه برای نذر. ثا نیا اگر مثلا کنیز نذر کرده بود که زنا بدهد باز هم پیامبر اجازه میدادند ؟
ودر یایان بنده بنا باعتراف
ودر یایان بنده بنا باعتراف خود شما و گواهی تاریخ سئوال میکنم شخص عمر با ان خوی تند که گاهی باعث میشده که حتی به شخص پیامبر هم اعتراض کند میتواند خلیفه و جانشین حلیمترین بنده خدا یعنی پیامبر رحمت للعالمین باشد ؟ چون قاعدتا جانشین وخلیفه با ید شبیهترین کس به شخص اصلی باشد . اگر ممکن است چند نمونه شباهتهای عمر را با پیامبر صلوات لله علیه واله را جهت تنویر اذهان بفرمایید