آیا این درست است که رسول الله هرگز ابوبکر را به امارت منسوب نکردند؟
شیعه میگوید:«پیغمبر در زمان صحت خودش هرگز و به هیچ عنوانی ابوبکر را بکاری و به امارتی نگمارد، بلکه یک بار عمرو بن العاص را، و یک بار دیگر اسامه را بر او امیر کرده بود. و وقتی او را مسئول اعلام برائت از مشرکان نمود،
بعد از سه روز به خاطر وحی و امر خدا او را برگرداند.
چگونه انسان عاقل به امامت کسی راضی میشود که پیغمبر به خاطر وحی و امر خدا به اعلام ده آیه از برائت توسط وی رضایت نمیدهد»؟!
پاسخ اهل سنت:
اولا: حضرت محمد ابوبکر را به امارت انتخاب کرد، یکی از مهمترین شغل ها، امیر حجاج بودن است و در اولین حجی که از مدینه بعد از فتح مکه انجام شد امیر حجاج حضرت ابوبکر بود پس این از خصایص مهم ابوبکر است. زیرا پیغمبر هیچ کس را غیر از او امیر حج نگردانید.
دوما: علی وقتی با فرمان رسول الله مبنی بر اینکه (بعد از امسال هیچ مشرکی حق انجام حج ندارد. هیچ عریانی حق طواف خانه خدا را ندارد) به ابوبکر ملحق شد، ابوبکر پرسید: امیر هستی یا مأمور؟ علی گفت: مأمورم . پس اگر علی امیر حجاج میبود میگفت آری من امیرم! ولی علی به همراه سایر مسلمانان در آن سال پشت سر ابوبکر نماز خواند، و مثل سایر همراهان دیگر از امر ابوبکر اطاعت میکرد، و علی به همراه مردم در این حج به امر ابوبکر ندای برائت از مشرکین را داد. پس ای شیعه چه میگویی؟ ترا چه شده که راه راست را گذاشته و به چپ و کج میروی
بین پیغمبر و مشرکان پیمانهایی به پایان رسیده وجود داشت، پس حضرت محمد، علی را در پی ابوبکر فرستاد تا پیمان با مشرکان را فسخ نماید. زیرا گفتهاند: از عادات عرب این بود که حق عقد پیمان و فسخ آن در اختیار خود شخص و یا مردی از اهل بیت او بود و حضرت محمد، علی را برای همین منظور در پی ابوبکر فرستاد یعنی ماموریت علی این بود که پیمانهای خاص حضرت با مشرکان را فسخ کند. و علی را برای چیز دیگری نفرستاد و به همین دلیل علی پشت سر ابوبکر نماز خواند و به امر او موسم حج را بجا آورد.
سوما: و اینهم معلوم است که در وقت بیماری، به امر رسول الله صلی الله علیه و سلم، حضرت ابوبکر به جای ایشان، پیشنماز مردم شد، و روزی رسول الله اندکی حالشان بهتر شد و به مسجد آمدند و مردم را در حال نماز خواندن دیدند، خواستند در نماز به ابوبکر اقتداء کنند و ابوبکر ابا کرد که در حضور ایشان پیشنماز باشد. پس این هم از خصایص ابوبکر است. زیرا پیغمبر در وقتی که خودشان حضور داشتند،هیچ کس را امام نماز جماعت تعیین نکردند، الا ابوبکر را.
چهارما: یک دلیل برتری ابوبکر بر دیگران این است که رسول الله، همه مسلمانان را به مدینه فرستادند، اما تنها ابوبکر باقی ماند و رسول الله او را برای همراهی انتخاب کردند که این خود دلیلی دیگر است بر مقام والای ابوبکر،
هر مسلمانی با مشاهده ابوبکر، که تنها فرد همرکاب پیامبر در این وقت حساس بود باید پی به مقام عظیم ابوبکر میبرد، البته انسان کوردل مثتثنی است زیرا پرده کینه، او را نابینا کرده، پس نمیبیند!
پنجما:رسول الله هرگز عمر بن عاص را بر ابوبکر امارت نداد، البته عمرو بن عاص از میدان جنگ، نامه نوشت و از رسول الله مدد خواست و پیغمبر حضرت ابو عبیده را نزد او فرستاد که ابوبکر و عمر و مهاجران دیگری با او بودند و فرمود: «با یکدیگر مدارا کنید و اختلاف نورزید». وقتی ابو عبیده به عمرو ملحق شد. ابو عبیده گفت: من با یاران خودم نماز میخوانم و تو با یاران خودت نماز بخوان. عمرو گفت: نه، من برای همه امامت میکنم، چون تو برای مدد و یاوری من فرستاده شدی. ابو عبیده گفت: پیغمبر به من امر فرموده که با تو مدارا کنم، پس اگر تو از من سرپیچی کنی، من از تو اطاعت میکنم. عمرو گفت من از تو اطاعت نميكنم، ابوبکر نیز ابو عبيده را از اختلاف بازداشت، زیرا دید که عمرو بن العاص برای این وقت شایستهتر است به امامت – چون با قبیله بنی عذره نسبت فامیلی داشت – پس همگی پشت سر عمرو نماز خواندند، در حالی که هر کسی میداند ابوبکر و عمر و ابو عبیده از عمرو برترند.
ششما: از اینها گذشته، اگر ادعاهای رنگارنگ شیعه بر علیه حضرت عمروبن عاص را ببینیم پس حق داریم که بگوییم:
لازم بود رسول الله، عمر و بن عاص را نیز امارت ندهد تا این حجت برای او نشود که در جنگ صفین رو در روی علی بیایستد! و بفرض بگوید( البته نگفته!! )اگر رسول علی را یکبار امیر در جنگ یمن کرد مرا هم امیر درجنگ ذات السلاسل نمود!
پس سخن درست، حرف اهل سنت است. یعنی اینکه رسول الله همه اصحاب را دوست میداشتند و البته امیر نمودن فردی برای او حقی فراتر را از آن محدوده را ثابت نمیکند چون تعیین امیر بنا به مصلحت ها صورت میگرفت.
مثلا برای این حضرت محمد صلی الله علیه و سلم عمروعاص را امیر سریه ذات السلاسل کرد چونکه قبیله مقابل که به سوی آنها فرستاده شده بودند (قبیله بنی عذره) داییهای عمروعاص بودند. بنابراین امیر گردانیدن عمرو به این دلیل بوده که باعث اسلام آوردن آنها شود، چون پیوند و خویشاوندی با عمرو داشتند. پس حالا همانطور که حضرت عمرو عاص حق ندارد به خاطر این امارت، امارت بر همه امت را طلبکار باشد، به همین دلیل هم شیعه نباید ادعاهای پوچ را در باره حضرت علی مطرح کند!
هفتما: امیر گردانیدن اسامه بن زید بر ابوبکر به اتفاق کذب و دروغ است. البته عمر تحت امر اسامه بود، اما اسامه هم میدانست که این فرماندهی برای کاری محدود است و بس. و گفتیم در انتخاب امیر لشکر مصلحت های وقت و زمان در نظر گرفته میشد،
هشتما:اگر حرف شیعه درست باشد که رسول الله دیگران را بر ابوبکر و عمر امارت داد، بنابراین، پس رسول الله هرگز واهمه نداشت که علی را مانند هر کس دیگری را بر ابوبکر و عمر مقدم دارد، پس چرا شیعه میگوید که حضرت محمد و قرآن ترسیدند!! و برای همین قرآن جانشینی علی را علنا اعلام نکرد؟
محمد باقر سجودى
- 6756 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
کاش فکر می کردند
خود حضرت علی رضی الله عنه در دوران خلافت خودشان حسنین را امارات ندادند بلکه محمد بن حنفیه را که از آن دو کوچکتر بود بارها امارت دادند! شاید خود حضرت علی رضی الله عنه نیز حسنین را لایق نمی دانستند!!!!
*ثابت است که در ماجرای جنگ تبوک حضرت محمد بن مسلمه انصاری ( و به روایتی سباع بن عرفطه) جانشین رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مدینه بودند و این در حالی بود که خود حضرت علی رضی الله عنه هم در مدینه بود و فقط سرپرستی خانوادۀ رسول خدا و زنان و کودکان و.... را بر عهده داشت!! یعنی درآن وضعیت محمد بن مسلمه انصاری امیر مدینه بود و حضرت علی نیز باید پشت سر محمد بن مسلمه نماز می خواند و او را امیر خود میدانست.
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.