اولين بار چه كسى از زيارت قبر پيامبر صلی الله علیه وسلم جلوگيرى كرد ؟

شماره سؤال: 
31

پاسخ شیعه:

حاكم نيشابورى ( متوفاى 405 هـ ) از داود بن ابو صالح نقل مى‏كند:

روزى مروان حَكَم ديد كه شخصى صورت خود را بر قبر پيامبر صلی الله علیه وسلم گذاشته است ، با شتاب سوى او آمد و گردن او را گرفته ، از جاى بلند كرد و گفت: مى‏دانى چه مى‏كنى ؟! منظور وى اين بود كه چرا به زيارت سنگ و كلوخ آمده اى ! زائر كه ابو ايوب انصارى - از صحابه پيامبر صلی الله علیه وسلم - بود گفت: آرى خوب مى‏دانم كه چه مى‏كنم ! من هرگزبه زيارت سنگ نيامده‏ام ، بلكه به‏زيارت پيامبر صلی الله علیه وسلم آمده‏ام.

‏از رسول‏اللّه صلی الله علیه وسلم شنيدم كه فرمود: «بر دين خدا گريه نكنيد اگر متولّيانش اهل بودند ، و آنگاه كه نااهلان برآن حكم راندند ،برايش بگرييد .»

‏جالب است كه اين حديث را حاكم و ذهبى هر دو صحيح مى‏دانند!

‏ از اين رخداد تاريخى به‏خوبى روشن مى‏شود كه ريشه اين تفكّر از بنى‏اميه و به خصوص مروان بن حكم؛ همان طرد شده رسول‏اللّه صلی الله علیه وسلم است .

مستدرك حاكم ، ج‏4 ، ص 560.                            گروه پاسخ به شبهات

 

پاسخ ما :

اولا این حدیث ضعیف است ببینم آلبانی رحمه الله چه میگوید:

14340 - لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله و لكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله ( حم ك ) عن أبي أيوب .

قال الشيخ الألباني : ( ضعيف ) انظر حديث رقم : 6188 في ضعيف الجامع

 

اما اگر شیعه هنوز اصرار دارد که حدیث صحیح است

باید چند سوال را جواب بدهد

آیا از این حدیث ثابت میشود که ابو ایوب رضی الله عنه از قبر رسول الله صلی الله علیه و سلم حاجات خود را خواسته؟ تا شما بروید سر قبر علی حاجت بخواهید

نه بلکه از این حدیث ثابت میشود که اطراف قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم ، همیشه خلوت بوده و فقط ابو ایوب به اینکارمشغول بوده و این عمل آنقدر نادر بوده که تغجب مروان را برانگیخته

یعنی این را قبلا ندیده بود نه در زمان عمر نه عثمان نه علی

دوما اگر قبر نبی برای اینکارها میبود صحابه او را در خانه عایشه دفن نمیکردند و راه خود را بر قبر مسدود نمیکردند

پس ای شیعه ها، از عمل صحابه شاهد نیارورید ، چون عمل صحابه عکس کارهای شماست

حالا به این مثال توجه کنید:

در خبر ها آمده بود که شهردار شهری در فرانسه ، با نوه 5 ساله خود عمل جنسی انجام داده

هر انسان سالمی ، نوه 5 ساله خود را در بغل میفشارد و از این هیچ منظوری ندارد جز محبت پدری ، و این کار جایز جایز است

اما اگر شهر پر شد از امثال این شهردار شیطان صفت ، آنوقت بر صالحین روا نیست که نوه 5 ساله خود را دربغل بگیرند تا مبادا شهرداران با استناد به عمل صالحین ،زنا با دخترک 5 ساله را جایز بدانند!

ایشان اگر خبر میداشت که روزی روزگاری ،مردم از قبر حاجت میخواهند کاری نمیکرد که شبهه آور باشد

او اگر صورت خود را از روی محبت با نبی به قبر بچسباند ، این دلیل نمیشود که که شیعه از مرده حاجت بخواهد

و من اگر نوه 5 ساله ام را در بغل بگیرم این دلیل جواز زنا برای شهردار فرانسوی نمیشود

 

اما ما اصلا این حدیث را نادرست میدانیم

البته قبول داریم که علمای ما در صحیح و یا غلط بودن این حذیث، اختلاف دارند اما نظر گروه دوم درست است پس حالا برای اهل تحقیق شیعه ؛از گروه دوم؛ نظر آلبانی و دلایل ایشان را در رد این حدیث مینویسم

آلبانی چرا میگوید ضعیف است :

حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ، ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوري ، ثنا أبو عامر عبد الملك بن عمر العقدي ، ثنا كثير بن زيد ، عن داود بن أبي صالح ، قال : أقبل مروان يوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر ، فأخذ برقبته وقال : أتدري ما تصنع ؟ قال : نعم ، فأقبل عليه فإذا هو أبو أيوب الأنصاري رضي الله عنه ، فقال : جئت رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم آت الحجر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم ، يقول : « لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله ، ولكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله » « هذا حديث صحيح الإسناد ، ولم يخرجاه »

قصة منكرة ضعيفة جدا.

أخرجها من طريق: (كثير بن زيد عن داود بن أبي صالح فذكره…)، أحمد في المسند (5/422)، والحاكم في المستدرك على الصحيحين (4/515) وصححه ووافقه الذهبي. ولها طريق آخر: (عن كثير بن زيد عن المطلب بن عبد الله بن حنطب…)، أخرجها الطبراني مقتصرا على قوله: "لا تبكوا على الدين…الخ" انظر المعجم الأوسط (1/94)، وقال: "لا يروى هذا الحديث عن أبي أيوب إلا بهذا الإسناد تفرد به حاتم".

وبنحو رواية أحمد من طريق المطلب أخرجها ابن عساكر في تاريخه (57/250)، والحسيني في أخبار المدينة عزاها له السبكي في شفائه (ص 162).

علل القصة:

1. "داود بن أبي صالح".

وهو علة راوية أحمد والحاكم، قال الحافظ في تهذيب التهذيب (3/188): "روى عن نافع عن ابن عمر أن النبي صلی الله علیه وسلم : (نهى أن يمشي الرجل بين المرأتين)،وعنه الحسن بن أبي عزة الدباغ، وأبو قتيبة مسلم بن قتيبة، ويعقوب بن إسحاق الحضرمي وغيرهم، قال البخاري: لا يتابع عليه ولا يعرف إلا به. وقال أبو زرعة: لا أعرفه إلا في حديث واحد وهو حديث منكر. وقال أبو حاتم: مجهول حدث بحديث منكر. قلت: وقال ابن حبان: يروي الموضوعات عن الثقات حتى كأنه يتعمد".

2. "المطلب بن عبدالله بن حنطب".

وهو علة الرواية الأخرى، قال العلائي جامع التحصيل (ص 281): "قال البُخاري: لا أعرف للمطلب بن حنطب عن أحد من الصحابة سماعاً، إلا قوله: حدثني من شهد خطبة النّبيّ صصص . قال الترمذي: وسمعت عبدالله بن عبد الرحمن ـ يعني الدّارمي ـ يقول مثله. قال عبدالله: وأنكر علي بن المدينيّ أن يكون المطلب سمع من أنس بن مالك. وقال أبو حاتم: المطلب بن حنطب عامة أحاديثه مراسيل، لم يدرك أحداً من أصحاب النّبيّ صلی الله علیه وسلم إلا سهل بن سعد وأنساً، وسلمة بن الأكوع أو من كان قريباً منهم".

وقال الحافظ في تقريب التهذيب (ص 949 ت 6756): "صدوق كثير التدليس والإرسال من الرابعة".

3. "مروان بن الحكم".

قال الذهبي في ميزان الاعتدال (6/396): "روى عن بسرة وعن عثمان، وله أعمال موبقة نسأل الله السلامة، رمى طلحة بسهم وفعل وفعل

 

جالب است که خود ذهبی در میزان اعتدال مروان بن حکم را آدم خیلی بدی میداند و میگوید او اعمال وحشتناکی انجام داده ، از جمله اینکه میگوید مروان ،حضرت طلحه را در جنگ جمل با تیر شهید کرد

و با این وجود شاید به این خاطر ذهبی حدیث حاکم را صحیح دانسته ، چون او فکر میکرده راوی حدیث، مروان نیست بلکه شاهد ماجرا ؛یعنی داود بن ابی صالح؛ راوی حدیث است

اما خود داود را هم علما قبول ندارند و او نیزمتهم است پس حرف آلبانی برتری دارد بر حرف ذهبی رحمهما الله تعالی پس استلال شیعه به این حدیث چون چسبیدن غریق است بر علف روی آب ...