چرا اسامه امیر لشکر شد و ابوبکر و عمر زیر دست او بودند؟
جواب شیعه: رسول الله میخواستند با این کار، ابوبکر و عمر را از شهر دور کنند تا آن دو مانع امامت حضرت علی نشوند و الا اگر رسول الله میخواستند ابوبکر یا عمر را خلیفه تعیین کنند، چرا در مرض رحلت (که در آن مرگ خود را نیز پیش بینی کرده بودند),,,,
آندو را تحت فرماندهی اسامه به جنگ فرستادند تا از مدینه دور باشند و تاکید فراوان هم کردند که بروند، پیامبر عمر و ابوبکر را شایسته فرماندهی یک گروه اعزامی ندانستند چگونه ممکن است که آنها را شایسته امامت امت میدانستند؟
پاسخ اهل سنت :
1- بر عکس ادعای شیعه، حضرت ابوبکر و عمر بیشک و تردید شایسته رهبری امت بودند
زیرا همین لیاقت آنها را بس که توانستند بدون آنکه خونی بریزد پادشاهی را از یک نبی و از یک ولی ( به ادعای شما البته ) بربایند!
آنها شایسته تر از هر پادشاهی در دنیا بودند (با ماشین حساب شما البته!!) زیرا موسی آمد و پادشاهی را از فرعون گرفت حالا فرض کنید که کسی بیاید و پادشاهی را از موسی بگیرد، بطریق اولی او از همه لایق تر است.
2 -هرکس میداند که این دو شخصیت ؛از نظر شما نالایق؛ تاریخ را تکان دادند و رسالت و فتوحات حضرت محمد را به سرحد چین رساندند و دو ابر قدرت را از بین بردند و اسلام را تثبیت کردند. بنابراین چگونه ممکن است که لیاقت یک لشکر اعزامی را نداشته باشند؟ و شما میگویید اگر علی میامد بهتر میشد، اما (اگر) را کاشتیم و سبز نشد و علی رضی الله عنه بعدها حاکم شدند، اما کارنامه ایشان هرگز بهتر از کارنامه حضرت ابوبکر و عمر نبود.
3- آخر عقل شما کجاست؟ اینکه یک نفر امیر تعیین شود، آیات معنیش این است که بقیه لایق نیستند؟ این فلسفه عجیب را در کدام مدرسه آموخته اید؟ امیر به مصلحتی انتخاب میشود، در اینجا انتخاب یک امیر جوان، تعلیم به امت است که جوان و پیر ندارد و فلسفه های دیگری هم در کار بود
4 -بعد با حساب شما اسامه بر علی هم برتری دارد زیرا پیامبر او را امیر کرد! اما به علی این مقام را نداد!
5 - و بعد حضرت علی هم در لشکر اسامه نبود چرا او را ملامت نمیکنید، که از رفتن سرباز زد ؟پس این یک بسیج عمومی نبود و حضرت ابوبکر از طرف رسول الله امام جماعت مسجد النبی شده بود، و دلیل دیگر اینکه، ایشان در روز وفات پیامبر چون گمان میکرد حال رسول الله بهتر شده اجازه گرفت و برای کارهای شخصی خود از مدینه بیرون رفت اینها همه از احادیث صحیح ثابت است پس در مقابل حدیث صحیح روایت های تاریخی که میگویند ابوبکر هم عضو جیش اسامه بود اعتباری ندارند این یک قاعده ساده در دین است، که حدیث صحیح باشد روایت تاریخی در مقابل آن ارزش ندارد، اما علمای شیعه خود را به نادانی میزنند و پیش پا افتاده ترین قواعد علمی را نادیده میگیرند، تا به هدف خود برسند.
بعد همه مورخین نگفته اند که ابوبکر از جمله افراد گروه اسامه بود مثلا ابن کثیر میگوید:«وكان بينهم: عمر بن الخطاب، ويقال: أبوبكر فاستثناه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم للصلاة - البداية والنهاية لابن كثير 6/308 ابن کثیر میگوید:بین اعضای لشکر اسامه حضرت عمر هم بود و گفته شده که ابوبکر هم بود و این درست نیست ابوبکر را رسول الله به خاطر امامت در مدینه نگه داشتند.
6 – اما این حرف شما هم عجیب است که میگویید رسول الله هدفش از فرستادن لشکر اسامه دور کردن ابوبکر و عمر بود ، پس معنی حرف شما این است که رسول الله خوب برنامه ریزی نکردند و دیر اقدام فرمودند!! زیرا هنوز لشکر حرکت نکرده بود که وفات یافتند،اگر هدف همین میبود پس باید 4 ماه قبل این، لشکر را میفرستادند نه در روز های آخر عمر!
و هر کس میداند که عمر و ابوعبیده همراه اسامه به مدینه برگشتند و خود اسامه لشکر را حرکت نداده بود پس یا امیر رسول الله را به نافرمانی متهم کنید یا قبول کنید که رسول الله دیر اقدام نمودند که در هر دو صورت شما دارید رسول الله را ملامت میکنید!!
اما شیعه جواب سومی هم دارد و میگوید اعضای لشکر نافرمانی و تعلل کردند و همراه اسامه نرفتند و برای همین در حرکت اسامه تاخیر شد!
البته شیعه این را نگوید پس چه بگوید! اما دروغ بودن این ادعا به چند دلیل ثابت است:
اولا افراد فرمانبردار در جنگها، منتظر افراد نافرمان نمیشدند و آنها را با تو بمیری و من بمیرم و خواهش و تمنا با خود همراه نمیکردند اگر بفرض اصحاب از عضو شدن در لشکر اسامه شانه خالی كرده بودند باز انتظار اسامه بیمورد بود او باید دستور پیامبر را با هر چند نفری که همراهش بودند اجرا میکرد زیرا اگر فرض شیعه را قبول کنیم تا قیامت هم منتظر میماند کسی نمیامد!
پس حقيقت همان است که ما گفتیم لشکر اسامه در حالت تهیه و تجهیز لوازم بود و آنها خارج از شهر برای همین منظور اردو زده بودند که مادر اسامه برای پسرش پیغام فرستاد ( كمی درنگ کن پیامبر خیلی ناخوش و بيمار است) و متعاقبا خبر وفات به سپاه رسيد، اسامه همراه عمر و دیگران دوباره به مدینه برگشتند و بعد از کفن و دفن پی ماموریت خود رفتند البته امیر المومنین ابوبکر حضرت عمر را با توافق اسامه از رفتن معاف نمود تا یاورش در اداره امور باشد.
7- آماده شدن یک لشکر 3000 نفره در عرض سه روز دلیل بر این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم کاملا بر اوضاع مسلط بودند اصلا گفتن اینکه بر اوضاع مسلط بودند هم لازم نیست این آشکار است که مسلط بودند گرنه انتقال قدرت محال بود به همین آسانی انجام گیرد شیعه از الفبای تاریخ و عادات اعراب و رسم و رواج قبایلی بیخبر است و الا دروغی معقول تر میساخت.
8- اگر ما فرضیه های بدبینانه را بدون و پایه و اساس مطرح کنیم پس میتوان هزار فرضیه غلط را مطرح کرد مثلا اصلا میتوانیم بگوییم جانشین حقه پیامبر حضرت اسامه است نه ابوبکر و نه علی!! و دلیل خوبی هم داریم و مرغ ما هم یک پا دارد!!
اینکه درست نیست که ما یک گوشه ای از یک داستان را بگیرم و بقیه حقایق تاریخی را نادیده گرفته و داستان هزار یک شب درست کنیم و و این برداشت مغرضانه را مذهب خود نماییم!! و آخرت خود رابرباد دهیم.
و بلاخره اینکه میگویند (اگر رسول میخواست ابوبکر و عمر خلیفه شوند چرا آنها پی نخود سیاه فرستاد ) پاسخش این است :
اولا: حضرت پیامبر ، ابوبکر را نفرستاد و از مدینه دور نکرد، بلکه جانشین خود در امامت نمازها نمود.
دوما: در امت های پیشرو، برای امری، کارهای دیگر حکومت تعطیل نمیشود،
سوما: رفتن به جنگ روم یک قدرت نمایی لازم و مهم بود و کار بیهوده ای نبود و بیماری پیامبر نباید تخت تاثیر آن قرار میگرفت و قرار نگرفت و لشکر داشت آماده میشد.
چهارما: پیامبر، علی را هم در ماهای آخر زندگی به یمن فرستاد
پنجما: ما نگفتیم که ابوبکر را حضرت محمد به خلافت انتخاب کردند بلکه این تقدیر الله بود و در این باره نص واضحی نداریم پس اصلا اساس ایراد نادرست است
محمد باقر سجودى
- 6380 بازدید
- نسخه چاپی