آيا روايت « أبوبكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة» از قول رسول خدا صلی الله علیه وسلم صحت دارد ؟
آيا روايت « أبوبكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة» از قول رسول خدا صلی الله علیه وسلم صحت دارد ؟
عن علي بن أبي طالب أن رسول الله قال: «أبوبكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة وما خلا النبيين والمرسلين»
شبهه روافض :
اين روايت در بسياري از كتابهاي اهل سنت ؛ از جمله : مسند احمد بن حنبل ، سنن ابن ماجه قزويني ، سنن ترمذي ، مجمع الزوائد هيثمي و... نقل شده است ؛ ولي بخاري و مسلم از نقل آن خوددراي كردهاند كه اين خود ميتواند يكي از دلائل ضعف آن باشد ؛ چرا كه اهل سنت بسياري از رواياتي را كه در فضائل و امامت امام علي عليه السلام نقل شده ، به اين دليل كه بخاري و مسلم آن را نياوردهاند ، رد ميكنند .
پاسخ اهل سنت
این یک شبهه عجیب علمای شیعه ،در سایت ولی العصر است .
این یک دروغ عجیب و یک دروغ خیلی بزرگ است! نتیجه گفته علمای شیعه این است که ما اهل سنت غیر از بخاری و مسلم هیچ کتاب دیگر خود را قبول نداریم. و این یک ادعا و یک نتیجه گیری دروغ و خلاف حقیقت است. و همه گان میدانند که ما کتابهای حدیث زیادی داریم منتهی فرق بخاری مسلم با بقیه کتب ما این است که در بخاری و مسلم حتی یک حدیث ضعیف هم نیست
اما در بقیه کتب ما احادیث صحیح و ضعیف کنار هم هستند که علمای بعدی صحیح را از ضعیف جا کرده اند . پس حدیث صحیح در مسند احمد یاسنن ابن ماجه همانقدر برای ما عزیز است که صحیح بخاری
پس شیعه با این حرف بچه گانه ، سخنی بینهایت پوچ گفت و بی دانشی یا شاید مکر خود را بنمایش گذاشت.
رافضی در ادامه میگوید:
صرف نظر از بحث سندي ، حتي اگر اين روايت صحيح نيز باشد ، نميتوان آن را پذيرفت ؛ چرا كه سازنده و جاعل آن اين مطلب را فراموش كرده است كه تمامي بهشتيان هنگام ورود به بهشت ، جواني خود را به دست ميآورند و كسي در سن پيري وارد بهشت نخواهد شد ؛ چنانچه امام جواد عليه السلام در مناظرهاي كه با يحيي بن اكثم داشتند ، از اين روايت اين گونه جواب دادهاند :.
الاحتجاج ، الشيخ الطبرسي ، ج 2 ، ص 246 – 247 .
محال است كه پيامبر چنين سخني فرموده باشد ؛ زيرا كه بهشتيان همگي جوان هستند و اصلاً در ميان آنها كسي كه در سن پيري باشد ، وجود ندارد . اين روايت را بنو اميّه وضع كردند در مقابل روايتي كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در حق امام حسن و امام حسين عليهما السلام فرمود :
امام حسن و امام حسين عليهما السلام ، دو آقاي جوانان اهل بهشت هستند .
و جالب اين است كه معمولاً بني اميه وقتي ميخواستند روايتي را در فضائل خلفا جعل كنند ، تلاش ميكردند آن را از زبان اهل بيت عليهم السلام نقل كنند . اين روايت را نيز از زبان امير المؤمنين عليه السلام نقل كردهاند .
از طرف ديگر ، اين روايت با بسياري از روايات كه حتي ميتوان در باره آنها ادعاي تواتر كرد ، در تضاد است ؛ زيرا در اين روايات پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم ميفرمايد كه اهل بهشت همگي وقتي وارد بهشت ميشوند ، در هيأت انسانهاي سي ساله هستند .
سيوطي ، مفسر معروف اهل سنت در الدر المنثور مينويسد :
وأخرج ابن أبي شيبة وأحمد وابن أبي الدنيا في صفة الجنة والطبراني في الكبير عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يدخل أهل الجنة الجنة جردا مردا بيضا جعادا مكحلين أبناء ثلاث وثلاثين .
الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 1 ، ص 48 .
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند : اهل بهشت ، داخل بهشت ميشوند ؛ در حالي كه عريان هستند ، بدن شان بيمو ، صورتشان نوراني ، موي سرشان پيچيده و چشمهايشان سرمه كشيده و همه آن سي و سه ساله هستند .
و ترمذي در سنن خود مينويسد :
عن معاذ بن جبل أن النبي صلى الله عليه وسلم قال " يدخل أهل الجنة الجنة جردا مردا مكحلين أبناء ثلاثين أو ثلاث وثلاثين سنة .
سنن الترمذي ، ج4 ، ص88 .
و هيثمي در مجمع الزوائد مينويسد :
وعن أنس بن مالك قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يدخل أهل الجنة الجنة جردا مردا مكحلين . رواه الطبراني في الأوسط واسناده جيد .
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 10 ، ص 398 – 399 .
با اين حال چگونه ميشود كه ابوبكر و عمر ، سيد شيوخ اهل بهشت باشد ، وقتي هيچ پيرمردي در بهشت نيست ؟!
پاسخ اهل سنت:
دلیل عقلی شیعه ،بر رد این حدیث این است که میگویند: «در بهشت همه جوانند و کسی پیر نیست تا ابوبکر وعمر سید و سرور آنان باشند.»
اما جواب این است که مدار جنت، بر دنیا است و بهشت امتداد دنیاست. بهشتیان برای عمل دنیایی خود به بهشت می روند. منظور این است که ابوبکر و عمر، سید مردانی هستند که در دنیا به پیری رسیده اند.
اگر اینطور نیست، چرا پیامبر فرمود: حسن و حسین، دو سید جوانان اهل بهشت اند. وقتی در بهشت همه جوانند، این تاکید بر صفت جوانان برای چیست؟
چرا در این جا ،برحدیث ایراد نمی گیرید و نمی گویید: چه معنی دارد که کلمۀ جوانان را ذکر کرده است مگر در بهشت پیر هم هست؟ چرا در حدیث مدح ابوبکر و عمر این قدر موشکاف ودقیق بوده اید و درحدیث مدح حسن و حسین نیستید؟!
در حدیث دیگری است که کودکان کفار در بهشت خادم مومنانند.نوزاد که نمیتواند خادم باشد
پس هرچند که در بهشت همه جوانند! اما اعتبار حرف بر حالت دنیا است
شیعه در دنباله میگوید
اين روايت از نظر سندي نيز اشكالاتي دارد :
هيثمي بعد از نقل حديث ميگويد :
رواه البزار والطبراني في الأوسط وفيه على ابن عابس وهو ضعيف .
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج9 ، ص53 .
اين روايت را بزاز و طبراني نقل كردهاند كه در سلسله سند آن علي بن عابس وجود دارد و او ضعيف است .
و نيز بعد از نقل روايت ديگر در همين زمينه ، ميگويد :
[فيه] عبد الرحمن ابن ملك بن مغول ، قلت وهو متروك .
بزاز ، آن را از عبيد الله بن عمر نقل كرده است ، در سند آن عبد الرحمن بن ملك بن مغول است و او متروك است .
و نيز ابن جوزي ، يكي ديگر از بزرگان اهل سنت ، اين روايت را در كتاب الموضوعات آورده و بعد از آن مِيگويد :
هذا حديث موضوع على رسول اللّه ( صلى اللّه عليه وسلم.
الموضوعات ، ج1 ، ص318 .
اين روايتي است جعلي كه آن را به پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت دادهاند .
پاسخ اهل سنت:
با آنکه سایت ولی العصر یک سایت مرجع ، و تحقیقی شیعه هاست، ولی باز نمی تواند خود را در تحقیق علمی از فریب و مکر بی نیاز کند!
اینجا با وجودی که اعتراف می کنند که حدیث مورد بحث در کتب مختلف ما درج است. ولی عمدا فقط به سند آن حدیثی اشاره می کنند که ذهبی گفت سند آن ضعیف است بعد فوراً نتیجه می گیرند که اهل سنت خودشان، این حدیث را قبول ندارند!
نه نتیجه درست این است که اهل سنت سند این روایت در کتاب طبرانی و بزاز را قوی نمی دانند.
اما برای اینکه نتیجه بگریم اهل سنت این حدیث را قبول ندارند باید اول ثابت کنیم که سند این حدیث در کتب دیگر مثلا در سنن ابن ماجه یا مسند احمد هم به اعتراف علمای اهب سنت قوی نیست!
اما علمای شیعه دنبال بحث علمی نیستند آنها فقط فقط و فقط در فکر فریب دادن مخاطبان خود هستند.
در هر حال اسناد این حدیث در بسیاری از کتب دیگر ،صحیح است و این هم دلیل از کتب ما!
أبو بكر و عمر: سيدا كهول أهل الجنة من الأولين و الآخرين إلا النبيين و المرسلين .
تخريج السيوطي
( حم ت هـ ) عن علي ( هـ ) عن أبي جحيفة ( ع الضياء في المختارة ) عن أنس ( طص ) عن جابر وعن أبي سعيد .
تحقيق الألباني
( صحيح ) انظر حديث رقم : 51 في صحيح الجامع .
به نقل از کناب صحيح و ضعيف جامع الصغير
824 - " أبو بكر و عمر سيدا كهول أهل الجنة من الأولين و الآخرين " .
قال الألباني في "السلسلة الصحيحة" 2 / 487 :
روي عن جمع من الصحابة منهم علي بن أبي طالب و أنس بن مالك و أبو جحيفة
و جابر بن عبد الله و أبو سعيد الخدري .
1 - أما حديث علي ، فله عنه طرق : الأولى : عن الحارث عنه به و زاد :
" لا تخبرهما يا علي " . أخرجه الترمذي ( 4 / 310 ) و ابن ماجه ( 1 / 49 )
و ابن عدي ( 214 / 2 ) و الخطيب و ابن شاهين في " السنة " ( رقم 67 نسختي )
و الخطيب في " تاريخ بغداد " ( 10 / 192 ) و ابن عساكر في " تاريخ دمشق " ( 9 /
307 / 2 ) . قلت : سكت عنه الترمذي ، و الحارث ضعيف ، و أسقطه بعض الرواة من
السند عند ابن عساكر في بعض رواياته . و جعل بعضهم مكانه زيد بن يثيع و هو ثقة
. لكن الراوي عن الشعبي ضعيف .
الثانية : عن زر بن حبيش عنه . أخرجه الدولابي في " الكنى " ( 2 / 99 ) و ابن
عدي ( 100 / 2 ) و عبد الغني المقدسي في " الإكمال " ( 1 / 14 / 2 ) و ابن
عساكر ( 9 / 310 / 1 ) من طرق عن عاصم بن بهدلة عنه . و قال المقدسي : " هذا
حديث مشهور ، له طرق جمة ، روي عن جماعة من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم " .
قلت : و هذا إسناد حسن ، معروف الحسن ، فإن زرا هذا ثقة من رجال الشيخين ، و
عاصم ، أخرجا له مقرونا ، قال الحافظ : " صدوق له أوهام ، حجة في القراءة " .
الثالثة : قال عبد الله بن أحمد في " زوائد المسند " ( 1 / 80 ) :
حدثني وهب بن بقية الواسطي حدثنا عمر ( في الأصل : عمرو ) بن يونس اليمامي عن
عبد الله بن عمر اليمامي عن الحسن بن زيد بن حسن حدثني أبي عن أبيه عن علي رضي
الله عنه قال : " كنت عند النبي صلى الله عليه وسلم ، فأقبل أبو بكر و عمر رضي
الله عنهما ، فقال : " يا علي هذان سيدا كهول أهل الجنة و شبابها بعد النبيين و
المرسلين " . قلت : و هذا سند حسن ، رجاله كلهم ثقات معروفون ، غير الحسن بن
زيد بن الحسن بن علي بن أبي طالب ، وثقه ابن سعد و العجلي و ابن حبان ، و قال
ابن معين : ضعيف ، و قال ابن عدي : أحاديثه عن أبيه أنكر مما روى عن عكرمة .
و قال الحافظ في " التقريب " : " صدوق ، يهم ، و كان فاضلا " .
و بقية الرجال مترجمون في " التهذيب " غير عمر بن يونس اليمامي ، فترجمه ابن
أبي حاتم ( 3 / 1 / 142 - 143 ) و روى عن أحمد و ابن معين أنهما قالا : ثقة .
و أخرجه ابن عساكر ( 9 / 307 / 1 ) من طريق ابن أحمد و غيره عن وهب به . و
تابعه عنده إبراهيم بن مرزوق أنبأنا عمر بن يونس به .
الرابعة : عن الوليد بن محمد الموقري عن الزهري عن علي بن الحسين ... ( كذا
الأصل إشارة إلى أن مكان النقط سقط ) عن علي بن أبي طالب به .
أخرجه الترمذي ( 4 / 310 ) و قال : " حديث غريب من هذا الوجه " .
قلت : و الوليد هذا متروك متهم بالكذب . و أخرجه ابن عساكر ( 13 / 1 ) عنه ، و
من طريق عصمة بن محمد الأنصاري أنبأنا يحيى بن سعيد الأنصاري عن سعيد بن المسيب
عن علي بن الحسين بن علي ابن أبي طالب عن أبيه عن جده علي بن أبي طالب به .
قلت : و هذا إسناد متصل و لكن عصمة بن محمد كذاب يضع الحديث كما قال ابن معين .
2 - و أما حديث أنس ، فله عنه طريقان : الأولى : يرويه قتادة عنه به ، و فيه
الزيادة . أخرجه الترمذي ( 4 / 310 ) و الضياء المقدسي في " المختارة " ( 197 -
198 ) و ابن عساكر ( 2 / 250 / 1 ، 9 / 311 / 1 ، 13 / 24 / 1 ) من طريق محمد
بن كثير قال : حدثنا الأوزاعي عنه . و قال الترمذي : " حديث حسن غريب من هذا
الوجه " .
قلت : رجاله ثقات رجال الشيخين غير محمد بن كثير و هو الصنعاني المصيصي قال
الحافظ : " صدوق كثير الغلط " .
قلت : و يبدو أن بعضهم توهم أنه محمد بن كثير العبدي البصري ، و هو من رجال
الشيخين أيضا . فقال المناوي : " قال الصدر المناوي : سنده سند البخاري " !
فالتبس عليه الصنعاني المضعف بالبصري الثقة !
و قد خولف في إسناده كما يأتي و أشار ابن أبي حاتم ( 2 / 390 ) إلى أنه منكر .
الثانية : أخرجه ابن عساكر ( 9 / 310 / 2 ) و الضياء ( 145 / 2 ) من طريق أبي
يعلى الموصلي : حدثنا سهل بن زنجلة الرازي حدثنا عبد الرحمن بن عمر حدثنا عبد
الله بن يزيد العبدي قال : سمعت أنس بن مالك يقول : فذكره مرفوعا .
قلت : و هذا إسناد لم أعرف منه غير سهل هذا ، و هو ثقة .
3 - و أما حديث أبو جحيفة ، فيرويه خنيس بن بكر بن خنيس حدثنا مالك بن مغول عن
عون بن أبي جحيفة عن أبيه به . أخرجه ابن حبان ( 2192 ) و كذا ابن ماجه ( 1 /
51 ) و الدولابي في " الكنى " ( 1 / 120 ) من طرق عنه .
قلت : و هذا إسناد حسن رجاله ثقات غير خنيس هذا ، قال صالح جزرة : " ضعيف " . و
ذكره ابن حبان في " الثقات " . و سكت عليه البوصيري في " الزوائد " ( 8 / 1 ) ،
لكنه نص في " المقدمة " أن ما سكت عليه ، ففيه نظر .
4 - و أما حديث جابر ، فرواه الطبراني في " الأوسط " عن شيخه المقدام بن داود ،
و قد قال ابن دقيق العيد : إنه وثق ، و ضعفه النسائي و غيره ، و بقية رجاله
رجال الصحيح كما قال الهيثمي ( 9 / 53 ) ، و من هذا الوجه أخرجه ابن عساكر ( 13
/ 24 / 1 ) .
5 - و أما حديث أبي سعيد ، فرواه البزار و الطبراني في " الأوسط " ، و فيه علي
بن عابس و هو ضعيف .
6 - و أما حديث ابن عمر ، فيرويه داود بن مهران الدباغ أبو سليمان : حدثنا عبد
الرحمن بن مالك بن مغول عن عبيد الله عن نافع عنه . أخرجه السهمي في " تاريخ
جرجان " ( 77 ) و ابن عساكر ( 13 / 23 / 2 ) ، و قال ابن أبي حاتم ( 2 / 389 )
عن أبيه : " هذا حديث باطل ، يعني بهذا الإسناد ، و امتنع أن يحدثنا ، و قال :
اضربوا عليه " .
قلت : و رجاله ثقات غير عبد الرحمن بن مالك بن مغول ، و هو كذاب كما قال أبو
داود ، و قال الدارقطني : متروك ، فهو آفة هذا الإسناد ، و إنما ذكرته لبيان
حاله . و جملة القول أن الحديث بمجموع طرقه صحيح بلا ريب ، لأن بعض طرقه حسن
لذاته كما رأيت ، و بعضه يستشهد به ، و البعض الآخر مما اشتد ضعفه فنحن بما
تقدم في غنى عنه ، و كأنه لذلك رمز السيوطي له بالصحة .
( تنبيه ) لقد أوقفني بعض الإخوان المجدين في الدراسة و طلب العلم على هذا
الحديث في كتاب " أسنى المطالب في أحاديث مختلفة المراتب " للشيخ محمد بن درويش
الحوت البيروتي ( ص 13 - طبعة الحلبي 1346 ) قال فيه : " رواه الشيخان و غيرهما
عن علي و غيره " . و هذا خطأ محض فلم يروه الشيخان أصلا . كما يتبين من هذا
التخريج فاقتضى التنبيه .
السلسله الصحيحه
پس این حدیث، صحیح است به گفتۀ آلبانی و ابن کثیر و ابن قتیبه و مناوی و دیگران…..
- 6976 بازدید
- نسخه چاپی