چرا مسلمانان نمیتوانند ولو برای یکبار و در یک منطقه کوچک، حکومت اسلامی درست کنند؟( 2 )
حکومت کنندگان معمولا روزگاری خودشان یا پدرشان، افراد عادی جامعه بودند خامنه ای در ایران یک ملای عادی و درجه 2 و ربانی در افغانستان استاد دانشگاه بود و بقیه هم همینطور! اگر خودشان شاهزاده بودند (مثلا مثل شاه ایران یا شاه افغانستان) باز پدرشان مثل ما بود ، پس اگر اینها قبل از پادشاه شدن آدمهای خوبی میبودند، آنوقت شاید که وقتی رهبر میشدند نیز خوب باقی میماندند، اما پارادوکس قضیه یا تسلسل باطل این است که خود این افراد، محصول حکومتهای غیر اسلامی بودند
و در نوشتار اول توضیح دادیم که حکومت نقش مهمی در جزییات زندگی ما دارد، و بدون حکومت اسلامی، فرد نمیتواند مسلمان درستی باشد یعنی خامنه ای که جوانی خود را در زمان شاهان پهلوی سپری کرده طبق فرمول من مسلمان درستی نتواسته بشود لذا وقتی خودش پادشاه شد مرض هایش را بروز داد
همه ما همینطور هستیم
آیا گمان میکنید اگر شما رهبر شوید مملکت را به دیار گل و بلبل تبدیل میکنید ؟ در افغانستان و لیبی و ایران رهبرانش ادعاهای بزرگتری داشتند اما رهبر که شدند سوء استفاده مالی نمودند و به ملت محروم چیزی ندادند. به چشم سر دیدم که مدعیان مخلص اسلام وقتی رییس یک اداره کوچک شدند فامیل ها و دوستان خود را بر سرکار آوردند و ودر همان حال ملایان ایران یا آل سعود را به فامیل بازی متهم میکردند حتی عیب خود را متوجه نمیشدند.
ملحدین نگویند این عیب اسلام است ، آنها هم هرجا که به فرصتی دست یافتند پوست ملت را کندند نامه زیر گویای همه چیز است
این نامه را یک ایرانی ضد دین که به کانادا پناه برده نوشته است فقط یک بخش کوچک را برایتان مینویسم:
تجربه ای را که از زندگی در کانادا در 5 سال گذشته دارم، برای شما ارسال می کنم .
من نیز چند سال پیش نه به امید زندگی بهتر، بلکه به امید چیزهایی که در ایران نداریم مثل آزادی، دمکراسی و رعایت حقوق اولیه شهروندی به کانادا آمدم. تصورم نیز از کامیونیتی ایرانی نیز چنین بوده و هست و فکر می کنم اکثر ایرانیان نه به خاطر زرق و برق و زندگی تجملاتی به اینجا آمده اند، بلکه تا آنجا که من تحقیق کردم به خاطر نبود آزادی و دموکراسی به اینجا آمده اند.
به هر تقدیر، در كانادا. در جریان گذران زندگی مسائلی را در جامعه ایرانی دیدم که با توجه به حرکت های دمکراسی خواهانه در سال گذشته بی مناسبت ندیدم که با این مسئله برخورد کنم و راه حل نجات از چنگال دیکتاتوری را نیز در حل این مسئله کلیدی یافتم. مطلب از نهادینه شدن دروغ در زندگی ماست.
مثال اول :ابتدای ورود به کانادا با یک نفر آشنا شدیم. او می گفت مشاور املاکی را می شناسد که آدم خوبی است و می تواند خانه ای مناسب تهیه کند. پس از دیدن چند جا یک منزل را پیشنهاد داد که ما هم آنرا خریدیم. او می گفت چرا اجاره بدهید با پولی که اجاره می دهید خانه بخرید، اما او دروغ می گفت ما نه تنها مبلغ اجاره را پرداخت می کردیم بلکه باید مالیات سالیانه ملک را نیز پرداخت می کردیم و او این را به ما نگفت. او می بایست می گفت که خانه دارای هزینه نگهداری است جهت برف روبی، تمیز نگه داشتن ورودی، و چمن کاری و غیره، که خود این ماهیانه حدود 400 دلار می شد. با احتساب مالیات ماهانه و هزینه برق و گاز و کیبل و قسط خانه جمعاً ما ماهی 2400 دلار می پرداختیم در صورتی که با 1200 دلار می توانستیم جایی را اجاره کنیم. مثال دوم..........
خلاصه سخن اینکه: ایجاد نشدن حکومت اسلامی یا (حکومت انسانی) تقصیر تک تک ماست ( چه مومن چه کافر) که اگر جای خامنه ای و یا ملک عبدالله یا مبارک بنشینیم از آنها بدتر میشویم
پس چاره چیست؟
ببینید با شرمندگی بگویم شاید برای شما پیش آمده که وقتی نماز میخوانید با سرعت و با لا ابالی گری میخوانید، اما همین نماز اگر جلوی جمع باشد را به آرامی میخوانید! نه اینکه شما منافق باشید! منافق حتما نیستید اگر منافق بودید که در خلوت نماز نمیخواندید، به هرحال در جمع مردم، یک مانع قوی وجود دارد که شما زیاد آزاد نباشید که هرکاری دلتان خواست بکنید
رهبران جامعه نیز همینطورند به هرحال نفس انسانی وسوسه میشود بنظر من تنها چاره کار در آزادی بیان است، تا کمبودهای شخصیتی ما را اصلاح کند!
من تا بحال که نگاه کردم هیچ گروه اسلامی نیافتم به صد در صد به آزادی بیان معتقد باشد ، آنها چه بگویند چه نگویند به آزادی کامل بیان عقیده ندارند کدام گروه حاضر است به ملحدین یا مبلغان مسیحی یا یهودی یا بودایی اجازه دهد که در بین مسلمانها عقاید خود را تبلیغ کنند؟؟
کدامیک از ما ( اگر قدرت در دست ما باشد حاضر است اجازه دهد که مجله ای در فواید زنا یا لواط یا ربا منتشر شود؟ یا قوانین اسلام را زیر سوال ببرد و دستورات خود را از دستورات دین ما بهتر بدانند؟
هیچ عالمی اجازه نمیدهد و ظاهر حق هم دارد ما چگونه میتوانیم اجازه فعالیت به گروه های تا این حد منحرف را بدهیم؟
همین کار در اول انقلاب رخ داد خمینی اول آنقدر قدرت نداشت که بتواند ملت را ساکت کند اما ما متاسفانه بخاطر عقیده اشتباهی که داشتیم وقتی ملحدین از انقلاب انتقادهای احمقانه میکردند عصبانی میشدیم وقتی خمینی آنها را سرکوب کرد ساکت ماندیم و سرکوب را تایید کردیم! غافل از اینکه فردا نوبت خود ماست!
بنابراین، هیچکس نباید آنقدر مقدس باشد که مورد انتقاد و حسابرسی قرار نگیرد این قدم اول برای رسیدن به یک حکومت اسلامی است اما برداشتن این گام آسان نیست و این مشکلات پیش روست:
مشکل اول خود ما مسلمانها هستیم و میگویم (وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا) «الأعراف/56» و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید،
و از این آیه غافلیم که در اول قران با صدای بلند میگوید:( وَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ) «البقرة/23» و ( ای انسانها ) اگر در باره آنچه بر بنده خود ( درباره دستورات قران )نازل کردهایم شک و تردید دارید ،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید!
این آیه نه فقط آزادی بیان برای کافران را جایز میداند که تشویقشان هم میکند که اگر دستورات قرآن خلاف عقل سلیم میدانند، خودشان کتابی بیاورند که دستورات بهتری دارد،
یعنی اگر قران میگوید لواط بد است ربا بد است عیسی بنده خداست شما ای انسانها شک دارید ؟ پس در کتابی یا مقاله ای نشان بدهید خوبی زنا یا لواط یا ربا را یا خوبی به خدایی گرفتن عیسی را الی آخر
پس عمل به این آیه مستلزم وجود داشتن آزادی کامل بیان برای مخالفان است که ما کوته فکرانه اجازه نمیدهم و بعد دایره خفقان تنگتر میشود و امام امت خودمان را خفه میکند حتی که بعدها نمیتوانیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم!
پس لازم است ما این نکته را به خود بقبولانیم که آزادی بیان فواید وضررهای دارد و فایده اش بمراتب بیشتر از اضرارش است وبرای همین نباید از بین برود و باید به خود بقبولانیم که به خاطر همین فواید نه فقط باید به آزادی بیان ملحدین و مفسدین راضی باشم بلکه باید از این حق آنها دفاع کنیم! تا فردا همان بلایی به سر ما نیاید که خمینی بر سر ما آورد.
مشکل و مانع دوم فرصت طلبانی هستند( مثل صاحب این عکس) که چه بخواهیم و چه نخواهیم فردی را مقدس میکنند و اگر کسی از رهبر انتقاد کرد توسط افراد رذلی مثل صاحب این عکس متهم به نفاق و سرکوب میشوند:
اینجا لازم است که ما از اول تا آخر انقلابی باقی بمانیم و از سرزنش مردم نترسیم و امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنیم امر به معروف و نهی از منکر نام دیگر آزادی بیان است و از واجبات دین است
پس ای مسلمانها دیدید که ما چقدر از اسلام دوریم ؟ داشتن آزادی بیان در دین ما واجب و لازم است مثل نماز خواندن بر ما فرض است وما نه خود انجام میدهیم و نه عمل کنندگان به این عبادت را تحسین میکنیم و به گوشه عافیت پناه برده ایم.
شنیدم عالمی به عالمی رسید و ازش پرسید در بین قوم چه مقامی داری گفت مردم مرا میستایند و مقام و منزلت خوبی دارم عالم اول گفت پس شاید امر به معروف و نهی از منکر نمیکنی!!
خلاصه سخن
همانطور که راه رسیدن به قله اورست رفتن به قله دماوند نیست ، همانطور هم راه رسیدن به حکومت اسلامی شکست دادن اوباما و قذافی و خامنه ای و ملک عبدالله و مبارک نیست، شکست دادن اینها خوب است اما راستای هدف نیست! راه رسیدن به حکومت اسلامی آزادی بیان و امر به معروف و نهی از منکر است:
(یا بُنَی أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) «17» سوره لقمان
پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که ( بخاطر امر به معروف کردن) به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است!
- 5661 بازدید
- نسخه چاپی