آیا ازدواج دو دختر پیامبر صلی الله علیه و سلم،با حضرت عثمان صحت دارد؟ (3)
در دو بخش پییشن دیدید شیعه سعی میکند که ثابت نماید، پیامبر صلی الله علیه و سلم، اصلا غیر از فاطمه دختری نداشتند!!شیعه در اصل میخواهد به این وسیله از پاسخ به این سوال که چرا پیامبر دو دخترش را به عثمان داد؟ نجات یابد.
الان دلایل دیگرش را ببینید:
شیعه میگوید: در قضیه مباهله كه پیامبر تمام بستگان درجه یك خود را انتخاب كرد، چرا دیگر دختران خود را نبرد و از بین «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب كرد ؟
مسلم در صحیح خود مینویسد : عامر بن سعد بن ابىوقاص از پدرش (سعد بن ابوقاص) نقل كرده است كه معاویه سعد را امر كرد و گفت: تو را چه مانع است كه ابوتراب (على بن ابى طالب ـ علیه السلام ـ) را دشنام دهى ؟ (سعد) گفت: من سه چیز (سه فضیلت) را از او در خاطر دارم ، كه رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ درباره وى فرموده است، هرگز وى را دشنام نخواهم داد. چنانچه من یكى از این سه فضیلت را مى داشتم از شتران سرخ مو برایم محبوبتر بود ... وقتى این آیه نازل گردید : (... فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ...) پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ على و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را فراخواند و فرمود : «خدایا، اینان اهل من هستند ». صحیح مسلم ،.
آیا «نساءنا » شامل دیگر دختران پیامبر نمیشد ، یا پیامبر دختر دیگری غیر از صدیقه طاهره نداشت ؟
پاسخ اهل سنت
مباهله در سال دهم یا نهم بود. در این سال غیر از فاطمه هیچ یک از دختران دیگر پیامبر در قید حیات نبودند،
تفصیل سال تولد و وفات و ازدواج دختران پیامبر این است:
اول: زینب، دختر بزرگ رسول خدا که در سىسالگى رسول خدا تولد یافت، و پیش از اسلام به ازدواج پسرخاله خود«ابو العاص بن ربیع»درآمد و پس از جنگ بدر به مدینه هجرت کرد و در سال هشتم هجرت در مدینه وفات یافت.
دوم : رقیه که پیش از اسلام و بعد از زینب، در مکه تولد یافت و پیش از اسلام به عقد«عتبة بن ابى لهب» درآمد و پس از نزول سوره«تبتیدا ابى لهب» و پیش از عروسى به دستور ابو لهب وهمسرش «ام جمیل» از وى جدا گشت.و سپس به عقد حضرت عثمان درآمد و در هجرت اول مسلمین به حبشه با وى هجرت کرد و بعد به مدینه هجرت کرد و در سال دوم هجرت سه روز بعد از بدر،همان روزى که مژده فتح بدر به مدینه رسید،وفات یافت.
سوم: ام کلثوم که نیز در مکه تولد یافت و پیش از اسلام به عقد«عتیبة بن ابى لهب» درآمد و مانند خواهرش پیش از عروسى از«عتیبه»جدا شد، و در سال سوم هجرت به ازدواج حضرت عثمان درآمد، و در سال نهم هجرت وفات کرد.
چهارم، فاطمه که پنجسال پیش ازبعثت رسول خدا در مکه تولد یافت و در مدینه به ازدواج حضرت على درآمد،و پس از وفات رسول خدا به فاصلهاى شش ماه وفات یافت ونسل حضرت محمد تنها از وى باقى ماند.
و موضوع مباهله مربوط به سال دهم یا نهم هجرت است
وانگهی ای شیعه! چرا بالا و پایین میروی ؟ این آیه قران را ببین: (یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ ) ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو. «الأحزاب/59»
الله میگوید پیامبرش دختران داشته و تو میگویی یکی داشته مگر به قرآن ایمان نداری ؟
شیعه در ادامه میگوید:
قضیه دیگری كه بطلان این قضیه را روشن میكند، این است كه در هیچ جایی از تاریخ ثبت نشده است كه در مدینه ، احدی از مهاجرین و یا انصار به خواستگاری ام كلثوم رفته باشد؛ با این كه برای خواستگاری از فاطمه زهرا و رسیدن به افتخار دامادی پیامبر، بر یكدیگر پیش دستی میكردند و هر كس دوست داشت این افتخار نصیب او شود . آیا ام كلثوم دختر پیامبر نبود یا اصلاً چنین دختری وجود خارجی نداشت ؟
پاسخ اهل سنت:
ببین ای شیعه! پیامبر خدا در ربیعالاول سال یک هجری: به مدینه هجرت کرد و ام کلثوم در سال دوم عروسی کرد یعنی بعد کمتر از یک و نیم سال این که مدت زیادی نیست و انگهی، آیا میخواستی که مردم در گرماگرم جنگ بدر یا سفر هجرت از ام کلثوم خواستگاری کنند ؟؟ آخر ترا چه شده که بویی از منطق نبرده ای ؟!
شیعه میگوید:
علما و محدثین اهل سنت برای خرده گیری از امیر المؤمنین علیه السلام نقل كردهاند كه آن حضرت در زمانی كه فاطمه سلام الله علیها همسر او بود، دختر ابو جهل را نیز خواستگاری كرد. این امر باعث شد كه صدیقه طاهره ناراحت شده و شكایت خود را پیش پیامبر ببرد!! پیامبر اسلام وقتی از این قضیه با خبر شدند ، با عصبانیت به مسجد آمد و فرمود: فاطمه پاره تن من است ، من دوست ندارم كسی او را ناراحت كند ، به خدا قسم نباید دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در نزد یك نفر جمع شود .صحیح البخاری.
و در روایت دیگری نوشتهاند كه آن حضرت فرمود :علی (علیه السلام) اگر میخواهد دختر ابوجهل را بگیرد ، باید دختر من را طلاق بدهد . فاطمه پارۀ تن من است، آنچه كه موجب رنجش فاطمه بشود، مرا میرنجاند ... .صحیح البخاری.
از آنجایی كه بحث تنقیص مقام امیر المؤمنین علیه السلام در میان است، علمای اهل سنت این قضیه را با آب و تاب فراوانی نقل كردهاند؛ غافل از این كه عثمان بن عفان نیز عملاً بین دختران پیامبر و دختران دشمان خدا نه یكبار كه چندین بار جمع كرده است.
رملة بنت شیبة، یكی از همسران عثمان است كه در مكه با او ازدواج كرد و از كسانی بود كه همراه عثمان به مدینه مهاجرت كرد. ابن عبد البر در این زمینه مینویسد:رملة ، دختر شیبه از كسانی بود كه همراه همسرش عثمان به مدینه مهاجرت كرد. الاستیعاب ، ج 4 ، ص 1846 رقم 3345 .
و شیبة از دشمنان پیامبر اسلام است كه در جنگ بدر به هلاكت رسیده است ؛ چنانچه ابن حجر مینویسد: رمله ، دختر شیبه ... پدرش در جنگ بدر كشته شد، در حالی كه كافر بود.الإصابة، ج 8، ص 142 - 143 رقم 11192.
در حالی كه نوشتهاند در همان زمان رقیه دختر رسول خدا ! نیز همسر عثمان بوده است . ابن اثیر در اسد الغابة مینویسد:زمانی كه عثمان اسلام آورد ، رسول خدا دخترش رقیه را به همسری او درآورد ، هر دوی آنها به سرزمین حبشه مهاجرت كردند ، سپس وقتی از آنجا بازگشتند ، به مدینه مهاجرت كردند .أسد الغابة، ج 3، ص 376 .
علاوه براین ، عثمان با أم البنین بنت عیینة و فاطمة بنت الولید بن عبد شمس نیز ازدواج كرده است؛ در حالی كه پدر هر دوی آنها نیز در آن زمان از دشمنان خدا بودهاند .
اگر واقعاً جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا، حرام بوده است، چرا عثمان این عمل حرام را بارها و بارها مرتكب شده است ؟ و اگر حرام نبوده، چرا پیامبر اسلام به قول اهل سنت اجازه چنین كاری را به امیر المؤمنین نداد و نعوذ بالله میخواست حلال خدا را حرام كند ؟ پس معلوم میشود كه یا قضیه خواستگاری از دختر ابوجهل از اختراعات بنی امیه و برای تنقیص مقام امیر المؤمنین است ، یا پیامبر اسلام دختری غیر از صدیقه طاهره نداشته است؟
پاسخ اهل سنت:
اولا ای شیعه
از موضوع بحث دور نشو! پیش تو این امری یقینی است که علی بر سر فاطمه هرگز نمی خواست هوو بیاورد ، پس محور بحث را عوض نکن ، البته اگر میخواهی تضاد اهل سنت را در نقل احادیث نشان دهی ، میتوانی به این موضوع استناد کنی، اما برای اثبات عدم وجود دخترانی (غیر فاطمه) برای پیامبر حق نداری به این حدیث استناد کنی زیرا تو این حدیث را قبول نداری
پس اینجا هم تیرت به سنگ خورد
البته ما ایراد ترا درباره حدیث (هوو آوری بر سر فاطمه را) بعدا در مقاله ای مستقل پاسخ خواهیم داد. اما استدلال به این حدیث برای انکار وجود ام کلثوم و رقیه به تو کمکی نمیکند ( زیرا از نظر تو اصلا حدیث دروغ است )
مثلا ما نمیتوانیم برای اثبات اینکه علی پسر خداست به عقیده نصارا استناد کنیم که میگویند الله پسر دارد ! چرا؟ چون ما که عقیده نصارا را قبول نداریم
اگر ما با استناد به عقیده نصارا ابن الله بودن علی را بخواهیم ثابت کنیم معنیش این میشود که عیسی را بعنوان پسر خدا قبول داریم. علمای شیعه آنقدر در دشمنی غرق هستند که متوجه نیستند که دارند چه میگویند
......... ادامه دارد
- 6527 بازدید
- نسخه چاپی