رهبر چگونه باید انتخاب شود؟ (مقاله دوم پاسخ به اعتراضها)
برادر عزیز آقای اندیشمند درباره مقاله [در اسلام رهبر چگونه انتخاب میشود] سوالات جدیدی را مطرح نمودند.
ایشان نوشتند: آقای سجودی من از شما پرسیده بودم: رهبری و رئیس دولت یا حکومت اسلامی را در یک کشور اسلامی بر مبنای احکام و تعالیم اسلام، چگونه میتوان برگزید؟
و شما جناب سجودی در جواب گفتيد: پیامبر فرمود: «فعلیکم بسنتی و سنته الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی» یعنی: «بر شما باد پیروی از سنت من و روش خلفای راشدین بعد از من» در سنت پیامبر، فرماندهها لزوماً متقیترین افراد نبودند، بلکه کاردانی و تخصص نیز در نظر گرفته میشد.
اما اگر منظور پرسشکننده، رهبری عمومی امت است، باز رویکرد ما سنت خلفای راشدین است که مامور به پیروی از سنت و روش آنها هستیم چون:
بزرگان و کسانی که ممدوح قرآن هستند، یعنی مهاجرین و انصار، انتخاب رهبر را فقط حق خود دیدند و رای مردم مکه یا طایف را نخواستند و بر اساس رای آنها حضرت ابوبکر انتخاب شد، و ایشان بعد از خود، حضرت عمر را پیشنهاد کرد و مردمی که ابوبکر را پیشتر انتخاب کرده بودند تا رهبرشان باشد و امر نهی کند، این دستور آخر ابوبکر را نیز پذیرفتند و حضرت عمر خلیفه شد.
و میبینیم وقتی که عمر رضی الله عنه (که به طور غیر مستقیم توسط مردم انتخاب شده بود) تصمیم گرفت بعد از خود، حکومت را به شورای 6 نفره بسپارد، و باز این دستور توسط همانهایی که ابوبکر را انتخاب کرده بودند، مطاع شد و این شورا از بین خود، عثمان برگزید و خلافت به عثمان رضی الله عنه رسید، عثمان رضی الله عنه توسط کودتایی پیچیده شهید شد و نوبت به حضرت علی رضی الله عنه رسید و کسی در اینکه حضرت علی خلیفه بر حق بود، شک نداشت، فقط دعوا بر سر این بود که خلیفه جدید باید قاتل خلیفه قبلی را مجازات کند و علی رضی الله عنه میگفت فعلا قدرت نداریم.
پس با توجه به عملکرد صحابه نتیجه میگیریم، رهبر را همانهایی انتخاب میکنند که برای ایجاد حکومت اسلامی پیشگام بودهاند و برای ایجاد حکومت اسلامی از مال و جان و سرزمین و فرزندان خود گذشتند. این حق آنهاست و حق کسی دیگر نیست.مثال گذشته: کسانی که برای سرنگونی شاه تظاهرات کردند حق انتخاب رهبر را داشتند نه طرفداران شاه.
پرسش جدید من در مورد پاسخ فوق:
شرایط امروز جوامع مسلمانان را مورد عنایت قرار دهید که هر کشور اسلامی با شرایط اجتماعی و فرهنگی خودش و با داشتن احزاب مختلف اسلامی و علمای متعدد اسلامی به سر میبرد. مثلاً ده حزب اسلامی با دهها فرد شاخص مدعی زعامت در میان مسلمانان در یک کشور اسلامی وجود دارد. هر کدام مدعی رهبری و مبارزه و مجاهدت هستند.
پاسخ سجودی: در صدر اسلام هم عین همین شرایط برقرار بود چرا فکر میکنید شرایط فرق کرده است؟ صحابه در وقت انتخاب رهبر همه بر یک عقیده و یک گروه و یک رای و یک دست، نبودند.
حالا طریقهی تشخیص شرعی این پیشگامی که شما مطرح کردید در میان آنها چیست تا آنکه در حکومت اسلامی پیشگام باشد حق رهبری دارد؟
پاسخ سجودی: به ثمر رساندگان هر انقلابی، پیشگامان اولیه هستند، این طریقه شرعی نمیخواهد این حسی است و طریقهی تشخیص شرعی انتخاب رهبر توسط صحابه پیشگام این بود که عقلهای خود را کنار هم گذاشتند و بهترین را انتخاب کردند.
شما برای این دچار اشتباه میشوید که به کشورهایی مثل مصر و یا حتی تونس فکر میکنید در این دو کشور هنوز انقلاب صورت نگرفته بلکه فقط حاکم عوض شده، لذا ابدا آنجا رهبر اسلامی نمیتواند انتخاب شود و شما دارید دنبال روش میگردید!
اصلا آب نیست شما از روش شنا حرف میزنید!
اما لیبی و حتی ایران هم مثال خوبی است.
در لیبی نظام قبلی کاملا نابود شد و ارتش آن هم از بین رفت و دیدیم عملا و به راحتی، رهبران جدید از بین پیشگامان، بر اساس مصلحت زمان و کشور، خود به خود انتخاب شدند، درست مثل صدر اسلام، و دیدیم آنها مستقل عمل میکنند و با وجود اصرار غربیها پسر قذافی را برای محاکمه به غرب تحویل ندادند پس چرا فکر میکنیم انتخابات غربی راه حل است؟ و راه حل دیگری وجود ندارد؟ انتخابات در کجا مشکل مسلمانها را حل کرده به من نشان بدهید؟
اشکال کار شما این است که فکر میکنید من و آیت الله خمینی باید یک رای داشته باشم و مساوی هستیم، هرگز اینطور نیست و عملا هم اینطور نبود، رای خمینی ده میلیون بار هم از رای من با ارزشتر بود و انتخابات در چنین موردی معنی ندارد. پس ایجاد حکومت بدون انتخابات میسر است، و مثال آن ایران و لیبی که جلوی چشم شماست.
دوم اینکه تمام مردم یک کشور اسلامی که عضو حزب و یا احزاب اسلامی نیستند تا رهبر را از میان آنهایی انتخاب کنند که برای حکومت اسلامی تلاش کردهاند و حق انتخاب رهبر را داشته باشند. آیا جمعیت دیگر مسلمانان حق انتخاب کردن ندارند؟
عرض کردم که مردم مکه یا طایف یا یمن یا نجران و عراق و شام و مصر هم در زمان خلفای راشدین از جمله مسلمانان بودند و اکثریت هم بودند، اما حق انتخاب رهبر را نداشتند، از این واضحتر دلیل شرعی میخواهید؟
اما برادر اندشمند عزیز اگر بگویید که حالا همه در یک سطح هستند و پیشگامی وجود ندارد
میگویم اگر پیشگام وجود ندارد پس حکومت اسلامی هم وجود ندارد، زیرا حکومت اسلامی بدون پیشگام ایجاد نمیشود، شما بفرمایید کجا ایجاد شده؟ نشان بدهید.
آیا ترکیه اسلامی مد نظر شماست؟ 12 سربازش دیروز در کنار سربازان ناتو در افغانستان کشته شدند!
آقای سجودی من پرسیده بودم: انتخابات عام برای هدف متذکره آنگونه که در جهان امروز متداول است از دیدگاه شرع اسلامی جواز دارد؟
و شما جناب سجودی در جواب نوشته بودید:
نه جواز ندارد، عملکرد صحابه به ما میگوید که جواز ندارد و انتخاب رهبر حق موسسان حکومت اسلامی است، کسی که برای خمیر گرفتن زحمتی نکشیده، حق ندارد بگوید نان مال من است.
حالا من میپرسم:
مشابه پرسش بالا این پرسش مطرح میشود که مؤسسان حکومت اسلامی چه کسانی و کدام حزب و گروه هستند در حالی که دهها حزب و گروه و افراد شاید این ادعا را داشته باشند؟ دوم اینکه اگر تعداد این مؤسسان در کشور چند ملیونی چند صد یا چند هزار باشد، پس این ملیونها مسلمان دیگر حق انتخاب ندارند؟ این کار بر مبنای کدام دلیل شرعی است؟ «و امرهم شوری بینهم» که خطاب به کل مسلمانان است. اگر مجلس شورا ایجاد شود این مجلس را باید همه مسلمانان انتخاب کنند.
پاسخ سجودی: دلیل شرعی را از رفتار خلفاء راشدین، قبلا نشان دادم، اما این فرموده شما مثال عینی دارد:
مثال ایران است در وقت انقلاب، بیایید روی این مثال کار کنیم تا مساله مفهوم باشد، ما در ایران علیه شاه قیام کردیم و ما ملیونها نفر بودیم! بودیم یا نبودیم؟ آیت الله خمینی آمد و گفت من برایتان تخم طلا میگذارم ما او را بر سرکار آوردیم انتخابات یعنی همین ای برادر من!
ما به برنامه آیت الله خمینی رای دادیم دیگر معنی ندارد که انتخابات دیگری باشد در ضمن برنامه خمینی (مدعی اسلام) خود به خود یکی این بود که با مومنان مشورت کند پس به آیه قران هم عمل شد (البته این که آیت الله خمینی خیانت کرد حرف دیگری است)
اما چون آیت الله خمینی صادق نبود این را صادقانه به شما نگفت و انتخابات فرمایشی متعددی به راه انداخت در حالیکه ما انتخابش کرده بودیم و نیازی نداشت که برای جمهوری اسلامی دوباره از ما رای بگیرد. شاه هم انتخابات داشت، اینقدر امیدوار به این انتخاباتها نباشید. پس خلاصه اینکه میلونها نفر هر روز نباید رهبر انتخاب کنند یک بار انتخاب میکنند و همین شورا است و رهبر هم باید در امور با متخصصین مشورت کند من نمیدانم چرا فکر میکنید در تئوری من، اصل شورا قربانی میشود؟ اما دلیل شرعی من عملکرد صحابه است زیرا پیامبر در حدیثی صحیح به ما دستور داده که: «علیکم بسنتی و سنت خلفای الراشدین و المهدیین من بعدی» یعنی: بر شما پیروی از روش من و پیروی از روش خلفای راشدین و هادیگران بعد از من لازم است.
آقای سجودی من پرسیده بودم:
آیا زن و مرد به گونه مساوی حق رای دارند؟ اگر چنین باشد پس موضوع نابرابری زن در امر میراث و شهادت به این تساوی حق تأثیری ندارد؟
و جناب سجودی شما جواب داده بودید: گفتیم اصلا جواز برای مردان ندارد! چه برسد به زنان! اما سوالی که مطرح میشود: آیا زنان مهاجر یا زنان انصار، آنها چی؟! آیا آنها حق رای دارند؟
جواب این است که نه! در اسلام زن تابع مرد خود است، وقتی در ازدواج بدون ولی حق نکاح ندارد، دیگر خودتان قیاس کنید.
این قاعده کلی که در مورد زنان گفتهاید که زن در ازدواج بدون ولی حق نکاح ندارد مبتنی برکدام ادله شرعی (قرآن و حدیث) است؟ در حالی که زنان بیوه میتوانند خود تصمیم بگیرند و همچنین دختران بالغ را اولیایشان حق ندارند به جبر و اکراه به کسی شوهر دهند. اگر چنین است لطف فرموده کدام آیه قرآن و حدیث نبوی که در این مورد است بنویسد تا مشکل حل شود. این گپ به بمباران فرهنگی غرب ارتباط ندارد. زن در اسلام به صورت بدون قید و شرط تابع مرد خود نیست. تابعیت هم در چهار چوب اصول و قواعد شرعی تنظیم میشود.
پاسخ سجودی : دوست عزیز دلیل شرعی را شما خودتان در سوالتان نادانسته ارایه دادید! مگر شما نگفتید: آیا زن و مرد به گونه مساوی حق رای دارند؟ اگر چنین باشد پس موضوع نابرابری زن در امر میراث و شهادت به این تساوی حق تأثیری ندارد؟
خب یعنی خودتان قبول دارید زن و مرد در قران نابرابر هستند و باز دلیل میخواهید؟ این را خودباختگی فرهنگی در مقابل غرب میگویند! اما باشد این هم دلایل بیشتر از قران و سنت:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ﴿النساء: ٣٤﴾
وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿البقرة: ٢٢٨﴾
وقتی مرد بر زن برتری دارد، ما حق نداریم آیه را دور بزنیم و به زن حق بدهیم که رهبر انتخاب کند.
اما دلیل از سنت زیاد است یکی را مینویسم:عَن أَبِي مُوسَى عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَا نِكَاحَ إِلَّا بِوَلِيٍّ» . رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالتِّرْمِذِيُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَابْنُ مَاجَهْ وَالدَّارِمِيُّ- کجا فرق گذاشته شده بین بیوه و بکر؟ شما این تقسیم بندی را با کدام دلیل شرعی آوردید؟
من پرسیده بودم: به همین گونه آیا هر فردی در جامعه اعم از عالم و جاهل، متقی و مفسد و... برای تعین رهبری و ریاست دولت و یا امر دیگری در امور اجتماعی مسلمانان حق رای مساوی دارند؟
و شما آقای سجودی در جواب گفتید:
انتخاب رهبر، حق موسسان است و ظاهرا موسسان دولت اسلامی نباید مفسد یا حتی جاهل باشند، زیرا اگر جاهل و مفسد میبودند که حکومت اسلامی درست نمیکردند.
البته این عیبی ندارد که سطح علمی آنها یکسان نباشد، یا تقوای آنها متفاوت باشد، زیرا اینها قابل اندازهگیری دقیق نیست.
معیار تعیین و تشخیص مؤسسان از نگاه شرعی چیست؟ چه کسی، کدام گروه و حزب اسلامی در یک کشور اسلامی از میان دهها گروه و افراد مدعی حکومت اسلامی را مؤسسان میتوان گفت؟
آن کسی که اول اقدام کرده، او مجلس موسس است، قرآن میفرماید:
لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا (95)
و این آیه را ببینید:لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (10)
من پرسیده بودم: اگر انتخابات عام جواز شرعی نداشته باشد، مسلمانان در کشورهایشان برای تعیین رهبری و حکومت چه باید کنند که متکی بر شریعت اسلامی به خصوص متکی بر نصوص (قرآن و حدیث) باشد؟ مثلاً اخوان المسلمین مصر در جریان انتخابات چه باید میکرد؟
و شما در جواب گفتید:
در کشورهای اسلامی مسلمانان هرگز نمیتوانند از راه انتخابات به حکومت برسند! الجزایر جلوی چشم ماست و ترکیه شما را نفریبد، در سایه همین حکومت اسلامی ترکیه بود که قانون (زن در نصف مال شوهر شریک است) تصویب شد!
در سایه حکومت اسلامی ترکیه، اولین هتل لختیها در ترکیه افتتاح شد، یعنی حتی در دوره اتاتورکیها هتل لختیها نبود، در سایه حکومت اسلامی ترکیه، زن صد و پنج ساله بیمار را به جرم داشتن روسری - بدون درمان - از بیمارستان بیرون انداختند!
آیا این حکومت اسلامی است؟ یا حکومتی است که دارد به ریش اسلام میخندد؟
اخوان مسلمین باید بعد از سرنگونی حسنی مبارک، مستقیما حکومت را در دست میگرفتند نه اینکه با نردبان ارتش مبارک، میخواهد بالا بروند و خواهید دید که این نردبان را از زیر پاهایشان خواهند کشید و خواهید دید که غیر از انقلاب، (خواهندگان یک حکومت اسلامی) راه دیگری جلویشان نیست همانطور که مردم الجزایر دیدند! هان اگر نام قانون کفر را حکومت اسلامی بگذارند البته که اجازه دارند مثل ترکیه!
یعنی تمام مسلمانها باید برای ایجاد حکومت اسلامی به جهاد و قیام مسلحانه بر خیزند؟ با توجه به اوضاع کشورهای اسلامی و حکومتهای آن کشورها که هرکدام خود را مسلمان هم میگیرند، این حق جنگ و قیام با کدام استدلال شرعی به دست میآید؟ لطف فرموده آنرا واضح سازید.
دوست گرامی ، شما نیز قبول دارید که خواندن نماز و گرفتن روزه و دادن زکات و رفتن به حج و اجرای حدود شرعا واحب است یعنی اسلام امر کرده دست دزد قطع شود پس بریدن دست دزد شرعا واجب میشود ، حالا اگر کسی ما را از بریدن دست دزد منع کند یعنی مانع انجام وظایف ما میشود پس قیام برای ایجاد حکومتی که انجام دستورات دین را ممکن سازد وظیفه شرعی است
مثال دیگر:جستجوی آب وظیفه شرعی نیست، اما خواندن نماز فرض است و گرفتن وضو لازم است و وضو بدون آب نمیشود حالا اگر کسی ما را از رسیدن به آب منع کند اگر قدرت داشته باشیم قیام بر علیه منع کننده ، وظیفه شرعی میشود! یا دزدی که راه حج را ببندد جنگیدن با او ( در صورت دارا بودن توان لازم) وظیفه شرعی میشود
و ایضا من نمیگویم مسلمانان برای ایجاد حکومت اسلامی قیام مسلحانه کنند، کافران و ظالمان این را میگویند!
یعنی این آنها هستند که بدون قیام مسلحانه هرگز و هرگز حاضر نیستند به ما حق انتخاب رهبر را بدهند، اگر دروغ میگویم شما یک نمونه نشان دهید که خلاف ادعای من باشد.
من پرسیده بودم: برخی از اصل تغلب در تصاحب حکومت اسلامی و تعین رهبری و ریاست این حکومت بر مبنای این اصل سخن میگویند. و حدیث «الملک لمن غلبه را دلیل» می گریند. آیا واقعاً این یک اصل مبتنی بر شریعت اسلامی است؟ اگر چنین باشد که هرکس در جنگ و منازعه غالب شد و اقتدار خود را تثبیت کرد حق زعامت و حکومت را دارد و دیگران شرعاً ملزم به اطاعت او هستند، پس این اصل با نظریات فاشیستسی هیتلر که معتقد به تثبیت اقتدار نژاد جرمن از راه زور بود و با دیدگاه تنازع بقای داروین چه تفاوت دارد؟
و شما آقای سجودی در جواب گفتید:
بله متاسفانه عملا همینطور است که معمولا با جنگ، حکومت به دست میآید ببینید حتی آمریکاییها هم حکومت خود را با جنگ بدست آوردند، حتی انگلیسها هم، و مسلمانهای صدر اسلام هم به همین صورت به حکومت رسیدند. چرا چشم بر واقعیت ببندیم؟
دلایل شرعی این پاسخ خود را با ذکر آیت و حدیث روشن کنید که اصل تغلب در اسلام یک اصل برای تعین رهبری و حکومت است. من دلیل شرعی این پرسش را مطالبه دارم. آمریکا و انگلیس که حکومت خود را به جنگ به دست آوردند دلیل شرعی برای مسلمانها نمیتواند باشد. لطف فرموده با توضیح بیشتر این پرسش را پاسخ ارائه فرمایید.
دلیل شرعی کار خلیفه راشد پنجم، یعنی حضرت حسن است ایشان نه از سر رضا که از سر مجبوری، خلافت حضرت معاویه را به رسمیت شناخت و بر اصل تغلب در اسلام مهر تایید زد.
من پرسیده بودم: آیا اصل تغلب متناقض اصل شایستگی بر مبنای تقوی و ویژگیهای دیگر نیست؟
و شما آقای سجودی در جواب گفتید: نه نیست! زیرا از نتایج تقوا شجاع بودن است، پس معقول نیست؛ که یک جاهل مفسد، بر یک مومن متقی حکومت کند، مگر اینکه عیبی در کار مومن متقی باشد.
اگر چنین باشد، تیمور لنگ هم که با تغلب و کله منار سازی امپراتوری ساخت، امیر المومنین برحق بود. و تمام کسان دیگر که در طول تاریخ اسلام در جنگ میان خود بر سر قدرت غلبه حاصل کردند همه با تقوی و بر حق بودند. این نتیجه گیری را شما از کدام منابع شرعی استخراج کردید که می گویید نتایج تقوی شجاع بودن است. امروز دزدان و قطاع الطریقان، باندهای آدم کشی و غارتگری حتی در جوامع اسلامی بیشتر از عالمان دین شجاع هستند در حالی که تقوی ندارند.
یک نکته را متوجه نشدید گفتم ظالم نمیتواند از متقی شجاعتر باشد، نگفتم بعضی از ظالمان از بعضی از مردم عادی شجاعتر نیستند
بله تیمور از قربانیان خود شجاعتر بود اما متقی نبود و قربانیانش متقی نبودند مردم عادی یا ظالم بودند، شاه اسماعیل از قربانیان خود شجاع تر بود اما متقی نبود و قربانیانش مردم عادی یا ظالم بودند
مثال ساده: حضرت حسن از حضرت معاویه به خلافت شایستهتر بود، اما اکثریت لشکر ایشان متقی نبود اگر متقی میبودند فرمول من مصداق مییافت، و اصلحتر انتخاب میشد، یادتان باشد با یک گل بهار نمیشود.
در حدیثی میآید آیا اگر عذاب خدا بیاید صالحان هم هلاک میشوند پیامبر فرمود بله اگر خبث و پلیدها زیاد باشد بله صالحان هم هلاک میشوند، اما درقیامت بر اساس نیت خود اجر میگیرند. او کما قال صلی الله علیه و سلم
در یک جامعه چرا باید دزدان و باندها از عالمان بالاتر باشند در حالیکه عالم هم شجاعتر است هم عاقلتر و هم تایید خدا را دارد، پس یک جای کار عالم یا و سپاه عالم، حتما میلنگد گرنه وعده الله راست است:
این هم دلایل: إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (97) إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا (98)
دلیل 2: قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (24) قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (25) قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (26) ببینید موسی هم به آتش تبهکاری قوم سوخت! چون اکثریت فاسق بودند!
آقای عزیز اگر دزدان بر عالمان حاکم باشند این به این معنی است که یا عالم عمل صالح ندارد یا الله وعدهاش درست نیست ببینید الله چه فرموده: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (55)
شما آقای سجودی در ادامه گفتید: یک نکته مهم : وقتی که هنگام وفات حضرت علی رسید، این خلیفه راشد در جواب این درخواست مردم که گفتند: (جانشینی برای خودت انتخاب کن)
فرمود: اگر الله برای شما خیر را بخواهد شما را پیرامون بهترینتان جمع میکند، مثل آنکه ما را حول بهترینمان (حضرت ابوبکر ) جمع کرد! خلاصه حرف حضرت علی این بود: خلایق هرچه لایق.
پس به نظرم آمد و رفت حکومت ها هم تابع این قانون است، و باقی قوانین خواب و خیال است!
یعنی پاسخ شما اینکه اگر مسلمانها در یک کشور و جامعه اسلامی پیرامون بهترینشان جمع نشدند، الله خیر آنها را نخواسته است. پس بر مبنای این قول شما در استناد به نقل قول حضرت علی مردم مسلمان در داشتن رهبر خوب و بد مسئول نیستند این کار الله است. برای این پاسخ من دلیل شرعی میخواهم.
هر چیز به خواست خداست، اما اختیار هم داریم یعنی اگر ما عمل صالح کنیم الله برای ما خیر میخواهد و اگر ما اعمال بد انجام دهیم الله شر به ما میرساند، پس مسئول هستیم، پس برای چیزی که من نگفتم دلیل شرعی نخواهید من نگفتم که انسان مسئول نیست.
و منظور حضرت علی هم این بود که خلایق هرچه لایق. این لب کلام است.
موفق و در پناه الله باشید!
- 5688 بازدید
- نسخه چاپی