آیا رسول خدا فرمود: بهترین شما در قضاوت علی است؟

شماره سؤال: 
465
نویسنده: 
اقتباس: رهنمود سنت در رد اهل بدعت

گویند: «رسول خدا فرمود: «اقضاكم علی» بهترین شما در قضاوت علی است، و قضاوت مستلزم علم و دیانت است».
گوییم: برای این خبر اسناد صحیحی كه آن‌را حجت گرداند نیست. به اضافه رسول‌خدا راجع به معاذ بن جبل فرمود: داناترین شما به حلال و حرام معاذ است و این روایت صحیح‌تر و علم به حلال و حرام عظیم‌تر است. اما حدیث تو در سنن مشهوره و مسانید معروفه نه به سند صحیح و نه به ضعیف دیده نشده است. و همانا كسی آن‌را نقل كرده كه متهم است. به علاوه علی خود به قضاوت نمی‌‌پرداخت و در زمان خلافتش دیگران را به قضاء منصوب مینمود.

و این‌كه گفته عمر که: «اقضانا علی» یعنی داناترین ما در قضاوت علی است باید گفت قضاوت فیصله نمودن درباره‌ی دعواها در ظاهر است، با وجود این‌كه می‌‌تواند در باطن امر حكم قضایی برخلاف آن باشد، چنانچه در این مورد از پیامبر ثابت شده كه فرموده است: «شما در پیش من دعوی می‌‌كنید، و شاید بعضی از شما دلایل و حجت‌هایش را از بعض دیگر بهتر بیان كند، و من بنا به آن‌چه كه از شما می‌‌شنوم فیصله می‌‌كنم، و اگر به نفع یكی از شما حكم كردم كه حق برادر خود را بگیرد، پس آن‌را نگیرد، و اگر آن حق برادر خود را بگیرد در حقیقت پاره‌ی از آتش را گرفته است» در این حدیث آقای قاضیان بیان فرموده است كه حكم قضایی او حرام را حلال و حلال را حرام نمی‌‌گرداند.

و روایت «أنا مدینة العلم وعلی بابها» یعنی: من شهر علم و علی درب آن است ضعیف‌تر و سست‌تر است، و از این جهت آن‌را از موضوعات شمرده‌اند. اگر چه ترمذی آن‌را روایت نموده است و آن‌را ابن جوزی ذكر نموده و بیان نموده كه ساختگی می‌باشد. و دروغ بودن آن نیز از خود حدیث آشكار است. زیرا اگر مقصود آن است كه پیغمبر شهر علم دین و وحی بوده و جز درب واحدی برای آن نیست و علم از آن حضرت به دیگران نرسیده جز از طریق یك نفر، در این صورت امر اسلام فاسد خواهد بود، و اگر مقصود این است كه رسول خدا فرمود من شهر علم دین و وحی الهی هستم، و علی از من استفاده كرده و به دیگران می‌رساند یعنی علی راوی ناقل علم من است، این صحیح است، ولی دیگر اصحاب نیز راویان و ناقلان علم بوده و از او گرفته و به دیگران رسانیده و منحصر به او نیست؛ زیرا ناقل مطالب دینی و وحی الهی باید بسیار باشند و به حد تواتر برسند كه از آن علم و باور یقینی حاصل گردد چنان‌كه مسلمین بر این مطلب اتفاق دارند و خبر واحد افاده‌ی علم و باور یقینی به قرآن و سنن متواتره نمی‌کند. و در این حدیث حروف حصر نیست كه منحصر به علی باشد، پس سایر اصحاب رسول نیز كه روایاتی از رسول و كلمات او را شنیده و به دیگران رسانیده‌اند آنان نیز درهای علم آن جناب می‌‌باشند.و اصلا مطالب دینی باید به تواتری كه موجب علم و قابل خدشه نباشد به دیگران برسد.[1]

و اگر بگویند علی معصوم است و خبر از او موجب علم است؛ گوییم: اولا خود علی خود را معصوم ندانسته و اكثر مسلمین و آیندگان بعد از رسول او را معصوم نمی‌دانند. و عصمت او به مجرد خبر او ثابت نمی‌شود، و قبل از خبر دادن او باید عصمتش ثابت شود،[2]  و این دور است، و عصمتش به اجماع ثابت نمی‌شود زیرا اجماعی در این مورد وجود ندارد.
و بر علاوه علم پیامبر اعم از قرآن كریم و سنتش در روی زمین انتشار پیدا كرده است، و آن‌چه كه علی از علم پیامبر نقل كرده است مقدار اندكی است، و بزرگان و بهترین تابعین در مدینه آنانی هستند كه در زمان عمر و عثمان علم آموخته‌اند. و تعلیم معاذ بن جبل برای تابعین و اهل یمن بیشتر از تعلیم علی به آنان بود، و وقتی كه علی در كوفه آمد در آن‌جا از امامان تابعین تعدادی وجود داشتند؛ مانند شریح، عبیده، علقمه، مسروق و امثال آنان.

ابومحمد بن حزم در این مورد می‌گوید: رافضه استدلال كرده‌اند كه علی داناترین صحابه بود، می‌گوید: این دروغ است، زیرا علم و دانش صحابی از افزونی روایت و فتوای او شناخته می‌شود، و یا هم از بیشتر بودن مأموریت او از سوی پیامبر، و اگر ببینیم در می‌‌یابیم كه پیامبر در زمان بیماری خود ابوبكر را برای امامت مردم در نماز گماشت در حالی‌كه عمر، علی، ابن مسعود، ابی، و سایر بزرگان صحابه حاضر بودند، و این برخلاف جانشین ساختن علی در مدینه است؛ زیرا كه علی را بر عذر داران و زنان در مدینه جانشین خود ساخت، و از این‌جا به طور بدیهی ثابت می‌شود كه ابوبكر درباره‌ی احكام نماز كه ستون دین است داناترین آنان بوده است.

و هم‌چنان ابوبكر را بر صدقات و زكات، و حج مأموریت داد و از این به طور درست دانسته می‌شود كه او داناترین صحابه بوده است، زیرا این اموری كه او بران گماشته شد پایه‌های اسلام است. و همچنان او را بر لشكرها و گروه‌های فرستاده شده در جنگ بحیث فرمانده فرستاده است، و از این بر می‌‌آید كه او مانند سایر صحابه در احكام جهاد نیز دانش داشته است، زیرا كه پیامبر جز دانا به احكام جهاد را فرمانده‌ی لشكر نمی‌‌ساخت، پس ابوبكر مانند علی و سایر فرماندهان لشكر در مورد احكام جهاد نیز علم و دانش داشته است نه كمتر از آنان. چون پیش بودن و تقدم ابوبكر بر علی و غیر او در علم در مورد نماز، زكات، حج ثابت شد، و نیز برابر بودن او با آنان در دانش در مورد احكام جهاد ثابت شد، پس گفته می‌‌توانیم كه عمده‌‌‌ترین دانش همین امور است، پس از این‌جا ثابت می‌شود كه ابوبكر داناترین صحابه بوده است.

هم‌چنان ابوبكر همیشه ملازم پیامبر و اكثراً با او یك‌جا می‌‌بود و ملازمت و یك جایی او با پیامبر بیشتر از علی بود، چون با او یك جا بود پس از این معلوم می‌شود كه در مورد فتواها و احكامی‌‌كه بیان داشته است داناتر از علی است، پس كدام علم و دانش باقی ماند كه علی در آن داناتر از ابوبكر باشد؟
اما در مورد فتوی و روایت باید گفت كه ابوبكر بعد از دو و نیم سال از وفات پیامبر وفات كرد و نیازمندی به همه علم و دانشی كه داشت پیدا نشد؛ زیرا كه رعیت او مانند او از یاران پیامبر بودند، و از او یكصد و چهل حدیث و مجموعه‌ای از فتواها روایت شده است. و از علی پانصد و هشتاد و شش (586) حدیث روایت شده است، و این به خاطر این است كه او بعد از پیامبر سی سال زندگی كرده است، و نیز مردمان زیادی را ملاقات كرده است، و به سبب رحلت بیشتر از صحابه به علم و دانش او نیازمندی بیشتر پیدا شد، و مردم از او در مدینه، بصره، كوفه و صفین سوال می‌كردند.

پس اگر مدت زندگی ابوبكر با مدت زندگی علی، پس از پیامبر مقایسه شود، و بر علاوه سكونت علی را در شهرهای متعددی و بیشتر شنیدن مردمان از او در نظر گرفته شود و نیز جابجایی ابوبكر را در مدینه و عدم نیازمندی بیشتر به فتاوای او در نظر گرفته شود، و بعدا آن عده احادیثی كه از هر دو روایت شده است با هم مقایسه شود به هر عاقلی كه بهره‌ی از علم و دانش داشته باشد ثابت می‌شود كه علم و دانش ابوبكر چندین برابر علم علی بوده است.

و دلیل به این گفته این است كه آن عده صحابه‌ای كه عمرشان كوتاه‌تر بوده احادیث كمتری از آنان نقل شده است و آن عده‌ای كه عمرشان درازتر بوده احادیث بیشتر از آنان نقل شده است، و عمر همواره در مدینه بوده و سفری به شام نیز داشته است، و با وجود آن از پیامبر پانصد و سی و هفت حدیث روایت كرده، و این عدد نزدیك به آن‌چه است كه از علی روایت شده است، لیكن او هفده سال پیش از علی وفات كرده است كه در آن وقت تعداد زیادی از صحابه زنده بودند، و در این مدت دراز علی تنها چهل و نه حدیث بیشتر از عمر داشته است، و فتاوای عمر و علی در ابواب فقه تقریباً با هم مساوی است، پس اگر مدت عمر و سفرهای هر یكی از آنان با همه مقایسه شود، و نیز با در نظر داشت نتیجه‌ی این مقایسه، احادیثی كه از هر یكی روایت شده، و فتواهایی كه از هر یكی صادر شده، با هم مقایسه شود برای هر عاقل و عالمی ‌‌ثابت می‌‌گردد كه علم و دانش عمر چندین برابر علم و دانش علی بوده است.

و اگر به علم عایشه نظر بیاندازیم و او به خاطری كه بعد از پیامبر مدت درازتری زندگی كرده است احادیث بیشتری روایت كرده است، كه تعداد احادیث روایت شده‌ی او از پیامبر بیش‌تر از دو هزار حدیث است، و هم‌چنان ابن عمر و انس. و ابو‌هریره حدود پنج هزار و سیصد حدیث مسند روایت كرده است، و ابن مسعود هشتصد حدیث روایت كرده است، و ابن مسعود، عایشه و ابن عمر به خاطر این‌كه مدت درازتری زندگی كرده‌اند فتاوی بیشتر از علی دارند همچنان ابن عباس بیشتر از یك هزار و پانصد حدیث دارد، و آن‌چه از فتواها از او در تفسیر و غیره ثابت شده است خارج از شمار است. پس بنابراین این قول رافضه كه علی داناترین صحابه بوده است باطل است. آری، علی را پیامبر مأموریت‌های داد و پیامبر جز عالم و دانا را به مأموریتها نمی‌‌گماشت، و همچنان معاذ و ابوموسی را بر یمن مأموریت داد.

 

-----------------------------------------------------------------
پی نوشت:

1 - و اگر كسي بگويد مبلغ از رسول خدا فقط يك نفر است و آن هم نامش علي مي‌‌باشد، اين برخلاف آيات قرآن و برخلاف حس و برخلاف تاريخ است. و به اضافه، اثبات شيء نفي ما عدا نيست يعني علي ناقل علم رسول باشد، اين دليل نمي‌شود كه ديگران نباشند، و لذا آيات قرآن همه و تمام مسلمين حاضرين زمان رسول را مخاطب قرار داده و همه را مكلف به داعي الي الخير نموده است. و در احاديث بسياري ترغيب شده كه هر مكلفي بايد علم دين را فرا گيرد و به سايرين بياموزد و حتي رسول خدا در حجة الوداع در خطبه‌ي خود فرمود: «تمام حاضرين كلمات مرا به غايبين برسانند». پس روي اين حساب تمام اصحاب رسول كه كلماتي از او گرفته و به ديگران رسانيده‌اند ابواب علم رسول مي‌‌باشند. [برقعی]

2 - و علی مرتضی خیلی باتقواتر از این بوده که برای خویش ادعای عصمت نماید، بلکه عده‌ای از دروغگویانی که به قول آن‌ها دین و تاریخ ثابت نمی‌شود بعد از عصر زندگی علی این ادعا را برای او ساخته و پرداخته‌اند، و به دروغ کوشیده‌اند دین و تاریخ را فریب دهند اما به خواری و ذلت دچار گشتند؛ زیرا تاریخ اصول و قواعدی دارد که اهل آن احترامش می‌کنند، و به ویژه دین اسلام ستون‌ها و نشانه‌هایی دارد که اگر ائمه و بزرگان در آن تفریط روا دارند بدعت و بی‌نظمی به وجود می‌آید چنان‌که در ادیان دیگر نیز به وجود آمده است، البته دشمنان دین می‌خواستند این تجربه را بر سر دین اسلامی نیز تطبیق کنند اما به حمد الله شکست خوردند. [الخطیب]