آیا اهل سنت مذاهب چهارگانه را که در زمان رسول خدا نبودند، ایجاد کرده اند؟
شبهه «اهل سنت به قیاس و رأی قائلند و در دین خدا چیزی داخل كردهاند كه از دین نبوده و چهار مذهب كه در زمان رسول خدا نبوده ایجاد كردهاند. و اقوال اصحاب رسول را نادیده گرفتهاند».
جواب: این ایرادها تماماً بر خود شما وارد است اولاً زیدیه یكی از طوایف شیعه، قائل به قیاس است. و ابن جنید كه از بزرگان شیعه است قائل به قیاس میباشد. به اضافه قول به قیاس از تقلید بهتر است، آنهم از كسانی كه فقیه نیستند و مدعی فقاهت و اجتهادند؛[1] كسانی كه در اجتهاد و فهم قرآن و سنت در درجهی مجتهدینی همچون مالك و ثوری و شافعی و احمد بن حنبل و ابیعبید نیستند، در حالیكه این اشخاصی كه ذكرشان شد از دو امام عسكری و مانند آنان عالمتر و فقیهتر میباشند؛ زیرا آنچه از مالك و شافعی و مانند ایشان از علوم رسیده از عسكریَین نرسیده است.
شرح گفتار علامه برقعی در رد شبهه: اولاً اگر اهل سنت چهار مذهب به وجود آوردند، شما پیش از صد مذهب ایجاد كردید چگونه است كه شما عیب دیگران را میبینید ولی عیبهای خود را نمیبینید، شما كتاب ملل و نحل و یا لااقل كتب علمای خودتان را مانند كتاب المقالات و الفرق نوشته سعد بن عبدالله اشعری قمی و یا كتاب فرق الشیعه نوشتهی نوبختی كه هر دو شیعه بودهاند مطالعه فرمایید. مذاهب شیعه را که در آن كتب شمردهاند مانند مذاهب: اسماعیلیه، عبدیه، اسماعیلیه بهره، اسماعیلیه آقاخانیه ......و غیره ایشان كه اكثرشان محرمات الهی را حلال شمردند و مدعی ربوبیت و الوهیت دربارهی ائمهی خودساختهی خود شدند و صفات خدا را به امامان دادند و ایشان را در احكام شریك قرآن شمردند. و هر كسی مدرك بخواهد به كتبی كه در فوق ذكر شد مراجعه نماید.
ثانیا: اهل سنت ائمهی مذهبی خود را معصوم و عالم به غیب نمیداند، ولی شیعه ائمهی خود را عالم به غیب و معصوم میداند و هر چه ایشان گفتهاند اگر هم بر خلاف قرآن و عقل هم باشد پذیرفته و روی چشم میگذارند. ولی اهل سنت ائمهی مذهبی خود را راوی حدیث میدانند و هر جا ایشان خطا رفته باشند نمیپذیرند.
ثالثا: شیعه ائمهی خود را باب الحوائج و اربابهای متعدده شمرده و از ایشان شفا و عطا و حاجت میخواهند و در زیارت به ایشان میگویند: «حساب الخلق علیكم» و «إیابهم إلیكم» ولی اهل سنت این كفریات را برای ائمهی خود جایز نمیدانند، مذاهب اهل سنت مردم را به كتاب خدا و سنت رسول میخوانند و برخلاف شیعه كسی را به مذهب خود دعوت نمیكنند.
رابعاً: شیعه برای امامان خود سهم امام و برای اولاد ایشان خمس تراشیده است و هر مذهبی را كه تراشیده دكانی پر درآمد كرده است. ولی اهل سنت این كارها را نكردهاند.
زیرا در میان عترت نبوی و بنیهاشم و زمان رسول خدا و ابوبكر و عمر و عثمان و علی كسی كه قائل به امامت ائمه اثنی عشر باشد نبوده و حتی خود ائمه اثنی عشر نمیدانستند مذهب اثنی عشریه به وجود خواهد آمد و اصحاب خاص ایشان نیز نمیدانستند كه امام پس از امام زمانشان چه كسی است و مكرر از باقر و صادق و سایر ائمه میپرسیدند كه اگر خدای نكرده شما از دنیا رفتید، پس از شما مسائل خویش را از چه کسی بپرسیم؟!
در زمان رسول و پس از او تا صد سال كسی نبود كه به نام مذهب، خلفاء را دشنام و یا تكفیر كند و یا امامی را معصوم بداند، پس امامیه بدون شك هم مخالف رسول و هم مخالف عترت و هم مخالف اصحاب رسول میباشند و با اینحال به اهل سنت طعنه میزنند. اما مذاهب اهل سنت هیچ كدام مخالف كتاب خدا و سنت رسول و مخالف اصحاب رسول نیستند. كتب ایشان تماماً به متابعت كتاب خدا و سنت رسول دعوت كردهاند و مذاهب اربعهی اهل سنت مطلبی را اختراع نكردند و از خود چیزی مدعی نشدهاند بلكه سنت رسول و احادیث او را جمع كردهاند به اضافه اهل سنت نگفتهاند كه ائمه اربعه حجت میباشند و یا معصومند و نگفتهاند كه حق منحصر در ایشان است و هرچه دیگران بگویند باطل است. ولی شیعه، امامان خود را حجت میداند.
و خود علی در نهج البلاغهی منسوب به او خطبهی 91 میفرماید: «تمت بنبینا محمد حجته» یعنی: با آمدن پیغمبر خدا حجت را تمام كرد؛ و شیعه میگوید هر كس از اهل سنت چیزی بگوید نباید قبول كرد و میگوید الرشد فی خلافهم (قول درست در مخالفت با اهلسنت است). و لذا از بسیاری از حقایق محروم شدهاند و هر چه احادیث جعلی كه غالیان و كذابان و مجهولان به نام ائمهی اثنی عشریه در اصول و فروع دین گفته و بافته و ساخته و جعل كردهاند را قبول دارند و اگر بر خلاف مذهبشان باشد حمل بر تقیه میكنند. [برقعی]
و اما اینكه میگویند : «اهل سنت بدعتها در دین خدا داخل كردند» جوابش این است كه هیچ فرقهای مانند رافضه در دین خدا نوآوری نیاورده، و كم و زیاده نكرده است، و شیعه در این كار از هر فرقهای بدتر بوده و آنقدر در كتاب و سنت دست بردند و تحریف كردهاند كه اگر ذكر شود مثنوی هفتاد من كاغذ گردد، و آنقدر بر پیامبر دروغ بستند و احادیث صحیح ایشان را رد کردند که از حد و حصر بیرون است، مثلاً در آیهی 19 كه در سورهی رحمن آمده (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ) گفتهاند مرج البحرین علی و فاطمه. و در آیهی 12 سورهی یس (وَكُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ)[2] گفتهاند منظور از امام مبین علی است، و در آیهی 60 سوره¬ی اسراء (وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ) میگویند: بنی امیه، و صدها مانند اینها كه در كتب و تفاسیر شیعه آمده است.[3] و از همینجا است که اسماعیلیه در تأویل واجبات و محرمات روی آورده، و امامیه ائمهی تحریف هستند.
و اما اینكه اهل سنت اقوال اصحاب را مهمل گذاشتند
در جواب باید گفت: از چه وقت مخالفت با صحابه نزد شما کار زشتی بوده است؟ خیلی تعجب است، كتب اهل سنت مملو از اقوال صحابه است، آیا ما مخالف اصحاب رسول هستیم یا شما كه تمام صحابه را مرتد میشمارید. امامیه بدون شك، هم با اجماع عترت نبوی مخالفند و هم مخالف اجماع صحابه هستند.
و اما اینکه از مذاهب نام برده اگر قصد دارد که اهل سنت همه بر یک مذهب متفق شدند و با صحابهی کرام مخالفت ورزیدهاند، این دروغی آشکار بر آنان است؛ زیرا که مذاهب چهارگانه در یک وقت به وجود نیامدهاند، و نه در بین آنان کسی بوده که از دیگری نیز تقلید میکرده است، و نه هم ائمهی اهلسنت مردم را دستور میدادند که از آنان تقلید کنند، بلکه هر کدام از آنان مردم را به متابعت کتاب و سنت فرا میخوانده و در روشنی آیات و احادیث بر دیگری (در صورت لزوم) رد میکرده است.
و اگر منظور این باشد که مسلمانان از این چهار امام پیروی کردند در این گفته صادق هستی. و اما دربارهی شیعه باید گفت: در هر مسألهای که شیعه با جمهور امت مخالفت کردهاند در آن مسأله حتما راه خطا را پیمودهاند، و ائمهی اربعه مسائل دینی را اختراع نکردهاند که قبلاً وجود نداشته است، بلکه آنها علم را جمعآوری نمودهاند و این مسائل به یکی از آنان نسبت داده شده است، مانند اینکه کتابهای حدیثی به سوی گردآورندگان آنها مثل امام بخاری، امام مسلم و ابوداود نسبت داده میشود، و چنانکه قراءات به کسانی که آن را اختیار کردهاند مانند نافع و عاصم نسبت داده میشود.
بر علاوه اهلسنت هیچگاه ادعا نکردهاند که اجماع ائمهی چهارگانه حجت معصوم است، و نه هم ادعا نمودهاند حق منحصر در گفتهی آنان میباشد و هر چه خارج از گفتهی آنان بود باطل است، و مجتهدین امت در فهم فرمودهی پیامبر گاهی با هم اختلاف نمودهاند، و دیگر اینکه از صحابهی کرام ثابت است که به رأی و قیاس قائل بودهاند چنانکه از آنان ثابت شده که قیاس و رأی (مذموم) را بد پنداشتهاند، و بدیهی است که قیاس مذموم همان است که با نص در تعارض باشد، و هم چنین قیاسی که فرعی مشارک با اصل در مناط حکم نداشته باشد، و شکی نیست که قیاس در این صورت فاسد است،[4] و این فساد در برخی موارد فساد در همهی انواع قیاس را موجب شده نمیتواند، چنانکه وجود روایتهای موضوعی و دروغ در بین احادیث نمیتواند ارزش همهی روایات حدیثی را زیر سوال ببرد.
--------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1-زيرا علمای شيعه اكثراً ميگويند قرآن فهميده نميشود مگر با تفاسيري كه از ائمه رسيده، و حال آنكه در اكثر آيات، تفسيري از ائمه نرسيده و به قول ايشان بايد آن آیات را كنار گذاشت و در آن آياتی هم كه مطالب تفسيري رسيده يا اينكه آن مطالب مخالف آيات است و يا آنكه ضد و نقيض است، و به ندرت اتفاق ميافتد كه مطلب درستي در اينمورد از ائمهی شيعه رسيده باشد. حال علمای اماميه كه اكثراً قرآن را قابل فهم نميدانند و به اين اقرار افتخار ميكنند، چطور ميتوانند فقيه باشند؛ زيرا يكي از ادلهی اربعه در فقه، قرآن است كه فقيه، احكام الهي را از قرآن استخراج كند و كسي كه به اقرار خود قرآن را نفهميد چگونه فقيه است؟! شيعه از كساني كه به درجهی اجتهاد نرسيده تقليد ميكنند. [برقعی]
2- كه پروندهی اعمال است و در آن هر عملي نوشته شده ميگويند «أحصيناه فى على». و اما آيهی فوق كه در سورهی الرحمن آمده در مكه نازل شده و آنجا ازدواج علي و فاطمه نبوده، و حسن و حسين متولد نشده بودند. [برقعی]
3-كتاب كافي كلينی كه بهترين كتاب ايشان است از قول امامان خود از اين قبيل تحريفات مملو است خصوصاً باب فيه نكت ونتف من التنزيل فى الولاية، و باب ديگر پس از آن، باب فيه نتف وجوامع من الروايه فى الولاية، كه تا توانستهاند به نام تفسير از ائمه آيات خدا را تحريف و كم و زياد نموده و به دلخواه خودشان تأويل نمودهاند. و هكذا اينها مطالبي است كه ميگويند قرآن بدون اين روايات قابل فهم نيست. بايد گفت اينها چيزهايی است كه در دين و كتب الهي نبوده و ايشان وارد نمودهاند. [برقعی]
4 - شیخ الإسلام ابن تیمیه در بیان قیاس صحیح و قیاس فاسد رسالهای نوشتهاند، و هم چنین شاگرد رشید ایشان حافظ ابن قیم: در این موضوع تحقیقات باارزشی نموده است. و ما تمام این ابحاث را در کتابی مستقل به اسم (القیاس فی الشرع الإسلامی) گرد آوردهایم، و در مطبعهی السلفیه به چاپ رسیده است. [محب الدين الخطيب]
- 6270 بازدید
- نسخه چاپی