آیا بیعت گرفتن فقط برای دوستی با علی بن ابی طالب بود؟!!

شماره سؤال: 
488
نویسنده: 
علی حسین امیری

شبهه: شنیده ام که قول پيامبر در حدیث معتبر غدیر را به دوستی توجیه کرده اید، آیا قرآن این مطلب را گوشزد نکرده بود؟ در آنجا که میفرماید‍: ان المومنین بعضهم اولیاء بعض، دیگر چه لزومی داشت که حضرت ختمی مرتبت این مطلب را در آن هوای گرم و سوزان بازگو کند و سبب آزار صحابه ی محترم شود؟ سه روز در آنجا توقف نماید و با همه بیعت بگیرد؟ آیا بیعت گرفت فقط برای دوستی با علی بن ابی طالب؟!!

پاسخ به شبهه:
هدف از توقف در غدیر تنها بیان دوستی حضرت علی نبوده است، بلکه هدف اقامه نماز و استراحت و خواندن خطبه توسط پیامبرصلی الله علیه وسلم بوده و مطالبی را که در عرفه نیز فرموده بودند یادآور شدند و البته به دوستی علی نیز تاکید نمودند تا مبادا پس از رحلتشان کسی قصد دشمنی با او را داشته باشد و اما طبق این استدلال، خودتان معترف شده اید که قرآن جانشینی حضرت علی را بیان نکرده است، چون شما می گویید چطور دوستی مومنین در قرآن بیان شده و دیگر نیازی به بیان آن نبوده و بنابراین مقصود حدیث غدیرخم، همان جانشینی حضرت علی می باشد!! خوب پس یعنی جانشینی حضرت علی به زعم شما در غدیر بیان شده و نه در قرآن چون اگر در قرآن بود دیگر طبق این استدلال نیازی به بیان مجدد نداشته است(همچون دوستی مومنین)در ضمن اگر دوستی مومنین در قرآن بیان شده و نیازی به بیان مجدد نداشته، پس چگونه است که در همان غدیرخم پیامبرصلی الله علیه وسلم می فرماید: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه(خدایا دوست داشته باش هر آنکه او را دوست دارد و دشمن باش با هرآنکه با او دشمن است.) چرا پیامبر به دوستی سفارش کرده؟ مگر به زعم شما قبلا در قرآن دوستی مومنین گوشزد نشده بود؟   
 
و اما ظاهرا شیعیان ادله و اعتقادات خویش را فراموش کرده اند. شیعه همیشه بر این اصل استوار بوده و بر این اعتقاد پافشاری داشته که آیات قرآن به تنهایی کافی نیست و حتما نیاز به ائمه و هادیان روشنگر است تا ایشان تاویل و تفسیر صحیح آیات را به مردم نشان دهند و همچنین آیات را برای امت تبیین کنند و به سوره نحل آیه44 استناد نموده و می گویند به پیامبرصلی الله علیه وسلم امر شده که آیات را برای مردم تبیین کند و همیشه این وظیفه تا قیامت بر عهده یکی از معصومین خواهد بود. در زمان نزول آیات و ابتدای رسالت بر عهده خود شخص نبی اکرم بوده است و سپس بر عهده امامان بوده تا امام زمان که هم اکنون نیز زنده است و در غیابش، مراجع تقلید و فقیهان شیعه و نائبان بر حق با استناد به احادیث ائمه این وظیفه را بر عهده دارند. خوب چطور شد که ناگهان شما در اینجا منکر این اصول شده اید و می گویید که دوستی مومنین در قرآن آمده و دیگر نیازی به بیان آن توسط شخص پیامبر نبوده است؟!!
 
مسلم است که نماز نیز در قرآن بیان شده ولی شرح و چگونگی آن در سنت پیامبر اسلام است. خوب دوستی مومنین نیز بطور کلی در قرآن بیان شده ولی فراموش نکنید که بیان این دوستی بطور خاص برای یک نفر، مقام والای او را نشان خواهد داد و مردم به ارزشهای وی واقف می شوند. حدیث غدیر وجوب دوستی با حضرت علی را می رساند که خود پیامبر اسلام شخصا بر آن تاکید داشته است و مسلم است که این برای هر مومنی صادق نیست. و اما اینکه چطور پیامبر در آن گرمای سوزان مردم را نگه داشت تا دوستی علی را اعلام نماید؟ باید گفت: پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم از آنجا كه هميشه طبق شرايط واقعي (رئال) عمل مي كرده و بر خلاف ما از خواب و خيالهای ايده آليستي به كلي دور بوده، براي همين در هر شرايطي موارد پيش آمده را به بعد موكول نمي كرده و طبق مديريت زمان از هر لحظه براي بيان حقيقت يا عملی كردن طرحهاي خودش استفاده مي كرده است.
 
اگر بنا بوده در جایی حمله كنند دستور حمله مي‌داده، اگر بنا بوده آيه اي در مذمت منافقین خوانده شود خوانده مي شده و هيچگاه مسائلي مانند گرماي هوا يا غيره براي ايشان در بيان حقيقت هر قدر كوچك يا بزرگ تاثيري نداشته است. سئوال مهمتر اينكه: حقيقت، حقيقت است و كوچك و بزرگ و کم اهميت و پراهميت، ندارد و بيان آن نيز واجب است (به خصوص از سوي شخص پيامبر) ضمن اينكه آن سال، آخرين سال حيات پيامبر بوده و موقعيت ديگري براي بيان حقانيت علي وجود نداشته است. براي نمونه به قرآن کريم نگاه کنيد که مثلاً براي دعواي زن و شوهر آيه نازل مي شود! براي اينکه کسی صدايش را جلوی پيامبر بلند نکند آيه نازل مي شده! پس کم اهميت يا پر اهميت بودن وقايع از ديد ما صحيح نيست و بايد وقايع را طبق شرايط همان زمان و آن هم از ديد الهي بررسي کرد.
 
پيامبر صلی الله علیه وسلم در آخرين سالهاي حيات خود به تبوک، سرزميني با فاصله زياد لشکر کشي کرده و ضمن صرف هزينه ای سنگين بدون هيچگونه درگيري و نبردي باز مي گردند. بله اين عمل ايشان در نگاه ما (در قرن 20) تعجب آور است. ولي آيا بايد بگوييم: ايشان اهداف و نيات ديگري، مطابق با علايق و سلايق امروزي ما داشتند؟ و چرا در آن گرماي شديد هيچ جنگي صورت نگرفت؟ و اينهمه هزينه بيهوده شد؟! و هدف پيامبر چيز ديگری بود! آري، چنين رفتارهاي خارق العاده ای پيش از اين نيز از پيامبر ديده شده، ايشان دو بار دستور هجرت به حبشه مي دهد و با 300 نفر در بدر مقابل سپاه 1000 نفري کفار مي ايستد، مسجد ضرار را تخريب مي‌کند، با کفار در حديبيه صلح مي کند و... پس مي تواند براي احقاق حق علي و جلوگيري از شايعه پراکني عليه او و سفارش به دوستی با او در گرمای شديد هم مردم را نگهدارد و حتی از آنها بيعت دوستی با علی را بگيرد.
 
در ضمن در غديرخم، هيچگاه سرماي شديد حاكم نبوده و همه روزها گرما بوده، هم قبل از آن و هم بعد از آن و مثل اين می ماند كه بخواهيم بگوئيم: در آن سرماي شديد قطب جنوب!!! خوب مسلم است كه هوا در قطب هميشه سرد بوده است!! قبايل عرب، هميشه زير آفتاب سوزان عربستان در حال مسافرت و تجارت بوده يا در جستجوي آب مرتب در حال کوچ بوده اند. بعيد است براي کساني که بتها و خدايان خود را شکسته و مسلمان شده اند، ايستادن زير آفتاب، خيلی ناراحت کننده بوده باشد. چطور شما معتقديد موضوع آنقدر مهم بوده که پيامبر اکرم مردم را در آن گرماي شديد نگه داشته ولي وقتي نوبت به بيان اصل مطلب می رسد اين موضوع مهم را در پرده ای از ابهام و با واژه ای (مولی) اعلام مي‌کنند كه داراي معانی مختلف است.!!
 
رسم هميشگی عربها در مسافرتها اين بوده است كه پس از طي مسافتي براي استراحت، مي‌ايستاده اند تا ضمن آن، كاروان پشت سر هم برسد. ولي شما با هياهو مي گوييد: پيامبر گفت كاروان قبلی بيايد و كاروان رفته برگردد و گرمای شديد حاکم بود و... ولي بالاخره بايد در جايي نماز ظهر خوانده مي شد يا نه؟ ضمن اينکه پيامبر خطبه اي طولاني خوانده و در انتهاي خطبه مردم را به دوستي با علي سفارش کرده، پس هدف از توقف در غدير: خواندن نماز، خواندن خطبه و آخرين سفارشات به مردم و استراحت جهت رفع خستگی و در انتها نیز معرفی علي و بیان دوستی او بوده و هدف از توقف فقط سفارش علی نبوده که بگوييد چرا پيامبر در آن گرما مردم را نگهداشت؟!!
 
و اما وقتي بناست مردم در آن گرماي شديد حرکت کنند و آنرا تحمل نمايند، آيا چند دقيقه کمتر و بيشتر تفاوتی مي کند؟ اگر از نرم افزارهای رايانه اي براي محاسبه زمان واقعه غدير استفاده کنيد[1] متوجه مي شويد 18 ذی الحجه يعنی واقعه غديرخم در روز 29 اسفند بوده و نمي توانسته چندان گرماي شديدي در محيط وجود داشته باشد. مدت 2 سال، سايت هواشناسي عربستان را در اين خصوص، بررسي شده و مشخص شد که از فاصله زماني 25 اسفندماه تا 10 فروردين ماه اين دوسال (یعنی سال 1384و 1385 هجری شمسی)درجه هوای منطقه رابغ (که غدير در آنجا واقع است) در گرمترين ساعات روز از 30 درجه بيشتر نمي‌شود و با توجه به اينکه هواي زمين طي هزار سال گذشته دو درجه گرمتر شده[2] با اطمينان قريب به يقين، مي توان گفت: درجه هوای غديرخم در 29 اسفند سال 10 هجري: 28درجه يا چيزی نزديک به آن، بوده است و چنين درجه حرارتی نه تنها گرماي شديد و حتی گرمای معمولی نيست، بلكه بسيار فرح انگيز و روح بخش است.
 
شما می گویید مطلب بسیار مهم یعنی جانشینی بوده که مردم را در آن گرما نگاه داشته اند. ما می گوییم اگر اینگونه بوده پس چگونه است که در مکه و همینطور مدینه که پایگاه خلافت است برای علی بیعت گرفته نشده است؟ چطور پیامبر پس از ورود به مدینه مردم را در مسجد خویش جمع نکرد و برای علی بیعت نگرفت؟ آیا این کار سخت تر از بیعت گرفتن در وسط راه و در زیر آفتاب سوزان بوده است؟!! فراموش نکنید گرفتن بیعت در مدینه از هرجایی مهمتر بوده، زیرا در آن زمان مرکز خلافت بوده است و اهل مدینه و کبار صحابه در آنجا بوده اند.
 
 

 


[1]نمونه اي از نرم افزار تبديل تاريخ در سايت www.andishe.net موجود است.سايت هواشناسی عربستان: www.pme.qov.sa  
[2] به علل گوناگوني دماي فعلي كره زمين گرمتر شده است، دلايلي چون شكافته شدن جو و لايه بيروني زمين.