آیا لقب صدیق و فاروق از القاب حضرت علی رضى الله عنه می باشد؟
شبهه شيعه:
طبق روایات صحیح السندی كه در بسیاری از كتابهای اهل سنت وجود دارد، این دو لقب مبارك، از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش كرده اند كه این فضلیت را برای خلفای دیگر نقل كنند . ما به چند روایت اشاره میكنیم .
.1 بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش كه یكی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید، با سند صحیح نقل كرده:
عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَكْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .
سنن ابن ماجة، ج1، ص 44، و البدایة والنهایة، ج3، ص 26 و المستدرك، حاكم نیشابوری، ج3، ص 112 وتلخیص آن، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه، و تاریخ طبری، ج2، ص 56، والكامل، ابن الاثیر، ج2، ص 57 و فرائد السمطین، حموینی، ج 1 ص 248 و الخصائص، نسائی، ص 46 با سندی كه تمام روات آن ثقه هستند، و تذكرة الخواص، ابن جوزی، ص 108 و دهها سند دیگر .
عباد بن عبد الله گوید: علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا، برادر رسول خدا و صدیق اكبر هستم، پس از من جز دروغگو كسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم .
محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد:
فی الزوائد:هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاكم فی المستدرك عن المنهال . وقال: صحیح على شرط الشیخین .
هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل كرده و گفته است: " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاكم نیشابوری آن را نقل كرده و گفته است: " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است " .
اما جواب ما اهل سنت به این بند:
ببینیم روایات صحیح السندی که شخص شیعه مدعی آن است!
1- محقق سنن ابن ماجه(محمد ناصر الدين الألباني) در مورد این روایت میفرماید:
باطل - و عباد بن عبد الله ضعيف، قاله الذهبى فى " التلخيص " – صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه1/192
این بود نظر محقق سنن در زیر همان روایت!!! چرا آقای مدعی متن کامل نقل شده در زیر روایت را نقل نمیکنند؟
و طبق اصول جرح و تعدیل راوی و روایت، همیشه جرح بر تعدیل مقدم است..
شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 136.
و آلبانی محقق مشهور در کتاب"سلسله الضعیفه و الموضوعه" خود این روایت را موضوع(دروغ)میداند.
" السلسلة الضعيفة والموضوعة " 10/ 651
و ابن جوزی هم آن را در کتاب الموضوعات خود نقل کرده و آن را موضوع میداند و مینویسد:
وهذا موضوع والمتهم به عباد بن عبدالله.
قال على بن المدينى كال ضعيف الحديث.
وقال الازدي: روى أحاديث لا يتابع عليها *** الموضوعات 1/ 341
و علامه ذهبی رحمه الله در مورد این روایت فرمودند: هذا كذب على علي.
و ابن المدینی نیز عباد بن عبدالله را ضعیف میداند و بخاری میگوید: "فيه نظر"**
میزان اعتدال ج2ص368 *رقم راوی 4126
و ابن کثیر هم این روایت را در بدایه النهایه ج3ص36 نقل کرده و میفرماید:
حدثنا عبيدالله بن موسى حدثنا العلاء بن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبد الله سمعت عليا يقول: أنا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصديق الاكبر............... وهكذا رواه ابن ماجه عن محمد بن إسماعيل الرازي عن عبيدالله بن موسى الفهمي - وهو شيعي من رجال الصحيح - عن العلاء بن صالح الازدي الكوفي - وثقوه، ولكن قال أبو حاتم: كان من عتق الشيعة - وقال علي بن المديني روى أحاديث مناكير والمنهال بن عمرو ثقة.
وأما شيخه عباد بن عبد الله - وهو الاسدي الكوفي - فقد قال فيه علي بن المديني هو ضعيف الحديث، وقال البخاري فيه نظر.
وذكره ابن حبان في الثقات، وهذا الحديث منكر بكل حال، ولا يقوله علي رضي الله عنه، وكيف يمكن أن يصلي قبل الناس بسبع سنين ؟ هذا لا يتصور أصلا
والله أعلم.
و در مورد عبیدالله بن موسی:او از اهل کوفه و شیعه مذهب بود!!
قال أبو داود: كان شيعيا متحرقا.
وروى الميمونى، عن أحمد: كان عبيد الله صاحب تخليط، حدث بأحاديث سوء، وأخرج تلك البلايا، وقد رأيته بمكة فما عرضت له. میزان اعتدال راوی 5400 ج3ص16
و در بدایه و نهایه از قول علی بن المدینی در مورد العلاء بن صالح اومده: او احادیثی منکر روایت میکند!.. زیر همین روایت ج3ص36
در المستدرک، در زیر همین روایت اومده.. تعليق الذهبي قي التلخيص: حديث باطل فتدبره..روایت4584 ج3ص120
حالا با این احوالی که گذشت میتوان گفت تمامی راویانش ثقه هستند و روایت صحیح است؟؟؟
2 -گفته به جز دروغگو خودش را صدیق نمینامد؟!!!
یعنی حتی فرزندانش؟؟ حتی خود محمد صلي الله عليه وسلم؟؟ حتی فاطمه رضي الله عنها؟؟؟ حتی....؟؟
3 -در روایت اومده:7سال قبل از دیگران نماز میخواندم!!!
علی رضي الله عنه 10 سال سن داشت که محمد صلي الله عليه وسلم مبعوث شد. آیا حضرت علی رضي الله عنه در سه سالگی نماز میخونده!
اصلا آن موقع احکام نماز موجود بوده؟؟؟ یا آن موقع حضرت علی رضي الله عنه) در خانه محمد صلي الله عليه وسلم بوده؟؟
آیا معقول است که علی رضي الله عنه 7 سال قبل از ام المومنین خدیجه رضي الله عنها نماز خونده باشه؟؟؟
حال اینکه عفان بن مسلم از شعبه، از عمرو بن مره، از ابراهيم نقل مى كند که: نخستين كس كه نماز گزارده است ابو بكر صديق بوده است.
و عامر نقل مى كند مردى به بلال گفت: چه كسى سبقت و پيشى گرفت؟ گفت: محمد صلي الله عليه وسلم. گفت: چه كسى نماز گزارد؟ گفت: ابو بكر. الطبقات الكبرى/ ج 3،ص:149
آیا دیگر شکی باقی میماند؟؟ بدون شک این روایت ساخته همان دو راوی شیعه مذهب است!!
اما شبهه دوم شيعه:
2-ابن قتیبه دینوری در كتاب المعارف مینویسد:
عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب على منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأكبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بكر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بكر .
المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الكمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن كثیر - ج 7 - ص 370 و ... .
معاذه دختر عبد الله گوید كه از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم كه بر بالای منبر بصره میفرمود: من صدیق اكبر هستم، ایمان آوردم قبل از آن كه ابوبكر ایمان بیاورد، اسلام آوردم قبل از آن كه ابوبكر اسلام بیاورد .
و جواب این شبهه:
حدثني أبو الخطاب، قال: حدثني نوح بن قيس، قال: حدثنا سليمان أبو فاطمة عن معاذة بنت عبد الله العدوية، قالت: سمعت علي بن أبي طالب على منبر رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: أنا الصديق الأكبر آمنت.........
نوح بن قیس:شیعه و ضعیف... میزان اعتدال ج4ص297
سلیمان بن عبدالله ابو فاطمه:علامه ذهبی بعد از ذکر همین روایت هم نوح و هم ابوفاطمه را مجروح دانسته و در مورد ابوفاطمه اینچنین آورده:
قال البخاري: لا يتابع عليه.
وذكره ابن عدى في الضعفاء. میزان اعتدال ج2 ص212 و در تهذیب التهذیب ج4ص179
و ایشان یکی از آدرسهایی که دادند کتاب رجال تهذیب الکمال بوده.. ایشان بعد از نقل این روایت میفرمایند:
نوح بن قیس:
قال البخاري: لا يتابع عليه ولا يعرف إلا به، ولا يعرف سماع سليمان من معاذة.
روى له النسائي في " مسند علي " هذا الحديث الواحد.
تهذیب الكمال - المزی - ج 12 ص 19
و جالبتر از همه قول ابن کثیر در بدایه و النهایه بعد از نقل این روایت است که ایشان میفرمایند:
و این اصلا صحیح نیست و امام بخاری گفته: چیزی که به تواتر ثابت شده اینه که علی رضي الله عنه بر منبر کوفه میفرمود:ای مردم همانا بهترین امت بعد از محمد صلي الله عليه وسلم ابوبکر و عمر هستند و.............(به صورت کامل روایت را نقد میکند.
در نظر داشته باشید که جناب مدعی اول بحث ادعا میکنند که روایات صحیح هستند!!!!
و مشخص شد که آقای مدعی به چه روایاتی متوسل میشود!!!!
شبهه بعدی شیعه!!
3 - ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی، آلوسی، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در كنز العمال، مناوی در فیض القدیر و ... نقل كردهاند كه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
" الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین، وحزبیل مؤمن آل فرعون، وعلی بن أبی طالب الثالث، وهو أفضلهم .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بكر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 331 و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115 و كنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 و تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 و تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 و تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313 و المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...
صدیقان سه نفر هستند: حبیب نجار، مؤمن آل یاسین، حزقیل مؤمن آل فرعون، و علی بن أبی طالب علیه اسلام كه او برتر از آن ها است .
اگر لقب ابوبكر نیز صدیق بود، باید پیامبر اسلام متذكر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة، میفرمود: « الصدیقون اربعة » و ابوبكر را نیز داخل آن میكرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبكر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مكرم اسلام نمیسازد .
جالب این است كه جلال الدین سیوطی، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در كتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با كمی تفاوت از كتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میكنند:
وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب .
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 2 - ص 400
ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ كبیر بخاری مراجعه میكنیم، این روایت را در آن نمییابیم . این نیز یكی دیگر از ظلمهای است كه دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتكب شدهاند و قصد داشتهاند كه با این كار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این كه قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل كردهاند .
و جواب به این بند از شبهات:
محقق مشهور (شیخ آلبانی)در کتاب ضعیف الجامع الصغیر بعد از نقل این روایت میفرماید:
موضوع است(دروغ است)!! ج1ص289 و در صحیح و ضعیف الجامع الصغیر ج 17/135... ح7988و7989
و ذهبی میگوید که این روایت از اکاذیب ساخته شیعه است و شیخ الاسلام ابن تیمیه هم میفرماید:این حدیث کذب است.. سلسلة الضعيفة آلبانی ( 1 / 530 ) و همچنین در ضعيف الجامع الصغير 1/289
و آقای مدعی گفته که: این نیز یكی دیگر از ظلمهای است كه دشمنان ............الخ
دشمنی اهل رفض با اسلام و مسلمانان اظهر من الشمس است.. لازم به گفتن نیست ولی....
در مورد این گفته درالمنثور: "أخرج البخاری فی تاریخه عن..." و اینکه گفته ما در کتاب تاریخ صغیر و تاریخ کبیر امام بخاری جستجو کردیم ولی آن روایت را ندیدیم!
محض اطلاع این آقا باید بگم که امام بخاری کتابی به اسم تاریخ الاوسط هم دارند که گویا ایشون از آن بی خبرند!!
تصانيفه: للامام (بخاری)تصانيف كثيرة ذكر منها مؤرخوه: 1 - الجامع الصحيح. 2 - الادب المفرد. 3 - التاريخ الكبير.
4 - التاريخ الاوسط. 5 - التاريخ الصغير. 6 - خلق افعال العباد7 - الجامع الكبير. 8 - المسند الكبير. 9 - الاشربة.
و کلا 21 کتاب رو نام برده!
تاریخ الصغیر امام بخاری ج 1 ص 18 ** الضعفا الصغیر البخاری 1/12 تهذیب الکمال / جمال الدين ابى الحجاج يوسف المزي / 1/151
که به احتمال زیاد علامه سیوطی منظورش از فی تاریخه این کتاب بوده نه تاریخ صغیر و کبیر!! و الله اعلم
البته بنده کتاب تاریخ الاوسط را در دسترس نداشتم .. اگر از دوستان کسی هست که به این کتاب دسترسی داشته باشد لطف کند و این روایت را در آن کتاب بررسی کند(هر چند کذب بودنش مشخص شد.)
شبهه بعدی اهل تشیع(کمی خنده دار است) !!
اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبكر و عمر:
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف كردهاند كه این دو لقب، شایسته ابوبكر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است . ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات مینویسد:
عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرايت خضراء فیها مكتوب بنور أبیض: لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصدیق عمر الفاروق».
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میكند كه آن حضرت فرمود: در شب معراج دیدم كه در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یكتا نیست، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است، ابوبكر صدیق و عمر فاروق است.»
بعد در نقد روایت مینویسد:
هذا حدیث لا یصحّ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى: لیس بشئ كذّاب، دجال، سوء، خبیث، وقال النسائی والدارقطنی: متروك الحدیث .
الموضوعات، ابن جوزی، ج1، ص 327 .
این حدیث صحیح نیست و كسی كه به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد، دروغگو است، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفتهاند: حدیث او متروك است .
و در جای دیگر می نویسد:
هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل كان یضع الحدیث ... .
الموضوعات، ابن جوزی، ج1، ص 336 .
این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می كرده است
و در جای سوم میگوید:
هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وأبو بكر الصوفى ومحمد بن مجیب كذابان، قاله یحیى بن معین .
الموضوعات، ج1، ص337 .
این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبكر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند، این سخن را یحیی بن معین گفته است .
هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد:
رواه الطبرانی وفیه على بن جمیل الرقى وهو ضعیف .
مجمع الزوائد، الهیثمی، ج9، ص58 .
این روایت را طبرانی نقل كرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .
و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید:
وفیه محمد بن عامر كذّاب
كنز العمال، ج13، ص236 .
ابن عساكر آن را نقل كرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است .
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره، مینویسد:
وهذان خبران باطلان موضوعان لا شكّ فیه، وله مثل هذا، أشیاء كثیرة یطول الكتاب بذكرها .
كتاب المجروحین،ج ج2، ص116.
شكی نیست كه این دو روایت باطل و ساختگی است . روایات بسیاری همانند آن وجود دارد كه با ذكر همه آنها كتاب ما طولانی خواهد شد .
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند:
هذا باطل، والمتهم به حسین .
میزان الاعتدال، ذهبی، ج1، ص540 و لسان المیزان، ابن حجر، ج2، ص295 .
این روایت باطل است و متهم به آن حسین است .
و ابن كثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید:
فإنّه حدیث ضعیف فی إسناده من تكلم فیه ولا یخلو من نكارة، والله أعلم .
البدایة والنهایة، ج7، ص230 .
این حدیث ضعیفی است و در سند آن كسی است كه در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منكرات خالی نیست .
و جواب ما به این شبهه بچه گانه!!!
ایشون یک روایت را نقل کرده و به طرق مختلف رد علمای ما را بر آن حدیث عنوان کرده و نتیجه گرفته که این اعترافات بر این منظور است که علما معتقد بودند که ابوبکر، صدیق نیست و عمر، فاروق نیست!!!!
اما پاسخ ما به این شبهه:
تا به حال از این خنده دارتر جکی نشنیده بودم!! بی نهایت دلیل محکمی بود!!!
1-آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!! نفهمیده بودی که ما اگر چیزی غیر قابل درک و مخالف قرآن گفته بشه و راویانش هم مجروح باشند. قبول نمیکنیم!
2- منظور علما از رد کردن روایت رد کردن صدیق بودن ابوبکر یا فاروق بودن عمر نبوده!
3-آقای مدعی در آخر ترجمه روایت کلمه"است" را از خود اضافه کردند!
4-دلیل موضوع بودن روایت هم این است که ما متفقیم که بر عرش فقط لا اله الاالله و محمد رسول الله نوشته شده و بس... و روایت مذکور نیز راویانش اکثرا متهم به کذب هستند!
5-و روایتی به شکل زیر هم آمده که بر روی عرش .....
مكتوب لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق عثمان الشهيد علي الرضي
که این روایت هم موضوع خوانده شده و راویش محمد بن عامر بوده که او کذاب است!
کنز العمال ج13ص213 و ابن عساكر (39/297)
7- نخستين كس (از مردان بعد از نبی صلي الله عليه وسلم)كه نماز گزارده است ابو بكر صديق بوده است.
و مردى به بلال گفت: چه كسى سبقت و پيشى گرفت؟ گفت: محمد صلي الله عليه وسلم, گفت: چه كسى نماز گزارد؟
گفت: ابو بكر.
آن مرد گفت: مقصودم در مورد سواركارى است، بلال گفت: مقصود من در كار خير بود. الطبقات الكبرى/ ج 3،ص:149
8-میپرسم:اگر شخص جاعلی روایت دروغینی را به حضرت علی(رض)نسبت دهد.و علما با عالم بودن بر موضوع بودنش روایت را جعلی بنامند.. آیا میتوان بر این اساس ذمی بر حضرت علی(رض)ثابت کرد؟ آن هم در صورتی که راویان روایت، کذاب و جعال باشند؟
9-از این دست روایات موضوع در مناقب علی(رض)هم روایت شده.ابن جوزی(رح)در کتابش(الموضوعات)
حدود10روایت را به عنوان مثال ذکر کرده!! و این روایات ساخته جاعلین جرحی بر شخصی ثابت نمیکند.
به عنوان مثال این روایت را ببینید:
( أوحى إلىَّ فى علىًّ ثلاث: أنه سيد المسلمين و إمام المتقين وقائد الغر المحجلين ) رواه الحاكم في المستدرك ج3ص138. ( موضوع ) وقال الذهبي: أحسبه موضوعاً من بعض الشيعة الغلاة وإنما هذه صفات رسول الله صلى الله عليه وسلم لا صفات على بن أبى طالب.جامع الاحادیث القدسیه ص59
آیا ما میتوانیم طبق این روایت بگوییم علی رضي الله عنه امام المتقین نیست و ذهبی و حاکم هم میگویند که این صفت برای حضرت علی رضي الله عنه ثابت نیست و دروغ است؟؟
شبهه بعدی شیعه:
نخستین بار اهل كتاب عمر را فاروق نامیدند:
محمد بن سعد در الطبقات الكبری، ابن عساكر در تاریخ مدینة دمشق، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری در تاریخش مینویسند:
قال بن شهاب بلغنا أن أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق وكان المسلمون یأثرون ذلك من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم ذكر من ذلك شیئا .
الطبقات الكبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 51 و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57 .
ابن شهاب گوید: این گونه به ما رسیده است كه اهل كتاب نخستین كسانی بودند كه به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال كردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است .
و نیز ابن كثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در كتاب معتبر البدایة والنهایة مینویسد:
عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزى ... أبو حفص العدوی، الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلك أهل الكتاب
البدایة والنهایة - ابن كثیر - ج 7 - ص 150 .
عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق، گویند كه اهل كتاب این لقب را به عمر دادند .
در نتیجه، لقب «صدیق» مخصوص امیر المؤمنین است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبكر نقل كردهاند، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور كه لقب «فاروق» نیز از آنِ امیر المؤمنین بوده و اهل كتاب آن را به خلیفه دوم هدیه كردهاند.
پاسخ ما اهل سنت به اين شبهه:
ابن شهاب از تابعین است نه از صحابه و در عهد او احادیث به صورت کتاب در نیامده بود و حق داشت که حدیث مشهور در این باره را نشنیده باشد!
و من کتاب طبری و طبقات الکبری و اسد الغابه و تاریخ دمشق رو دیدم و در هر چهار کتاب یا قبل از این قول یا بعد از آن روایتی را نقل کردند که ثابت میکند این گفته ابن شهاب از سر نا آگاهی از حدیث بوده و هر چهار مورخ. دو راویت متفاوت با راویان متفاوت برای رد قول ابن شهاب ذکر کرده اند
مثلا ابن سعد بعد از نظر ابن شهاب و ابن اثیر و ابن عساکر قبل از آن آورده اند که..
قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه وهو الفاروق به بين الحق والباطل.
محمد صلي الله عليه وسلم فرمود: خداوند حق را بر زبان و دل عمر نهاده است و او فاروق است، و خداوند به وسيله او ميان حق و باطل را فرق گذارده است.
طبقات الکبری ابن سعد ج3ص270 اسد الغابه ج2ص318 تاریخ دمشق ج44ص51
و این روایت: ابوعمرو قال، قلت لعائشة من سمى عمر الفاروق قالت: النبي، عليه السلام.
واقدى از ابو حزره يعقوب بن مجاهد، از محمد بن ابراهيم، از ابو عمرو ذكوان نقل مى كند كه مى گفته است به عايشه گفتم: چه كسى به عمر لقب فاروق را داده است؟ گفت: پيامبر صلي الله عليه وسلم.
تاریخ طبری ج3ص267 طبقات الکبری ابن سعدج3ص271 اسد الغابه ج2ص318 تاریخ دمشق ج44ص50
این بود حقیقت لقب حضرت فاروق اعظم رضی الله تعالی عنه و هر چهار مورخ قول او را ترک کرده اند!
و در نتیجه گفته های و نتیجه گیری مدعی اراجیفی بیش نیست!
و آخرین شبهه شیعیان :...
این روایت است:
سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول لعلى بن أبى طالب رضى الله عنه: " أنت أول من آمن بى، وأنت أول من يصافحني يوم القيامة، وأنت الصديق الاكبر، وأنت الفاروق تفرق بين الحق والباطل، وأنت يعسوب المؤمنين، والمال
يعسوب الكافرين ".
محمد صلي الله عليه وسلم گفته: ای علی تو اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و اولین شخصی که در روز قیامت با من مصاحفه میکنی و تو صدیق اکبر و تو فاروق،جداکننده حق از باطلی ............
اما پاسخ ما:
این روایت هم از جعلیات است..
در این روایت عمر بن سعد البصری وجود داره که اون هم مجروح و ضعیفه. و قال هیثمی فی ج9ص102
و همین روایت در کتاب الموضوعات /ابن جوزی /نقل شده و ابن جوزی میفرمایند:
هذا حديث موضوع
و تمام طرق این روایت رو نقل میکنه و با استناد به علم رجال شناسی علت موضوع بودن آن را نیز ذکر میکند که مراجعه بفرمایید به الموضوعات ج1ص344و345 و ذهبی هم با او موافق است: تلخيص كتاب الموضوعات/الذهبی/ ج:1 ص:114
روایت صحیح رو کنید ای مدعیاااااااااااااااااااان!!!!
مشکل شیعه این است که میاد میگرده هر چی روایت که به زعم خودش به نفعشه از کتاب ما نقل میکنه..و هیچ اهمیتی به کذب و دروغ بودنش هم نمیده.. و جالب اینکه اکثر این روایات کذب هم ساخته راوی شیعه مذهبه!!
مثلا همین روایت آخر که به دروغ از سلمان فارسی رضى الله عنه نقل شده (که نقدش گذشت)
دو روایت دیگر هم هست که یکی به دروغ از علی رضى الله عنه و یکی از ابن عباس رضى الله عنه نقل شده (که این دو روایت تفاوت جزیی هم دارند)
طریق اول ساخته"عباد بن یعقوب"هستش.. که
قال ابن حبان: كان یروى عن المشاهیر المناكیر وكان "غالیا فی التشیع" و ذهبی:و عباد "رافضی"
طریق دومش: فالمتهم به عبدالله بن داهر فإنه كان "غالیا فی الرفض" قال یحیى بن معین: لیس بشئ، ما یكتب عنه إنسان فیه خبر.
و قال الذهبی:عبد الله ابن داهر من غلاة القوم وضعفائهم
هر دو شیعه بودند!!!!!!! و رجوع کنید به الموضوعات ج1ص344و345 :تلخیص كتاب الموضوعات/الذهبی/ ج:1 ص:114
التماس دعا
"ای آیت حق بی خبران را خبری کن"
.......ابوبکر ( ق.ا).....
- 10255 بازدید
- نسخه چاپی