آيا درست است كه در جنگ بنی قريظه، به دستور پيامبر اكرم جمعيت زيادی از يهود را كشته است؟

شماره سؤال: 
73

پاسخ شیعه:
آري اين مطلب در کتب روايي و تاريخي شيعه از جمله کتاب ارشاد شيخ مفيد ج 1 ص 111 آمده است ؛ که بني قريظه بعد از خيانت به رسول خدا و توطئه براي حمله به مدينه، بعد از محاصره اي شديد و وقتي قدرت اسلام را ديدند، همگي تسليم شدند و قبول کردند که هرچه سعد معاذ در مورد آنان حکم کند اجرا شود ؛ سعد نيز حکم کرد که همه مردان اين قبيله اعدام شده و زنان و کودکان و پيرمردان به اسارت گرفته شوند که حکم اعدام را به دستور رسول خدا امير مومنان و چند تن ديگر از اصحاب به عهده گرفتند .
اما اين سوال را بايد مطرح کرد که چرا رسول خدا به جاي آنکه به بني قريظه اجازه دهد که مانند ساير يهوديان اموال خود را در اختيار مسلمانان گذارده و جلاي وطن کنند، با نظر سعد معاذ موافقت کرده و دستور قتل همه آنها را دادند ؟
پاسخ روشن است: زيرا هيچ بعيد نبود که اين گروه مانند بني نضير و بني قينقاع، وقتي از دسترس مسلمانان بيرون رفتند باز با تحريک نيروهاي عرب بت پرست اسلام و مسلمانان را با خطرات بزرگي مواجه سازند ؛ (زيرا بني قينقاع بعد از بيرون رفتن از مدينه سبب بروز جنگ احد و کشته شدن بسياري از مسلمانان شده و بني نضير نيز بعد از تبعيد از مدينه مشغول فعاليت بر ضد مسلمانان شده و ايشان بودند که سبب بسياري از جنگ ها مانند جنگ خندق شدند ) و باعث شوند که خون عده زيادي ريخته شود ؛ از اين جهت پيامبر با اين نظر موافقت نکرده و نظر سعد را كه خود يهود او را به عنوان حكم قرار داده بودند، پذيرفتند ؛ و نظر سعد نظري بود که از روي مدارک و دلائل مستحکم داده شده بود:
1 . يهود بني قريظه با رسول خدا پيمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام قيام کنند مسلمانان در کشتن آنان آزاد باشند و در عوض بتوانند در مدينه بدون هيچ گونه محدوديتي رفت و آمد داشته باشند ودر حقيقت نبذ اقتصادي مدينه را در دست گرفتند ؛ زيرا مسلمانان نمي توانستند به طور مستقيم با کفار در ارتباط باشند و يهود بني قريظه در بسياري مواقع نقش واسطه را ايفا مي کردند .
2 . يهود بني قريظه با خود فکر مي کردند که بعد از حمله به مدينه عملي مي شد، تمامي مردان را اعدام کرده و زنان و کودکان به اسارت مي گيرند و اين عمل سعد دقيقا مطابق با طرحي بود که ايشان براي مسلمانان داشتند .
3 . در قوانين يهود و تورات چنين آمده است که: هنگامي که به قصد نبرد آهنگ شهري نمودي نخست ايشان را به صلح دعوت نما؛ و اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن و وقتي بر شهر مسلط شدي مردان را از دم تيغ گذرانده و زنها و کودکان و حيوانات و هرچه در شهر موجود است را به غنيمت بگير .
و در واقع او به همان قانون خود يهود دستور داده است .


پاسخ اهل سنت:
حرفی که شیعه نوشته مورد تایید است و اضافه میکنم که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی در مدینه حکومت اسلامی تشکیل دادند با سه قبیله یهود همسایه شدند، و با آنها پیمان مودت بستند حتی در این پیمان آمده بود که در مقابل دشمن خارجی که به مدینه حمله کند یهود و مسلمان با هم باید از شهر دفاع کنند
اما یهودیان نژاد پرست از ظهور یک دین ابراهیمی جدید در بین عربان خشنود نبودند خصوصا که این دین جدید، از لحاظ عقیدتی در حالت تهاجم بود و یهود در مقابل منطقش، جوابی نداشت، این آتش کینه و حسد آنها را شعله ور کرد و شروع کردند به شیطنت.

اولین جنگ با قبیله بنوقینقاع رخ داد که در مدینه بازاری داشتند و زنی از مسلمانها رفت آنجا برای خرید آزارش دادند و بی ادبی کردند، مسلمانی بدفاع برخواست و آزار دهنده را کشت و یهودیان او را کشتند و جنگ شعله ور شد یهود شکست خورد و رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را از مدینه بیرون کرد . اما نه کشت و نه اسیر گرفت
دومین جنگ با قبیله بنی نضیر بود سبب این بود که آنها میخواستند پیامبر را ترور کنند، باز یهود در جنگ شکست خورد و رسول الله آنها را از مدینه بیرون کرد و نه کشت و نه اسیر گرفت.

سومین جنگ با همین قبیله مورد سوال یعنی بنی قریظه بود، با آنکه هم پیمان رسول الله بودند ولی در جنگ خندق که خندق مانع از ورود کفار به مدینه شد آنها خواستند از راه محله خود کفار را به مدینه راه دهند، رسول الله صلی الله علیه وسلم با یک خدعه جنگی، بین مشرکین و یهود اختلاف انداختند و آندو به هم بی اعتماد شدند و نقشه حمله از راه پشت سر عملی نشد و مشرکین رفتند و یهود و ماند.
تصور کنید اگر نقشه کارگر میشد و مشرکین مدینه را میگرفتند چه بلای سر مسلمانها میاوردند.
به هر حال یهودیان، چون محاصره طولانی شد؛ تسلیم شدند بشرط آنکه سعد بن معاذ درباره آنها حکم کند، خودشان به حکم سعد بن معاذ راضی شدند و سعد که میدانست جنایت یهود اگر با موفقیت تکمیل میشد نتیجه اش کشته شدن تمام مردان مدینه و به اسارت رفتن تمام کودکان و زنان و هدر رفتن تمام سرزمین مدینه میبود پس عین حکم را برای یهود صادر کرده و مقابله بمثل نمود، حکم داد مردان یهود کشته شوند بقیه اسیر گردند و سرزمین آنها غنیمت شود.
شاید اگر یهود به جای سعد، رسول الله صلی الله علیه وسلم را قاضی میکردند، وضع بهتری در انتظارشان میبود.

بعد دلیل دیگر، برای این رفتار خشن، عملکرد دو قبیله دیگر یهود بود، که شب و روز در فکر دسیسه چینی بودند و همانها پشت اتحاد بزرگ مشرکین برای حمله به مدینه، بودند و همانها قبیله سوم یهود ( بنی قریظه ) را تشویق کردند تا در اوج جنگ خندق پیمانشکنی کنند پس اگر افراد این قبیله سومی هم از مدینه بدر میشدند، انتظار نمیرفت که آرام بنشینند
اما رسول الله صلی الله علیه وسلم قتل عام را جز در همین یک مورد، دیگر تکرار نکرده اند. و داستان عفو عمومی در فتح مکه را همه میدانیم، اصولا اکثریت قوم یهود یک قوم عجیب و با افکاری نژاد پرستانه زندگی میکند و از تعالیم موسی دور شده اند.

و در حالیکه اگر کمک نصارا نباشد یک روز هم نمیتواند از خود دفاع کند باز خود را قوم برتر میداند!! چنین قومی هرگز نمیتواند با بقیه زندگی مسالمت آمیز داشته باشد، آیا ما برای گوسفند یا مرغ همان حقوقی را قایل هستیم که برای یک انسان قایلیم ؟
یهود هم همینطور است، او بقیه بشریت را حیوان میداند پس زندگی مسالمت آمیز ما با آنها ممکن نیست
اگر ممکن میبود رسول الله صلی الله علیه وسلم با اینهمه رحم و عطوفت و گذشت، مجبور نمیشدند ( با وجود پیمان صلح و همکاری ) چند بار با آنها بجنگند، و هرکس میداند که رسول الله هرگز پیمان شکن نبودند پس یهود خود جنگ خواستند و به نتیجه خواسته خود رسیدند ! پس این آه و فغان ها برای چیست ؟!