آيا ابوبكر، عمر را با مراجعه به همه پرسی و آرای عمومی، به جانشينی خود برگزيد؟

شماره سؤال: 
92
نویسنده: 
سجودی

پاسخ شیعه:
اهل سنت اعتقاد دارند كه انتخاب خليفه و جانشين بعد از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به عهده مردم است و مي‌گويند: در اين باره نه دستوري از جانب خداوند صادر شده است و نه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) وصيتي كرده است. و بر همين اساس ادعا مي‌كنند خلافت ابوبكر، بر مبناي انتخاب مردم و بر اساس اجماع صحابه بوده است !.
هر چند كه ثابت شده است كه اين مطلب به دور از واقعيت است و در انتخاب ابوبكر نيز اجماعي در كار نبوده است كه در جاي خود ثابت شده است.
اما سؤال ما اين است كه چرا همين رويه در انتخاب عمر پيش گرفته نشده و انتخاب عمر بر مبناي اجماع صحابه صورت نگرفت بلکه انتخاب او توسط أبي بكر انجام گرفت..

اعتراض صحابه به انتخاب عمر
ابن تيميه حراني، نظريه پرداز و مؤسس فکري وهابيت در اين باره مي‌نويسد:
«وقد تكلموا مع الصديق في ولاية عمر وقالوا ماذا تقول لربك وقد وليت علينا فظا غليظا».
صحابه با ابوبكر در باره جانشيني عمر با او صحبت كردند و گفتند: چرا يك فرد خشن و تند را بر خلافت گزيده و بر مردم تحميل كردى ؟ فردا جواب خدا را چه خواهى داد ؟
منهاج السنة، ج6، ص155، الناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة الأولى، 1406، تحقيق: د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء: 8.
اعتراض علي (عليه السلام) و طلحه
ابن تيميه، در منهاج السنة مي‌نويسد:
«لما استخلفه أبو بكر كره خلافته طائفة حتى قال طلحة ماذا تقول لربك إذا وليت علينا فظا غليظا. »
منهاج السنة، ج7، ص 461.
زماني كه ابوبكر، عمر را به جانشيني انتخاب كرد، برخي از اين انتخاب ناراحت شدند، طلحه گفت: جواب خدا را چه خواهى داد هنگامي كه به ملاقات او بروي از بابت اين‌كه فردي خشن و بد اخلاق را بر ما مسلط كرد.
و ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق مي‌نويسد:
عن يوسف بن مالك عن عائشة قالت لما حضرت أبا بكر الوفاة استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك...
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج44، ص251 و الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج3، ص247.
از عايشه روايت شده است که گفت: وقتي زمان مرگ ابو بکر فرا رسيد، عمر را به جانشيني خويش انتخاب کرد ؛ پس علي و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه کسي را انتخاب کرده اي؟ پاسخ داد عمر ؛ گفتند: پس چه پاسخي به پروردگارت خواهي داد ؟...
ابن عساكر و بيهقي همين روايت از طريق صالح بن رستم، اين گونه نقل مي كنند:
ثنا صالح بن رستم أبو عامر الخزاز عن ابن أبي مليكة قال قالت عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها لما ثقل أبى دخل عليه فلان وفلان فقالوا يا خليفة رسول الله ماذا تقول لربك غدا إذا قدمت عليه وقد استخلفت علينا ابن الخطاب ؟...
تاريخ مدينه دمشق، ج44، ص 250 و السنن الكبري، البيهقي، ج 8، ص149.
صالح بن رستم ابو عامر خزاز از ابن ابي مليکه روايت مي کند که گفت: عائشه ام المومنين گفته است: وقتي پدرم سنگين شد (زمان مرگش فرا رسيد) ، فلاني و فلاني به نزد او آمده وگفتند: اي خليفه رسول خدا ؛ فردا به پروردگارت چه پاسخي مي دهي وقتي که به نزد او بروي و حال آنکه عمر را بر ما خليفه کرده اي ؟...
اما متأسفانه مثل هميشه دستان امانت‌داری علماي اهل سنت براي حفظ آبروي خلفاء و پاسداري از مشروعيت خلافت آنان، روايت را تحريف و به جاي نام امام علي (عليه السلام) و طلحه از «فلان وفلان» استفاده كرده‌اند.
اعتراض مهاجرين و انصار:
اعتراض اهل شام:
حالا سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است كه:
شما مي‌گوييد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كسي را براي جانشيني خود معين نكرد و تعيين آن را به عهده مردم نهاد؛ پس چرا ابوبكر بر خلاف سنت رسول خدا رفتار نموده و عمر را به پيشوايي مردم انتخاب كرد؛ در حالي كه اكثر مردم با اين انتخاب مخالف بودند و دلايل خود را نيز بر اين مخالفت اعلام ؟
مگر نه اين كه رسول خدا براي تمامي مسلمين اسوه است و اطاعت از آن حضرت بر همگان واجب است ؟
آيا شايسته نبود كه به عواطف و احساسات مردم ناراضي توجه مي‌شد و بر خلاف نظر اكثر مسلمان‌ها، عمر را بر مردم تحميل نمي‌كرد. و يا اين كه حد اقل با اهل حل و عقد مشورت مي‌كرد و نظر آن‌ها را ـ طبق قاعده شوري ـ جويا مي شد ؟

پاسخ اهل سنت:
آیا ممکن است کلمه تحمیل را برای ما معنی کنید؟!
ما گمان میکنیم تحمیل یعنی اینکه 2 میلیون نفر بریزند به خیابان و داد بزنند: احمدی نژاد را نمیخواهیم و آقای خامنه ای بکمک بسیج و زندان و شکنجه و تجاوز جنسی، مردم را ساکت کند و احمدی نژاد را بمردم تحمیل نماید
اما آیا ابوبکر ارتش داشت؟ شما خودتان میگوید که همه مخالف بودند از مهاجر و انصار گرفته تا اهل شام !
همین علی به تنهایی، ابوبکر و عمر را بس بود! همین اسامه بن زید آنها را بس بود! اهل شام به تنهایی اگر بیعت نمیکردند عمر روزگار خوشی نمیداشت همانطور که وقتی به علی تمکین نکردند ایشان روزگار خوش را ندید.
حالا تو میگویی همه مخالف بودند عمر ارتش و زندان و بسیج هم که نداشت !
نداشت اما اگر میداشت هم باز مهم نبود.
آنروزها که مثل امروز نبود یعنی اسلحه فقط در دست دولت نبود بلکه همگانی و هر کس در خانه سلاح داشت.
تصور کنید همین دوملیونی که در مخالفت با احمدی نژاد ریختند به خیابان های تهران ، اسلحه میداشتند.
آنوقت چی میشد ؟خامنه ای و بسیجی ها فرار میکردند به اروپا
4 تا بلوچ و یا 4 تا کرد مسلح، دمار از روزگار دولت در آوردند
پس اگر همه مخالف عمر میبودند عمر نمیتوانست یکروز هم حکومت کند.
آیا شیعه وقتی دهان خود را باز میکند تا به صحابه ایراد بگیرد نباید اندکی؛ فقط اندکی؛ قبل از باز کردن دهان، فکر کند؟

 

اما پاسخ ما به سوال دیگرشان که میگویند
: چرا رسول الله جانشین انتخاب نکرد و ابوبکر انتخاب کرد؟
این است که:
باید بدانید، بین مقام رسول الله صلی الله علیه وسلم و مقام ابوبکر فاصله از زمین تا آسمان است
رسول الله صلی الله علیه وسلم اگر میگفتند من دیگر عسل نمیخورم، امروز امت هم عسل نمیخورد
اما اگر همین جمله را ابوبکر میگفت در کتابها مینوشتند که ابوبکر خطا کرد
اگر رسول الله جانشین انتخاب میکردند و آن جانشین خطا میکرد مردم میگفتند خطای او حق است، زیرا او منتخب رسول الله است
اما جانشینی که ابوبکر انتخاب میکرد درصورت انجام عمل خلافی، مواخذه میشد
پس رسول الله جانشین تعیین نکردند، زیرا جانشین او با وجودی که وحی در تماس نبود اما باز بخاطر انتخاب رسول الله صلی الله علیه وسلم، مقدس میشد و تقدس در اینجا خطرناک است و اگر برگزیده رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز جانشینی انتخاب میکرد او هم مقدس میشد تا امروز.... جانشین ها همه مقدس میبودند
حالا اگر یکی از این جانشینان، خطا میکرد آن اشتباه را، مردم حق میدیدند( زیرا برگزیده پیامبر معصوم است ) و اساس دین متزلزل میشد
مثلا اگر جانشین میگفت که، یک کیلو برنج، باید یک درهم باشد!! آنوقت این قانون میشد! و این قانون بتنهایی تمام اساس زندگی مردم متزلزل میکرد، و امروز دیگر کسی برنج نمیکاشت زیرا صرف نمیکرد و دین ما مضحکه کفار میشد !
جالب اینکه شیعه هم که عقیده دارد رسول الله صلی الله علیه و سلم باید جانشین تعیین کند در عمل روش ما را تقلید کرده و 1200 سال است که خودش رهبر انتخاب میکند !!!!!!!!
زیرا دین آنها خیال پردازیست با خیال نمیشود زندگی کرد
اینکه من بگویم قرآن باید بزبان فارسی نازل میشد، یا الله باید رهیر انتخاب میکرد.
این باید بدرد هیچ چیز نمیخورد و عملا الله جانشین انتخاب نکرده و قرآن را بفارسی نازل نکرده
پس شیعه با وجود اینهمه هیاهو خودش، بله خودش! همیشه از روش خودش بیزار است!!! و عملا در انتخاب رهبر از روش ما را راهنمای کار خود قرار داده است.
در آخر این جملات را هم در این رابطه با این سوال از کتاب روزهای پیشاور برایتان انتخاب کرده ام:
چون پیامبر، روشی را برای تعیین جانشین، معلوم نکردند، پس خلیفه بر حسب اوضاع انتخاب می شود و این قانون ثابتی ندارد. البته چند شرط وجود دارد: باید اعلم انتخاب شود و از طریق شورا باشد.
ابوبکر، عمر را پیشنهاد کرد و مردم رای دادند و و عثمان هم همین طور. علی هم، شورای 6 نفره را پذیرفت. پس اعتراض شما به کیست ؟
یادت نرود که ابوبکر و عمر ارتش نداشتند. اگر مردم نمی خواستند، عمر خلیفه نمی شد. ما صد بار به این شیعه ها گفتیم که دربارۀ جانشینی پیامبر و روش انتخاب رهبر، دستوری در اسلام نداریم ! البته شور و مشورت داریم و آن را به عنوان یک اصل می پذیریم. لذا به مصلحت هر زمانی، انتخاب صورت می گیرد ! یاران رسول الله به چهار طریق، رهبر انتخاب کردند.40 طریق هم می تواند باشد.
چرا می گویند که باید یک روش باشد؟ در حالی که درباره انتخاب رهبر، دستوری با جزئیات از پیامبر نداریم.
اما در جواب این سوال شیعه که همیشه می پرسد:

«چرا ابوبکر حق انتخاب جانشین را داشت و پیامبر نداشت»

عرض میکنم:
ما این امر را از رسول الله صلی الله علیه وسلم ساقط ننمودیم. ایشان خودشان جانشینی انتخاب نکردند. کسی نمی توانست این حق را از ایشان ساقط کند؛ چون هم نبی بودند و هم پادشاهی قدرتمند.
ابوبکر اگر خلیفه انتخاب کند، آن خلیفه مقدس نمی شود؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم اگر انتخاب کند، مقدس است؛ یعنی، اگر فرمان اشتباهی داد، کسی نمی تواند اعتراض کند؛ چون امیری است متصل به پیامبر و پیامبر متصل به وحی.
اما این امیر منتخب رسول الله عملا معصوم نیست؛ اگر خطا کند، خطایش قانون می شود و دین ناقص.
اما خطای منتخب ابوبکر قانون نمی شود و به دین لطمه نمی خورد
اگر شیعه راه بهتری دارد بما نشان دهد
باز حالا نیاید راه سرداب سامرا را بما نشان دهد! و بگوید رهبر منتخب رسول الله اینجا پنهان شده
رهبر پنهان مثل نان و آب پنهان است و گرسنگی و عطش را برطرف نمیکند و بدرد هیچ چیز نمیخورد