آیا در کتب اهل سنت روایتی از زبان پیامبر مبنی بر حق و یا فضلیت دخترانش غیر از فاطمه وجود دارد؟
جواب: به آن کثرت و وفوری که احادیث و روایات در مورد سیده فاطمه وارد شده است، در مورد سه دختر دیگر رسول خدا صلی الله علیه وسلم، یعنی، زینب و رقیه و ام کلثوم وارد نشده است و احادیثی نیز که دربارۀ این سه بانو رضی الله عنهن وارد شده قابل مقایسه با احادیثی که در مورد سیده فاطمه وارد شده، نیست و چون این سه بانو قبل از رسول خدا صلی الله علیه وسلم از دنیا رفتند و همچنین فرزندی نیز از خود بر جای نگذاشتند، دربارۀ سیرت آنها نیز اطلاعات چندانی در دست نیست، برخلاف سیده فاطمه که دربارۀ ایشان ، اطلاعات نسبتاً وسیعی در دست است.
اما در کل، جواب مثبت است؛ احادیثی در کتب اهل سنت در فضیلت زینب و رقیه وارد شده است، مانند:
« مُنِیبُ بْنُ مُدْرِکِ بْنِ مُنِیبٍ الْأَزْدِیُّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ وَهُوَ یَقُولُ لِلنَّاسِ: ” قُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ تُفْلِحُوا “، فَمِنْهُمْ مَنْ تَفَلَ فِی وَجْهِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ حَثَا عَلَیْهِ التُّرَابَ، وَمِنْهُمْ مَنْ سَبَّهُ، حَتَّى انْتَصَفَ النَّهَارُ، فَأَقْبَلَتْ جَارِیَهٌ بِعُسٍّ مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ وَجْهَهُ أَوْ یَدَیْهِ وَقَالَ: «یَا بُنَیَّهُ، لَا تَخْشَى عَلَى أَبِیکِ عَیْلَهً وَلَا ذِلَّهً» فَقُلْتُ: مَنْ هَذِهِ؟ قَالُوا: زَیْنَبُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَهِیَ جَارِیَهٌ وَضِیئَهٌ
(معجم الکبیر للطبرانی ، ج۲۰ ، ص:۳۴۲ ، مکتبه ابن تیمیه _قاهره)
یعنی: مدرک بن منیب از پدرش و وی از جدش روایت کرده که: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را در دوران جاهلیت دیدم که میگفت ای مردم! بگویید لا اله الا الله تا رستگار میشوید. در آن اثنا برخی از مردم بر چهرۀ رسول خدا تف انداختند؛ یکی بر ایشان خاک می ریخت؛ یکی ناسزا میگفت تا اینکه ظهر شد آن گاه دختر نوجوانی با ظرفی آب آمد و پیامبر چهره و دستهایش را شست و فرمود: دخترم! مترس از اینکه پدرت شکست میخورد و تحقیر میشود. پرسیدم: این دختر کیست؟ گفتند: زینب دختر رسول خداست، او دختری پاکیزه بود.»
و روایت طویلی که در باب نحوۀ هجرت سیده زینب از مکه به مدینه و آزار و اذیتهایی که متحمل شد و سقط جنین نمود وارد شده و در حین آن آمده است:
«هِیَ خَیْرُ بَنَاتِی، أُصِیبَتْ فِیَّ» (المعجم الکبیر للطبرانی ج۲۰ ص ۴۲۱ ، قاهره) یا « هِیَ أَفْضَلُ بَنَاتِی أُصِیبَتْ فِیَّ» (مستدرک حاکم ، ج۲ ص ۲۱۹ _بیروت) یا « زَیْنَبُ خَیْرُ بَنَاتِی أُصِیبَتْ فِیَّ» (المعجم الأوسط للطبرانی ج۵ ص ۸۰ _ قاهره)
و بعد از اینکه علی بن حسین (زین العابدین) از این حدیث با خبر شد ، به عروه بن زبیر که راوی این خبر بود گفت : حدیثی به من رسیده که در آن مقام فاطمه کم شده؟ عروه گفت: بخدا دوست ندارم که شرق و غرب عالم مال من باشد و من کسی باشم که مقام فاطمه را کم می کند ، بخدا دیگر این حدیث را روایت نمی کنم.
در مورد رقیه رضی الله عنها که دو بار همراه شوهرش، سیدنا عثمان بن عفان رضی الله عنه به حبشه هجرت کرده بود ، از قول رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمده است:
«صَحِبَهُمَا اللَّهُ، إِنَّ عُثْمَانَ أَوَّلُ مَنْ هَاجَرَ بِأَهْلِهِ بَعْدَ لُوطٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ» (الآحاد والمثانی ج۵ ص۳۷۶ ، ابن ابی عاصم _ریاض)
و در مورد ازدواج ام کلثوم رضی الله عنها که او نیز همسر عثمان ذی النورین بود ، از قول رسول خدا صلی الله علیه وسلم چنین وارد شده است:«مَا زَوَّجْتُ عُثْمَانَ أُمَّ کُلْثُومٍ إِلَّا بِوَحْیٍ مِنَ السَّمَاءِ»(مجمع الزوائد ، ج۹ ص ۸۳ ، هیثمی _قاهره)
هر چند هیثمی سند روایت را حسن می داند اما در واقع روایت ضعیف است.
سوال دوم: از بین صحابی در لشکر عبیدالله بن زیاد درمقابل حضرت حسین رضی الله عنه وجود داشته؟
هیچکدام از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم، نه در بین یاران حسین علیه السلام و نه در بین سپاه عمر بن سعد ، نبوده اند؛ اشخاصی که به عنوان اصحاب النبی معرفی شده اند و ادعا شده در سپاه عمر بن سعد یا در لشکر حسین علیه السلام بوده اند؛ یا صحابی بودن آنها ثابت نیست و یا اینکه حضور آنها در واقعۀ کربلا قطعی نیست.
سؤال سوم: در مورد شبهه دفاع نکردن پیامبر از سمیه و بلال که شکنجه شدن در قیاس با شبهه شیعه که حضرت علی هم از فاطمه دفاع نکرد مفصلا توضیح بدید؟
این قیاس شیعه سراسر باطل است ، چونکه:
۱٫ در همان عصری که سمیه و بلال شکنجه می شدند ، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نیز مورد آزار و شکنجۀ مشرکین قرار می گرفت ، حتی که رسول خدا را در خانۀ خودش مورد آزار قرار میدادند ، چنانکه ؛ ابولهب، حکم بن ابی العاص بن امیه، عقبه بن ابی معیط، عدی بن حمراء ثقفی، ابن الاصداء هذلی. اینها همه همسایگان رسولاکرم صلى الله علیه وسلم بودند، و همه رسول خدا را آزار میدادند، بعضی شکمبۀ گوسفند بر سر رسول اکرم می افکندند؛ بعضی دیگر ، شکمبۀ گوسفند را در ظرف غذای رسول خدا که بر آتش بود، می انداختند. کار به جایی رسیده بود که خواستند موقع نماز و به وقت سجود، رسول خدا را با تخته سنگی به شهادت برسانند که لطف خدا مانع شد؛ حکم بن ابی العاص، طنابی بر گردن رسول خدا انداخته بود و به قصد خفه کردن رسول خدا آن را فشار می داد که در همان موقع ابوبکر صدیق سر رسید و مداخله کرد.
پس زمانی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم با آن قلت و با آنکه هنوز آیۀ جهاد نازل نشده بود و در عین حال نه خودشان و نه دیگر یارانشان امنیت جانی نداشتند، چگونه می توانستند، به کمک سمیه و بلال بشتابند؟ بحث سر این نیست که چرا رسول خدا صلی الله علیه وسلم از سمیه و بلال دفاع نکردند؛ بحث سر این است که اصولاً رسول خدا نمی توانستند کمکی بکنند ، چون در اقلیت بودند و خودشان و یارانشان نیز مورد شکنجه قرار می گرفتند.
۲٫ فرق دیگر بین این دو موضع این است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم تا آخرین لحظات زندگی مبارکشان علیه کفار و مشرکین قیام کرد و هیچگونه سازشی با آنها نشان نداد، ولی حضرت علی چه کرد؟؟ با همانهایی که زنش را کشتند!(بزعمهم) و بچه اش را سقط کردند و طناب در گردنش انداختند؛ مسامحه کرد،مصاهره کرد، فرزندانش را به نام آنها مسمی کرد ، مشورت داد و در رکابشان بود و …
پس میبنید که فرقها از کجا تا به کجاست!
سؤال آخر: حضرت ابوهریره و معاویه جزو مهاجرین بوده اند چون من جایی خوندم که در سال هفتم هجری ایمان آوردند؟
ابوهریره از مهاجرین اهل یمن بودکه در سال هفتم هجری و مصادف با “جنگ خیبر” به مدینه آمد؛ اما معاویه از مهاجرین به حساب نمی آید، چرا که بنابر قول مشهور او در “فتح مکه” (وبنابر قول ضعیفتر ، مدتی قبل از آن) مسلمان شد و در شمار “طلقاء” قرار گرفت، اما به هر حال این ثابت است که هجرت معاویه بعد از فتح مکه بوده و بنابر حدیث صحیح و صریح نبوی «لا هجرهَ بعد الفتح»؛ پس معاویه از جملۀ مهاجرین نیست و کسی را نمی شناسیم که ادعا کرده باشد، معاویه از مهاجرین است!
التماس دعا