چرا حضرت ابوبکر حضرت عمر را به جانشینی خویش انتخاب نمودند؟

متن سوال : چرا حضرت ابوبکر حضرت عمر را جانشین خودش کرد؟ لطفا جواب کامل و دقیقی بدید جوابایی که تو سایت هست را مطالعه کردم اما به نظرم نمیتونه قانع کننده باشه .من شنیدم که حضرت ابوبکر ایشون را فرد  اصلح واسه خلافت پیشنهاد کرده و انتخاب را به مردم واگذار کرده اگر درست هست لطفا منابع دقیقی برام در این رابطه بفرستید .با تشکر

پاسخ اهل سنت  برادر گرامی الله بشما توفیق روز افزون دهد, در رابطه با سوال به این نکات توجه بفرمایید 

نکته اول :انتصاب اجباری آن وقت ممکن است که انسان ارتش و سپاه، تحت فرمان داشته باشد برای مثال جرج بوش نتوانست معاونش را جانشین خود کند چرا؟ چون ارتش آمریکا  تحت فرمانش نبود و اگر چنین میکرد هیچکس از او قبول نمی نمود و به عقلش میخندید 

نکته دوم:جرج بوش اما از مردم خواست که دیک چینی را انتخاب کنند ولی مردم به درخواستش توجه ننمودند،  پس این درخواست جرج بوش  در خواست است و انتصاب نیست 

نکته سوم حضرت ابوبکر نیز ارتشی نداشت تا بزور عمر را بر سر مردم بنشانند اما نفوذ معنوی داشتند لذا عمر را انتخاب کرد اما هیچکس از این انتخاب نفهمید که اگر با عمر بیعت نکند جهنمی میشود، یا حق مخالفت ندارد ، چون انتخاب ابوبکر را پسندیدند پس قبول نمودند ، حالا فرض کنید ابوبکر میگفت فلان یهودی جانشین من است یا پسرم خلیفه بعدی است!! آیا بنظر شما میتوانست نظر خود را تحمیل کند؟ جواب حتما نه است ! پس دیدید ابوبکر قدرت اجرایی نداشت مگر با تصویب مردم 

نکته چهارم در منابع تاریخی آمده که بعضی ها اعتراض کردند، پس حق اعتراض سلب نشده بود> شما سند خواستید  اینهم سند :

شیخ ابن تیمیه مینویسد: برخی از صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت کردند و گفتند: چرا یک فرد خشن را بر خلافت برگزیده و بر مردم تحمیل کردی ؟ فردا جواب خدا را چه خواهی داد ؟…….منهاج السنه، ج۶، ص۱۵۵، 

ابن تیمیه، در منهاج السنه مینویسد:لما استخلفه أبو بکر کره خلافته طایفه حتی قال طلحه ماذا تقول لربک إذا ولیت علینا فظا غلیظا. »منهاج السنه، ج۷، ص ۴۶۱٫

زمانی که ابوبکر، عمر را به جانشینی انتخاب کرد، برخی از این انتخاب ناراحت شدند، طلحه گفت: جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که به ملاقات او بروی از بابت این‌که فردی خشن و را بر ما مسلط کردی………….از این معلوم میشود که آزادی رای و بیان بود و حضرت عمر نیز این مخالفت را عادی و فطری دید و برای همین  وقتی  که خلیفه شد، بخاطر مخالفت طلحه  به او کینه نورزید بلکه طلحه  مشاور عالی عمر شد و توسط عمر نامزد خلافت بعد از وفات عمر شد   طلحه  آخر کار  دانست، انتخاب ابوبکر درست بوده و رای اولیه  خودش نادرست دید. 

نکته پنجماین انتصاب با بیعت اکثریت قاطع  مردم امضاء شد یعنی کسی نگفته که مردم بزور بیعت کردند یا اعتراض ها گسترده بود، بلکه اصلا اعتراض مهمی در کار نبود.  

 نکته ششمشما توجه کنید که در آمریکا یا ایران، برای انتخاب رهبر بعدی راهکاری وجود دارد اما راهکار مسلمانان برای انتخاب رهبر بعدی این بود که بزرگان مدینه این را فقط حق خود میدانستند  پس در سقیفه جمع شدند  و ابوبکر را انتخاب کردند مردم مکه هم اعتراضی ننمودند زیرا آنها نیز بصورت طبیعی قبول کردند که حق انتخاب خلیفه برای پیشگامان نهضت اسلامی است نه برای دیگران! پس امیر المومنین ابوبکر بزور خودش حاکم نشد مردمی او را انتخاب کردند و گفتند تو امیر مایی. حالا این امیر منتخب صدها دستور صادر کرد که اطاعت شد از جمله اینکه  امیر بعدی را انتخاب نمود  و باز مردم فرمانش را پذیرفتند( ابوبکر ارتشی نداشت که زور بگویید) وقتی حاکم و محکوم  به خلافت  امیر المومنین عمر راضی شدند پس اعتراض آیندگان  و دیگران به چیست؟؟ این اعتراضی عجیب است!! این یک نوع فضولی در کاری است که ربطی به آنها نداشت!!!!!!

نکته هفتم سوال کننده عزیز شما اسنادی خواستید که دال بر مشورت ابوبکر با مردم در انتخاب عمر باشد, برای اختصار فقط این یک روایت را می نویسم ::(حدثنا ابن حمید، قال حدثنا یحی بن واضح ، قال حدثنا یونس بن عمرو، عن أبی السند، قال: أشرف أبوبکر علی الناس من کنیفه، وأسماء ابنه عمیس ممسکته موشومه الیدین، وهو یقول: أترتضون بمن استخلفه علیکم ؟ فإنی والله ما ألوت من جهد الرأی، ولا ولیت ذا قرابه، وأنی قد استخلفت عمر بن الخطاب، فأسمعوا له وأطیعوا. فقالوا: سمعنا وأطعنا).الحدیث رواه الطبری.

ابن حمید از ابن واضح و او از یونس بن عمرو، یونس ازابی سند روایت میکند که او گفت ابوبکر از جایگاه اش خود را آشکار کرد  در حالیکه اسماء بنت عمیس با دستهای خود ( که منقوش به حنا بود ) او را  گرفته بود ( یعنی ابوبکر در حالت ضعف و مرض وفات بود  و اسماء عصای او شد) و ابوبکر صدیق خطاب به مردم فرمود : آیا راضی میشود که برایتان خلیفه بعدی را انتخاب کنم به خدا قسم که من از خواهش نفس چنین نکردم  و نه از بستگان خود شخصی را انتخاب نمودم  و من بدرستیکه عمر را برای  خلافت بر شما انتخاب نمودم  پس از او بشنوید و اطاعت امرش را  کنید 

مردم گفتند میشنویم و اطاعت میکنیم, ین روایت حکایت از این دارد که مردم رای ابوبکر را در انتخاب عمر پذیرفتند و گفتند شنیدم و فرمانبرداریم میتوانستند بگویند شنیدیم اما مخالفیم .
ولی نگفتند حضرت ابوبکر فقط نام عمر را در پیش مردم ذکر کرد، آنها گفتند قبول! و وقتی بوش هم نام دیک چینی را ذکر کرد مردم گفتند نه!!

 اگر میگفتند آری ، آیا باز هم خلاف دمکراسی بود! اگر بگویید نه! باید بصورت پارلمانهای امروزی باشد که هر کس یک رای در صندوق بیاندازد، میگویم :این را کی  حضرت علی هم قبول نداشت زیرا خودش هم به همین روش   انتخاب شد  و روش بهتری را پیشنهاد ننمود, پس اعتراض شیعه به چیست؟ شیعه در اینجا نه سر پیاز است نه ته پیاز !!!! مگر شیعه وکیل تام الاختیار مسلمانان صدر سلام است؟؟؟!!!

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …