دفع شبهات از تهمت هاى وارده به ابن تیمیه

یک نویسنده سعی کرده با استناد به روایات ضعیف و قیچی کردن آیات قران و همچنین تحریف کلام ابن تیمیه ثابت کند که ابن تیمیه دشمن اهل بیت بوده است که ما در زیر پاسخی مختصر به دروغهای  این نویسنده نوشته ایم.

او نوشته است : إنّ فکره تقدیم آل الرسول هى من اثر الجاهلیه فى تقدیم اهل بیت الروساء !!.
منهاج السنه، ج ۳، ص۲۶۹٫ به درستی که نظریه مقدم داشتن اهل بیت رسول خدا، از آثار جاهلیت است که بستگان رؤسا را مقدم می داشتند ! حال اینجا توهین ابن تیمیه به حضرت ابراهیم هم ثابت است چرا که ایشان هم از خداوند این درخواست را کرد که خداوند مقام امامت را در ذریه ایشان قرار دهد. «قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».من تو را پیشوای مردم قرار دادم. حضرت ابراهیم عرضه داشت : «قَالَ وَمِن ذُرِّ‌یَّتِی». البقره / ۱۲۴٫از دودمانم (چطور)”
آیا حضرت ابراهیم عمل جاهلیت را انجام داده است ابن تیمیه برای تنقیص مقام اهل بیت حتی به دیگر انبیا ءهم رحم نکرده است
پاسخ: هرچند که  در منهاج السنه همچین عبارتی پیدا نکردم  اما چیز طبیعیی است که بزرگی هر شحص نزد خداوند به تقوای آن شخص است نه به نسب آن شخص همانطور که خودتان آن را درباره ی ابراهیم بیان کردید ونوشتید
اما شما ادامه آیه را قیچی کردید برای حمل کردن تفکر فاسدتان بر قرآن و تهمت زدن به ابن تیمیه. در ادامه خداوند میفرماید «قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ » پیمان من به ستمکاران نمی رسد ( بلکه تنها فرزندان نیکوکار تو را در بر می‌گیرد ) متوجه میشویم که ذریه و دودمان و ال ابراهیم که کافر و ظالم هستند هیچ ارزش و مقامی نزد الله ندارند و این هیچ بی احترامیی به ابراهیم و آل ابراهیم نیست شما چطور از آن بی احترامی را کشف کرده اید؟
 
نوشته است: آیا حضرت ابراهیم عمل جاهلیت را انجام داده است ابن تیمیه برای تنقیص مقام اهل بیت حتی به دیگر انبیا هم رحم نکرده است
پاسخ: نگاه کنید!!! شیعه برای اثبات ناصبی بودن ابن تیمیه خود دروغ میگوید مثل آب خوردن!! نگاه کنید برداشت شیعه را!!
حرف شما برخواسته از اوج و قعر جهل است زیرا ملاک برتری نزد خداوند تنها تقوا است همانطور که دیدیم ظالمان ذریه ی ابراهیم هیچ جایگاهی نداشتند.خداوند قاعده ی کلیی را بیان کرده است که می فرماید «نَّ أَکْرَ‌مَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ» 13 حجرات. بی‌گمان گرامی ترین شما در نزد خدا متقی‌ترین شما است.
پس هر چند که انتساب جمله ی بالایی بر ابن تیمیه مورد شک اما باز حرفی کاملا منطقی و صحیح و زیبا میباشد که موافق آیه ی قران میباشد. اما برداشت شیعه کجا و کلام ابن تیمه کجا.
 
در دیگر مقالات ثابت کردیم که اهل بیت شامل زنان پیامبر میباشند و جای هیچ اعتراضی نیست که ما صحابه ی های بزرگی مثل ابوبکر و عمر را بر دیگر اهل بیت تفضیل بدهیم.
اینجا لازم به ذکر است که منهج ابن تیمیه رو در این باره مطالعه کنیم:
«وأما أهل السنه فیتولون جمیع المؤمنین، ویتکلمون بعلم وعدل، لیسوا من أهل الجهل ولا من أهل الأهواء، ویتبرءون من طریقه الروافض والنواصب جمیعًا، ویتولون السابقین الأولین کلهم، ویعرفون قدر الصحابه وفضلهم ومناقبهم، ویرعون حقوق أهل البیت التی شرعها الله لهم، ولا یرضون بما فعله المختار ونحو من الکذابین، ولا ما فعله الحجاج ونحوه من الظالمین.ویعلمون مع هذا مراتب السابقین الأولین، فیعلمون أن لأبی بکر وعمر من التقدم والفضائل ما لم یشارکهما فیهما أحد من الصحابه، لا عثمان ولا علی ولا غیرهما، وهذا کان متفقًا علیه فی الصدر الأول، إلا أن یکون خلاف شاذ لا یعبأ به.حتى إن الشیعه الأولى أصحاب علی لم یکونوا یرتابون فی تقدیم أبی بکر وعمر علیه، فکیف وقد ثبت عنه من وجوه متواتره أنه کان یقول: (خیر هذه الأمه بعد نبیها: أبو بکر وعمر) ولکن کان طائفه من شیعه علی تقدمه على عثمان، وهذه المسأله أخفى من تلک، ولهذا کان أئمه أهل السنه متفقین على تقدیم أبی بکر وعمر کما فی مذهب أبی حنیفه، والشافعی، ومالک، وأحمد بن حنبل، والثورى، والأوزاعی، واللیث بن سعد، وسائر أئمه المسلمین من أهل الفقه والحدیث والزهد والتفسیر من المتقدمین والمتأخرین. مختصر منهاج السنه ص ۱۰۴ به ترتیب مکتبه الشامله
 
نوشته است: حال ببینیم نظر علمای اهل سنت در مورد اهل بیت را.حسن بن علی السقاف در کتاب « صحیح شرح العقیده الطحاویه » می‌نویسد : « وأهل البیت هم سیدنا علی والسیده فاطمه وسیدنا الحسن وسیدنا الحسین علیهم السلام وذریتهم من بعدهم ومن تناسل منهم للحدیث الصحیح الذی نص النبی صلى الله علیه وآله وسلم فیه على ذلک، ففی الحدیث الصحیح : [ نزلت هذه الآیه على النبی صلى الله علیه وسلم ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) فی بیت أم سلمه، فدعا النبی صلى الله علیه وسلم فاطمه وحسنا وحسینا فجللهم بکساء وعلى خلف ظهره فجلله بکساء ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا ". قالت أم سلمه : وأنا معهم یا نبی الله ؟ قال : " أنت على مکانک وأنت إلى خیر ". هذا لفظ الترمذی ( ۵ / ۶۶۳ برقم ۳۷۸۷ ) من حدیث عمرو بن أبی سلمه، وهو فی " صحیح مسلم " ( 4 / 1883 برقم ۲۴۲۴ ) من حدیث السیده عائشه.» صحیح شرح العقیده الطحاویه – حسن بن علی السقاف – ص ۶۵۵٫
و اهل بیت، ایشان سرور ما علی است و نیز سیده ما فاطمه، و سرور ما حسن و سرور ما حسین علیهم السلام؛ و نسل ایشان بعد از ایشان، و هر کس که از نسل ایشان باشد؛ به خاطر حدیث صحیحی که در آن رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر این مطلب تصریح کرده اند؛ پس در روایت صحیحی آمده است که این آیه در خانه ام سلمه بر رسول خدا نازل شد که " خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خداندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند." پس رسول خدا فاطمه را و حسن و حسین را خواندند؛ پس بر روی ایشان عبایی کشیده و علی در پشت سر ایشان بود؛ پس عبا را بر روی او هم کشید؛ سپس فرمودند : خدایا، ایشان اهل بیت من هستند؛ پس از ایشان پلیدی را دور نما و ایشان را پاک و پاکیزه بگردان؛ ام سلمه گفت : ای رسول خدا، آیا من هم با ایشان هستم؟ فرمودند : تو در جایگاه خود هستی و تو به سوی نیکی هستی ( یعنی از اهل بیت نیستی اما گرانقدری) . این لفظ روایت ترمذی است از حدیث عمرو بن سلمه و در صحیح مسلم از روایت عائشه آمده است.
پاسخ: روایتی از ترمذی آورده اید که از آن برداشت کرده اید که زنان پیامبر اهل بیت نمی باشند
متن حدیث: حدثنا قتیبه حدثنا محمد بن سلیمان الأصبهانی عن یحیى بن عبید عن عطاء بن أبی رباح عن عمر بن أبی سلمه ربیب النبی صلى الله علیه وسلم قال نزلت هذه الآیه على النبی صلى الله علیه وسلم { إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا } فی بیت أم سلمه فدعا النبی صلى الله علیه وسلم فاطمه وحسنا وحسینا فجللهم بکساء وعلی خلف ظهره فجلله بکساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بیتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا قالت أم سلمه وأنا معهم یا نبی الله قال أنت على مکانک وأنت إلى خیر قال وفی الباب عن أم سلمه ومعقل بن یسار وأبی الحمراء وأنس قال وهذا حدیث غریب من هذا الوجه.
این روایت ضعیف نمیتواند در برابر کلام صریح خداوند حجت قرار بگیرد.اما اسناد روایت
۱- عطاء بن أبى رباح
رتبته عند ابن حجر :  ثقه فقیه فاضل، لکنه کثیر الإرسال، و قیل : تغیر بأخره، و لم یکثر ذلک منه
۲- عمر بن أبی سلمه بن عبد الرحمن الزهری (على):
لیس بالقوی قاله النسائی وضعفه ابن معین
 اما وقتی قرآن زنان پیامبر را اهل بیت میداند روایات ضعیف چکاره هستند؟
الله در سوره آل عمران آیه ۱۲۱ میفرماید: (وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) «و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی! و خداوند، شنوا و داناست»در آیه آمده صبح خیلی زود، رسول الله از میان خانواده خود بیرون آمد، صبح خیلی زود رسول الله کجا بود؟ خانه خودش یا خانه فاطمه؟
خداوند میفرماید «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»
و باز می فرماید :« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ. »
یعنی پیامبر بیوتی داشته است و خانه ی هر زن پیامبر خانه ی خود پیامبر هم بوده است و طبق آیه «وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ» متوجه میشویم که پیامبر صبح زود فقط از خانه های خودش احتمال بیرون رفتن را دارد و با کمی عقل حتی اندازه ی یک نخود عقل به این نتیجه میرسیم که ساکنان بیوت نبی اهل بیت پیامبر بوده اند و نیازی به روایت نیست.
 
نوشته است:
توهین بعدی ابن تیمیه:امام علی (ع) شراب مینوشید: وقد انزل الله تعالى فی علی :"یا ایها الذین ءامنوا لا تقربوا الصلاه وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون" لما صلى فقرأ وخلط ".منهاج  السنه،  ج ۴،‌ ص۶۵٫
و خداوند متعال در مورد علی نازل کرده است که :"ای کسانیکه ایمان آورده اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا زمانی که بدانید چه می گویید"؛ زیرا هنگامی که نماز خواند، در نماز خود اشتباه کرد. حال بعد از ذکر این نکته باید عرض کنیم که در کتب خود اهل سنت ذکر شده است که این ایه  و آیات دیگردر مورد شراب در مورد عمر نازل شده است.
زمخشری از علمای بزرگ اهل سنت که ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۱۹۱ با تجلیل فراوان از او یاد کرده و لقب علامه را به وی می‌دهد، در کتاب ربیع الأبرار می‌نویسد :«أنزل الله تعالى فی الخمر ثلاث آیات، أولها یسألونک عن الخمر والمیسر، فکان المسلمون بین شارب وتارک، إلى أن شرب رجل ودخل فی الصلاه فهجر، فنزلت : یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى، فشربها من شرب من المسلمین، حتى شربها عمر فأخذ لحی بعیر فشج رأس عبد الرحمن بن عوف، ثم قعد ینوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد یغوث. وکائن بالقلیب قلیب بدر… فبلغ ذلک رسول الله صلى الله علیه وسلم، فخرج مغضباً یجر رداءه، فرفع شیئاً کان فی یده لیضربه، فقال : أعوذ بالله من غضب الله ورسوله. فأنزل الله تعالى : إنما یرید الشیطان، إلى قوله : فهل أنتم منتهون. فقال عمر : انتهینا.ربیع الأبرار، زمخشری، ج۱، ص۳۹۸، طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإصدار الثانی و با کمی تغییر در تاریخ المدنیه، ابن شبه، ج۳،‌ ص۸۶۳ طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإْصدار الثانی. »
 
پاسخ: شراب در سه مرحله حرام شده است و کسانی که قبل از حرام شدن آن اقدام به شراب نوشی کرده اند مرتکب گناه نشده اند برای اینکه شراب در صدر اسلام حلال بود و اینکه عمر یا علی قبل از حرمت آن شراب نوشیده باشند هیچ کسی انها را مذمت نخواهد کرد
اما روایتی که از کتاب ربیع الابرار زمخشری آورده اید سندی ندارد و طبق آدرسی که خودتان هم داده اید(ربیع الأبرار، زمخشری، ج۱، ص۳۹۸، طبق برنامه المکتبه الشامله الکبری، الإصدار الثانی) هیچ سند و سلسله رجالی ذکر نشده است و همچین روایتی اصلا ارزش استناد ندارد و شما به جای بررسی سند روایت رفته اید نویسنده ی کتاب را مدح کرده اید که بله نویسنده آدم بزرگی بود. آیا این روش بحث علمی است؟
اما روایاتی نزدیک به آنچه زمخشری آورده وجود دارد مثلا:«حَدَّثَنَا سُرَیْجٌ، حَدَّثَنَا أَبُو مَعْشَرٍ، عَنْ أَبِى وَهْبٍ، مَوْلَى أَبِى هُرَیْرَهَ، عَنْ أَبِى هُرَیْرَهَ،: حرمت الخمر ثلاث مرات قدم رسول الله صلَّى اللهُ علیه وسلَّم المدینه وهم یشربون الخمر، ویأکلون المیسر، فسألوا رسول الله صلَّى اللهُ علیه وسلَّم عن ذلک فأنزل الله تعالى { یسألونک عن الخمر والمیسر قُلْ فیهما إثم کبیر ومنافع للناس } الآیه. فقال الناس : لم تحرم علینا إنما قال : { فیهما إثم } فکانوا یشربون الخمر حتى کان یومَ من الأیام صلَّى رجلٌ المغرب فخلط فی قراءته فأنزل الله تعالى { یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون } الآیه، فکانوا یشربونها حتى یأتی أُحُدٍهم الصلاه وهو مفیق فنزلت { یا أیها الذین آمنوا إنما الخمر والمیسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشیطان } الآیه، فقالوا انتهینا یا رب.
شرح روایان:
۱-الراوی: أبو هریره المحدث: ابن حجر العسقلانی – المصدر: العجاب – الصفحه أو الرقم: ۱/۵۴۵
خلاصه حکم المحدث: فی رجاله أبو المعشر المدنی وهو ضعیف.
۲-الراوی: أبو هریره المحدث: الهیثمی – المصدر: مجمع الزوائد – الصفحه أو الرقم: ۵/۵۴
خلاصه حکم المحدث: [فیه] أبو وهب مولى أبی هریره لم یجرحه أحد ولم یوثقه وأبو نجیح ضعیف لسوء حفظه
۳-الراوی: أبو هریره المحدث: أحمد شاکر – المصدر: مسند أحمد – الصفحه أو الرقم: ۱۶/۲۵۴
خلاصه حکم المحدث: إسناده ضعیف
 4-المصدر: السلسله الصحیحه – الصفحه أو الرقم: ۷/۱۴۲۰
خلاصه حکم المحدث: إسناده ضعیف(البانی) »
مشاهده میکنیم که تمام روایاتی که شبیه روایت زمخشری بوده اند و البته دارای سند هم بودند دیدیم که  سندشان ضعیف هست حال روایتی که شما به ان استناد کرده اید و سند هم ندارد چطور میتواند صحیح باشد؟
 
در ضمن حدیث صحیحی وجود دارد که میگوید:
«حدثنا عبدبن حمید، أخبرنا عبد الرحمن بن سعد، عن أبى جعفر الرازی، عن عطاء بن السائب عن أبى عبد الرحمن السلمى، عن على بن أبى طالب قال : " صنع لنا عبدالرحمن بن عوف طعاما فدعانا وسقانا من الخمر، فأخذت الخمر منا وحضرت الصلاه، فقدمونی فقرأت قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون، فأنزل الله : یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون ". هذا حدیث حسن غریب صحیح.سنن ترمزی جزء ۴ص ۳۰۵»
از علی بن ابی طالب نقل شده است که گفت: عبد الرحمن بن عوف برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبد الرحمن من را پیشنماز کرده و من در نماز سوره کافرون را اینگونه خواندم « لا اعبد ما تعبدون ونحن نعبد ما تعبدون » پس خداوند این آیه را نازل نمود که:
"ای کسانی که ایمان آوردید! مبادا در حال مستی به سراغ نماز روید، تا زمانی که بدانید چه می گویید".ترمذی این حدیث را صحیح میداند.
سنن الترمذی، تحقیق الألبانی:صحیح
و ( سنن أبی داود )تحقیق الألبانی:صحیح
هرکسی قبل از حرام اعلام شدن شراب آن را بنوشد مرتکب هیچ کناهی نشده است چرا که دلیلی برای مجرم بودن انان وجود ندارد. همچنین ثابت کردیم که انچه زمخشری آورده بدون دلیل و سند است ولی روایات مشابه فراوانی اورده شد که در ان ذکری از نام عمر نشده است و تمام روایات هم ضعیف بودند و باز ثابت شد که ابن تیمیه دشمنیی با علی نداشته بلکه یک واقعیت تاریخی را بیان کرده است و با سند صحیح نشان دادم که علی هم شراب مینوشید ولی ایرادی بر او نیست. پس چرا ما مثل شما اهل تشیع ایرادی بر او نمیگیریم و اورا مجرم و خطا کار نمینامیم؟؟
 
نوشته است:
البته ذکر یک نکته اینجا لازم است که جناب عمر که در اینجا میگوید دست برداشتم از شراب به این قول خودش وفا نکرد به ذکر چند نکته اکتفا میکنیم. «مالک بن أنس، امام مالکی‌ها در کتاب الموطأ که به اعتقاد برخی از علمای اهل سنت جزء صحاح سته به حساب می‌آید، می‌نویسد :عن عبد الرحمن بن القاسم، أن أسلم مولى عمر بن الخطاب أخبره، أنه زار عبد الله بن عیاش المخزومی فرأى عنده نبیذا وهو بطریق مکه. فقال له أسلم : إن هذا الشراب یحبه عمر بن الخطاب. فحمل عبد الله بن عیاش قدحا عظیما. فجاء به إلى عمر بن الخطاب فوضعه فی یدیه. فقربه عمر إلى فیه ثم رفع رأسه. فقال عمر : إن هذا لشراب طیب. فشرب منه». از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است که) اسلم غلام عمر به او خبر داد که او عبد الله بن عیاش مخزومی را دید؛ در حالی که او در راه مکه بود، در نزد وی نبیذ دید !!! پس اسلم به او گفت : این نوشیدنی است که عمر آن را دوست می دارد. عبد عبدالله بن عیاش ظرف بزرگی پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوی او گذاشت؛ پس عمر آن را به دهان خود نزدیک کرد؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت : این شرابی نیکو است؛ پس از آن نوشید.
 
پاسخ: شما هنوز فرق شراب و مسکر را با شربت آبمیوه نمیدانید و تنها از تشابه اسمی که دارند سوء استفاده کرده اید و این چیزی جز جهل شما را نشان نمیدهد.
در ضمن علمای شما حکم نبیذ را اینطور داده اند: صحیحه‌ی ابی الصباح کنانی  عن ابی عبدالله علیه السلام  از امام سوال کردم چه نظر می دهید، اگر شارب نبیذ را دستگیرش کردند اما با خوردن نبیذ مست نشده بود. حکم چیست؟ (أیجلد قال لا) امام فرمود نه حد نمی خورد. وسائل الشیعه الحر العاملی، ج۲۸، ص۲۲۴، باب ۴ از ابواب حد مسکر، ح۴،چاپخانه :مهر، قم.
شیخ محمد حسن نجفی عالم شیعه میگوید:در خمر کم و زیادش فرق نمی‌کند اگر یک جرعه از خمر هم بنوشد حد می‌خورد اما در نبیذ این جور نیست باید سکرآور باشد به قدری بخورد که مست بشود تا حد واجب شود
– جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، جلد ۴۱ ص ۴۵۰ به بعد.انتشارات اسلامیه تهران
 
روایات دیگری هم که اورده ای باز منظور از نبیذ  شربت است نه مسکر
در تفسیر عیاشى( از تفاسیر شیعه) از ابى الصباح از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: من از آن جناب از" نبیذ" و" خمر" پرسیدم که آیا هر دو به یک منزلت و هر دو حرامند؟ فرمود: نه، نبیذ به منزله خمر نیست، زیرا خداى تعالى خمر را حرام کرده چه کم باشد و چه زیاد، کما اینکه میته و خون و گوشت خوک کم و زیادش را حرام نموده، و رسول اللَّه (صلی الله علیه وسلم) از هر مشروبى مسکرش را تحریم کرده، و البته هر چه را که رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم تحریم کند خدا تحریم کرده است. تفسیر عیاشى ج ۱ ص ۳۴۰ ح ۱۸۴٫ به نقل از تفسیر المیزان
 
در ضمن کسی که پسر خود را به خاطر شراب نوشیدن حد بزند چطور خودش شراب مینوشد و به دیگران هم تعارف میکند؟
این روایت را بخوانید:
عبدالرحمن پسر عمر رضی الله عنه در مصر مرتکب شراب خوردن می شود و سپس خود عمر رضی الله عنه بر او حد جاری می کند چنانکه ابن جوزی نوشته است که "عبدالرحمن فرزند عمربن خطاب، در مصر شراب نوشید. عمرو بن عاص که حاکم مصر بود، به خاطر احترام عمربن خطاب، به جای اجرای حد شرعی در ملأ عام، در خانه‌ی خود او را شلاق زد. وقتی این خبر به گوش عمررضی الله عنه رسید، در نامه‌ای به عمرو نوشت. از عمر به عاصی (خطاکار) بن عاص. ای عمرو! من از جرأت تو در خلاف ورزی با من در شگفتم. تو می‌دانی که من تو را بر بزرگان اهل بدر که از تو بهتر بودند، ترجیح دادم. به خاطر این که دستورات مرا اجرا نمایی. اکنون می‌بینم تو هم گرفتار بلا شده‌ای. و دلم می‌خواهد از کار برکنارت کنم ولی آن هم پیامدهای بدی دارد. تو پسرم عبدالرحمان را در خانه‌ات شلاق زده‌ای. مگر نمی‌دانی که من مخالف این روش هستم. تو فکر کردی او پسر امیرالمؤمنین است. در حالی که او نیز فردی از رعیت تو است و تو می‌دانی که من در اجرای حدود خدا، به هیچ کس ترحم نمی‌کنم. پس زود او را نزد من بفرست تا به عاقبت کاری که کرده است پی ببرد.( مناقب امیر المومنین (ابن جوزی).ص ۲۳۵)
سپس عمرو بن عاص طبق دستور، عبدالرحمان را به مدینه فرستاد و در آن جا علناً بر او حد شرعی را اجرا نمود. این را ابن سعد و ابن زبیر روایت کرده‌اند. همچنین عبدالرزاق آن‌را با سند صحیح و مفصل به روایت ابن عمر آورده است.( الخلافه الراشده والدوله الامویه. یحیی یحیی. ص ۳۴۵)
آری این است برخورد عمر رضی الله عنه با نزدیک‌ترین فرد خانواده‌اش. و این بالاترین درجه‌ی مساوات و عدالت است. متهم در اینجا فرزند امیر المؤمنین است و والی مصر از عقاب آن چشم پوشی نمی‌کند، اما وقتی فاروق پی می‌برد که‌ به‌ خاطر وی مراعات شده‌ است، بسیار آزرده‌ خاطر می‌شود و به‌ شدت با والی مصر برخورد می‌نماید و در راستای اجرای حدودات الهی و تأدیب فرزندش به‌ طور شایسته‌ای او را معاقبه‌ می‌کند.
 
نوشته است:اهانتی دیگر از ابن تیمیه به امام علی (ع) «والمعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بکر».منهاج السنّه، ج ۵، ص۵۱۳٫ آن چه مشهور است على، علم را از ابوبکر فرا گرفته است، حال ما نمیدانیم کجا چنین مطلبی آمده است آن هم در حد مشهور این نیست جز دشمنی این تیمیه با امام علی. ذکر چند نکته در اعلمیت عضرت علی(ع)
«لم یکن أحد من الصحابه یقول (سلونی) إلاّ علیّ بن أبی طالب. » المستدرک، الحاکم، ج۳، ص۱۲۲ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص ۳۸۷ و المناقب، خوارزمی، ص ۳۲۹ و فضائل الصحابه، أحمد بن حنبل، ج۲، ص۶۴۶، و أسد الغابه، ابن أثیر، ج۴، ص۲۲ و تهذیب الأسماء واللغات، النووی، ج۱، ص۳۱۷ و المناقب للخوارزمی، ص ۹۰٫
هیچ یک از صحابه نمی گفت که (هر چه می‌خواهید) از من بپرسید مگر علی بن ابی طالب (اشاره به روایت امیر مومنان که می فرمودند از من هرچه می خواهید بپرسید قبل از اینکه من را از دست بدهید)
 
پاسخ: فاصله ی سنی ابوبکر با علی زیاد بوده است و همنشین و همراه پیامبر  ابوبکر بوده است و علم ایشان بیشتر از تمام صحابه بوده است. و در حدیث صحیح امده  است عن أَبی مسعودٍ عقبهَ بن عمرو البدری الأنصاری – رضی الله عنه – قَالَ : قَالَ رَسُول الله – صلى الله علیه وسلم – : « یَؤُمُّ القَوْمَ أقْرَؤُهُمْ لِکِتَابِ الله، فَإنْ کَانُوا فی القِراءهِ سَوَاءً، فأَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّهِ، فَإنْ کَانُوا فی السُّنَّهِ سَوَاءً، فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَهً، فَإنْ کَانُوا فی الهِجْرَهِ سَوَاءً، فَأقْدَمُهُمْ سِلْمًا. رواه مسلم.
 
یعنی داناترین هر قوم به کتاب خدا انان را امامت دهد پس اگر در قرائت برابر بودند  کسی امامت میدهد که به سنت اگاهی بیشتری داشته باشد و اگر در سنت هم برابر بودند کسی امامت میدهد که زود تر هجرت کرده باشد و اگر در هجرت برابر بودند کسی امامت میدهد که از بقیه مسن تر باشد.
و چهار روز مانده به فوت پیامبر از نماز عشا به بعد پیامبر نمیتواند نماز بخواند و ما بقی نماز ها را دستور میدهد که ابوبکر بخواند. (۲۲۹ومسند أبی عوانه ج ۲ / ۱۱۴٫ وصحیح البخاری ج ۱ / ۸۷ کتاب الاذان ج ۱ / ۸۷، ومسند أحمد ج ۶ /صحیح مسلم ج ۱ / ۳۱۳، کتاب الصلاه باب استخلاف الامام لعذر. )
و این ثابت میکند علم بیشتر ابوبکر نسبت به دیگران و نسبت به علی را. وگر نه پیامبر علی را پیش نماز میکرد نه ابوبکر را.
 
و خرده به علم ابوبکر گرفته اید و نوشته اید: وأخرج أبو عبید فی فضائله وعبد بن حمید عن إبراهیم التیمی قال سئل أبو بکر الصدیق رضی الله عنه عن قوله « وأبا» فقال أی سماء تظلنی وأی أرض تقلنی إذا قلت فی کتاب الله مالا أعلم. الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۶ – ص ۳۱۷٫
از ابو بکر معنى آیه شریفه «وَأَبًّا» را پرسیدند ( نتوانست پاسخ دهد و از معنى کلمه أبّ بى‏خبر بود) گفت : کدام آسمان بر سر من سایه ‏افکند یا کدام زمین مرا بر روى خود جای دهد، اگر آنچه را که از کتاب خدا نمى‏دانم بگویم‏
این حدیث نیز منقطع  هست انقطاع بین ابراهیم التمیمی و  صدیق. اما بد تر از این برای علی ثابت شده ولی کسی از اهل سنت خورده به او نمیگیرد و استهزاء یا زیر سوالش نمیبرد.
از علی -رضی الله عنه- روایت شده است که فرمودند: من مردی کثیرالمذی  بودم وبخاطر جایگاه دختر رسول خدا  -صلی الله علیه وآله وسلم- شرم و حیا به من اجازه نمی داد تا از او بپرسم از حضرت مقداد خواستم تا از پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- بپرسد، رسول اکرم – صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: آله تناسلى اش را بشوید ووضوء بگیرد.
صحیح مسلم ـ کتاب الحیض ـ شماره ۱۷٫
 
پس ملاحظه میکنید که هیچ کسی بی خطا و معصوم و عالم مطلق نمیباشد
اگر میگویید ما روایات کتاب شما را قبول نداریم پس این حدیث صحیح نیست در جواب گفته میشود که چطور روایت مسلم صحیح نیست ولی الدر المنثور که اصلا کتاب حدیثی  هم نیست صحیح است؟ و اگر به روایات اهل سنت استناد میکنید پس همه ی روایات را ببینید نه اینکه گزینشی عمل کنید.
 
نوشته است: نظر ابن تیمیه در مورد جنگهای امام علی (ع)
وعلی یقاتل لیطاع ویتصرف فی النفوس والأموال فکیف یجعل هذا قتالا على الدین وأبو بکر یقاتل من ارتد عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله لیطیع الله ورسوله فقط ولا یکون هذا قتالا على الدین. منهاج السنّه، ج ۸، ص ۳۳۰٫
و علی جنگید تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند؛ پس چگونه این را جنگ برای دین قرار می دهید ؟ و ابوبکر با کسانی جنگید که از اسلام مرتد شده بودند و نیز با کسانیکه آن چه را خدا واجب کرده بود ترک کرده بودند؛ تا فقط خدا و رسولش اطاعت شوند؛ و این جنگ (جنگ‌های امام علی ) برای دین نیست.
 
پاسخ: در اینجا باز تلبیس کرده اید و سعی بر گمراه کردن دیگران کرده اید و دستانتان هم در پرانتز خوب کار میکند!!! ولی زهی خیال باطل!!
ابن تیمیه با استفهام انکاری میگوید که اینکه ابوبکر با مرتدین جنگید این قتال برای دین نیست؟ در واقع منظور ابن تیمیه این است که جنگ های ابوبکر برای دین است که به حالت استفهام انکاری گفته است ایا این جنگ ها برای دین نیست؟ ولی شما  جمله ی سوالی رو تبدیل به جمله ی خبری کرده اید. اینها شگرد های شیعه است.
برای اینکه در چند خط بالا تر ابن تیمیه شبهه روافض را مطرح میکند و مشغول رد کردن ایراد شیعه مبنی بر اینکه "جنگ ابوبکر با مرتدین شرعی نبوده" است که گفته اند «وأما قول الرافضی: أن عمر أنکر قتال أهل الرده. فمن أعظم الکذب والافتراء على عمر، بل الصحابه کانوا متفقین على قتال مسیلمه وأصحابه، ولکن کانت طائفه أخرى مقرین بالإسلام، وامتنعوا عن أداء الزکاه، فهؤلاء حصل لعمر أولاً شبهه فی قتالهم حتى ناظره الصدِّیق، وبیّن وجوب قتالهم، فرجع إلیه والقصه فی ذلک مشهوره. فإن جاز أن یطعن فی الصدیق والفاروق أنهما قاتلا لأخذ المال فالطعن فی غیرهما أوجه، فإذا وجب الذب عن عثمان وعلیّ فهو عن أبی بکر وعمر أوجب. وعلیّ یقاتل لیطاع ویتصرف فی النفوس والأموال فکیف یجعل هذا قتالاً على الدِّین؟ وأبو بکر یقاتل من ارتدّ عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله، لیطیع الله ورسوله فقط، ولا یکو ن هذا قتالاً على الدین؟» منهاج السنه جزء ۸ ص۱۷۱ مکتبه الشامله. »
در واقع ابن تیمیه دارد شبهه روافض را جواب میدهد و میگوید ابوبکر با مرتدین جنگیده است و ادامه میدهد و میگوید شما ای روافض چطور جنگ علی که برای تصرف در مال و نفس مردم بوده است را قتال برای دین میدانید اما جنگ ابوبکر با مرتدینی که زکات نمیدادند را قتال برای دین نمیدانید؟ فکیف یجعل هذا قتالا على الدین وأبو بکر یقاتل من ارتد عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله لیطیع الله ورسوله فقط ولا یکون هذا قتالا على الدین.«فکیف» هم گویای این مساله است پس چگونه جنگ علی برای دین بود ولی جنگ ابوبکر برای دین نبود. «هذا» در جمله ی(ولا یکون هذا قتالا على الدین) بر میگردد به جنگ ابوبکر با مانعین زکات نه جنگ علی.
این است امانت علمی روافض و این است مذهب حقه !!! برای دشمن نشان دادن ابن تیمیه با اهل بیت به چه چیزهای که متوسل نمیشوند.
 
در ادامه نوشته است: ودرجایی دیگر میگوید که وعلی رضی الله عنه «لم یکن قتاله یوم الجمل وصفین بأمر من النبی صلى الله علیه وسلم وإنّما کان رأیاً رآه. منهاج السنّه، ج۴، ص۴۹۶٫ »جنگ علی علیه السلام در روز جمل و صفین به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است؛ بلکه با رأی شخصی او بوده است.پاسخ: پیامبر فرمودند امِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّی یَشْهَدُوا أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَیُقِیمُوا الصَّلاهَ، وَیُوُتُوا الزَّکَاهَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلا بِحَقِّ الإِسْلامِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَی اللَّهِ»( صحیح البخاری برقم (۲۵)، وصحیح مسلم برقم (۲۲).)  «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان جهاد کنم. ولی هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است. و سرانجام کار آنان با خداست»

 

 

 

طبق این حدیث صحیح جنگ ابوبکر اجتهادی نبوده بلکه برای دین بوده و دستور خداوند و رسولش بر آن است.ولی جنگ علی طبق نهج البلاغه به خاطر شک و شبهات و اجتهادات بوده است«اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فیه من الزیغ و الاعوجاج و الشبهه و التأویل. ( نهج البلاغه ج ۲ مکتوب ۵۳) » «وضعیت ما طوری شده که به علت وجود یک سری نارسائیها، کجی ها، شبهات و تأویلات با برادران مسلمان خویش به درگیری و جنگ پرداخته ایم.» در مورد فضائل علی هم در قسمت ""جنگ علی علیه السلام، بر اساس تأویل قرآن "
 
روایاتی آورده اید. و یک جور حرف میزنید که انگار ما اهل سنت علی را بدون فضیلت و مقام میدانیم یا به او به چشم حقارت یا کم نگاه میکنیم. اینطور نیست اهل سنت و جماعت فضائل بیشماری برای علی در کتابشان نوشته اند ولی این به آن معنا نیست که دیگران فضیلتی ندارند یا چون دیگران هم فضیلت دارند پس به علی بی احترامی شده. ای شیعه سنگ در جای خود سنگین است هر کس فضیلت مربوط به خودش را دارد. اگر منهج ما مثل منهج شما بود که با کوچکترین خطا از اصحاب آنها را به حد پست ترین انسان ها میرسانید و با دیدن هر گناهی از آنها انان را تکفیر میکنید مثل خوارج  پس ما هم ان وقت بایست مثل شما دست به تکفیر امامان میزدیم که حاشا و کلا از این گمراهی ها.
برای مثال چرا علی در صلح حدیبیه جمله ی رسول الله را پاک نکرد در حای که پیامبر چند بار بهش امر کرد که پاک کند؟ اگر مثل شما بی انصاف بودیم میگفتیم چون پاک نکرده پس به رسول بودن پیامبر شک داشته وگر نه باید پاک میکرد یا چرا در همان اتفاق موی سرش را نتراشید و قربانی اش را نحر نکرد و با دیگر صحابی نشسته بود و دستور پیامبر را اجرا نکرد؟ ایا پیامبر را اموزش میدهد؟ مذهب شما همین است فقط ایراد گرفتن از خیر امت.
 
به آیات ۸ تا ۱۰ سوره ی حشر توجه کنید. خداوند سه دسته از مومنان را معرفی میکند. مهاجرین انصار و کسانی که بعد از آنان می آیند. لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَیَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏ (8: حشر).همچنین غنائم از آنِ فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شده‌اند. آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را می‌خواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری می‌دهند. اینان راستانند. ‏
 
‏ وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۹: حشر)
آنانی که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه ( آئین اسلام ) را آماده کردند و ایمان را ( در دل خود استوار داشتند ) کسانی را دوست می‌دارند که به پیش ایشان مهاجرت کرده‌اند، و در درون احساس و رغبت نیازی نمی‌کنند به چیزهائی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح می‌دهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند. کسانی که از بخل نفس خود، نگاهداری و مصون و محفوظ گردند، ایشان قطعاً رستگارند. ‏
 
‏ «وَالَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» (10: حشر) کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا می‌آیند، می‌گویند : پروردگارا ! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز. و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا ! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی. ‏ در این آیات سه دسته از مومنان را شناختیم و دسته ی مهاجرین و انصار در آیات بالا توصیف شدند و رضایت خدا از انان را دیدیم اما بعد از این دو دسته ما آمده ایم. حال سوال این جاست که در این تقسیم بندی الهی جایگاه روافض کجا میباشد؟
 
آیا از مهاجرین و انصار هستند؟ آیا از کسانی هستند که مهاجرین و انصار را به نیکی یاد میکنند؟ قطعا هیچ جایگاهی ندارند. روافض از بدو تولد فرزندانشان بذر نفاق و دشمنی و کینه با اصحاب پیامبر را میکارند. ای شیعیان جهان بیدار شوید.
والسلام علی من اتبع الهدی
 
 

 

نویسنده: مجاهد دین

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …