پرتگاهها و ایستگاههای بسیاری است در تاریخ طولانی امت اسلامی که نیاز به بحث و بررسیهای عمیق، و استفاده از فراز و نشیبهای آنها و درس عبرت گرفتن از آنها دارد. چرا که در ساختار جامعهی کنونی مفاهیم خفته در پشت پردههای افکار و اندیشههای مختلف نقش بسزائی را بازی میکنند، و این زمینههایی فکری که بسیاری یا آنها را به فراموشی می سپارند و یا از اهمیت آنها چشم پوشی میکنند در واقع نقش انکار ناپذیری در ساختار تاریخ معاصر و آیندهی بشر دارند. با خواندن تاریخ ما در حقیقت سنتها و رویههای فطری و الهی را در برخورد با افراد و ملتها و جامعهها لمس میکنیم، و آشنایی با تاریخ در حقیقت ما را بسوی ساختن آیندهای روشن بر پایه و اساسی محکم کمک کرده، و ما را تشویق میکند تا در چرخش تاریخ معاصر بدور از ظاهر سازیهای دروغین و شعارهای پوچ و توخالی سهیم گردیم.
تاریخ صفویها یکی از مهمترین ایستگاههای تاریخی است که باید آنرا بدقت زیرورو کرده مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم، چونکه:
۱٫ از نظر زمانی صفویها با تاریخ معاصر ما فاصلهی چندانی ندارند، رهبر آنها؛ اسماعیل صفوی در سال ۱۵۰۱م در صحنهی حوادث تاریخی نمایان شد. یعنی حدود پنج قرن پیش!
۲٫ اسماعیل صفوی توانست حکومتی نیرومند بر تقریبا بیشتر خاک ایران برپا کند، و توانست برخی از شهرها و مناطق متفرق و باقیماندههای دولت شکست خورده و ضعیف تیمورلنگ که با هم در ستیز بودند را نیز به زیر سلطنت خویش درآورد.
۳٫ این دولت مذهب شیعه اثنا عشری (امامی یا جعفری) را بعنوان دین رسمی کشور اعلام و با قدرت اسلحه و زور و زر بر مردم تحمیل نمود. و آنرا بعنوان سلاحی خونین در مقابل دولت عثمانی که نماینده سایر مسلمانان جهان بود قرار دهد. و بدینصورت آتش فتنهی خونینی را بر پا نمود که بیش از ۳ قرن از زمان ادامه داشت، و تا کنون نیز هر چندگاهی اینجا و آنجا همان آتش خفته در خاکستر سر بیرون میکشد! ( و آنچه امروز در عراق و افغانستان و ایران رخ میدهد بازتابی است از آن میراث پوسیده!)
۴٫ جنگ طولانی صفویان با عثمانیها در حقیقت تنها ستیز تیر و کمان نبود، بلکه جبههی فکری و عقیدهای آن داغترین و مهمترین صحنهی معرکه بود. صفویها در واقع تنها برای اثبات وجود با عثمانیها در ستیز نبودند، بلکه آنها درپی بدست گرفتن رهبریت و مرجعیت اسلامی بودند، چرا که آنها بر اساس اعتقادات باطنی و فلسفی بسیار پیچیدهی خود بر این باور بودند که صاحبان و مالکان واقعی اسلام و علمبرداران آنند!
۵٫ صفویان هنگام ساختن دولت خود برخی از عقائد و باورهای شیعههای غالی و افراطی که با شکست حکومت بویهیان در بغداد و فروپاشیده شدن دولت فاطمیان در مصر از بین رفته بود را دوباره زنده کردند. و هیچ جای تعجبی نیست که برخی از کتابهای تاریخی از وجود بعضی پیروان فاطمیان و همپیمانانشان در روزهای نخستین ولادت صفویان نام میبرند!
البته صفویان تنها به زنده کردن آن باورهای افراطی مرده اکتفا ننمودند، بلکه خود نیز اندیشههایی نوین را گسترش دادند و مواردی جدید را بر دین افزودند و ابتکارات نوینی تراشیدند، و بدینصورت رهبریت تفکر شیعی را بدست گرفتند، و تا کنون بیشتر آنچه صفویان اختراع کردهاند جریان دارد و تأثیرش در جامعههای شیعه نمایان است.
۶٫ تاریخ صفویها پرده از نقش ویرانگر یهود در هر زمان، و قدرت و توان و برنامهریزیهای دقیق آنها، و سوء استفاده از آتشهای فتنه در جهان اسلام برمیکشد و نشان میدهد که این گروهک کوچک با برنامهریزی دقیق چگونه توانسته است خود را بر حرکت تاریخ و نوسانات آن تحمیل کند و بر موجهای حوادث تاریخی سوار گردد.
۷٫ انتشار تفکر صفوی در این گوشه از جهان بخوبی نقش مجتمعات فاسد در برپایی گروهکها و بدنیا آمدن ستمگران و زائیده شدن عقائد و باورهای گمراه را به نمایش میکشد، و از سوی دیگر پرده از نقش حکومتهای جابر و ستمگر در انتشار بدعتها، و تأثیر دروغگویان و آخوندهای دنیا پرست و چاپلوس سلطنت در بین مردم عوام و نادان برمیکشد. و نشان میدهد که رها نمودن بدعتها در جامعههای اسلامی و اجازه تخم گزاری دادن به آنها باعث گسترش آنها در جامعه شده، و به مرور زمان و استفاده از فرصتهای مناسب در لباسهایی نوین و با روشهایی جدید سربرمیآورند و تیشه بریشهی جامعه میزنند!
پس از این مقدمهی کوتاه سعی میکنیم این گروهکی را که در تاریخ ایران و اسلام نقش بسیار خطرناک و ویرانگری را بازی کرده و تاریخ امت اسلامی را بشدت درهم کوبید، و زخمی بسیار عمیق بر کالبد اسلام فرود آورده را معرفی کنیم.
صفویان کیستند؟!..
آنچنان که مصادر تاریخی آنها را معرفی میکند، نسبت آنها به "اسحاق صفی الدین فرزند جبرائیل اردبیلی" (650- 735هـ/۱۲۵۲-۱۳۳۴م) برمیگردد. و او از اجداد اسماعیل صفوی بنیانگذار دولت صفوی است. او از ترکمنهای شهر اردبیل آذربایجان بود.
تاریخ نگاران دولت صفوی ادعا میکنند صفی الدین از نوادگان امام موسی کاظم ـ رضی الله عنه ـ بود. البته همهی صوفیگرایان و شیعهها بگونهای تلاش دارند خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) و اهل بیت مبارکشان منتسب گردانند. و از این ارتباط ساختگی در راه انتشار افکار و باورهایشان در بین مردم و خواندن مردم بسوی خود و جلب تعاطف واحساسات مردمی استفادهها برند.
مصادر تاریخی بر اینکه صفی الدین و پسرش صدر الدین از سنی مذهبان شافعی بودهاند تأکید دارند. و اشاره دارند که صفی الدین از صوفیگرایان بوده، و روش صوفیگری "صفویه" در اردبیل به ایشان نسبت داده میشد. و تعداد بسیار زیادی پیرو و مرید و متصوف و درویش دور و بر او جمع شده بودند که دعوتش را در سراسر ایران و عراق و سرزمینهای شام و بسیاری از شهرهای دیگر منتشر ساختند. و صوفیگری "صفویه" بسیار افراطی و از غلات باطنیان، چون بسیاری از طرق صوفیگری ترکیه امثال آخیه و بکتاشیه بشمار میرفت. و در حقیقت اینجا اولین پرتگاه انحراف بود.
استاد علاء الدین المدرس در کتابش "الصراع الصفوی العثمانی" آورده است:" خوجه علی نوهی صفی الدین که پس از او ریاست طریقه را در سال (۸۰۱ هـ/۱۳۳۹م) بدست گرفت به مذهب شیعه گروید. او در شیعهگری خود معتدل بود و در مذهب جدید خود تعصب زیادی از خود نشان نمیداد.
اما فرزندش ابراهیم از شیعههای دو آتشه شد و بر شیعهگری اثنا عشری خود بسیار تعصب داشت. پیروانش را بر علیه اهل سنت داغستان شورانید. او پسرش "حیدر" پدر اسماعیل صفوی را جانشین خود در طریقه قرار داد که در سال ۸۵۹هـ/۱۴۵۵م، بریاست طریقه منصوب گشت. و پیروانش همه از ترکمنها بودند که به آنها قزلباش میگفتند. "حیدر" با "مارتا" دختر حسن دراز بنیانگذار حکومت گوسفند سفید که بر شمال غربی ایران حکومت داشت ازدواج کرد. مادر حسن دراز مسیحی بود و "کاترینا" نام داشت، و او نیز دختر "کارلو یوحنا" پادشاه مملکت طرایزون یونان بود.
کارل بروکلمان مستشرق مشهور میگوید: واقعیت دشمنی اسماعیل صفوی با عثمانها برمیگردد به همین وصلتها با این خانوادهی یونانی! چرا که عثمانیها در زمان سلطان محمد دوم توانستند آن خانوادهی سلطنتی طرایزون را تار و مار کنند و آخرین شاهزادگان و بطریقها و نبیلها و اشرافگران و بیشتر مردم را در بازار برده فروشان به هراج گذارند.
در حقیقت این مستشرق سعی دارد جنگ بین صفویها و عثمانیها را به قضایایی شخصی و خانوادگی برگرداند. ـ که البته هدف از این سیاست پوچ روشن است ـ آنها سعی دارند اسباب مذهبی را از این میدان کنار کشند، که این کاملا اشتباه است، بلکه هر دو سبب باعث برافروخته شدن این آتش شدهاند!..
شیخ حیدر بر شیعهگری خویش بسیار متعصب بود و در راه بثمر رساندن آن بشدت جنگید. او در جنگش با ملک شیروان فارسی که سنی سرسختی بود سرش را باخت. تشکیل ارتش صفوی از ابتکارات شیخ حیدر به شمار میآید. او همچنین "تاج حیدری" که عبارت است از عمامهای قرمزی با دوازده علامت ـ برمز امامان دوازدهگانهی شیعه ـ را ابتکار نمود. او سه پسر پس از خود برجا گذاشت که اسماعیل کوچکترین آنها بود.
ادامه دارد…..
نویسنده: عبدالله
مقاله پیشنهادی
راز هستی من در این جهان چیست؟!
راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمدهام؟! پس از مرگ به …