اسماعیل صفوی بنیانگذار دولت صفویان
بدون شک همه آن ظروف و فتنهها و جنگ و ستیزها و عوامل اجتماعی و خانوادگی و وراثتی بر شخصیت شاه اسماعیل بنیانگذار دولت صفوی تأثیر گذار بوده است. او در محیطی بسیار پریشان و آشفته که همواره آتش فتنهها و جنگها در آن روشن بود، و در محیطی پر از خرافات و بدعتهایی که فرقههای افراطی صوفیگری و گمراه رواج میدادند که خود شاه اسماعیل پیرهن یکی از آن فرقههای افراطی را میپوشید، پرورش یافت. و همچنین پدران او در سایه تیمور لنگ میزیستند. تیمور لنگ یکی از خونخوارترین پادشاهان تاریخ بود که نامی بسیار ننگ در تاریخ از خود به جای گذاشت، او پدران اسماعیل را همراه با سایر طرق صوفیگری بخاطر جایگاهی که در بین مردم داشتند به دربار خود نزدیک ساخت.
با وجودی که تیمور لنگ بسیار وحشی و خونخوار بود صفویهای معاصر او ـ آنچنانکه دکتر کامل الشیبی در کتابش "الفکر الشیعی و النزعات الصوفیه" آورده است ـ برای او دعا میکردند، و کارهایش را کراماتی که از الهام الهی سرچشمه میگیرند و با صدای آسمانی و خبرهایی غیبی صورت میگیرند معرفی مینمودند. او همچنین با شیعه خراسان که در آنجا قدرت یافته بودند روابطی نیکو بنا نمود، تا براحتی بر آنها چیره گردد، اسکناسهایی با نامهای امامان دوازدهگانه درست کرد و در خطبه نامهایشان را آورد. و سرزمینهای شام را با شعار "انتقام از فرزندان یزید برای امام حسین" به اشغال خود درآورد. این تصویری بود از وضع اجتماعی و بحرانهای خارجی که شاه اسماعیل و پدرانش در آن نشأت گرفتند.
اما از جهت خانوادگی؛ پدرش هنگامی که او یک سال بیشتر نداشت کشته شد، و او در سایه یتیمی زیر سرپرستی مادرش "مارته" دختر حسن دراز و مادر بزرگ مسیحیش "کاترینا" پرورش یافت.
در سن ۱۳ سالگی به ریاست گماشته شد. جنگهای بسیار شدیدی را با پادشاه شیروان برای خونخواهی پدر و پدر بزرگش که در آنجا کشته شده بودند به پا نمود. و پادشاهشان "فرخ یسار" را در سال ۱۵۰۰ م شکست داد.
مصادر تاریخ منجمله "البدر الطالع فی محاسن القرن السابع" آوردهاند؛ شاه اسماعیل از شدت کینه و حقدی که داشت پادشاه شیروان ـ فرخ یسار ـ را که در اسارت او درآمده بود را در دیگی بزرگ انداخت و پیروانش را مجبور به خوردن گوشت او کرد!
سپس توانست پس از جنگهایی پی درپی با "الوند میرزا" حاکم ألاق قونیلو در آذربایجان، تبریز را نیز به اشغال خود درآورد. و در آنجا در سال ۹۰۶هـ/۱۵۰۱م قیام دولت صفوی را اعلام داشت، و تاج حیدری پدرش را بر سر نهاد. و در مدت زمان کوتاهی توانست سرزمینش را گسترش داده، مارواء النهر، و قفقاز و عراق را نیز به تسخیر خود درآورد و اصفهان را بعنوان پایتخت خود انتخاب کند.
چگونه اسماعیل صفوی ایران را شیعه کرد؟
اسماعیل در زیرکی و هوش و سفاکی و خونریزی سرآمد زمان خود بود. و آرزوهای دیوانهوارش حد و مرزی نمیشناخت. برای ساختن هویت و شخصیتی نمایان مذهب تشیع را بر پیروان و سربازانش تحمیل کرد. سپس با زور اسلحه آنرا بر ملت ایران تحمیل نمود.
او برای رسیدن به اهدافش از همهی وسایل و ابزار استفاده نمود، از زور سلاح و خشم و حقد و کینه گرفته تا زیرکی و مکر و حیله تا شوراندن عواطف و احساسات مردم جاهل و نادان تا خریدن کدخداها و سران قبائل و تبلیغات گسترده و غیره…
مهمترین نقطهی دعوت او بر دشنام و ناسزاگویی به سه یار و جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) بنا شده بود. او ملت ایران را مورد آزمایشی سخت قرار داد، و دستور داد جملههای سب و شتم و ناسزا را در خیابانها و در بازارها و سر منبر جار زنند و بنویسند.
کتابهای تاریخی تصویری بسیار هولناک از روشهای او برای انتشار مذهب تشیع در ایران نقل میکند. قطب الدین حنفی در کتاب خود "البدر الطالع لمحاسن من بعد القرن السابع" مینویسد: او در کشتار مردم و خونخواری از همه پیشی گرفت. بیش از یک ملیون انسان را سربرید. وحشیگری او را نه در زمان جاهلیت و نه پس از اسلام و نه در ملتهای پیشین و در هیچ زمانی از تاریخ نمونهای نیست!
دانشمندان و اهل علم را سر به نیست کرد تا جایی که اثری از اهل علم و دانش در سرزمینهای عجم بجای نگذاشت. همهی کتابها و قرآنها و کتابخانههایشان را به آتش کشید. او بر خلاف پدرانش در رافضیگری و شیعه بودنش بسیار متعصب و افراطی بود.
همچنین تاریخ بیاد دارد وقتی او در سال ۱۵۰۸ وارد بغداد شد دستور داد هر جا سه یار و جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) را دشنام دهند، و فرمان داد تعداد بسیار زیادی از علما و دانشمندان را سر ببرند. و قبر ابوحنیفه ( رحمه الله) را باز کرد و به او اهانتها روا داشت!
روش دیگری که برای خود انتخاب کرده بود روشی بسیار موذیانه و باطنی و پستی بود که آنرا پس از اعلان دعوتش طی چند مرحله به اجرا درآورد. در کتابهای تاریخی شیعه چون کتاب "تاریخ الشاه اسماعیل" و کتاب "عالم آرای صفوی" میخوانیم:" اسماعیل اجازهی انقلاب و شورش بر علیه حاکمان ترکمنی که بر ایران حکومت میکردند را از امام مهدی غائب گرفته بود. روزی در یکی از سفرهایش برای شکار وارد غاری شد، وقتی از آن غار بیرون آمد ادعا نمود با امام مهدی دیدار کرده است و ایشان او را تشویق کردهاند دولت صفویه را اعلام دارد. و چندی بعد ادعا نمود حضرت امام علی را در خواب دیده است". در حقیقت او با این دو ادعا بهانهی کافی برای اعلان دعوت خود و بنیانگذاری دولتش برای خود ساخت. و بگفتهی استاد احمد الکاتب ـ نویسنده مشهور و معتدل شیعه ـ او با این دو ادعا جنبش صفویه را از قید و بند ایمان به انتظار برای امام مهدی تا بیاید و دولت اثنا عشری را بنیانگذاری کند رهایی داد. و بر اساس این دو ادعا او خود را نائب بر حق خدا و خلیفه رسول اکرم و امامان معصوم و نماینده امام مهدی در زمان غیبت او میشمرد. و سربازانش او را تجلی روح خدا میدانستند!
دکتر مصطفی الشیبی در این باره میگوید: اسماعیل مردی صوفی مشرب بود، و صوفیان همواره به کشف و الهامات غیبی ایمان دارند. و او به مریدانش میگفت که بدون اوامر و دستورات امامان دوازدهگانه هیچ حرکتی از خود نمیکند، و ادعا میکرد که معصوم است و بین او و امام مهدی هیچ حجاب و فاصلهای نیست!
و همانطور که همه میدانیم همین اندیشهها و باورهای پوچ بود که تخم تفکر ولایت فقیه را در سر خمینی کاشت و او بعنوان رهبر انقلاب ایران دولتش را بر اساس آن در سال ۱۹۷۹م تأسیس نمود و تا کنون قصه جاری است…
و از روشهای دیگری که شاه اسماعیل برای تأثیر گذاشتن در عامه مردم در پیش گرفت این بود که دستور داد جشنها و برنامههای سوگواری بسیار باشکوهی بمناسبت شهادت امام حسین ـ رضی الله عنه ـ در سراسر کشور برپا کنند! و این در حقیقت یک بدعت زشتی بود که معز الدوله بن بویه در زمان حکومت بویهیان در سال ۳۵۲هـ بنا کرد و بعدها از بین رفت. و شاه اسماعیل بار دگر آنرا زنده نمود و آنطور که ابن کثیر در "البدایه و النهایه" آورده است:" دستور داد بازارها را تعطیل کنند و زنها سیاه بپوشند و موهای درازی بر سرشان ببندند و در خیابانها آیند و بر سر و صورت خود زنند. و دستور داد در دههی ذی الحجه جشنها بپا کنند و بمناسبت عید غدیر خم بازارها تمام شب باز باشد و در هر جا طبل و شادی و بوق برپا شود و شعلههای آتش و شمع بر در سرای امیران و داروغه و پلیس تا صبح روشن شود، و عید و جشنی بیمانند برپا شود. زمانهای بس عجیب و بدعتهایی بس منکر و زشت هرجا بر پا بود".
شاه اسماعیل این بدعتها را بسیار گسترش داد و مجالس عزاداری را به آنها اضافه کرد. و بعدها در زمان دولت قاجاریه به این بدعتها افزوده شد. و آنها را چون تئاتر و نمایش به تصویر کشیدند. و با تماثیل و نمایش و تشابیه و سینه زنی و قمه زنی و شمشیر و تیشه زنی، چون برخی از نمایشهای تمثیلی صوفیان ـ حوادث تاریخی را از نقطه نظر خود برای شوراندن احساسات مردم در خیابانها به اجرا درمیآوردند. و در نتیجه این حرکتها شیعه بصورت افراطی خود در جامعه ریشه افکند. و برای استحکام بدعتهای خود شهادت سوم "اشهد أن علیا ولی الله" را بر اذان افزود. و در برخی از مصادر تاریخی آمده است که در زمانهایی پس از آنها نام همهی امامان دوازدهگانه را در اذان جار میزدند. و در همین زمان سنگ خاک مزار حسینی برای سجده کردن بر آن درست شد. سجده بر خشت یا خاک مزار کربلا به عقل مردم در زمان دولت بویهیان و فاطمیان در قرنهای سوم و چهارم هجری نرسیده بود. آنچنان که کتاب "من لا یحضره الفقیه" بدان اشاره نموده، و این از اختراعات این دوره از تاریخ است!
ادامه دارد….