آیا حضرت عمر، ابوهریره رضی الله عنه را دشمن خداوند نامید؟

 شیعه ها از بین یاران پیامبر، بابرخی از آنها بیشتر از بقیه متنفرند! مثلا کینه عجیبی به حضرت عمر رضی الله عنه دارند، تا آنجا که در سالروز وفات ایشان جشن عمر کشان را بپا میکنند و برای قاتلش؛ که یک سجده هم در عمرش نکرده بود؛ زیارتگاه درست کرده اند، چنین کینه کوری به این خاطر است که در زمان حکمرانی حضرت عمر رضی الله عنه ، جهانی شدن دین اسلام با شکست دو ابرقدرت آنزمان تثبیت شد و زحمات رسول الله صلی الله علیه وسلم ثمر داد.
یا با حضرت خالد رضی الله عنه هم خیلی بدند!! شاید به این خاطر که ایشان شمشیری برنده و بازوی توانمند اسلام بودند.
وقتی که دشمن بزرگ اسلام؛ یعنی شاه اسماعیل صفوی؛بر بغداد دست یافت، دستور داد تمام افرادی که از نسل خالد بن ولید رضی الله عنه بودند را یعنی کسانی که بین آنها و بین خالد (نهصد سال) سال فاصله بود را جمع کنند و همه را به جرم اینکه از خاندان او هستند ،کشت!!
این کینه به خالد رضی الله عنه بی دلیل نیست، خالد نیز در پیشرفت اسلام، نقشی استثنایی داشت. او رومیان راشکست ها داد، این تنفر به آن سبب بود.
و شاه اسماعیل صفویی از طرف مادری یک رومی زاده بود!!

از بین زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم، شیعه از همه بیشتر با ام مومنان، عایشه رضی الله عنها بد است، زیرا در بین همسران پیامبر ، حضرت عایشه بزرگترین نقش را در پخش سنت دارند ، حمله به عایشه در حقیقت حمله به سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است .
در همین راستا، شیعه ها بر علیه حضرت ابوهریره تبلیغات بیهوده ی میپراکنند زیرا ، ایشان نیز در بین اصحاب رضی الله عنهم، بزرگترین نقش را در پخش سنت داشتند: شیعه ابوهریره را میکوبد تا رابطه ما را با رسول الله قطع کند.
البته در این راستا از دروغ کمک میگیرد و ببینیم چه میگوید:


شبهه شیعه:
مورخین نقل کرده‌اند که عمر بن خطاب در سال ۲۱ هـ ابوهریره را به عنوان والی به بحرین فرستاد . به خلیفه خبر دادند که ابو هریره مال و ثروت هنگفتی جمع آوردی کرده است . خلیفه در سال ۲۳ وی را عزل و به مدینه فراخواند. وقتی که ابو هریره آمد، عمر به وی گفت:
ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا ! مال خدا را سرقت می‌کنی ؟
ابوهریره در جواب گفت :
دزدی نکرده‌ام ، این‌ها هدیه‌هایی است که مردم به من داده‌اند !
تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۴ ص ۳۵۶ و البدایه والنهایه ، ابن کثیر ، ج ۸ ص ۱۲۱ و الطبقات الکبرى ، ابن سعد ، ج۴ ، ص۳۳۵ و… .
در این جا باید از ابوهریره سؤال کرد که آیا اگر شما والی و حاکم آن جا نبودید، بازهم از این هدیه‌های به شما می‌دادند؟ چرا در آن سالهایی که حاکم مسلمانان نبودی، کسی به تو چنین هدایای نمی‌داد .
آیا به روایت شخصی که خلیفه دوم اهل سنت، وی را دشمن خدا ، دشمن کتاب خدا و دزد می‌داند ، می‌توان اعتماد کرد ؟

پاسخ اهل سنت:
اگر شیعه این داستان را قبول دارد پس باید نتایج زیر را بپذیرد:
باید قبول کند که حضرت عمر رضی الله عنه، با آنکه در جایگاهی بالاتر از مقام ابوهریره قرار داشتند، اما شخصی بسیار متقیی بودند، تا آنجا که نکته ضعفی نداشتند و میتوانستند حاکمان را بی ترس و واهمه از عکس العمل مشابه، به محاکمه بکشند.
یعنی حضرت عمر رضی الله عنه نکته ضعفی نداشتند، گرنه بازخواست شدگان میتوانستند بگویند که تو خوردی ما هم میخوریم اگر بد ست تو چرا هدیه گرفتی؟
و از این داستان معلوم میشود که حضرت عمر رضی الله عنه حریص بودند که بیت المال ضایع نشود.
همچنین در میابیم که دسته بندی و گروه بندی در بین نبوده، زیرا شیعه میگوید صحابه برای خوردن حق علی دست بیکی کرده بودند اما اینجا خودش قبول دارد که عمر رضی الله عنه ابوهریره را شلاق زد.
حالا شیعه باید اگر داستان را قبول دارد، نتایجش را نیز بپذیرد .
بعد از بیان این مطلب بیایید ببینیم که شیعه در کجا دروغ بافی نموده است؟

بیایید برویم .کتاب تاریخ الاسلام جلد ۴ صفحه ۳۵۳ را با هم ببینیم یعنی همان صفحه ای را بازخوانی کنیم که شیعه ما را به آن حواله داده است ،در آن صفحه نوشته اینطور نوشته شده نه انطوری که شیعه ادعا دارد.
<<ابوعثمان هندی میگوید: ۷ شب میهمان ابوهریره بودم و دیدم او و زن و نوکرشان شب را بین خود تقسیم میکردند، به این صورتکه اولی از نماز فارغ شد، دومی را بیدار میکند و دومی که نماز خواندنش تمام میشد، سومی را بیدار میکند به این ترتیب در هر ساعت شب، در خانه آنها کسی در حال نماز خواندن میبود>>
ایضا در همان کتاب و همان صفحه نوشته شده:
عمر به ابوهریره گفت : امیر بودن را چگونه دیدی؟ گفت امیرم کردی و راضی نبودم عزلم کردی و این عزل شدن را دوست میدارم و بعد ۴۰۰ هزار درهم از مالیات بحرین را به عمر رضی الله عنه داد. حضرت عمر فرمود آیا به کسی ظلم کردی؟
جواب داد :نه!
گفت: برای خودت چقدرمال آوردی؟
جواب داد ۲۰۰۰۰ درهم
پرسید : از کجا ؟
جواب داد تجارت میکردم
عمر گفت اصل سرمایه ات در تجارت بردار و سود را به بیت المال واریز کن.

این از احتیاط عمر بود عمر نمیخواست امیرانش تجارت کنند تا مبادا باب سوء استفاده باز شود
در تهران مردی بنام کرباسچی شهردار شد کرباسچی در عین شهردار بودن تجارت هم میکرد
وچون ریش و قیچی در دست خودش بود، پس هرگز ضرر نمیکرد! مثلا چون میدانست در فلان جا جاده ای درست میشود، زمین های اطراف را ارزان میخرید و بعد از درست شدن جاده، گران میفروخت بزرگان پولهای خود را برای تجارت به او میدادند و همه سود بردند! و البته این تجارت نیست این دزدی و سوء استفاده از قدرت است و عمر رضی الله عنه میترسید حاکم بحرین تجارتش از ین نوع باشد، لذا تجارت امیران را را نمیپسندید.
این آقایکرباسچی در عین حال ،الحق کارهای مفیدی هم انجام داد، اما وقتی خواست پایش را از گلمیش درازتر کند، و خواست در انتخابات شرکت کند و حزب درست نماید، به او تهمت دزدی زدند و محاکمه اش کردند.
من محاکمه او را دیدم، در یک جلسه دادگاه گفت: امام در گوشم فرمود فلانی اون ۱۳ میلیونی که پسرم احمد برای مضاربه به تو داده مال شخصی خودش است من به او داده ام !!
مقایسه کنید رفتار برزگان فعلی ایران را با تقوای عمر رضی الله عنه .

برگردیم به کتاب تاریخ اسلام در روایتی دیگر ،ماجرای ابوهریره به این صورت آمده:
حضرت عمر ،ابوهریره را امیر بحرین کرد چون برگشت ۱۰ هزار درهم مال داشت عمر گفت
ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا ! مال خدا را سرقت می‌کنی؟
ابوهریره در جواب گفت:
نه دشمن خداوند هستم نه دشمن کتابش، بلکه عدو دشمنان آن دو هستم
عمر فرمود پس این مال را از کجا آورده ای؟
جواب داد از زاد وولد اسبم!
تحقیق کردند دیدند راست میگوید و عمر خواست دوباره او را امیر کند و ابوهریره نپذیرفت.
و ثعلبه بن مالک میگوید:ابوهریره وارد بازار شهر مدینه شد در حالیکه بار چوب و خاری را بر پشت حمل میکرد و او در همان وقت، امیر شهر بود و مردم میگفتند راه را برای امیر باز کنید!

خواننده گرامی
دیدی که امام ذهبی درکتاب تاریخ اسلام چه نوشته است؟ و دیدی که شیعه چگونه از همان صفحه از کتاب، صد درصد عکس قضیه را نوشته است؟
امام ذهبی او را امانتدار و متقی میداند و شیعه او را دزد و خیانتکار معرفی میکند.
بی تردید این آیه قران در وصف علمای شیعه نیز است:
َإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَیقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ«78»
در میان آنها کسانی هستند که به هنگام خواندن کتاب ،زبان خود را چنان می‌گردانند که گمان کنید از کتاب است؛در حالی که از کتاب نیست! می‌گویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ می‌بندند در حالی که می‌دانند! ۷۸ آل عمران

شیعه در ادامه میگوید:
ابن عبد ربه در عقد الفرید می‌نویسد:
پس از عزل وفراخوانی ابو هریره، عمر گفت: آیا می دانی وقتی که تو را به ولایت بحرین منصوب کردم کفشی برای پوشیدن نداشتی و حالا به من خبر داده داند که که اسب هایی به قیمت هزارو ششصد دینار خریده ای؟ ابو هریره در پاسخ گفت: اسب هایی داشتم که زادو ولد کردند وهدایائی بود که می رسید، عمر گفت: من آنچه را که برای زندگی ات لازم و کافی بود تعیین کرده بودم پس آنچه مازاد بر مخارجت بوده باید پس بدهی، ابو هریره گفت: آنچه اضافه دارم مال تو نیست و تحویل نخواهم داد، عمر گفت: سوگند به خدا تو را شلاق خواهم زد، سپس بلند شد و با شلاق آنقدر بر وی زد تا بدنش را خونین کرد .
عقد الفرید ،‌ ج۱ ، ص۱۳ ، باب ما یؤخذ السلطان من الحزم .


پاسخ اهل سنت:
اولا کتاب عقد الفرید درباره ادبیات است، و در زمان سلطنت بنی امیه بر اندلس نوشته شده و این خود نشان دهنده این است که بین خاندان اموی و ابوهریره پیمان همکاریی نبوده گرنه این چیزها نوشته نمیشد.
اما با این همه، این نوشته (در فرض درست بودن) نیز به شیعه کمکی نمی کند
زیرا همانطور که دیدید، ابن عبد ربه این داستان را در باب ((آنچه حاکم احتیاطا میگیرد)) آورده
و این خود تایید، داستانهای قبلی است یعنی وقتی ابوهریره فرمود این مال را از تجارت بدست آوردم عمر فرمود از مال تجارت هم باشد باید به بیت المال بدهی ( از باب حزم و احتیاط )
و ابوهریره گفت نمیدهم، چون مطمئن بود پولش حلال است، اما امیر المومنین عمر بزور و با زدن از او گرفت.
من قسمت شلاق زدن را نمیتوانم باور کنم زیرا اولا داستان بی سند است، دوما ابوهریره بخوبی میدانست که امر حاکم باید اجرا شود ( ولو حکم ظالمانه باشد ) پس محال است از دادن مال ابا کرده باشد اما شاید با عمر رضی الله عنه مجادله کرده که اینقدر احتیاط درست نیست و عمر او را
شلاق زده که حرف زیادی نزن و در این زدن هیچ عیبی نیست این حد شرعی برای گناهی نبوده. تنبیه حاکم بوده ،حاکم جای پدر است، مثل زدن پدر فرزند را برای تادیب ، این هیچی نیست و در دنباله دیدید که عمر از او خواست دوباره امیر شود و ابوهریره قبول نکرد
البته اینها همه درصورتی است که ما سند داستان (کتاب عقد الفرید)را درست بدانیم

اما آنجه بر ما مسلم است و سند داریم این است که ابوهریره یار رسول الله صلی الله علیه وسلم بود و از لحظه ای که اسلام آورد تا آخر عمر رسول در رکاب ایشان بود این محال است که انسان کنار گل بنشیند و معطر نشود همنشینی با رسول الله ازابوهریره انسانی فوقالعاده ساخته بود هیچکس در تاریخ نگفته که ایشان پولدار بودند یک زندگی عادی داشته، مثل من و شما .
نه مثل رفسنجانی و مکارم شیرازی و واعظ طبسی و پسر خامنه ای!
حالا بین خامنه ای رفسنجانی دعواست پسرش رفته در خارج تا سلطنت مالی خود را اداره کند پسر مکارم شیرازی با آنکه پدرش همجوار حضرت معصومه در قم و مرجع تقلید است همجواری با پاپ واتیکان در روم را پسندیده و کار پسر واعظ طبسی از او هم عجیب تر است با انکه پدرش تولیت آستان قدس رضوی را مادام العمر بر گردن دارد پسرش ناصر زنش را برده در آمریکا زایمان کند تا پسرش خودبخود آمریکایی شود و آنها هم بتوانند پاسپورت آمریکارا بگیرند و فعلا هم در دبی یک امپراطوری مالی دارد

حالا این مردم و امثال این مردم، به حضرت ابوهریره ایراد میگیرند، به کسی ایراد میگیرند که یک زندگی بخور و نمیر داشته و نه بیشتر.
علمای شیعه در جواب الله را چه خواهند گفت آیا نمیدانند که الله میبیند
أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى«14» العلق
آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!
الله هم آنها و هم ابوهریره را میبیند و یک روز در یک میدان در پیشگاه او همه حاضر خواهیم شد. این دنیا آخرین ایستگاه نیست .

                                                                                                                       

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …