حکومت ها نقشی اساسی و حیاتی در زندگی انسانها دارند، مسیر زندگی همه انسانها (جز اندکی از آدم ها که انقلابی و شجاع هستند) را حکومت ها تعیین میکنند، همان انقلابیون اندک هم، اگرچه از حکومت پیروی نمیکنند، اما دولتها در زندگی آنها نیز نقش مهمی دارند:
یا زندانی میشوند یا فراری و یا کشمکش…..پس هیچکس از تاثیرات حکومتها در امان نیست.
و عجیب اینکه بعضی از حاکمان، حکومتشان نفوذ و اثری دیرپا دارد و دامنه فرمانهایشان، تا قرنها بعد بر در زندگی انسانها تاثیر می گزارند!
مثلا از به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی در ایران، ۵۰۰ سال میگذرد ، ولی تاثیر ژرف آن تا امروز بر زندگی همه ما سایه افکنده است.
به همین دلیل حیاتی و مهم بودن نقش دولت است که قران اینهمه از داستان موسی و فرعون سخن میگوید؟
روش حکومت کردن مسلمانان اولیه:
حضرت محمد صلی الله علیه وسلم خودشان یک دولت درست کردند که ۱۱ سال ادامه داشت وسعت سرزمینی که رسول الله در آخر عمر بر آن فرمان میراندند؛ بزرگتر از کشور ایران امروز بود. حضرت محمد از ما خواستند در تمام زمینه ها و از جمله روش حکمرانی از راه ایشان و روش خلفای راشدینی که بعد از ایشان آمدند پیروی کنیم ، فرمودند:
علیکم بسنتی و سنت خلفای راشدین من بعدی
و این را هم بگوییم که رسول الله فرمودند خلافت بعد از من ۳۰ سال است.
و فرمودند دراین ۳۰ سال، خلفا بروش من حکومت میکنند.
پس تکلیف روشن شد روش حکومت داری مسلمانان باید مطابق روش فرمانروایی، حضرت محمد و ۴ خلیفه بعدی باشد،
حالا بیایید آزادی بیان در زمان حکمرانی آنها را، با آنچه که در اطراف ماست مقایسه کنیم:
۱ – آزادی بیان :
حضرت محمد با آنکه پیامبر و بالا تر از هر شک و شبهه بودند، اما برنامه حکومتشان این نبود که بگویند من ولی فقیه هستم، و هیچکس حق ندارد بمن بگوید بالای چشمم آبروست!
یارانشان براحتی از ایشان انتقاد میکردند مثل انتقاد تند حضرت عمر از ایشان بخاطر قبول صلح در حدیبیه.
مثل گله مردم مدینه از ایشان وقتی که به مردم مکه، سهم بیشتری از غنایم داد.
آنروز مردم مدینه از گونه تقسیم, خیلی ناراحت شدند و از پیامبر خدا انتقاد کردند حتی که بعضی ها گفتند رسول الله طرفداری از قوم خود کرد!! امیر انصار یعنی سعد بن عباده آمد پیش رسول الله و عرض کرد یا رسول الله بخاطر اینکه به قومت و عربهای دیگر از مال غنیمت مقدار زیادتری دادی، و به انصار چیزی ندادی، آنها از شما گله دارند! حضرت فرمود: ای سعد آیا این نظر تو هم همین هست؟ عرض کرد:
یا رسول الله نه! ولی من امیر قومم هستند و آنها اینطور میگویند.
میبنید مردم نه از امیر خود ( که تسلیم محض فرمان رسول بود ) میترسیدند نه از رسول الله و نظر خود را میگفتند!
در حادثه ای دیگر، روزی رسول الله داشت مالی از بیت المال را بین مسلمانها تقسیم میکرد که ذو الخویصره تمیمی انتقاد بسیار تندی از رسول الله کرد و در پیش روی مردم گفت:
ای محمد عادل باش قسم به الله امروز عدالت را رعایت نکردی!!
و پیامبر فقط در جواب فرمود:
قسم به الله که بعد از من، شخص عادلتری نخواهید دید.
این حوادث زمانی رخ داد که رسول الله کاملا بر اوضاع مسلط بودند و سرزمین تحت حکمرانی ایشان از ایران امروز بزرگتر بود وپیوسته ایشان درجنگ ها پیروز میشدند
حضرت عمر شاگرد خاص رسول الله با آنکه دو ابر قدرت را شکست داده بود ، ولی آزادی بیان و انتقاد در پیش روی او یک امر عادی بود، داستان زیر یک شاهد بر مدعای ماست:
در یکی از جنگهای دوران حضرت عمر مقداری پارچه غنیمت گرفته شد. حضرت عمر آن پارچهها را میان یاران تقسیم نمود. به هر کدام یک تکه پارچه (به اندازهی لنگ یا عبا) رسید.
وقتی بالای منبر رفت تا موعظه کند، سلمان مشاهده کرد که او دو تکه از همان پارچهها را پوشیده است.
حضرت عمر پس از حمد و ثنای پروردگار، به مردم گفت: آگاه باشید و سخنانم را بشنوید.
سلمان بلند شد و گفت: ما به سخنانت گوش نمیدهیم. و اطاعت هم نمیکنیم
حضرت عمر گفت: چرا؟
سلمان گفت: چون شما هنگام تقسیم پارچهها به هر نفر یک تکه دادهاید، اما خودتان دو تکه از آنها را پوشیدهاید.
حضرت عمر گفت: شتاب نکن، تا برایت ثابت شود که چرا من دو تکه از آن پارچهها را پوشیدهام. سپس پسرش عبدالله را صدا زد و به او گفت: ای عبدالله! آیا این پارچهها پارچهی اضافه سهم شما نیست؟
عبدالله گفت: آری! این سهم من است.
آنگاه سلمان گفت: اکنون هر چه میخواهی بگو که ما آمادهی شنیدن حرفهایت هستیم.
و حضرت عمر نه فقط این منتقد خود را مجازات نکرد که برعکس او را امیر مداین نمود،
سالها بعد یک روز برای سلمان نامه نوشت و از او خواست که برای دیدار بیاید به مدینه
بیهقی در شعب ایمان وابن عساکر در تاریخ دمشق اینطور نوشته اند:
سلیمان بعد از دریافت نامه رهسپار مدینه شد و عمر به استقبالش آمد وباز سلمان از او انتقاد کرد که چرا دو لباس داری؟ یکی لباس خانه و یکی لباس بیرون؟
و عمر عهد کرد که بعد از این فقط یکی داشته باشد
روش کشورداری مسلمانان امروزی:
حالا شما این رفتار را مقایسه کنید با رفتار رهبران امروزی
رهبران امروز جامعه ما تحت نام ولایت فقیه دست رهبر را باز گذاشته و او را مافوق قانون کرده اند، کی میتواند از او در مقابل جمع انتقاد کند؟!!
چه کسی میتواند به حسابهای مالی او رسیدگی کند؟
رهبران جامعه ما گاهی در وقت دعوا بین خودشان، رسوا میشوند! مثلا الان دختر آقای هاشمی رفسنجانی با سبزهاست و با رهبری مخالف است، آنروز در خبرها آمده بود که پسر ۱۹ ساله اش در لندن درس میخواند و حین بازگشت دستگیر و بعد آزاد شد؟ ثروت های افسانه ای پسران آقای رفسنجانی حالا که بین خودشان دعواست، وستاره رفسنجانی رو به افول است، آشکار شده ! اما کی میتواند رهبران قدرمند بر سرکار را باز خواست کند؟!! حتی انتقاد ساده مجازات زندان دارد!
این روش حکومت داری فساد میاورد،
جالب این است که با وجود این فساد مالی عظیم، باز آنها در عالم تبلیغات اینطور سخن میگویند که تو گویی عمر ثانی یا علی دوم هستند!!
مثلا آقای حداد عادل که از اول انقلاب در سطوح بالای رهبری بود و در دوره پیشین رییس مجلس شورای اسلامی شد، از داستان شب عروسی دختر خود با مجتبی؛پسر آقای خامنه ای؛ اینطور میگوید:
غیر از فامیل ما، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای ناطق و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک نوع غذا هم درست کردیم. قبل از اینها صحبت خرید بازار شد. پسر آقا گفت؛ «من نه انگشتر می خواهم و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند؛ «خوب نیست.» من هم گفتم؛ «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند؛ «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می کند، من آن را به ایشان هدیه می دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.» قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش ۶۰۰ تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد ۶۰۰ تومان شد
به آقا گفتیم در همه این مسائل احتیاط کردیم، دیگر لباس عروس را به ما بسپارید و آقا هم فرمودند؛ «آن را طبق متعارف حساب کنید.» در همان ایام، ما خودمان برای پسرمان ( یعنی حداد عادل برای پسر خودش) عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروس مان سفارش داده بودیم بدوزند .
خلاصه قبل از اینکه عروس مان ( عروس حداد عادل ) استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ «من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید.» و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم دو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند.
، حتی آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند؛ «دکتر، امشب شام هم نداشتیم، من به یکی از پاسدارها گفتم شما چیزی خوردنی دارید؟ آنها گفتند که غیر از کمی نان چیز دیگری نداریم. گفتم؛ همان را بیاورید، می خوریم .»
ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر استفاده نشود، چون مال بیت المال است. حتی اگر مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد، اجازه ندارند از وسایل دفتر استفاده کنند.
این روایت عروسی دختر آقای حداد عادل رئیس مجلس و پدر زن پسر رهبر است، ببینید صحبت از یک نوع غذا و ماشین قراضه پیکان برای بردن عروس است حتی میگوید دخترم لباس عروسی نداشت و ما و رهبر، شب نان خشک خوردیم و از این حرفها!!
اما ما راهی برای تحقیق در راستگویی آنها نداریم چون حق بازرسی نداریم! چون آزادی بیانی وجود ندارد،
اما حالا این عکس را ببینید که آقای حداد عادل دارد با خانمش در یک فروشگاه گران قیمت در لندن خرید میکند:
دیدید؟!! حالا کی جرات دارد سلمان فارسی شود؟!
عمر براحتی میتوانست سلمان را مزدور فارس و مجوس بداند، اما او سلمان را بعد از انتقاد، امیر مدائن کرد. اما ما اگر انتقاد کنیم میشویم جاسوس اسراییل!! حتی حق سوال نداریم!این است راز بدبختی ما
ما نمیتوانیم بر کارهای رهبرانمان نظارت کنیم و تا این نظارت نباشد هرگز پیش نمیرویم
روش کشورداری در غرب :
حالا این داستان عجیب را ببینید :
سارکوزی ریس جمهور فرانسه یکی از بی اخلاق ترین روسای جمهوری در تاریخ فرانسه است
چشم چرای های او در مجالس رسمی، ملت فرانسه را هم ناراضی کرد، عکسهای برهنه همسرش که رقاص است نیز در هر کوچه و بازار است کار بدنامی او تا آنجاست که اوباما اجازه نداد برسم غربیان، سارکوزی ؛برای خوش آمد گویی؛ همسر اوباما را بغل کند
اما همین مرد نمیتواند سر مویی خلاف قانون کار کند وقتی بازرس دیوان عالی کشور فرانسه، طبق معمول هر سال، حسابهای ریز کاخ الیزه را بررسی میکرد متوجه شد سارکوزی مبلغی کمتر از ۱۵۰ یورو از بودجه دولت را خرج کارهای شخصی خود نموده است
از سارکوزی بازخواست کرد در تحقیق معلوم شد این مبلغ را رییس دفترش به حساب دولت نوشته و سارکوزی مستقیما دستور نداده و بیگناه است. سارکوزی فورا این مبلغ ناچیز را از جیبش بیرون کشید و به حساب دولت واریز کرد و رسید دریافت نمود!
شما برای اینکه بدانید این مبلغ چقدر ناچیز است باید به کاخ الیزه بروید که ۸۴ آشپز آماده به خدمت دارد، تا هر ساعت از شب یا روز که سارکوزی بخواهد غذایش را میاورند!
سارکوزی هر روز ۶۰۰ یورو از پول دولت فقط گل میخرد
اما اینکارهایش قانونی است، اما کوچکترین کار غیر قانونیش برایش دردسر آفرین است، حتی که در معرض برکناری قرار میگیرد!
بازرس دیوان محاسبات فرانسه بدون واهمه و ترس از حق آزادی بیان استفاده کرد ، او حتی در مواردی که سارکوزی بودجه را قانونی خرج کرد نیز از او انتقاد کرد و گفت در این دوره رکود درست نیست که او از حق خود برای خرید گل استفاده میکند.
پس یک علت پیشرفت غرب، این است که آنها با استفاده از حق آزادی بیان، مرد فاسدی چون سارکوزی را وادار میکنند که در زمینه مالی بروش خلفای راشدین عمل کند!
شما درداستان حداد عادل خواندید که رهبر فرمودند : از وسایل دولتی باید استفاده نشود
ولی ما از کجا این ادعا را باور کنیم؟! وقتی هیچکس جرات و حق ندارد که بازرسی و بازخواست کند؟ پس از کجا باور کنیم؟
بعد ما در وقت وفات امام خمینی دیدیم که در وقت بیماریشان، بیمارستان قلب تهران را برایشان قرق کردند ؟ آیا این استفاده امکانات دولتی نیست؟ اما جرات نداشتیم مثل سلمان فارسی به امام خمینی بگوییم کارت غلط است! چرا جرات نداشتیم؟ چون او عمر وار با ما برخورد نمیکرد! بلکه برخورد انقلابی میکرد! و کسانی به بازداشت گاه کهریزک رفته اند میدانند برخورد انقلابی یعنی چه!!
خلاصه سخن این است که ادعاهای ما بلند و بالا است، اما عمل ما واقعا تاسف آور است، ولی غربیان با وجودیکه ادعاهای برزگ در تقوی ندارند و جانماز آب نمیکشند، اما قانون و آزادی بیان عملا آنها را متقی میکند!
پس ما آنوقت پیشرفت میکنیم که سلمان فارسی ها در بین ما پیدا شوند و نترسند از حکومت کنندگان حساب هر تومن و هر ریال و حساب هر چیز را بخواهد راه پیشرفت همین است و لا غیر