در صحیح بخاری ثبت است که معنایش بدین گونه است: «مردی لقبش الاغ بود، این مرد شرابخوار بود و هر وقت شراب میخورد او را به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم میآوردند و حد شرابخوار را بر او جاری میکردند، یکبار که او را به حضورش آوردند، نفری از حاضرین گفت: خدا او را لعنت کند چقدر او را به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم میآورند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «لا تَلْعَنُوهُ، فَإِنَّهُ یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» «او را لعن مکنید چون الله و رسولش را دوست دارد». و این امر وظیفه هر مؤمنی است.
و اگر کسی الله و رسولش را دوست نداشته باشد، مؤمن نیست. هرچند در اصل ایمان و آنچه داخل در ایمان است دوستی و محبت الله و رسولش در دل افراد با هم متفاوت است، و همین امر موجب تفاوت در رتبه ایمان میگردد. با این حال میبینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم, سازنده آن (شراب)، آنکه برایش ساخته میشود، کسی که آن را میخورد، آنکه شراب را در مجلس میگرداند، آنکه حامل شراب است، آنکه برایش حمل میکند و آنکه بهایش را میستاند همگی را به عام، لعن فرموده است در حالیکه از لعن این فرد معین، نهی مینماید. علت آن واضح است چون لعنت از باب تهدید است و به عموم آن حکم میشود اما در مورد شخص معین چه بسا به واسطه توبه صحیح یا حسنات محو کننده گناه و مصائب و گرفتاریهایی که کفاره گناهانند و یا شفاعتی که مورد قبول رب عالمیان قرار گیرد یا اسباب دیگری که ضررش عذاب را از گناهکار دور میکند، تهدید ناشی از لعنت از آن فرد معین رفع گردد و این در مورد شخصی است که گناهش محقق است.
در همین رابطه حاطب بن ابی بلتعه را میبینیم که مرتکب آن عمل ناشایست گردید و در حق فرمانده و صاحب امرش بدی کرد چنانکه در صحیح ثابت است که غلامش گفت: «یا رَسُولَ اللهِ، لَیَدْخُلُ حاطِبُ بنُ أَبِی بِلْتَعَهُ النَّارَ» «ای رسول خدا حاطب به آتش در خواهد افتاد». رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «کَذَبْتَ، إِنَّهُ شَهِدَ بَدْرًا وْالْحُدَیْبِیَهَ» «دروغ میگویی. او در غزوه بدر و حدیبیه حضور داشت».
در صحیح آمده است که علی بن ابی طالب رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم او و زبیر بن عوام را فرستاد و به آن دو گفت: به باغچه خوخ خواهی رفت که ظعینه (نام زنی بود) در آنجاست و حامل نامه ای است. علی میگوید: به راه افتادیم و اسبان را به سختی میراندیم تا به ظعینه رسیدیم. گفتیم: نامه کجاست؟ گفت: نامهای ندارم. به او گفتیم: یا نامه را تحویل میدهی یا لباسهایت را در میآوریم. نامه را که در زیر موهای سرش پنهان کرده بود، خارج کرد، ما آن را خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم آوردیم. آن نوشتهای بود که حاطب برای بعضی از مشرکان در مکه نوشته بود و آنها را از بعضی امورات پیامبر صلی الله علیه وسلم آگاه کرده بود. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ای حاطب این چیست؟ جواب داد، والله یا رسول الله این کار را به خاطر ارتداد از دینم انجام ندادهام و به خاطر رضایت به کفر بعد از اسلام نیز نبوده است، بلکه من در بین قریش مردی بیکس و کارم و آن را به خاطر خودم انجام نداده ام. بقیه مسلمین دارای فامیلها و کسانی از خویشاوندان هستند که خانواده هایشان را در مکه حمایت میکنند و با این کار خواستم در بین مشرکین حامیانی بیابم که اهل بیتم را حمایت کنند،
و در عبارتی بدین صورت آمده که دانستم که این کار من به تو ضرر نمیرساند؛ چون الله، رسولش و مؤمنان را یاری میدهد، در آن وقت عمر گفت: مرا رها کن تا گردن این منافق را بزنم. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «إِنَّهُ قَدْ شَهِدَ بَدْرًا، وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَکُونَ قَدِ اطَّلَعَ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ فَقَالَ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ، فَقَدْ غَفَرْتُ لَکُمْ» «او در بدر حاضر بود و تو چه میدانی الله تعالی خود آگاه به احوال اهل بدر است که در موردشان فرمود: هر چه میخواهید انجام دهید که من از شما در گذشته و شما را بخشیدم». این گناه بزرگ را خداوند به سبب حضور در بدر به او بخشید. و این دلیل است که الله تعالی به سبب حسنات بزرگ، گناهان بزرگ را میبخشد و همه مؤمنان به وعد و تهدیدات الله ایمان دارند. چنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: «مَنْ کَانَ آخِرُ کَلامِهِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّهَ»( رواه بخارى و مسلم). «کسی که آخرین کلامش در دنیا لا إله إلا الله باشد داخل بهشت می شود».
و امثال اینگونه وعده ها بدین صورت است: (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا) [النساء: ۱۰]. «بى گمان آنان که اموال یتیمان را از روى ستم مىخورند، جز این نیست که در شکمشان آتش [فرو مىبرند و] مىخورند، و به آتشى برافروخته، در آیند». (فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧﴾ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ) [زلزله: ۷- ۸]. «هرکس به اندازه یک ذره خیری انجام دهد، آن را خواهد دید و هرکس به اندازه یک ذره شری انجام دهد به سزایش خواهد رسید». هنگامی که انسان بدیها و نیکیهایش جمع میگردد، هرچند به خاطر بدیهایش استحقاق عقاب و سزا را دارد لکن الله تعالی به خاطر حسناتش او را ثواب میدهد و خوبیهای مؤمن به خاطر آنچه که از وی صادر میشود، باطل نمیگردد. تنها خوارج عقیده دارند که خوبیهای انسان به واسطه ارتکاب گناهان کبیره نابود میگردد. و معتزله معتقدند که انسان با ارتکاب گناهان کبیره جاودانه در آتش میماند و به واسطه شفاعت یا چیز دیگر از آتش خارج نمیگردد و مرتکب گناه کبیره چیزی از ایمان برایش باقی نمیماند و با انجام آن از مرتبه ایمان خارج میگردد.
این گفتهها نظراتی فاسد و مخالف کتاب الله، سنت متواتر و اجماع صحابه می باشند.