آیا کتاب «الإمامه و السیاسه» از ابن قتیبه دینوری است ؟

شبهه شیعه:
یکى از شبهاتى که وهابى ها مطرح مى‌کنند که در واقع با مطرح کردن آن مى‌خواهند از واقعیت‌هاى مطرح شده در این کتاب فرارکنند، این است که مى‌گویند، کتاب الإمامه والسیاسه، نوشته ابن قتیبه دینورى نیست.


بنابراین، تحقیق و پاسخى هر چند مختصر بر این تلاش‌هاى غیر علمى را بر خود لازم مى‌دانیم:
اولاً: این کتاب
بارها با نام مؤلف آن «ابن قتیبه دینورى» در مصر و سایر کشورها چاپ شده و حتى چندین نسخه خطى از این کتاب در سراسر دنیا؛ موجود است.

پاسخ اهل سنت :
ما پاسخ شیعه را با همان روش اولا و دوما خودش جواب میدهیم:
پاسخ اولا :
ما نگفتیم که کتاب امامه و سیاسه وجود خارجی ندارد تا تو این را بگویی
گفتیم نویسنده آن یک شیعه است که بجای نام خود، نام ابن قتیبه را بر روی کتاب نوشته
پس این جواب تو یک سفسطه و حق پوشی است و ربطی به موضوع ندارد.
بله کتاب در کتاب خانه ها هست ،اما نویسنده اش شخص دیگریست.

شیعه میگوید :
ثانیاً: تا زمانى که عالمان اسلامى وجود دارند، استناد به کلمات مستشرقان ( که منکر انتساب کتاب به ابن قتیبه هستند )،دور از شأن یک محقق اسلامى است، و اصولا در صحت انتساب و عدم آن چه نیازى به بیگانگان است؟

جواب ثانیا:
درست است! اما وقتی یک مستشرق یا یک نفر شیعه، یا هر کس دیگری حرفی میزند و دلیلی میاورد ما موظفیم دلیلش را بصورت علمی رد کنیم نه اینکه بگوییم چون غربی است یا شیعه است ،پس دروغ میگوید !!
اگر اینطور باشد پس کار ما را حت میشود و عوض رد علمی در باره ادعای شما میتوانیم بگوییم مدعی شیعه است پس حرفش باطل است
دیدید به این روش جواب دادن ،علمی نیست.
اما شما بیچاره ها چه کنید اگر چنین نکنید! جوابی ندارید کتاب شناسان غربی و شرقی روی این نکته انگشت گذاشتند که این کتاب مال ابن قتیبه نیست و دلایلی ذکر کردند که پایین تر مینویسم
شما عوض رد دلایل آنها گفتید چون غربی است پس کخ است !این نشد جواب

 

شیعه میگوید :
ثالثاًً: بسیارى از عالمان اهل سنت؛به تألیف این کتاب و صحت انتساب آن به «ابن قتیبه» تصریح داشته اند
۱٫ ابن حجر هیثمى در کتاب تطهیر الجنان و اللسان.
۲٫ ابن عربى مالکی، در کتاب العواصم من القواصم
۳٫ نجم الدین عمر بن محمد مکى مشهور به «ابن فهد» در کتاب اتحاف الورى باخبار امّ‌القرى
۴٫ قاضى ابوعبدالله تنوزى معروف به «ابن شباط» در کتاب الصله السمطیه.
۵٫ تقى الدین فاسى مکى در کتاب العقد الثمین.
۶٫ یوسف إلیان سرکیس در کتاب معجم المطبوعات العربیه
۷٫ فرید وجدى در کتاب دایره المعارف القرن العشرین
۸٫ دکتر احمد زکى صفوت نویسنده شهیر معاصر و استاد زبان عربى در دانشگاه مصر در کتاب جمهره خطب العرب
آیا تصریح این همه از علما و بزرگان اهل سنت بر انتساب این کتاب به ابن قتیبه کفایت نمى‌کند؟

جواب ثالثا :
اگر رای اکثریت علمای اهل سنت برایت حجت است پس حال تو زار است زیرا اگر تو نام ۸ نفر را نوستی که این کتاب را تالیف ابن قتیبه میدانند ۸۰۰۰ نفر بقیه نمیدانند
و بین این ۸ نفر، بقول تو علمای بزرگ !! افرادی وجود دارند که هیچکس آنها را نمیشناسد و و بعضی دیگر ، اهمیت چندانی ندارند و این نشانگر این است که برای یافتن همین ۸ شاهد هم ، خیلی بزحمت افتادی !
و این نکته مهم را نیز ذکر نکردی که نویسندگان مشهور هم، به متن کتاب حمله کردند و در این باره بحث و توجه نکردند که ان را ابن قتیبه نوشته یا کسی دیگری
برای اونها مهم بود که متن این نوشته را رد کنند حالا میخواهد نویسنده هر کس باشد پس تو داری سوء استفاده میکنی
و باز، بروش همیشگی شیعه ها، به این شاهد ها هم دروغ بستی دروغی به بزرگی دروغ های دیگر شیعه !!!
ما بین کتابهای این ۸ نفر فقط یکی را پیدا کردیم کتاب العواصم من القواصم ابن عربی را و دیدیم تو از زبان او دروغ بافتی
حالا بتو میگویم که از زبان او چه دروغی بافتی:

شیعه میگوید :
رابعاَ: عده اى از بزرگان اهل سنت علی‌رغم قبول صحت انتساب این کتاب به « ابن قتیبه » و تأیید حقایق تلخ و ناگوارى که در آن از تاریخ صدر اسلام نقل شده، بر او ایراد گرفته‌اند که چرا وى به وظیفه پرده پوشى و سانسور حقایق و تحریف تاریخ عمل نکرده است! آن‌ها اظهار داشته‌اند که او نیز همچون دیگران مى بایست از نقل این حقایق خوددارى مى کرد!!
ابن عربى در کتاب العواصم من القواصم اظهار مى دارد:
ومن اشد شیء على الناس جاهل عاقل أو مبتدع محتال فأما الجاهل فهو ابن قتیبه فلم یبق ولم یذر للصحابه رسما فی کتاب الامامه والسیاسه ان صح عنه جمیع ما فیه
از جمله سخت‌ترین و ناگوارترین امور در جامعه یکى اندیشمند ناآگاه و دیگرى بدعت گذار حیله گر است؛ اما اندیشمند ناآگاه همچون ابن قتیبه است که در کتاب «الامامه و السیاسه» رسم [پرده پوشى ] را در باره صحابه مراعات نکرده؛ اگر چه همه آنچه را که نقل کرده صحیح است.

اگر هیچ دلیل دیگرى بر انتساب کتاب به ابن قتیبه وجود نداشت، جز همین سخن ابن عربی، براى اهل حق کفایت مى‌کرد؛ چرا که این اعتراف افزون بر آن که انتساب کتاب را ثابت مى‌کند، انگیزه اهل سنت از این همه تلاش را بر انکار انتساب آن نیز به خوبى روشن مى‌سازد.
و انگیزه اهل سنت از انکار آن، پنهان ماندن حقایقى است که ابن قتیبه بی‌پرده آن‌ها را بیان کرده است.

 

جواب جهارما :
دروغ گفتی !! ترجمه فارسی نوشته عربی این نیست که تو نوشتی ترجمه صحیح این است ……
«…فأما الجاهل فهو ابن قتیبه فلم یبق ولم یذر للصحابه رسما فی کتاب الامامه والسیاسه ان صح عنه جمیع ما فیه »
(اما نادان همان ابن قتیبه است که هیچ رسم و نشانی را برای صحابه در کتابش «الإمامه والسیاسه» (از شرف صحبت آنها با رسول الله صلی الله علیه وسلم) پابر جا نگذاشته است، اگر همه آنچه در این کتاب است از او صحت داشته باشد.)

و شما شیعه ها اینجا جلوی چشم همه معنی را درفارسی غلط نوشتید و اینطور وانمود کردید که ابن عربی میگویید کتاب امامه و سیاسه درست است اما باید که هر حرف درست را نگوییم
خب شما که به این راحتی در روز روشن دروغ میگویید ، پس حیرتی ندارد که شیعه ای در تاریکی تاریخ ، کتابی دروغی بنویسد و به عالم ما نسبت دهد تا کتابش وزنی پیدا کند

حالا گوش کنید به دلایل کتاب شناسان :
آنها چرا میگویند این کتاب تالیف ابن قتیبه نیست :
دلیل اول – انشاء و اسلوب نگارش این کتاب شبیه بقیه نوشته های ابن قتیبه نیست.
دلیل دوم :در متن کتاب به نام بانویی اشاره دارد و از او نقل کرده است. بانوی یاد شده شاهد فتح اندلس در سال ۹۲ ق بوده است با اینکه تولد ابن قتیبه در ۲۱۳ ق است.
دلیل سوم: در نوشته‏‏های قدما نا‏می از این اثر نیست.‏
دلیل ۴ : کسانی که لیست کتب ابن قتیبه را جمع آوری کرده اند در آن لیست نام این کتاب را تحت نام ابن قتیبه ذکر نکرده اند بلکه اصلا آن را نمی شناختند، که خود دلیل است بعد از وفان ابن قتیبه نوشته شده !
مثلا ابن ندیم اولین کسی است که نسبتاً به تفصیل، به زندگانی ابن قتیبه پرداخته و کتابهای او را فهرست کرده است. اما در بین کتابهای ابن قتیبه, اشاره‏ای به الامامه و السیاسه ندارد.
دلیل ۵ : در کتب دیگر ابن قتیبه اشاره ای به این کتاب نشده. و او عادتا در کتابهایش اشاره به نوشته های دیگر خود میکند اما اشاره ای به امامه و سیاسه ندارد، مگر اینکه بگوییم الامامه و الاسیاسه آخرین تالیف اوست
دلیل ۶: نویسنده مفصلاً به فتوحات اندلس و مغرب پرداخته ولی به فتح سوریه, مصر, عراق و هند اشاره‏ای ندارد. این گویای اهتمام و عنایت نویسنده و علاقه او به منطقه مغرب و اندلس است. و دلیلی است به اینکه نویسنده الامامه و السیاسه مغربی نه بغدادی یا رونویسی کرده بخشی از کتاب خود را…
دلیل ۷ :مؤلف از حمله موسی بن نصیر به مراکش یاد می‏کند. این شهر را یوسف بن تاشفین در ۴۵۴ ساخته و این مطلب با توجه به وفات ابن قتیبه در ۲۷۶ ق سازگار نیست.
دلیل ۸ : تعرض به صحابه و ائمه پیشین با مشرب ابن قتیبه سازگار نیست. و در کتب دیگرش جز با احترام با لفظ دیگری از آنها یاد نمیکند .
دلیل ۹ : گرایش به شیعه و ضدیت با امویان که در متن هست نشانگر مشرب ابن قتیبه نیست.
دلیل ۱۰ : از ابی لیلی متوفی بسال ۹۳ روایاتی آورده در حالیکه ابن قتیبه در سال ۲۷۶ مرده
اگر بگوییم بی سند از او روایت کرده این خود دلیل بر بی ارزش بودن کتاب است و اگر بگوییم او را دیده پس ابن قتیبه عمر نوح ببخشید عمر امام زمان شیعه را داشته.
دلیل ۱۱ : کتاب از هم گسیخته و ناهمگون است مثلا فقط ۴ صفحه را اختصاص داده به تاریخ ابوبکر و عمر و اهمیتش را بیش از این ندیده اما درهمان حال ۴ صفحه دیگر را اختصاص داده به کشته شده سعید بن جبیر که نسبتا کم اهمیت است !
این خود دلیل است که این یک گزارش تاریخی و علمی نیست و برای هدف معینی نوشته شده اما برای علمی کردن آن آخر کتاب را اختصاص داده به فتوحات در افریقا که البته نوشته های آن رونویسی از کتب دیگر است .
و برای این زورکی نام ابوبکر و عمر را آورده تا کسی شک نکند که او شیعه است !گرنه چرا باید فقط ۴ صفحه را اختصاص دهد به این دو مرد نامی ؟

این دلایل کتاب شناسان در رد این کتاب بود.
و شیعه اگر هنوز اصرار دارد که این کتاب را ابن قتیبه نوشته باید تک تک آنرا پاسخ دهد
و در آخر میگویم بفرض که نوشته این کتاب ابن قتیبه باشد این که چیزی را ثابت نمیکند
ابن قتیبه که پیغمبر نبوده تا حرفش سند باشد.
اگر او یک حرف بی سند زده صد عالم دیگر مستند سخن دیگری گفته اند !
بعد روایاتی که در کتاب الامامه و الاسیاسه آمده فقط و فقط با کلمه( قال) شروع میشود و سند ندارد !!!!
(گفت) ! کی گفت ؟!معلوم نیست که کی گفت !!!!
این کتاب ارزش علمی نداردو کدام انسان عاقلی کتاب بخاری و مسلم که هر حدیثش با سند های محکم ثابت شده را رها میکند و میچسبد به این آقای (قال )؟؟؟
(گفت) ! کی گفت ؟!معلوم نیست که کی گفت !!!!
 

نویسنده: سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …