ای شیعه ها، همان کاری را بکنید که عمر و ابوبکر رضی الله عنهما، انجام داده اند.
شیعه ها میگویند: دعوای اساسی ما با اهل سنت در این است که سنی خودش رهبر انتخاب کرده، و ما حق چنین کاری را نداریم و این الله است که باید جانشین رسول الله را انتخاب نماید.
شیعه حدیث هم دارد که پیامبر در روز غدیر خم به مردم گفت: «علی جانشین من و خلیفه و امیر شما، بعد از من است»
ما اهل سنت این را نمیپذیریم و میگوییم:
رسول الله صلی الله علیه وسلم آخرین پیامبران بوده است بعد از ایشان، سلسله وحی قطع گردیده !
معنی این سخن خیلی بزرگ است، سلسله وحی قطع شده یعنی اینکه قرآن دیگر ملغی نمیشود و سرنوشت تورات و انجیل برای قرآن، هرگز تکرار نمیگردد.
هر مسلمانی که غیر از این عقیده داشته باشد از نظر ما کافر و مرتد است!
شیعه برای اینکه سنی او را کافر نگوید،میگوید علی، پیامبر نیست، اما امام است، و در نزد آنها، عملا امام، همان صفات پیامبر دارد و برای محکم کاری میگویند :
«علی از همه پیامبران افضل تر و مهم تر است» ( جز حضرت محمد )
ولی الحمدلله تا حالا کتابی غیر از قرآن، ظاهر نکرده اند، هرچند که جسته و گریخته، زمزمه های درباره مصحف فاطمه و جامعه و جفر و قرآن مهدی میشنویم، اما در کره زمین، کتابی غیر از قرآن که وحی باشد،در نزد شیعه نیست!
شیعه ها به این عقیده ( پیامبر وصیت کرد و علی را جانشین خود نمود)محکم چسبیده اند و با آنکه در کتابشان نوشته شده :
لما طعن ابن ملجم قبحه الله أمیر المؤمنین رضی الله عنه قیل له " ألا توصى ؟ قال: ما أوصى رسول الله صلى الله علیه و سلم فأوصى ولکن قال:(أی الرسول) إن أراد الله خیراً فیجمعهم على خیرهم بعد نبیهم "
یعنی وقتیکه ابن ملجم علی رضی الله عنه را زخمی کرد، به او گفتند: آیا وصیت نمیکنی ؟
گفت: رسول الله وصیت نکرده تا من وصیت کنم، اگر الله برای این امت خیر بخواهد بعد از من بهترینشان را امیرشان میکند
تلخیص الشافی للطوسی ۲/۳۷۲، و الشافی لعلم الهدى المرتضى ص ۱۷۱
باوجود اینکه این حدیث را دو عالم درجه ۱ شیعه نقل کرده اند، اما شیعه امروزی، این حدیث را قبول ندارد و میگوید سندش ضعیف است! و باید هم که قبول نکنند! چون با پذیرش این حدیث،اساس مذهبشان متزلزل میگردد و آن دو عالم هم با نقل این روایت میخواستند در رفتار ابوبکر و عمر رضی الله عنهما طعن بزنند، و یادشان رفته بود که این طعن، تمام مذهبشان را زیر سوال میبرد!
اما با این وجود، هنوز هم پایه های مذهب شیعه با استدلالی که الان مینویسم خواهد لرزید:
بیایید از شیعه ها بپذیریم که پیامبر، علی را جانشین خود کرد و علی، حسن را و حسن، حسین را و حسین، سجاد را و سجاد، باقر را و باقر، صادق را و صادق،موسی را و موسی، رضا را و رضا، تقی را و تقی، نقی را و نقی، حسن عسکری را، و حسن عسکری، مهدی را و مهدی چون نمیمیرد، نایب اول را،و سپس نایب دوم را، و بعد نایب سوم را، و بعد نایب چهارم را، و بعد
بعد؟، آقای شیعه و بعد چی؟
و بعد، هیچی!
و بعد امام مهدی گفت: دیگه حوصله ندارم نایب تعیین کنم!! خودتان ای شیعه ها، بهترین خود را به رهبری انتخاب کنید. یعنی همان کاری را بکنید که اصحاب پیامبر انجام دادند، همان کاری را بکنید که ابوبکر و عمر و عثمان و علی و ابوعبیده و دیگران کردند.
بدین سان، مذهب شیعه در گرداب تضاد، زمین گیر شد.
و در آخر کار، همان حرف اول ما را میگویند ! و روش ما را انجام میدهند و از ما تقلید میکنند!