اندرزها، و آموختنی‌ها از سفر اسراء و معراج

بی‌تردید وجود ابوطالب در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم عاملی مهم برای حفاظت ایشان از رسیدن آزار قریش بود؛ چون قریش نمی‌خواست خود را از حمایت ابوطالب دور بدارد، اما با وفات ابوطالب این عامل از بین رفت و آزار و آسیب‌های جسمی زیادی متوجه آن حضرت شد.

همچنین خدیجه، همسر رسول خدا، مرهم شفابخش زخم‌های روحی و روانی‌ای بود که از جانب قریش بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم وارد می‌شد و با درگذشت وی، پیامبر این مرهم را از دست داد و بعد از آن اذیت و آزار قریش شدت گرفت و او را در تنگنا قرار دادند. به این جهت و برای کاستن از این اندوه طاقت‌فرسا به طائف رفت تا از آنها بخواهد که او را در حقی که به آن فرا می‌خواند، یاری نمایند و حمایت کنند تا بتوانند دین خدا را به مردم برساند، اما تنها پاسخی که سران طائف به ایشان دادند، این بود که به زشت‌ترین شیوه، دست رد بر سینه‌اش زدند و به این اکتفا نکردند؛ بلکه فرستاده‌ای را نزد قریش فرستادند تا آنها را از ماجرا باخبر سازند و بر اثر این امر قریش نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ناراحت شدند و تصمیمات بسیار ناگوار و سختی برای او گرفتند. بنابراین، پیامبر نتوانست وارد مکه شود مگر بعد از اینکه مردی کافر به او پناه داد. غم و اندوه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بر اثر وفات ابوطالب و خدیجه وهمچنین تصمیم‌های سخت و دشوار قریش بیشتر شد تا جایی که این سال برای پیامبر سال اندوه (عام الحزن) نامیده شده است[۱].

اما هدف از معجزۀ اسراء و معراج در چند چیز نماد پیدا می‌نماید که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
خداوند خواست تا فرصتی در اختیار پیامبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بگذارد تا که در آن از مظاهر والای قدرت الهی، آگاهی پیدا نماید و دلش سرشار از اعتماد و توکل به خدا گردد و در رویارویی با قدرت کافران که در زمین حکمفرمایی می‌کرد، نیرو و قدرت بیشتری بیابد همان گونه که این قضیه برای موسی علیه السلام اتفاق افتاد و خداوند خواست تا شگفتیهای قدرت خود را بنمایاند؛ هنگامی که دل موسی را با مشاهده این آیه‌های بزرگ تثبیت کرد و به او فرمود:

﴿قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّهٞ تَسۡعَىٰ٢٠ قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ٢١ وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَهً أُخۡرَىٰ٢٢ لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣﴾ [طه: ۱۹-۲۳]. «گفت: آن را بینداز ای موسی! پس آن را انداخت، ناگهان به ماری تبدیل شد که فرار می‌کرد. گفت: آن را برگیر و نترس. ما او را به شکل اولی‌اش بر می‌گردانیم و دستت را به زیر بغلت بچسبان. سفید بی‌عیب برمی‌گردد واین نشانی دیگری است تا تو را از آیات بزرگ خود بنمایانیم».

پس نتیجه اسراء و معراج این بود که خداوند پیامبرش را از این نشانه‌ها و آیه‌های بشارت‌دهنده که تعداد آنها زیاد بودند، مطلع سازد تا مقدمه‌ای برای هجرت و بزرگ‌ترین رویارویی با کفر و گمراهی وتباهی در طول تاریخ باشد و از جملۀ این نشانه‌ها می‌توان به رفتن به بیت‌المقدس، عروج به آسمان‌ها، رویت عالم پنهان که پیامبران به ایمان آوردن به آن دعوت داده‌اند، ملاقات با فرشتگان، دیدن مناظر بهشت و جهنم، نمونه‌هایی از نعمت و عذاب و … اشاره نمود.قرآن از این سفر در سورۀ اسراء و از معراج در سوره نجم سخن به میان آورده است و حکمت اسراء را در سوره اسراء چنین بیان نموده است: ﴿لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآ﴾ [الإسراء: ۱]. «تا آیات قدرت خود را به او بنمایانیم».﴿لَقَدۡ رَأَىٰ مِنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِ ٱلۡکُبۡرَىٰٓ١٨﴾ [النجم: ۱۸]. «بی‌تردید آیات بزرگ پروردگار خود را دید».

از واقعۀ اسراء و معراج می‌توان به دانش‌ها و اسرار و نکته‌های زیادی دست یافت[۲].
استاد ابوالحسن ندوی می‌گوید: «واقعه اسراء فقط حادثه‌ای فردی و ساده نبود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در آن نشانه‌ها و آیه‌های الهی را دید و ملکوت آسمانها و زمین به صورت آشکار برای او متجلی شد؛ بلکه این سفر اسرارآمیز نبوی، اهدافی دقیق و عمیق و دلالت‌های حکیمانه و نکاتی شگفت‌انگیز در برداشت. داستان معراج و سوره‌های اسراء و نجم که در این باره نازل شده‌اند، صریحاً گویای این مطلب‌اند که محمد پیامبر «قبلتین» وامام «مشرقین» و «مغربین» و جانشین پیامبران گذشته و پیشوای نسلهای آینده است. در سفر معراج، شهر «مکه» با شهر «قدس» و مسجدالحرام با مسجد الاقصی پیوند یافت و سایر پیامبران پشت سر ایشان نماز خواندند. این واقعه در حقیقت اعلام این مطلب بود که رسالت محمد فراگیر و امامتش جاودانی و تعالیم وی انسان ساز و صلاحیت رهبری بشر را در هر زمان و مکان دارا می‌باشد و این سورۀ کریمه، شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را به عنوان فرد برگزیده‌ای مشخص نمود و امامت و رهبری او را توصیف کرد و جایگاه امتی را که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در میان آنها مبعوث شده بود و آنان به او ایمان آورده بودند را نیز بیان نمود ونقش و رسالت این امت را که در جهان و در میان ملتها ممتاز می‌باشد، بازگو کرد[۳].

اندرزها، درس‌ها و آموختنی‌ها

  1. معمولاً هر مصیبتی، هدیه و شادمانی‌ای در پی خواهد داشت. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در معرض سختی‌های بزرگی قرار گرفت. قریش راه دعوت را در مکه ودر ثقیف و در میان قبیله‌های عرب به روی او بستند و دعوت و مردان آن را از هر سو به شدت در مضیقه و تحت محاصره قرار دادند. آن حضرت بعد از درگذشت عمویش، ابوطالب، که بزرگ‌ترین حامی وی بود، در خطر قرار گرفت، اما راهش را ادامه داد و طبق دستور پروردگارش شکیبایی ورزید و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای واز جنگ هیچ جنگجویی و از توطئه‌ی هیچ مسخره‌گری باکی نداشت و اینک وقت آن فرا رسیده بود تا ارمغان و هدیه‌ای بزرگ به او داده شود؛ پس براساس تقدیر الهی واقعۀ اسراء و معراج اتفاق افتاد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از میان همۀ مخلوقات به آسمان عروج نمود و خداوند او را به خاطر شکیبایی و جهادش، مورد تکریم و بزرگداشت قرار داد و به صورت مستقیم بدون اینکه فرستاده و حجابی در میان باشد با او دیدار نمود. خداوند او را از عالم غیب آگاه ساخت که هیچ یک از خلق را آگاه نکرده بود. گذشته از این، سایر پیامبران را در یک میدان جمع کرد و محمد پیشوا و امام آنها شد، در حالی که آخرین آنها بود[۴].
  2. از آنجا که پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم در آستانۀ مرحله جدیدی از دعوت یعنی هجرت و حرکت برای تأسیس دولت اسلامی قرار داشت، خداوند می‌خواست خشت‌های اول این بنا، قوی و سالم و به هم پیوسته باشند. بنابراین، خداوند این آزمایش را پدید آورد تا پالایش در صف مؤمنان اتفاق بیفتد و مؤمنان واقعی از انسانهایی که دارای ایمان ضعیف و متردد و کسانی که در دلهایشان بیماری هست، جدا گردند و مؤمنان قوی و خالصی که صداقت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را به صورت علنی مشاهده و تصدیق نمودند، پایدار و استوار بمانند و چه سعادتی بالاتر از اینکه آنها پیروان و حامیان این پیامبر برگزیده هستند و به او ایمان آورده و زندگی خود را فدای او و دینش نموده‌اند. به راستی ایمان پس از تحمل این همه رنج و مصیبت چه قدر راسخ می‌گردد.
  3. شجاعت والای پیامبر اکرم در این نماد پیدا می‌کند که با مشرکان موضوعی را در میان می‌گذارد و از مسئله‌ای سخن می‌گوید که عقل‌هایشان آن را نمی‌پذیرد و ترس از رویارویی با مشرکان و اعتراض و مسخره آنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را از آشکار نمودن این قضیه باز نداشت و با این عمل برای امت خود شگفت‌ترین و زیباترین نمونه‌های آشکار کردن حق در برابر باطل را ارائه داد؛ گرچه آنها بر ضد حق متحد و منسجم گردیده بودند و برای جنگ با او تمام توان و نیروی خود را به کار گرفته بودند.

همچنین در اقامه حجت بر مشرکان یکی از حکمت‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم این بود که او با آنها از رفتنش به بیت‌المقدس سخن گفت و خداوند برای او علائمی را آشکار نمود که کافران را ملزم به تصدیق سخن او می‌کرد و این علائم عبارتند از:

الف: توصیف بیت‌المقدس از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ؛ چراکه برخی از مشرکان به شام سفرکرده بودند و بیت‌المقدس را دیده بودند. خداوند، بیت‌المقدس را بی‌پرده به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نشان داد تا اینکه آن را برای مشرکان توصیف کند و آنها به راست بودن توصیف و مطابقت آن با واقعیتی که می‌دانستند، اعتراف کردند.

ب: خبر دادن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از کاروانی که در روحاء بود و شتری که گم کرده بودند وآبی که پیامبر از ظرف آنها نوشید.

ج: خبر دادن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از کاروان دیگری که شتران آنان با دیدن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم رم کردند و توصیف دقیق یکی از شتران.

د: خبردادن از کاروان سومی که در ابواء بود و توصیف شتری که در جلوی کاروان در حرکت بود و به آنها اطلاع داد که کاروان مذکور از جانب تپۀ تنعیم خواهد رسید. مشرکان برای درستی و نادرستی سخن او درصدد تحقیق برآمدند و بعد از آن صحت گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای آنان اثبات گردید و این دلایل ظاهری آنها را بی‌پاسخ گذاشته بود که نمی‌توانستند او را به دروغگویی متهم نمایند. همچنین این سفر، تربیتی همه‌جانبه بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم تمام زمین را با همۀ مخلوقاتی که در آن وجود دارد در برابر این هستی بزرگ، بسان نقطه‌ای کوچک دید و سپس مقام کافران مکه در این نقطه کوچک را که واقعاً بسیار ناچیز بود و آنها در جهان هستی فقط بخش بسیار اندکی به شمار می‌روند؛ پس اینها در مقابل کسی که خداوند او را از میان آفریدگانش برگزیده و با این سفر مبارک در عالم ملکوت و دیدارش با فرشتگان و پیامبران او را متمایز گردانیده و هفت آسمان و سدره المنتهی و بیت المعمور را به او نشان داده و با او سخن گفته است چه حیثیتی دارند؟[۵].

  1. اثبات قوت ایمان ابوبکر صدیق در این حادثه‌ی بزرگ آشکار می‌شود؛ چنانکه وقتی کافران او را از اسراء و معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آگاه نمودند، با اطمینان گفت: اگر او گفته است راست فرموده است. سپس گفت من او را در چیزی بالاتر از این تصدیق می‌کنم و آن اینکه خبر آسمان در یک صبح یا شام نزد وی می‌آید.

ابوبکر رضی الله عنه با این گواهی، لقب صدیق را به خود اختصاص داد. مقایسه‌ای که ابوبکر، میان این خبر ونازل شدن وحی از آسمان کرد، بیانگر فراست و یقین وی است و خاطرنشان می‌کند که اگر چنین امری نسبت به سایر انسانها بعید به نظر می‌آید، باید دانست که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم راحت و خیلی ساده است[۶].

  1.  فلسفۀ شکافتن سینۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و پرکردن قلبش از ایمان و حکمت این بود تا برای سفر اسراء آماده شود و متأثر نشدن جسمش از این شکافته شدن برای آن بود تا ترس و هراس از دیدن چنین صحنه‌های خارق‌العاده‌ای وجود ایشان را فرا نگیرد ودر مقابل قدرت خدا تسلیم شود و این گونه امور را به راحتی بپذیرد.
  2. انتخاب نمودن شیر از بین شراب و مژده‌ی جبرئیل که گفت به فطرت رهنمود شده‌ای بر این امر تأکید می‌نماید که اسلام دین فطرت است و با آن در می‌آمیزد؛ پس کسی که سرشت انسانی را آفریده است این دین را نیز برای او آفریده است، دینی که گرایشها و نیازهای آن را برطرف می‌نماید و بلندپروازیهایش را محقق می‌کند؛ چنانکه فرموده است:

﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٠﴾ [الروم: ۳۰].«چهره‌ات را برای دین یکسو، ثابت نگه‌دار، فطرت خدایی که مردم را بر آن سرشته است و خلقت خدا قابل تغییر نیست و همین است دین پایدار، ولی اکثر مردم نمی‌دانند».

  1. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در حال بیداری با روح و جسد به بیت‌المقدس برده شد و این نظر جمهور سلف و خلف است و سخن کسی که می‌گوید: سفر اسراء با روح بوده یا خوابی بوده است، قابل اعتماد و استناد نیست؛ زیرا اگر اسراء خوابی می‌بود آیه و معجزه‌ای به شمار نمی‌رفت و کافران آن را بعید نمی‌دانستند و تکذیب نمی‌کردند؛ چون چنین خوابهایی انکار ناپذیرند[۷] و خداوند فرموده است: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ﴾و منظور از بنده‌اش محمد صلی الله علیه وسلم است و کلمۀ «عبده» (بنده‌اش) شامل روح و جسد می‌شود[۸].
  2. نماز خواندن سایر پیامبران پشت سر پیامبر اسلام، دلیلی است بر اینکه آنها رهبری و پرچمداری را به او سپردند و شریعت اسلامی، شریعتهای گذشته را منسوخ کرد و پیروان این پیامبران با تأسی از آنان می‌بایست رهبری این پیامبر و رسالت او را که باطل ازهیچ سویی به آن راه ندارد، بپذیرند.

کسانی که کنفرانس‌های تقریب ادیان منعقد می‌نمایند، باید این حقیقت را دریابند و به آن دعوت بدهند؛ یعنی، از همۀ ادیان منحرف دست بکشند و به این پیامبر صلی الله علیه وسلم و رسالتش ایمان بیاورند و آنها باید حقیقت دعوتهای مرموزی را که یک سیستم یا نظامی از نظامهای جاهلیت را به کار می‌گیرد، درک کنند. عقاید منحرفی که معتقد است: خداوند مسیح است و مسیح پسر خداست و خداوند سومین سه نفر است و یا کسی که معتقد است عزیر پسر خداوند است و کلام خدا را تحریف می‌کند، چگونه با کسی که معتقد است، خداوند یکی است و شریکی ندارد و پدر و فرزند و همسری نیز ندارد. یکسان و برابر است[۹].

  1. پیوند میان مسجدالاقصی و مسجدالحرام حکمتها و دلالتها و فوایدی دارد که برخی عبارت‌اند از:

الف: اهمیت مسجدالاقصی به عنوان محل اسراء و معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای مسلمانها که قبلۀ آنها بوده است، مسلمانان را وادار می‌کند که مسجدالاقصی و فلسطین را دوست داشته باشند؛ چون مبارک و مقدس است.

ب: مسلمانان باید به مسئولیت خود در قبال مسجدالاقصی و آزادی آن از لوث شرک و عقیده تثلیث پی ببرند همان طور که آنها موظف‌اند مسجدالحرام را از لوث شرک و بت‌پرستی پاک نمایند؛ چون هم مسجدالاقصی و هم مسجدالحرام هر دو اشغال شده‌اند؛ یکی را طاغوت عربی اشغال نموده و دیگری تحت اشغال طاغوت صلیبی است و هر دو نیاز به آزادی دارند و مسلمانان باید بدانند که پیوند مسجدالحرام یا مسجدالاقصی بیانگر این موضوع است که تهدید مسجدالاقصی تهدید مسجدالحرام و اهل آن است و از نیل تا مسجدالاقصی مقدمه‌ای برای اشغال از نیل تا مسجدالحرام است؛ پس مسجدالاقصی دروازه‌ای است که به سوی مسجدالحرام باز می‌شود و از دست رفتن مسجدالاقصی و افتادن آن در دست یهودیان به معنی این است که امنیت مسجدالحرام و حجاز نیز مورد تهدید است و دشمنان به آن چشم دوخته‌اند و تاریخ گذشته وحال این را تأیید می‌نماید؛ زیرا تاریخ جنگهای صلیبی به ما می‌گوید که ارناط صلیبی صاحب مملکت کرک، گروهی را برای تجاوز به قبر پیامبر و بیرون آوردن جسد مبارکش به حجاز فرستاد و پرتغالی‌ها (مسیحیان کاتولیک) در آغاز قرن حاضر کوشیدند تا به حرمین شرفین برسند و آنچه را که نیاکان صلیبی آنها نتوانستند انجام دهند، انجام بدهند، اما مقاومت شدیدی که ممالیک و عثمانی‌ها از خود نشان دادند، اجازه نداد تا برنامه شوم و پلید آنها عملی شود و بعد از جنگ ۱۹۶۷ میلادی که یهودیان، بیت‌المقدس را اشغال کردند، رهبرانشان فریاد برآوردند که هدف بعدی اشغال حجاز و قبل ازهمه مدینه و خیبر است.

دافید گوریون، رهبر یهودی‌ها، بعد از اینکه لشکریان یهود، قدس را محاصره می‌نمایند، در جمع سربازان و جوانان یهودی که در نزدیک مسجدالاقصی گرد آمده بودند، حاضر شد و در جمع آنها سخنرانی آتشینی ایراد نمود و با این گفته‌اش آن را به پایان رساند: «ما قدس را گرفته‌ایم و اینک راهمان را به سوی یثرب ادامه می‌دهیم»[10].

خانم گولدا مائیر نخست وزیر یهودیان بعد از اشغال بیت‌المقدس و خلیج ایالت عقبه می‌گوید: «بوی پدران و نیاکانم در مدینه و حجاز به مشامم می‌رسد و آنها سرزمین‌های ما هستند که آنها را پس خواهیم گرفت»[11].

یهودیان از آن تاریخ به بعد، نقشه‌ای برای دولت آینده خود منتشر نمودند که از فرات تا نیل تمام منطقه را در برمی‌گیرد و جزیرۀ عربی و اردن و سوریه و عراق و مصر و یمن و کویت و تمام خلیج عربی در این نقشه قرار دارد و آنها بعداز پیروزی خود در سال ۱۹۶۷ میلادی این نقشه را در اروپا توزیع کردند[۱۲].

  1. خداوند ماجرای اسراء پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را در سورۀ اسراء فقط در یک آیه بیان کرده است: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١﴾ [الإسراء: ۱].«پاک است آنکه بنده‌اش را شب هنگام از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد، مسجدی که اطراف آن را مبارک گردانیده بودیم تا آیات خود را به او بنمایانیم؛ همانا خدا شنوا و بینا است».

سپس خداوند به بیان رسواییها و جنایت‌های یهودیان پرداخته و آنها را خبر داده است که این قرآن به استوارترین راه هدایت می‌‌نماید. ارتباط بین آیات در سوره‌ی اسراء به این موضوع اشاره می‌نماید که یهودیان به زودی مقام رهبری امت و انسانیت را از دست خواهند داد؛ چون آنها جنایت‌هایی مرتکب شده‌اند که برای باقی ماندن آنها در این مقام مجالی باقی نمانده است و خداوند این منصب را عملاً به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم منتقل خواهد گردانید و هر دو مرکز دعوت ابراهیمی را به آن حضرت اختصاص خواهد داد[۱۳].

سورۀ اسراء به بیان استبداد اسرائیلی می‌پردازد و بیان می‌دارد که چگونه آنها در چنگال قدرتهای بزرگ آن زمان (فارس و روم) دست و پا می‌زده‌اند. از این رو یکی از فواید بزرگ سفر اسراء برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و امتش، دیدن برخی از نشانه‌های خدا بود که روشن‌ترین آیات الهی متعلق به مسجدالاقصی و نشانه‌های تاریخی آن بود[۱۴].

خداوند می‌فرماید: ﴿وَءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلٗا٢ ذُرِّیَّهَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا٣ وَقَضَیۡنَآ إِلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَیۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا کَبِیرٗا۴ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا۵ ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّهَ عَلَیۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا۶ إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَهِ لِیَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا٧﴾ [الإسراء: ۲-۷]. «به موسی کتاب دادیم و او را رهنمود بنی‌اسرائیل ساختیم، با این مضمون که جز من کسی را وکیل و کارساز خود نگیرید. ای نسل کسانی که با نوح در کشتی سوارشان کردیم، او بندۀ بسیار سپاسگذاری بود و به بنی اسرائیل در کتاب گفتیم که شما دوباره در زمین فساد به راه می‌اندازید و خیلی زیاد سرکشی می‌کنید؛ وقتی نوبت اول فرا رسد، بندگانی جنگجو و قوی بر شما می‌فرستیم. آنها جهت تجسس وارد خانه‌ها می‌شوند و این وعده محقق شد؛ سپس نوبت را علیه آنها به شما برگردانیدیم و شما را با مالها و فرزندان کمک کردیم و تعداد شما را افزایش دادیم و (گفتیم) اگر نیکی بکنید به نفع خودتان نیکی کرده‌اید و اگر بدرفتاری بکنید، به ضرر خود بدرفتاری کرده‌اید و چون وعدۀ دوم فرا رسد، (بندگان خود را می‌فرستیم) تا روی شما را ناخوش کنند و مانند دفعۀ اول وارد مسجد بشوند و به هر چیزی که دست یافتند، آن را نابود کنند».

ابن کثیر در البدایه والنهایه می‌گوید: بخت النصر به دستور پادشاه فارس[۱۵]، در سال ۵۹۷ قبل از میلاد به تخریب و هجوم سرزمین یهودیان پرداخت[۱۶] و خود وارد آن سرزمین گردید و به سبب آن بنی اسرائیل متفرق شدند؛ گروهی در حجاز اقامت گزید؛ گروهی در یثرب؛ گروهی در وادی القری ساکن شدند و تعداد اندکی به مصر اقامت گزیدند[۱۷]. برای دومین بار در سال ۳۷۰ قبل از میلاد، حکومت روم به تخریب دولت یهودی پرداخت (پس از آنکه آنها دوباره دولت یهودی را بازسازی کرده بودند). این انهدام و تخریب هم‌زمان با منهدم کردن هیکل اورشلیم توسط فرمانده رومی (تیتوس) به وقوع پیوست بنابراین، یهود تاب و توان خود را در مقابل ستم سیاسی و دینی که رومی‌ها بر آنان روا می‌داشتند از دست دادند و پی در پی هجرت کردند و بعضی از آنها به جنوب جزیرۀ عرب، جائی که قبلاً نیاکانشان به آنجا مهاجرت کرده بودند، مهاجرت نمودند[۱۸].

عناصر یهودی که پیرامون جزیره عربی پراکنده گردیده بودند، همواره میکروب فساد در زمین را با خود همراه داشته‌اند. از این رو لازم بود که رسول خدا همان‌طور که وضعیت جامعۀ قریش را درک نمود و برای مقابله با آن آماده شده بود، باید به تجزیه و تحلیل پدیده یهودی می‌پرداخت و برای مقابله با آن آماده می‌گردید[۱۹]؛ زیرا یهودیان فقط یک امت تاریخی مانند عاد و ثمود نیستند که داستانهایشان به خاطر عبرت آموختن مطرح می‌شود؛ بلکه آنها امتی بودند که در واقعیت جامعۀ عربی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در آن زندگی می‌نمود و در آن برای اقامه دولت اسلامی فعالیت می‌نمود، حضور انبوه و چشمگیری داشتند و علاوه بر جایگاه اقتصادی که دارا هستند، درصدد تشکیل مرکزی برای تسلط افکار خود برمی‌آیند؛ چون دارای دانشمندان و تاریخ و کتاب‌های به جا مانده از پیامبران هستند که به آنها این صلاحیت و اجازه را می‌دهد که ویژگی‌های پیامبری را تعریف وتبیین نمایند و از او معجزات بخواهند و شرایطی را برای صداقت پیامبران و صحت رسالت‌ها وضع کنند؛ پس اگر قریش از کعبه برای مبارزه با اسلام استفاده می‌کردند، یهودیان از تورات برای مبارزه با قرآن کار می‌گرفتند و همان گونه که محمّد انتظار نبرد و درگیری را با قریش می‌کشید، از جانب یهودیان نیز چنین انتظاری می‌رفت[۲۰]. سورۀ اسراء گوشه‌ای از کشمکش و نبرد بین‌المللی میان فارس و روم و یهود را به تصویر می‌کشد و بعد از آن سوره روم نازل شد که این سوره نیز از نبرد بین‌المللی سخن گفته است؛ چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿الٓمٓ١ غُلِبَتِ ٱلرُّومُ٢ فِیٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَیَغۡلِبُونَ٣ فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ۴ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ۵ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ۶ یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَهِ هُمۡ غَٰفِلُونَ٧﴾ [الروم: ۱-۷]. مشرکان قریش دوست داشتند که فارسیان، بر رومیها غلبه نمایند؛ چون آنها و مردم فارس بت‌پرست بودند، اما مسلمانان خواستار پیروزی روم بر فارس بودند؛ چراکه رومی‌ها اهل کتاب بودند؛ چنانکه مفسران تفاصیل زیادی در مورد شرط‌بندی ابوبکر صدیق با یکی از مشرکان مکه در مورد جنگ فارس و روم که قرآن تأکید کرده بود که روم پیروز می‌شود و فارس شکست می‌خورد، ذکر کرده‌اند[۲۱].

نظریه و دیدگاه ابن عطیه بر این است که بهتر است علت شادی مؤمنان این موضوع بیان گردد که در صورت پیروزی روم بر فارس، از جانب آنان خطر کمتری متوجه آنان می‌گردید بنابراین، آنها خواستار پیروزی روم بر فارس بودند. پس با توجه به این تحلیل، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم امید داشت که دین و شریعتی که خداوند او را با آن مبعوث کرده است پیروز گردد و بر دیگر ملتها چیره شود، اما کفار مکه می‌خواستند که او با پادشاهی درگیر شود تا اورا ریشه کن کند و آنها از جانب او آسوده خاطر گردند[۲۲].

از این رو ابن عطیه بر این باور است که خوشحالی زیاد مؤمنان به خاطر این نبود که رومیها اهل کتاب‌اند و یا اینکه پیروزی آنها بر فارسها دلیلی مادی و محسوس بر صداقت خبر قرآنی خواهد بود؛ بلکه سبب خوشحالی مسلمانان این بود که خداوند از نیروی دریایی روم به نفع مسلمانان کار گرفت (مسلمان‌هایی که تا آن وقت هنوز قدرتی دریایی نداشتند)؛ چراکه بعد از پیروزی روم بر دولت فارس و نابودی آن، رومیها نیز پس از آن همه مبارزه، تضعیف خواهند شد و این راه را برای پیروزی مسلمانان بر آنها هموار می‌نماید و با این امر موجب می‌گردد تا اسلام به عنوان یک قدرت جدید جهانی مطرح گردد[۲۳].

  1. اثبات اهمیت و جایگاه نماز؛ چراکه براساس سنت و احادیث نبوی نماز در شب عروج پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به آسمانها فرض شده است و آن گونه که ابن کثیر گفته است: این امر بیانگر اهمیت و عظمت نماز است[۲۴]. پس دعوتگران باید بر اهمیت نماز و مواظبت بر آن تأکید ورزند و وقتی از اهمیت و جایگاه نماز سخن می‌گویند، این مطلب را که نماز در شب معراج فرض شده و آخرین چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم قبل از وفات خویش به آن سفارش نموده است به عنوان شاهدی بر اهمیت و جایگاه نماز متذکر شوند[۲۵].
  2. از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در مورد اینکه آیا پروردگارش را دیده است، پرسیدند: فرمود: نوری است، چگونه می‌توان اورا دید؟[۲۶].
  3. آن حضرت از خطرهای بیماریهای اجتماعی سخن گفت و کیفر آنها را نیز بر اساس آنچه در شب اسراء و معراج مشاهده کرده بود بیان داشت. از جمله می‌توان به امور ذیل اشاره کرد:

الف: کیفر غیبت و غیبت کنندگان: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در معراج افرادی را دید که گوشت مرده را می‌خورند، جبرئیل گفت: «اینها کسانی هستند که گوشت مردم را می‌خورند»[27].

ب: کیفر خوردن اموال یتیمان: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در آن شب مردانی را دید که لب‌های بزرگی مانند لب شتر دارند و در دست‌هایشان قطعه‌های بزرگی از آتش است و سنگ‌های بزرگی به دهانشان زده می‌شود که از پشتشان خارج می‌شود. جبرئیل گفت: اینها کسانی هستند که از روی ستم و ظلم، مال یتمیان را خورده‌اند[۲۸].

ج: رباخواران: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم قومی را دید که شکمهایشان مانند خانه‌ها بود و در آن مارهایی بود که از بیرون، شکمشان دیده می‌شد. جبرئیل گفت: اینها رباخواران‌اند[۲۹].

د: همچنین کیفر و سزای زناکاران و آنهایی که زکات نمی‌دهند و کسانی که پیام‌آور فتنه هستند ودر امانت بی‌اعتنایی و سستی می‌کنند را بیان فرمود[۳۰].

و: پاداش مجاهدان: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بر گروهی گذر نمود که در یک روز می‌کارند و در همان روز درو می‌کنند و پس از اینکه درو می‌کنند باز به همان شکل اولیه برمی‌گردد. جبرئیل گفت: «اینها مجاهدان راه خدایند که نیکیهایشان هفتصد برابر می‌شود و چیزی از آنها کاسته نمی‌شود».

  1. درک جایگاه مسجدالاقصی توسط صحابه، اصحاب اهمیت مسجدالاقصی را درک کردند و مسئولیت خود را در برابر آن دانستند که مسجدالاقصی تحت فرمانروایی رومیها اسیر بود؛ چنانکه آن را در دوران عمر بن خطاب رضی الله عنه آزاد کردند و همواره مسجدالاقصی در امنیت و آسایش قرار داشت تا اینکه در قرن پنجم هجری صلیبیها در آن به مدت یک قرن به فساد و تباهی پرداختند؛ سپس مسلمانان آن را به فرماندهی صلاح‌الدین ایوبی آزاد کردند و اینک در اشغال یهودیان است پس راه آزادی آن چیست؟[۳۱].راه آزادی قدس، جهاد در راه خدا به شیوه‌ای که اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آن بودند، می‌باشد.

—————————————————
———————————————————————

[۱]- دراسه تحلیلیه لشخصیه الرسول، دقلعجی، ص ۱۲۸٫
[۲]- الاساس فی السنه، سعید حوی، ج ۱، ص ۲۹۱ – 292.
[۳]- همان، ص ۲۹۲٫
-[۴]التربیه القیادیه، ج ۱، ص ۴۴۷٫
-[۵]التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج ۳، ص ۴۱ – 42.
[۶]- همان، ص ۴۳٫
[۷]- المستفاد من قصص القرآن للدعوه والدعاه، زیدان، ج ۲، ص ۹۱٫
[۸]- تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۳ – تفسیر قاسمی، ج ۱۰، ص ۱۸۹٫
[۹]- السیره النبویه، ابی فارس، ص ۲۱۳٫
[۱۰]- السیره النبویه، ابی فارس، ص ۳۱۴٫
[۱۱]- روزنامه الدستور اردن، شمارۀ ۴۶۱۳، به قلم امیل غوری به نقل از السیره النبویه، ابی فارس، ص ۳۱۴٫
[۱۲]- همان، ص ۲۱۵٫
[۱۳]- الرحیق المختوم، مبارکفوری، ص ۱۲۰٫
[۱۴]- اصول الفکر السیاسی فی القرآن المکی، ص ۱۴۹٫
[۱۵]- دکتر فرست مرعی استاد تاریخ دانشگاه صنعاء معتقد است که بخت النصر کلدانی بوده است نه فارسی و به دستور پادشاه کلدانی تخریب صورت گرفته است.
[۱۶]- اصول الفکر السیاسی، ص ۱۵۲٫
[۱۷]- همان، ص ۱۵۱٫
[۱۸]- ابن خلدون، ج ۲، ص ۲۰۶٫
[۱۹]- اصول الفکر السیاسی، ص ۱۵۲٫
[۲۰]- همان، ص ۱۵۳٫
[۲۱]- تفسیر طبری، ج ۲۱، ص ۱۲٫
[۲۲]- تفسیر ابن عطیه، ج ۱۱، ص ۴۲۵٫
[۲۳]- اصول الفکر السیاسی، ص ۱۵۸٫
-[۲۴]تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۳٫
[۲۵]- المستفاد من قصص القرآن للدعوه ولدعاه، ج ۲، ص ۹۳٫
[۲۶]- السیره النبویه الصحیحه، ج ۱، ص ۱۹۰ – صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۶۱٫
[۲۷]- الفتح الربانی، ج ۲۰، ص ۲۵ اسناد آن صحیح است.
[۲۸]- فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۸، ص ۲۰۰٫
[۲۹]- تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۷۴٫
[۳۰]- تفسیر طبری، ج ۱۵، ص ۷ – الفتح الربانی، ج ۲۰، ص ۲۵۷٫
-[۳۱] السیره النبویه، ابی فارس، ص ۲۲۰

 

برگرفته از: الگوی هدایت پیامبر - علی محمد صلابی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …