فرهنگ صفوی یا سنّت نبوی؟(۱)

فرهنگ صفوی در ایران/ دکتر عیسی صدیق در کتاب تاریخ فرهنگ ایران می نویسد :  مؤسّس سلسه ی صفوی (شاه اسماعیل صفوی) در سال ۹۰۶ برای ایجاد وحدت و یگانگی و تجانس و یکرنگی و همچنین مشخص نمودن این کشور از دیگر ممالک اسلامی و تجدید شاهنشاهی ایران و تامین استقلال کشور و استقرار سلطنت ملّی توسل به مذهب شیعه جست
و آن را مذهب رسمی مملکت اعلام نمود و خود و اخلافش توجه فوق العاده بدان معطوف داشتند و همه چیز را تابع این سیاست کردند و در ترویج و بسط تشیّع منتهای کوشش را نمودند و برای رسیدن به این مقصود هر کس مخالفت کرد و تشیع را قبول نکرد با نهایت شدّت از میان بردند. مدارس حنفی و شافعی را بستند و بناهای آنها را منهدم ساختند. ضدّیت و دشمنی با اهل تسنّن و کافر دانستن اهل سنّت و لعن و دشنام به سه خلیفه ی اول (ابوبکر و عمر و عثمان) را جزو دیانت محسوب داشتند.

سلاطین صفویّه در تعقیب سیاست مذهبی که اتخاذ نموده بودند به تاسیس مساجد و مدارس و مرمّت بناهای سابق همّت گماشتند و مشاهد متبرّکه چون مشهد و قم را زیب و زینت دادند و مردم را به زیارت آن تشویق کردند. بزرگان و توانگران نیز به پادشاهان مذکور تأسّی کردند و در هر شهری مدارسی برای ترویج علوم دینی و مذهب شیعه بر پا شد و در این راه نیز جدّ وافی مبذول گردید.

علمای مذهبی و پیشوایان روحانی قوّت و قدرت فوق العاده پیدا کردند. سوگواری شهداء دین که از قرن چهارم توسط آل بویه مرسوم و بعد متروک گردیده بود به تشویق دولت صفوی رونق بسیار یافت. روضه خوانی در ایّام محرّم و مدّاحی پیشوایان دین همه جا معمول شد. تشکیل دسته با عَلَم و کَتَل و لوازم دیگر و تظاهر آنها در معابر و مساجد و تکایا مرسوم گردید. شبیه خوانی و نمایش مصائبی که بر ائمّه ی اطهار وارد شده ظاهراً در این عصر آغاز شد. روزهای ولادت ائمّه را جشن گرفتند و ایّام شهادت آنها را عزاداری کردند…

برای ترویج عقاید شیعه و رسوخ شیعه در قلوب عامّه (اهل تسنّن) کتابها و رساله های متعدّد به فارسی ساده تدوین شد و در میان مردم به آسانی شیوع یافت. پادشاهان صفوی که سرمشق اتباع و رعایای خود بودند خویش را خادم مذهب جعفری «کلب آستان علی» و مجتهدین را «نایب امام عصر» خواندند.

در دوره ی صفویّه مخصوصاً پس از شاه عبّاس بزرگ اوهام و خرافات و عقاید سخیف به حدّ اعلی نیرو گرفت ریاکاری و خشکه مقدّسی و تظاهر به دینداری، تسلیم صرف در برابر متصدّیان امور مذهبی در میان تمام طبقات، معمول و مرسوم گردید. این طرز فکر که از طرف سلاطین و اولیای امور تشویق می شد موجب انحطاط اخلاق و رکود دانش و عدم رشد قوّه ی تمییز و تحجّر و عقب ماندگی و بی حرکتی و بی قیدی و شکست بود که عاقبت کار صفویّه آن را کاملاً به ثبوت رسانید. (تاریخ فرهنگ ایران، دکتر عیسی صدّیق صفحات ۲۵۰ الی ۲۵۴ و ۲۷۴)

سینه زنی، زنجیززنی و … چگونه بوجود آمد؟

… رابطه ی صفویه با مسیحیت پیداست هر دو با هم علیه قدرت جهانی کشورهای اسلامی که در حکومت عثمانی یک امپراتوری بزرگ تشکیل داده بودند و اروپا را به خطر افکنده بودند، همدست و همداستانند، و در نتیجه دستگاه تبلیغاتی (روحانیون صفوی) ناچار باید هماهنگ با سیاست، تشیّع را با مسیحیّت نزدیک کنند و همچنانکه شاه صفوی برای رضایت مسیحیّت، مسیحیان جلفا را به ایران کوچ می دهد و در کنار پایتخت شهرکی مستقل به نام جلفا برایشان می سازد و آنان را می نوازد و منشورها و دستورهای رسمی برای حمایت و آزادی مذهبی شان صادر می کند، 

ملاهای صفوی نیز باید عناصر و حتّی شخصیّت های مسیحی را به صورت «پرسوناژهای مثبت و محبوب» وارد نمایشنامه هایی کنند که نام تعزیه ی کربلا و  سیره ی ائمّه و کرامات و مناقب اولیا می سازد. رژیم صفوی یک مقام رسمی وزارتی بوجود آورد و شخصیتی به اسم « وزیر امور روضه خوانی » مأموریت یافت تا در این زمینه دست بکار شود. این وزیر اولین تحفه های غرب را در قرن ۱۶ و ۱۷ به ایران سوغات آورد. وزیر امور روضه خوانی و تعزیه داری به اروپای شرقی (که در آن هنگام صفویّه روابط بسیار نزدیک و مرموز ویژه ای با آنها داشتند) رفت و درباره  ی مراسم دینی و تشریفات مذهبی آنجا تحقیق و مطالعه کرد و بسیاری از آن سنّت ها و مراسم مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیّت و برگزاری و نقل مصیبتهای مسیح و شعائر و ابزارها و وسایل خاصّ این مراسم و دکورهای ویژه ی محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد…

مراسمی از نوع تعزیه گردانی، شبیه سازی، نعش و علم و کتل و عماری و پرده برداری و شمایل کشی و معرکه گیری و قفل بندی و زنجیر زنی و تیغ زنی و موزیک و سنج زنی و تعزیه خوانی و فرم خاصّ جدید و تشریفاتی «مصیبت خوانی» و « نوحه سرایی جمعی » و … که همه اش اقتباس از مسیحیّت است و هر کس با آن آشناست، به سادگی تشخیص می دهد که تقلید است.

اساس مراسم عزاداری مسیحیان بر نمایش زندگی شهدای نخستین نهضت مسیحیّت و نشان دادن مظلومیت و شهادت آنان در دوران حکومت شرک و کفر و امپراتوری وحشی سزارها و سرداران آنهاست. و نیز شرح حال حواریون و بخصوص تراژدی مریم و بیان فضایل و کرامات و رنجها و مظلومیت های او و از همه مهمتر احیای خاطره ی خون عیسی مسیح و شکنجه ها و ظلم ها و سختیهایی که از قوم یهودیها و از ظلمه (رومیهای بیرحم) تحمل کرده است تحت عنوان «Passios» یعنی «مصائب» که مراسم و اشکال برگزاری و نمایش آن بوسیله ی صفویّه تقلید و اقتباس شده است و در خدمت تاریخ خاصّ شیعه و بیان مصائب اهل بیت و حضرت فاطمه ی زهرا و بالاخص شهادت امام حسین و خاندان و اصحاب بزرگوارش قرار گرفته است. قفل زنی و سینه زنی و تیغ زنی حتّی هم اکنون به همین شکل در لورد «Lourdes» سالیانه در سالروز شهادت مسیح برگزار می شود ….

… شبیه سازی و تعزیه و نعش، تقلید کورکورانه از مراسم «میسترهای هفتگانه Steres septrny» و «میراکل Miracles» و نمایش نعش عیسی بر صلیب و فرودآوردن و دفن و صعود و دیگر قضایا است. نوحه های دسته جمعی درست یادآور « کور »های کلیسا است و پرده های سیاه که به شکل خاصّی بر سر در تکیه ها و پایه ها و کتیبه ها آویخته می شود و غالباً اشعار جودی و محتشم و غیره بر آن نقش شده بی کم و کاست از پرده های کلیسا در مراسم تقلید شده و شمایل گردانی و نقش صورت ائمّه و دشمنان و حوادث کربلا حتّی اسلوب نقاشی ها همان است در حالیکه صورت سازی در مذهب ما مکروه است و حتّی نوری که به صورت یک هاله، گرد سر ائمّه و اهل بیت دیده می شود درست تقلیدی است و با «فرّایزدی» و «فروغ یزدانی» در ایران باستان توجیه شده است.

این مراسم و تشریفات رسمی، مخصوص عزاداری و مصیبت خوانی و شبیه سازی مسیحیّت اروپایی است و حتّی گاه بقدری ناشیانه این تقلید را کرده اند که شکل صلیب را هم که در مراسم مذهبی مسیحیها جلو دسته ها می برند صفویّه بدون اینکه کمترین تغییری در آن بدهند به ایران آوردند و همین الان هم بدون توجه به شکل رمزی و مذهبی آن در مسیحیت، جلو دسته ها راه می برند و همه می بینند که شاخصه ی نمایان هر دسته ی سینه زنی همین صلیب (جریده) است و در  عین حال در نظر هیچکس معلوم نیست برای چیست؟ و هیچکس از آنهائیکه آن را می سازند و حمل می کنند نمی دانند برای چه چنین می کنند؟ امّا با اینکه این جریده در میان ما هیچ مفهومی ندارد و کاری نمی کند، همه ی شخصیّت و عظمت و افتخار یک دسته به همان جریده اش وابسته است، دعواها سر جریده است، ارزش و اعتبار و شکوه و فداکاری، اندازه ی ایمان و شور دینی یک دسته به بزرگی و سنگینی و زیبایی و گرانی جریده اش بستگی دارد. جریده نه تنها از نظر شکل همان صلیب است بلکه از نظر لفظ هم همان اسم صلیب است که همراه مسمّی از اروپای شرقی و از زبان لاتین به فارسی آمده، چون کلمه ی جریده نه در فارسی و نه در عربی با این شکل هیچ مفهومی ندارد . به نظر من کلمه جریده اصولاً تلفظ فارسی «جروئیده» است و «Croid» به معنای صلیب است و حرف «c» در ایتالیایی و لاتین صدای «ج» میدهد .

 دکورها و پوششها و پرده هایی که در اروپای شرقی و ایتالیا و غالب کلیساهای کاتولیک وجود دارد و همه می بینند با همان شکل به ایران آمده و چون مسجد امکان پذیرش این مراسم و این تزئینات جدید را نداشت و برای چنین کاری ساخته نشده بود، ساختمانهای خاصّ این امور بنا شد به نام تکیّه و حسینیه… (تشیّع علوی و تشیّع صفوی: دکتر علی شریعتی صفحه ۲۰۴ الی ۲۱۱)

…. سیّد الشهداء (ع) با اینکه با لشکر قلیل خود می دانست در جنگ با یزید احتمال شکست زیاد است و ۷۲ نفر از عهده ی هزاران نفر از لشکریان یزید بر نمی آید ولی برای مصلحت دین خدا آن همه کشته و اسیر داد و مصلحت دین را بر مصلحت شخصی و خانوادگی ترجیح داد امّا علمای ما!

ما به آقایان می گوییم: فلان کتاب پر از روایات جعلی است افکار جوانان را خراب می کند پس بفرمایید جوانها آن را نخوانند می گویند بلی ولی خوب، مصلحت نیست، می گویند: سینه زنی و قمه زنی و زنجیر و نعش کشی با روح اسلام سازگار نیست. می گوییم: پس اعلام بفرمایید تا نکنند می فرمایند بلی، ولی فعلاً مصلحت نیست!

…………و خلاصه آقایان مصلحت دروغین را بر مصالح دین خدا ترجیح می دهند در حالیکه برای اعتلای کلمه ی حقّ و نشان دادن دین خدا هیچ چیز به اندازه ی خود حقیقت مصلحت نیست. (شیعه مصلحتی و مصلحت شیعه ص ۵ دکتر علی شریعتی)

 

تا اینجا از نظر تاریخی روشن شد که عزاداری به صورت مراسم (هفتم، چهلم، سالگرد) و سینه زنی و زنجیرزنی و … ربطی به دین اسلام ندارد و تقلید نامیمونی است از مسیحیان. اکنون این پدیده ی اجتماعی را از نظر قرآن و سنّت پیامبر و سخنان ائمّه مورد سنجش قرار می دهیم تا مردود بودن آن از نظر قرآن و سنّت وسخنان بزرگان دینی نیز معلوم گردد.

                                                                                                             ادامه دارد…..
————————————————————————-
– برگرفته از : برهان ما اهل سنت

 

 

نویسنده: عبدالله ناصح

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …