در حدیث صحیح وارد شده است: «پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ای گروه زنان! صدقه دهید و بسیار استغفار کنید، زیرا من شما را اکثر جهنمیان دیدم! زنی از آنان گفت: چرا باید اکثر اهل دوزخ، ما زنان باشیم؟ فرمود: بسیار لعن میکنید و نعمت شوهر را ناسپاسی میکنید، ناقصات عقل و دینی ندیدم که زودتر از شما انسان عاقل را از بین ببرد! پرسیدند: ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم ، نقصان عقل و دین در چیست؟ فرمود: نقصان عقل آن است که شهادت دو زن به اندازهی شهادت یک مرد میباشد، که این نقصان عقل است، و چند شب نماز نخوانده و در رمضان روزه نمیگیرد، پس این هم نقصان دین است»([1]).
مقصود و هدف شبههپردازان از ایراد این شبهه آن است که از دو وجه به دین اسلام طعن وارد کنند:
۱- اثبات اینکه اسلام زنان را کمهوشتر و کمخردتر از مردان میداند، و آنگونه که معترضین میگویند، دلیل بطلان این نظریهی اسلام، وجود زنان عالم در علم فیزیک، پزشکی، هندسه، ادب و… است، و اینکه این زنان بر بسیاری از مردان در علوم تخصصی مختلف پیشی گرفتهاند!
۲- اثبات این امر که اسلام، مقام دینی زنان را پائینتر از مقام دینی مردان میداند؛ بنابراین هیچگاه ممکن نیست از مردان بافضیلتتر باشند! دلیل باطل بودن این نظریهی اسلام هم آن است که زنان بسیاری را میبینیم، در هر دینی که باشند، از مردان باتقواتر و خودنگهدارتر هستند!
در پاسخ میگوئیم: بخش اول: دیدیگاه اسلام در خصوص دو جنس مرد و زن :
اولاً. نصوص وحی دال بر آن هستند که زنان نیز مانند مردان، مأمور به یادگیری علم هستند:
أ. در علوم دینی: قرآن کریم انسانها را به سعی در زمین، برای طلب علم و کسب معرفت دربارهی پروردگار دستور داده است: ﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ثُمَّ ٱللَّهُ یُنشِئُ ٱلنَّشۡأَهَ ٱلۡأٓخِرَهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٢٠﴾ [العنکبوت: ۲۰]([۲]) و از رسول خدا صلی الله علیه وسلم به صحت رسیده که فرمودند «خداوند نسبت به هرکس ارادهی خیر داشته باشد، فهم دین را به او نصیب میکند»([3]). و نیز فرمودند «هرکس به قصد یادگرفتن خیر یا آموختن آن به مسجد رود، به منزلهی مجاهد در راه خدا خواهد بود»([4]). زمانی که خطاب به صورت مطلق باشد، زنان و مردان به طور مساوی مخاطب خواهند بود، مگر قرینهی صارفهای وجود داشته باشد که در اینجا وجود ندارد تا زنان را از خطاب خارج کند، و این مسئله میان علماء محل اجماع میباشد. پروردگار متعال برای هرکسی که خواهان هدایت بوده و برای آن تلاش کند، ارادهی خیر کرده است، بدون آنکه این قضیه به جنس مذکر یا مؤنث تعلق گیرد. أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها از بزرگترین فقهای اسلام محسوب میشوند و پس از ایشان نیز زنان فقیه بسیاری آمدند که علم را از اهلش گرفته و به جویندگانش بخشیدند([۵]). بنابراین (۱) نصوص وحی، زنان را به یادگیری علوم شرعی امر کرده، (۲) وجود زنان عالم و دانشمند از قرن اول تا عصر حاضر غیر قابل انکار است، (۳) زنان از نظر قدرت عقلی، میتوانند علوم شرعی را بیاموزند! این حقائق نشان میدهند که شخص منصف اسلام را متهم به این نمیکند که زن را از ناحیهی هوشی -که صاحبش را قادر به طلب علوم و معارف شرعی کند- ناقص العقل بداند!
ب. در علوم به صورت کلی: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مؤمن قوی نسبت به مؤمن ضعیف، بهتر و نزد خداوند نیز محبوبتر است»([6]). و معلوم است که علوم منفعتبخش در مفهوم «قوت» داخل هستند و خبردادن از مقامِ مؤمنِ قوی نزد خداوند، برای امر به کسب اسباب قوت بوده است، و در این خبر نیز لفظ «مؤمن» وارد شده که مختص به جنس مذکر نیست؛ پس مردان و زنان مسلمان، همگی به کسب قوت و قدرت تشویق شدهاند و این امر جز با کسب علوم منفعتبخش ممکن نیست. همچنین در حدیثی حسن وارد شده است که رسول خدا فرمودند: «آگاه باشید که دنیا و هرچه در آن است، ملعون میباشد، مگر ذکر خداوند و اطاعت از او، و عالم یا متعلم بودن»([7]) و این تشویق به یادگیری علوم منفعتبخش است، بدون آن که در جنس خاص (مذکر یا مؤنث) و موضع خاصی (دینی یا دنیوی) حصر شده باشد. در نتیجه تمامی علومی که به بشریت در دین و دنیایشان کمک میکنند را شامل میشود. زنانی در تاریخ اسلام آمدهاند که به نحو، صرف، شعر (که از حوزهی علوم شرعی خارج هستند) و بعضی از علوم طبیعی مانند طب و… اشتغال ورزیده و دروازههای علوم دنیوی را در قرون اخیر گشودهاند. بنابراین (۱) شرع از زنان نیز کسب اسباب قوت را خواسته است، (۲) از ناحیهی تاریخی نیز این امر صادق است، و آنچه گذشت، ثابت میکند که اسلام، زنان را در کسب علوم دنیوی نیز پایینتر از مردان نمیداند!
ثانیاً. شریعت اسلامی به تبع هوش و ذکاوت، در تکلیف زنان و مردان تفاوتی قائل نشده است؛ زیرا اصل در تکلیفهای شرعی، اشتراک است و در هر چیزی که تفاوتی دیده میشود، ناشی از اختلاف بنیهی بدنی (قدرت جسمانی مردان، کسب، جهاد، حمل جنین، شیردادن و…)، وظیفهی خانوادگی و اجتماعی، و طبیعت روانی میباشد. بنابراین اسلام مسئولیتهای زنان را به دلیل کمهوش بودن آنان ساقط نکرده است.
ثالثاً. خداوند متعال میفرماید: ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِیٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِیمٖ۴ ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِینَ۵ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونٖ۶﴾ [التین: ۴-۶]([۸]) پس اصل جنس انسان (چه مذکر و چه مؤنث) در کلیت خلقت گرامیست، سپس از همان هم بدون توجه به جنسیتی که دارند، آنکه ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد گرامی داشته میشود، و گمراهان بدکار هلاک و نابود میگردند؛ پس تمییز میان «انسانِ مؤمنِ هدایت یافته» و «انسانِ گمراه و منحرف» است!
رابعاً. در نصوص شرعی محکم میخوانیم که انسان (خواه مذکر باشد و خواه مؤنث) بر نیکوکاری مختار و تواناست، همانگونه که قادر به فساد و نافرمانی است، و پاداش یا عقاب در میان دو جنس مشترک است، بدون آن که زن به دلیل عقلاش استثناء گردد! خداوند متعال میفرماید: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّی لَآ أُضِیعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُکُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾ [آل عمران: ۱۹۵]([۹]). پس مردان و زنان در پاداش و عذاب مساوی هستند و شرع تنها به دلهایشان که محل نیت است، و اعضای بدنشان که موضع عمل است مینگرد! همچنین میفرماید: ﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّهَ وَلَا یُظۡلَمُونَ نَقِیرٗا١٢۴﴾ [النساء: ۱۲۴]([۱۰]) و به این صورت هرگونه ظلم در مقام جزاء و پاداش را در روز قیامت، نفی میکند؛ زیرا هم مردان و هم زنان را در پذیرش ایمان و ورود به بهشت، مساوی قرار داده است.
خامساً. در نص صریح قرآنی آمده است که برتری در میان بشر، بر پایهی تقواست: ﴿إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡ﴾ [الحجرات: ۱۳]([۱۱]). و این آیه ادعای تمییز بر اساس جنسیت را ابطال میکند.
سادساً. نص صریح از رسول خدا صلی الله علیه وسلم وارد شده که فرمودند: «مردان زیادی به کمال رسیدهاند، اما از زنان تنها مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون علیهما السلام به کمال رسیدهاند»([12]) و آشکار است که این کمال مختص انبیاء و برگزیدگان بشر میباشد که به بالاترین درجات صلاح رسیدهاند؛ پس این حدیث، ثابت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم صلاح را از ناحیهی التزام دینی، از زنان نفی نکردهاند.
سابعاً. خداوند متعال، دو زن (یعنی همسر فرعون و مریم علیهما السلام) را به دلیل ایمان و اعمالشان، الگوی مردان و زنان -بدون تفاوت- قرار داده است، چنانکه میفرماید: ﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِی عِندَکَ بَیۡتٗا فِی ٱلۡجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ١١ وَمَرۡیَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِکَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِۦ وَکَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِینَ١٢﴾ [التحریم: ۱۱-۱۲]([۱۳]) پس چطور ممکن است کسی بگوید اسلام زنان را از حیث ایمان در درجهی پایینتر از مردان میداند، در حالی که زنانی را به عنوان الگو برای امت قرار داده است؟!
بخش دوم: معنای نقص عقل در حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم .
با توجه به آنچه گذشت، باید دانست که لازم است معنای حدیث رسول خدا را در چیزی غیر از صلاح ایمانی و دینی، و قدرت عقلی برای کسب معرفت جستجو کرد، بنابراین میگوئیم:
اولاً. در خود حدیثِ «ناقصات عقل و دین» وارد شده که آن زن پرسشگر، «جزله» یعنی صاحب فهم و رأی بوده است! قطعاً تناقض در اینجا رخ نداده؛ با این حال میبینیم که روایت با آنکه زنان را «ناقصات عقل» خوانده، یکی از زنان حاضر و مخاطب در مجلس را صاحب فهم و درک و رأی دانسته است.
ثانیاً. خود رسول خدا صلی الله علیه وسلم نقصان عقل را به اینکه «شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است» تفسیر کردهاند؛ در قرآن کریم میخوانیم: ﴿وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِیدَیۡنِ مِن رِّجَالِکُمۡۖ فَإِن لَّمۡ یَکُونَا رَجُلَیۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰ﴾ [البقره: ۲۸۲]([۱۴]) و در این آیه شهادت دو زن به دلیل کمبودن قدرت ذهنی زنان نیست، بلکه برای آن است که یکی به دیگری یادآوری کند؛ هوش نیرویی عقلی جدای از عملکرد حافظه است، و شرط گذاشتن دو زن از باب تاکید بر استحکام بخشی به عهد و پیمانهاست، زیرا زنان معمولاً شاهد عهد و پیمانهای مالی نمیباشند. پس این حکم، خصوصاً در دایرهی نگرش اسلامی به جامعه، مبتنی بر اکثریت (حالات) است، چنان که جدایی میان مردان و زنان و ممانعت از اختلاط آنان، اصلی است که جز به سبب شرعی خاص و قوی نقض نمیگردد.
ثالثاً. رسول خدا صلی الله علیه وسلم نقص دین را به اینکه «چند شب نماز نخوانده و در رمضان روزه نمیگیرد» تفسیر کردهاند. اکنون باید نگاهی به ادیان دیگر در زمان اسلام و پیش از آن انداخت؛ آنها قاعدگی را گناهی قلمداد میکردند که زن را نجس و ناپاک میساخت و به او لباس شرارت و پلیدی میپوشاندند!([۱۵]) اما پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم این خطا و ظلم بزرگ را مردود دانسته و فرمودند: «این امریست که خداوند بر دختران آدم نوشته است»([16]) یعنی این یک مسئلهی طبیعی است و ارتباطی به گمانهزنیهای ایشان ندارد! در سنت صحیح ثابت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمانی که همسرانشان در این دوره بودند، مانند سایر ایام، به لطف رفتار کرده و آنان را تکریم مینمودند، همانطور که تصور نجاست را از ذهن ایشان حذف میکردند، و حتی در صحیح مسلم یک باب به نام «جواز شستن سر همسر توسط زن حائض…» در صحیح مسلم وجود دارد، و تمام اینها برای از بین بردن این تصور غلط و مشهور -که خصوصاً در میان ایرانیان شیوع داشته- بوده است([۱۷]).
پس نقص دین زنان، به معنای این نیست که اسلام زنان را به دلیل عادت ماهیانه -که در ادیان دیگر زشت جلوه داده شده- از ناحیهی ایمانی سرزنش کند، بلکه مقصود آن است که این دوره، زنان را از نماز و روزه بازمیدارد([۱۸]) و همانگونه که میدانیم، روزه و نماز از واجبات دینی هستند؛ پس به دلیل عادت ماهیانه، این عبادات که اجر و پاداش دارند را از دست میدهند. امام ابن حجر عسقلانی در این رابطه فرموده است: «مقصود از ذکر این نقص در [دین] زنان ابداً سرزنش کردن ایشان برای آن نیست، زیرا حیض از اصل خلقت است»([19]). البته زنان در این مدت میتوانند افعال خیر دیگری از جمله صدقه، امر به معروف و نهی از منکر و… انجام دهند، زیرا اگرچه شارع با برداشتن بعضی از واجبات سخت به آنان تخفیف داده، اجر این اعمال را در اعمال دیگری برای ایشان باقی گذاشته است. شاهد این سخن، حدیث أم المؤمنین عائشه است که فرمودند: «ای رسول خدا! آیا بر زنان نیز جهاد لازم است؟» پس پیامبر صلی الله علیه وسلم به ایشان پاسخ دادند: «بله بر ایشان است جهادی که قتال ندارد: حج و عمره!»([20]).
پس در اینجا مراد از «دین» در سیاق حدیث، مجموع واجبات شرعی مانند نماز و روزه و اجر مربوط به آنهاست و چنانکه مغرضین ادعا کردهاند، مقصود ایمان نظری یا مقام ایمانی نیست([۲۱]).
[۱]– امام بخاری در کتاب الحیض، باب ترک الحائض الصوم (حدیث ۳۰۴) آن را روایت کرده، و امام مسلم نیز در کتاب الایمان، باب نقصان الایمان بنقص الطاعات…، (حدیث ۱۳۲) آن را آوردهاند، و لفظ از صحیح مسلم میباشد.
[۲]– «بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است سپس [باز] خداست که نشأه آخرت را پدید میآورد؛ خداست که بر هر چیزی تواناست».
[۳]– امام بخاری در کتاب العلم (حدیث ۷۱)، و امام مسلم در کتاب الزکاه آن را نقل کرده است.
[۴]– حاکم نیشابوری در کتاب العلم آن را روایت کرده (۹۱/۱) و ذهبی گفته که بر شرط بخاری و مسلم است.
[۵]– بسیاری از علماء کتابهای خاصی در خصوص آداب فتوا و شروط آن تألیف کردهاند، اما با این حال در ضمن شروط مفتی، مرد بودن را ذکر نکردهاند. (برای مثال رجوع کنید به: المجموع امام نووی شافعی، ج۱، ص ۴۱؛ آداب الفتوی للنووی، ص ۱۹) همچنین امام ابن قیم بعضی از زنان صدر اسلام که در فتوا و اجتهاد دارای شهرت بودهاند را ذکر کرده است: عائشه، أم سلمه، أم عطیه، صفیه، حفصه، حبیبه و… (بنگرید به: إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج۱، ص ۱۰) و بیشک اگر زنان مجتهد و عالم تاریخ اسلام را معرفی کنیم، این مقاله طولانی خواهد شد، پس به همین مقدار کفایت میکنیم. (مترجم)
[۶]– امام مسلم در کتاب القدر (حدیث ۲۶۶۴) نقلاش کرده است.
[۷]– آن را امام ترمذی در کتاب الزهد (حدیث ۲۳۲۲)، و امام ابن ماجه در کتاب الزهد (حدیث ۴۱۱۲) روایت کردهاند، امام ترمذی میگوید که این حدیث حسن و غریب است، و شیخ البانی آن را «حسن» میداند.
[۸]– «براستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پستترین [مراتب] پستی بازگردانیدیم؛ مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کردهاند، که پاداشی بیمنت خواهند داشت».
[۹]– «پس، پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید، تباه نمیکنم».
[۱۰]– «و کسانی که کارهای شایسته کنند -چه مرد باشند یا آن- در حالی که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت میشوند، و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند».
[۱۱]– «به درستیکه گرامیترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست».
[۱۲]– در صحیح بخاری، کتاب الأنبیاء (حدیث ۳۴۳۳) و در صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه (حدیث ۲۴۳۱) آمده است.
[۱۳]– «و برای کسانی که ایمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مثل آورده، آنگاه که گفت: پروردگارا، پیش خود در بهشت خانهای برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان. و مریم دخت عمران را، همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهای او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود».
[۱۴]– «و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبید، پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که رضایت تا [اگر] یکی از آن دو فراموش کرد، [زنِ] دیگر، وی را یادآوری کند».
[۱۵]– نمونه این قضیه در آئین زرتشتیان به صورت بسیار افراطی وجود داشته است، همانگونه که در اوستا نوشتهاند: «کسی که برای زن دشتان -خواه دشتان به هنجار و واه دشتان نابههنجار- خوراک میبرد، باید سه گام از او دور بایستد». (اوستا به گزارش جلیل دوستخواه، ج۲، ص ۸۳۶) و در دانشنامهی ایران باستان، به نقل از کتاب «شایست ناشایست» آمده است: «ظرهی که بدان برای زن دشتان خوراک میبرند، از آهن یا سرب باشد و آن که خوراک میبرد، فاصله سهگام را با وی حفظ کند که ناپاک نشود». (دانشنامهی ایران باستان، ج۲، ص ۹۴۶) و جالب آن که گفتهاند «باقی ماندهی خوراک زن دشتان نیز قابل استفاده، برای خودش نمیباشد». (ص، ۹۴۵)، یعنی باقیماندهی غذای او نه تنها برای دیگران قابل خوردن نیست، بلکه خود او نیز نباید از آن بخورد! (مترجم)
[۱۶]– این حدیث را امام بخاری در صحیح خود، کتاب الحیض (حدیث ۲۹۴) و امام مسلم در صحیح خود، کتاب الحج (حدیث ۱۲۰۹) نقل کردهاند.
[۱۷]– در این خصوص میتوانید به مقالهی (پاسخ به شبههی مباشرت پیامبر با همسرانش در ایام حیض!) از تألیفات «رد شبهات ملحدین» مراجعه فرمائید.
[۱۸]– در ادیان دیگر نیز بهصورت عام از عبادات زن در این دوره، نهی شده است! برای مثال اگر زن حائض نباید قرآن بخواند، برای مرد در حال جنابت نیز همین کار نهی شده است، پس این چیزی نیست که ظلم در حق زنان به حساب آید، زیرا در خصوص مردان جنب نیز صادق است! البته گروهی از اهل علم، قرائت قرآن را برای زن حائض جایز میدانند، به شرطی که مصحف را لمس نکند. اما با این حال در دین زرتشتی، حتی نگاهکردن به آتش نهی شده است: «اگر زن دشتان به آتش نگاه کند، یک فرمان گناه کرده است… اگر دشتانمندی به آب نگاه کند، یک فرمان گناه کرده است… اگر به خورشید یا هر روشنی دیگر، یا به چهارپا و گیاه بنگرد و یا با مرد اشو همسخن شود، گناه کرده و ناپاکی را به آنان منتقل کرده است…» (دانشنامهی ایران باستان، ج۲، ص ۹۴۵) پس ابداً نمیتوان بین تخفیفی که اسلام در خصوص نماز و روزه به زنان داده و امثال آن، با آنچه در ادیان دیگر در خصوص زن حائض آمد]، مقایسهای انجام داد. (مترجم)
[۱۹]– فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱، ص ۴۰۶
[۲۰]– امام ابن ماجه در کتاب المناسک آن را روایت کردهاند (حدیث ۲۹۰۱) و شیخ البانی آن را صحیح میداند.
[۲۱]– امام مازری این معنای حدیث را به روشنی بیان کرده است، انجا که مینویسد: «چنانکه در مواضع دیگر گفتیم، دین و اسلام در یک معنا با هم مشترک هستند، و طاعات ایمان و دین نیز نامیده میشوند؛ پس هرکس عبادتش زیاد شود، به ایمان و دینش اضافه می شود و هرکس از عباداتش کم شود، از دینش هم کم می شود. اما این کمشدن از دین میتواند به صورتی باشد که شخص را گناهکار کند، مانند کسی که نماز، روزه یا عبادات دیگر را بدون داشتن عذر ترک گوید، و همچنین میتواند به صورتی باشد که شخص بیگناه باشد، مانند کسی که نماز جمعه و مانند آن را به دلیل داشتن یک عذر ترک کند، بلکه میتواند به صورتی باشد که شخص به آن مکلف باشد، مانند اینکه زن حائض، نباید نماز بخواند یا روزه بگیرد». (امام نووی در شرح صحیح مسلم، ج۲، ص ۶۸، به نقل از امام مازری).