ترفندهای گمراه کننده علمای شیعه (۲)

مکر سوم: ستودن راوی و نادید گرفتن سند حدیث:
گاهی حدیثی از کتب ما شاهد  می آورند، اما به جای این که از سند حدیث تعریف کنند که صحیح است یا نه، از نویسندۀ کتابی که حدیث را ذکر کرده است، تعریف می کند که آدم معتبری است. در حالی که خوب بودن نویسنده دلیل بر درست بودن حدیث نیست. اگر قرار بود حدیث را از خوب بودن نویسندۀ کتاب قبول کنیم،…

پس چرا می گوییم غیر از بخاری و مسلم، بقیه  کتب حدیث ما ضعیف و صحیح دارد؟! چرا تمامی روایت های امام احمد حنبل را حتی خود حنبلی ها؛که پیرو مذهب اویند؛ قبول ندارند؟ چرا ؟! چون آدم خوب می تواند دچار اشتباه شود! در ضمن آن بزرگواران  خود نیز، در مقابل بعضی احادیث می نوشتند، ضعیف است. یا گفتند مسئولیت به گردن راوی است نه ما.

تمام گردآورندگان احادیث از نسائی تا ابوداود و  ترمذی و غیره نزد ما بهترین مردم هستند. اما می گوییم فلان حدیث را در کتاب مالک قبول نداریم؛ چون فلان راوی ضعیف است! از بخاری و مسلم هم به همین خاطر قبول کرده ایم؛ زیرا آنها کوشش فراوانی نمودند تا در کتابشان احادیث ضعیف ثبت نشود و به خاطر همین احتیاط بیش از اندازه، بسیاری از احادیث صحیح را هم ذکر نکردند.  اما این دلیل نمی شود که بخاری را مثلاً از احمد بن حنبل بهتر بدانیم !
تصور کنید کنفراسی برگزار شده است تا آخرین اکتشافات را دربارۀ  مبارزه با ایدز  بررسی کنند و هرکس رای خود را می گوید؛ یکی بلند می شود و به جای این که راه حلش را بگوید به تعریف از خود که همه مرا دکتر حاذقی می دانند، می پردازد. در حالی که پزشک حاذق بودن، دلیل نمی شود که راه حل مرض ایدز هم نزد او باشد.


مثال دیگر: شیعه می گوید که امام زمان گفته است: کتاب کافی برای شیعۀ ما کافی است. اما همین شیعه وقتی در بحث گیر می کند، می گوید: فلان حدیث کافی ضعیف است؛ یعنی، تزکیه همۀ علمای شیعه وحتی  امام زمان دلیل نمی شود که هر حدیث کافی درست باشد.
 اما علمای شیعه  می خواهند ما به خاطر این که فلان آدم خوب است، قبول کنیم که احادیث روایت شده به تمامی صحیح است. اگر حدیث درست بود، عالمان شیعه باید بدون هیچ مکر و حیله ای می گفتند: علمای شما گفته اند که حدیث صحیح است.

مکر چهارم : استفاده از لغزش علماء
 دانشمندان دینی اگرچه سخنان پرمحتوایی دارند اما اشتباه هم می کنند. البته در مقابل خطای یک عالم، صدها عالم دیگر جبهه می گیرند. اما همین مسأله، یک فرصت طلایی به علماى  شیعه می دهد تا  گم شدۀ خود را یافته و  اشتباه عالم را به عنوان سند بیاورند.
شیعیان باید بدانند که اهل سنت دو مصدر اساسی برای دین خود دارند: اول، قرآن ؛ دوم، حدیث صحیح .
با همۀ احترامی که برای علمای خود قایل هستیم، اما از هیچ کس تقلید کور کورانه نمی کنیم این را هم می دانیم که علما، معصوم نیستند و هر عالمی بلاخره یک حرف اشتباه ( کمترین حد ) گفته است.
حال این ها  چه کارمیکنند ؟ هرکدام از این اشتباهات که موافق مذهبشان باشد را،  گرفته و توجه ندارند که جمهور مسلمان ها مخالف آن رای هستند. شیعه در این راه تا آن جا پیش رفته که لغزش فلان عالم را حتی اگر شیعه را کافر هم بداند، دو دستی چسبیده که فلان عالم شما این را گفته،طبعاً این روش نادرست، هیچ ارزشی  ندارد؛ زیرا ما پیرو قرآن و سنت و بعد جمهور عالمان خود هستیم نه پیرو یک فرد. بزرگ کردن لغزش یک عالم فقط در فرهنگ شیعه است و بس.

 و یا احیانا از کسانی نقل قول می کنند که اهل سنت اصلا  قبولشان ندارند، از جمله صوفی های قبرپرست،مانند ابن حجر مکی یک صوفی متعصب و دشمن علمای اهل سنت. او حتی ابن تیمیه را لعنت می کند. معلوم است  که این نادانی ها  باب دندان شیعه هاست. عجیب این که  ابن حجر مکی شیعه ها را نیز، کافر می داند، اما این مسأله برای شیعه اهمیت ندارد و عقاید صوفیانۀ او مهم است که در نهایت، همان عقاید شیعه است.

مکر پنجم: گفتن نیمی از حقیقت
 شیطان پرستان اگر بخواهند به روش ملایان شیعه با ما بحث کنند براحتی می توانند با قرآن ثابت نمایند که شیطان موجود خوبی بوده است،
مثلاً  با استناد به آیه زیر میتوانند ثابت کنند که دعا کرده  و الله دعایش را اجابت کرد؛
(َقالَ أَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ  قَالَ إِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ) الاعراف آیه ۱۴ و ۱۵
 شیطان گفت: « ای الله مرا تا روزى که (مردم) برانگیخته مى‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» الله فرمود : «تو از مهلت داده شدگانى!»
 و یا بگویند  موحد بود و از مشرکان بیزار… و از الله می ترسید پس متقی شد و توبه کرده بود  . و این آیه را دلیل بیاورند:
(وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّیَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ) الانفال ۴۸
"و هنگامى را که شیطان، اعمال آنها را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمى‏گردد! و من، و پناه‏دهنده شما هستم!» امّا هنگامى که دو گروه (کافران، و مؤمنان ) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (مشرکان) بیزارم! من چیزى مى‏بینم که شما نمى‏بینید؛ من از الله  مى‏ترسم، خداوند شدیدالعقاب است!"

این روش شیعه معجزه  می کند! ( البته برای نادانان ) و از شیطان متقی می سازد و لقمان را بهتر از پیامبر صلی الله علیه وسلم نشان می دهد.
آری او می تواند با این روش بگوید: چون سوره ای به نام لقمان در قرآن هست پس او بهتر ازحضرت  محمد است  و ما مرتب می گوییم  که به نام محمد سوره داریم، اما آنها خود را به کری می زنند.
روش  عالم شیعى، این است که فقط به چیزی توجه دارد که از آن خوشش می آید، فقط چیزی را ذکر می کند که می خواهد، نه چیزی که هست.
شیطان پرست، خوبی شیطان را ( به برداشت و تاویل خودش )از قرآن  ذکر می کند و وقتی بگوییم: بدی اش را بگو . می گوید: من همۀ قرآن را قبول ندارم. لقمان پرست را هم بگوییم: سورۀ محمد را هم ببین. می گوید: من همۀ قرآن را قبول ندارم.به علی پرست می گوییم: فضایل علی درست است، اما فضایل عمر و ابوبکر را هم در نزد سنی ها  ببین. می گوید: من همۀ احادیث را قبول ندارم.  من مشترکات را قبول دارم
آیه اجابت دعای شیطان نیز از مشترکات ما و شیطان پرستان است.

 آخوند شیعه حق ندارد از کتب ما دلیل بیاورد که شما خود شاهد فضایل علی هستید و بعد نتیجه بگیرد که علی بهتر از  ابوبکر  است. ما هم شواهدی بر فضایل ابوبکر و عمر می آوریم؛ چون در همان کتاب نوشته شده است که ابوبکر از علی بهتر است. پس این حجت آوردن  ملای شیعه بیهوده است اما از بس تکرار می کنند برایشان موجه جلوه کرده است.

 

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …