مراسم هایی که امروزه شیعه تحت عنوان عزاداری انجام می دهند، هیچ اصل و اساسی در اسلام ناب محمدی ندارد و در دوران پیامبر بزرگوار اسلام به هیچ وجه عزاداری بدینگونه مطرح نبوده و در تمام قرآن و احادیث، کوچک ترین اشاره ای به عزاداری با آداب امروزی شیعیان نشده است؛ نمونۀ بارز بر این مدعا رخ دادن بزرگترین مصیبت تاریخ اسلام یعنی وفات پیامبر بزرگوار اسلام است؛ که در تمام کتب تاریخی و روایی کوچک ترین اشاره ای به عزاداری صحابه به سبک شیعیان امروزی نشده است! و یا شهادت سید الشهداء حمزه _ عموی پیامبر و دیگر شهدای اُحُد که شخص رسول خدا صلی الله علیه وسلم و یا احدی از صحابه برای آنها عزاداری نکردند و هفته و چهله و سالگرد نگرفته و دسته و هیات و تکیه به راه نیانداخته و سینه و زنجیر و قمه نزدند!
این رسم،سال ها پس از وفات پیامبر بزرگوار اسلام، با اهداف سیاسی بنا نهاده شد تا بازماندگان تفکر عبدالله بن سبأ یهودی جهت زنده نگه داشتن و رشد و ترویج افکار خود بتوانند هم فکران و پیروان خودشان را سازماندهی نمایند و بعنوان نمادی در مقابل حکومت های آن دوران، خودنمایی کنند.
غلو و افراط در همدردی با مردم، یکی از راه های نفوذ در میان آنان بود که بعنوان ابزاری جهت نیل به اهداف شوم تحریف اسلام قرار گرفت و لذا دشمنان اسلام رسم عزاداری حسینی را بنا نهادند.
این رسم با نوحه خوانی شروع شد و در دوران حکومت آل بویه علنی شد؛ ابن اثیر در تاریخ«الکامل»خود ذیل حوادث سال ۳۵۲ قمری،یعنی پس از فتح بغداد به دست امیران شیعۀ آل بویه،می نویسد: «در دهم محرم این سال،معزالدولۀ دیلمی به مردم دستور داد که برای حسین علی(ع)دکانهایشان را ببندند و بازارها را تعطیل کنند و خرید و فروش نکنند و نوحه بخوانند و جامههای خشن و سیاه بپوشند و زنان موی پریشان و روی سیاه کرده و جامه چاکزده، نوحه بخوانند و در شهر بگردند و سیلی به صورت بزنند»
این اولین دستۀ تاریخ است.اولین سالی که در مرز خلافت عباسی برای امام حسین عزاداری شد. مراسم و عزاداری در زمان آل بویه فقط روز عاشورا بوده و تا انقراض این سلسله هر سال، تکرار می شده است.
عزاداری جمعی و علنی، سینه زنی و لباس سیاه پوشیدن هم هیچ ریشه ای در اسلام ندارد و از عادات دوران جاهلی است که در میان برخی مسلمانان هنوز هم وجود دارد، اما امروزه با نام اسلام به مردم معرفی می شود.
در قرن نهم سلطان حسین بایقرا – از نوادگان تیمور لنگ – از ملا حسین کاشفی خواست تا داستان کربلا را بنویسد؛ او هم کتابی در این باره با عنوان: «روضه الشهدا فی مقاتل اهل البیت» نوشت که تا مدت ها تنها منبع مداحان بود؛ عمومیت این کتاب به حدی بود که کسانی که از روی این کتاب مداحی می کردند، روضه خوان ( یعنی کسی که کتاب روضه الشهدا می خواند ) نامیده شدند و مجالسش هم مجالس روضه نامیده شدند.
پس از سلطۀ مغول، عزاداری از حالت سیاسی خارج شد و با وجود اینکه در اصل اسلام ریشه ای نداشت، اما در دایرۀ اسلام بعنوان یک عمل دینی منحصر شد.
زنجیر زدن هم از عادتهای مغولان بود که به عزاداری اضافه کردند و عزاداری یک مرحلۀ دیگر از تکاملش را طی کرد. زنجیر زنی بیشتر در هند و پاکستان رواج دارد.
با روی کار آمدن دولت صفوی و رسمیت یافتن تشیع دوازده امامی، عزاداری محرم جدیتر و رسمی تر شد.در این دوره،روضه خوانی و مناقب خوانی،دیگر یک شغل به حساب میآمد.پیتر دلاواله،سیاح ایتالیایی در سال ۱۰۲۷ قمری از اصفهان،پایتخت صفویان،یکی از دقیقترین گزارشها در این مورد را به دست میدهد:
«تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر میرسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه-یعنی رنگی که در مواقع دیگر، هیچ وقت مورد استعمال قرار نمیگیرد-بر تن میکنند.هیچکس سر و ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمیرود.به علاوه،نه تنها از ارتکاب هر گناه پرهیز میکند،بلکه خود را از هر گونه تفریح و خوشی محروم میسازد.همه با هم آهنگهای غمانگیز در وصف حسین(ع)و مصائب وارد بر او میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به هم میکوبند و از آن،صدای حزنانگیزی به وجود میآورند.پس از این که روز دهم محرم یعنی روز قتل فرا رسید،از تمام اطراف و محلات اصفهان،دستههای بزرگی به راه میافتد که بیرق و علم با خود حمل میکنند و بر روی اسبهای آنان،سلاحهای مختلف و عمامههای متعدد قرار دارد.به علاوه،چندین شتر همراه دستهها هستند که بر روی آنها جعبههایی حمل میشود که درون هر یک،سه چهار بچه،به علامت بچههای اسیر حسین شهید(ع)قرار دارند.علاوه بر آن،دستهها هر یک به حمل تابوتهایی میپردازند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده.»
عده ای از محققان، اضافه شدن نمایش و شبیه سازی های عزاداری و واقعه ی کربلا را به اواخر دوره ی صفوی و برخی دیگر هم به دوران قاجار و پس از ورود هنر نمایش به ایران و تکامل عزاداری نسبت داده اند.
در زمان حاکمیت ایل زند نیز (چون پیرو آیین تشیع بودند و از آنجایی که کریم خان مردی مقید به آداب و مراسم مذهبی بود) به تقلید از پادشاهان صفوی، در ایام محرم به برگزاری مراسم عزاداری می پرداختند.
قدیمی ترین اطلاع موجود از تعزیه مربوط به عهد صفوی است. اما رواج بیشتر تعزیه مربوط به عهد قاجار و پس از حکم معروف میرزای قمی در خصوص بلامانع بودن اجرای تعزیه از لحاظ شرعی است. مثلاً فتحعلی شاه قاجار در بعضی از شبهای جمعه،به خصوص در ماههای محرم و صفر و رمضان،مجلس روضه خوانی بر پا میکرد.در دورۀ او، تعداد زیادی تکیه در تهران بر پا شد.در دورۀ ناصر الدین شاه، عزاداری منحصر به روز عاشورا نبوده بلکه به دهه اول محرم و به ایام سوگواری های ائمه ـ علیهم السّلام ـ مانند ۱۹ تا ۲۳ رمضان و ۲۸ صفر نیز گسترش یافته بود. شخصِ ناصر الدین شاه در دهۀ اول محرم در تکیۀ دولت حضور پیدا می کرد و سالانه مبلغ پنجاه هزار تومان برای برگزاری مراسم سوگواری امام حسین ـ علیه السّلام ـ خرج می شد.
معروفترین تکیۀ تهران را ناصر الدین شاه با نام«تکیۀ دولت»ساخت.بر اساس آمار سال ۱۲۶۸ قمری،تهران با ۱۵۵۷۳۶ نفر جمعیت ۱۰۷ مسجد و ۵۴ تکیه داشت.
لغت تکیه از دورۀ قاجار بوجود آمد. شاه و شاهزادهها برای شرکت در مراسم عزا نیازمند جایی بودند که به آن تکیه بزنند! در این تکیهها تعزیه بر پا میشد و روضه خوانده میشد.جز در سال 1242 که عباس میرزای ولیعهد از عزاداری محرم برای ترغیب لشکریان به جهاد علیه روسها بهره برد؛ معمولا عزاداری های عهد قاجار بیشتر به گریه کردن و گریاندن اختصاص داشته و قمه زنی از همین عهد رواج مییابد و عزاداری بیشتر به شکل امروزی شباهت می یابد.
در دورۀ پهلوی ابتدا رضا شاه برای تثبیت حکومت خود و جلب توجه مردم، به برگزاری مجلس روضه خوانی اقدام می کرد و حتی هنگام عزاداری گِل بر سر خود می مالید. امّا بعد از گذشت چند سال، او از برگزاری مجالس و مراسم عزاداری به کلی جلوگیری کرد و به شدت با برگزاری آنها مخالفت کرد و مبارزه نمود.
با مخالفت رضا شاه، دوباره عزاداری به خانه ها کشیده شد و حالت مخفیانه به خود گرفت و کم کم پایه و بنیان هیئت ها بناگذاری شد. هیات های عزاداری که ما امروزه شاهد آن هستیم، ابتدا در مفهوم و معنا گسترده و عام بود و به تدریج این تشکل خاص و منظم به صورت «هیئت» شکل گرفت.
اما ماجرا به همینجا ختم نمی شود؛ در طول تاریخ، از عزاداری به نام یک امر دینی، استفاده های گوناگونی شده و بعنوان نمونه می توان به این دست مسائل اشاره نمود:
در ابتدا با هدف تحریف اسلام و اهدافی سیاسی و غیر دینی مانند زنده نگه داشتن و رشد دادن و ترویج افکار عبدالله بن سبأ یهودی مورد استفاده قرار گرفت.
در سال 1242 عباس میرزای ولیعهد از عزاداری محرم برای ترغیب لشکریان به جهاد علیه روسها بهره برد در دوره انقلاب هم از همین عزاداری برای تشویق کردن نیرو های ایران در جنگ بین ایران و عراق استفاده می شد.
رنگ و بوی دینی دادن به جنگ باعث می شد که خیلی از سربازان شرکت کننده در جنگ با نیت جهاد و کسب شهادت پا به میدان جنگ بگذارند و تا پای جان بجنگند و این بسیار به نفع ایران تمام شد.
سبک عزاداری با وجود تکامل تدریجی¬اش، تا دوران قبل از انقلاب همان سبک سنتی و سادۀ خود را طی کرد تا اینکه به انقلاب رسید.
در ابتدا انقلاب هم به همان شیوۀ سنتی با عزاداری برخورد کرد، اما با بوجود آمدن امکانات ارتباط جمعی، گسترش برق و وسایل الکتریکی، اینترنت و رسانه های مختلف شنیداری و دیداری مانند رادیو و تلویزیون و… تحولات عظیمی در عزاداری ایجاد شد؛ آخرین تغییراتی که در عزاداری به چشم می خورد، تغییر در آهنگ نوحه ها و محتوای عزاداری در مجالس عزاداری است؛ قبلاً در مجالس عزاداری فقط از وقایع گذشته اسم برده می شد؛ اما امروزه درون مایۀ سیاسی هم پیدا کرده است. و بعلاوه شباهت بسیاری با آهنگ های غربی پیدا کرده است.
اما با این وجود عمدۀ موارد اصلی عزاداری هنوز هم در این رسم یافت می شود؛ رسمی که مشخص است ریشه ای در دین مبین اسلام نداشته و بلکه برگرفته از آداب و رسوم جاهلیت و فرهنگ های غیر اسلامی است.
عادت هایی که بی شباهت به فرهنگ کنونی مسیحیت و هندو ها و حتی دراویش نیستند :
زنجیر زنی ؛قمه زنی ،سینه زنی ،مجروح کردن خود با استفاده از انواع فلزات تیز شبیه زنجیر زنی، حمل علم به همراه دسته های عزاداری، طبل زنی ، تبرک جستن به بارگاه های پوشالی ، روضه خوانی، اجرای نمایش برای مراسم عزاداردى و ….
که شباهت هایی از این دست مسائل نشان داده شد و همگی به تقلید از دیگر آداب و رسوم وارد اسلام شد اما به نام اسلام به خورد مردم داده شد.