در حدیث قرطاس پیامبردر بیماری وفاتش هنگامی که صحابه اطرافشان بودند، می فرماید: قلم و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسیم که بعد از من گمراه نشوید.(شیعه معتقد است پیامبر اسلام قصد داشته خلافت و جانشینی علی را کتابت کند، ولی عمر و یارانش متوجه این موضوع شده اند و جلوی تحقق این امر را گرفته اند!!) متن حدیث بصورت زیر روایت شده است: «حدثنا علی بن عبد الله قال حدثنا عبد الرزاق اخبرنا معمر عن الزهری عن عبد الله بن عبد الله بن عتبه عن ابن عباس قال: لما حضر رسول الله صلی الله علیه وسلم و فی البیت رجال فقال النبی صلی الله علیه وسلم: هلموا اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده قال بعضهم: ان رسول الله قد اغلبه الوجع عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله» (صحیح بخاری ۲/۶۳۸)
– مطلبی را که پیامبر صلی الله علیه و سلم قصد بیان آنرا داشته(خلافت به زعم روافض) از دو حالت نمی توانسته بیرون بوده باشد، یا اینکه این مطلب جزء وحی و خود آیات قرآنی بوده و یا اینکه سخن خود نبی اکرم بوده است. بطور حتم مورد اول مد نظر هیچکس نیست، چون اگر آن مطلب خلافت حضرت علی بوده بنابراین آیه قرآنی نبوده است، چون قرآن نزد شیعه و سنی همین قرآن فعلی است که در آن بحثی نیست و البته آیه ای پیرامون جانشینی علی در آن نمی باشد. تنها می توان گفت آن مطلب(یعنی خلافت علی به زعم روافض) سخن نبی اکرم بوده است، خوب آیا این نوعی اهانت به قرآن نیست؟ چطور سخن پیامبر می توانسته امت را از گمراهی نجات دهد ولی خود قرآن و کلام الهی نمی توانسته چنین کاری بکند؟! یعنی خلافت علی از این همه آیات مندرج در قرآن بیشتر هدایت بخش است؟!!
پس مطلب مورد نظر در حدیث قرطاس، خلافت علی نبوده است.(و اصولا نمی توان این سخن و مطلب مهم یعنی خلافت را براحتی جزء حدیث کنید. چون احادیث، ظنی الصدورند ولی قرآن قطعی است و در میان احادیث موارد جعل بسیارند ولی وعده حفظ قرآن در خود قرآن آمده و بنابراین مطلبی که جلوی گمراهی امت را می گیرد، باید در خود قرآن ذکر شود و البته آیه ای پیرامون خلافت حضرت علی در قرآن نیست)
– شیعه معتقد است دو ماه قبل از این جریان پیامبر صلی الله علیه وسلم در غدیر خم به دستور الهی حضرت علی علیه السلام را به خلافت برگزیده و حتی بیش از صد هزار نفر در آنجا با او بیعت کرده اند. خوب آیا اگر مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرده اند پس چه اهمیتی به یک نوشته می داده اند؟!! تازه نوشته ای که جلوی عده ای خاص بیشتر نبوده و نه جلوی صد هزار نفر!!
- – اگر این مطلب جزء دین بوده پس چطور پیامبر صلی الله علیه وسلم بخاطر سخن یک نفر آنرا بیان نکرده است؟!! مگر جانشینی یکی از اصحاب از شکستن بتها و موارد دیگر مهمتر بوده؟!! چطور پیامبر در مکه و در محاصره کفار و مشرکین نهراسید و سخنان الهی را بیان نمود؟! چطور از ابوجهل و ابولهب نترسید و همه سخنان خود را گفت ولی اینجا بخاطر سخن یک نفر سکوت کرده و امر الهی را نرسانده است؟!!!! این سخن مخالف با این آیه است: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» (مائده ۶۷) در این آیه آمده که مطلب را ابلاغ کن و تاکید شده که از گزند مردم حفظ می شوی، بنابراین چنانچه دستوری پیرامون خلافت علی بوده قطعا پیامبر صلی الله علیه وسلم آنرا بیان می کرده است، ولی رافضیان می گویند پیامبر بخاطر سخن عمر سکوت کرده و ابلاغ و دستور پیرامون خلافت الهی علی را مسکوت گذاشته و مکتوب نکرده است!!
– در این حدیث، پیامبر امی می فرماید: اکتب، یعنی برایتان بنویسم در صورتیکه باید می گفته املی، یعنی برایتان املاء کنم. بیان چنین مواردی، کل نبوت را زیر سوال خواهد برد چون اسلام ستیزان نیز همین عقیده را دارند که پیامبر اسلام نزد اهل کتاب و دیگران می رفته و این آیات الهی را از آنها آموخته است، یعنی در واقع امی نبوده است!! ( دقت کنید که حضرت علی پیامبر اسلام را افصح عرب می دانسته )
– پیامبر صلی الله علیه وسلم با لغت اهل حجاز صحبت می کردند و الفاظی که در حدیث است بطور هلمّوا، صیغه جمع استعمال شده، مخالف با عادت و روش ایشان است زیرا که اهل حجاز کلمه هلمّ (صیغه مفرد) را برای تثنیه و جمع بطور یکسان استعمال می کردند ولی در حدیث، صیغه هلمّوا که لغت بنی تمیم است بکار رفته است.
– پیامبر صلی الله علیه وسلم شخصی بوده که فرماندهی هشتاد غزوه و جنگ را بر عهده داشته و حتی نظر شخصی خود را نیز بیان می کرده چه برسد به دستورات الهی و امور مربوط به دین، پس چرا باید بترسد یا قهر کند و نگوید!
– آیا پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده می خواهم برایتان مطلبی بگویم ولی در انتها آن مطلب را نگفته؟! پس یعنی امت گمراه شده اند چون آن مطلب بیان نشده است و در واقع هم اکنون نیز ما گمراه هستیم!!!!
– ابن عباس راوی حدیث در آن زمان کم و بیش، حدود ۱۰ سال داشته که وجود این طفل در آن اتاق و بین کبار صحابه و در محضر پیامبر که بیمار بوده و لحظات آخر زندگی خود را می گذرانده، غیر معقول است.
– حدیث قرطاس جزء اخبار واحد است و خبری واحد برای امری بدین مهمی قابل پذیرش نیست.
- – شیعیانی که می گویند چرا اصحاب صدایشان را در محضر پیامبر صلی الله علیه وسلم بلند کردند؟ و چرا پیرامون این قضیه در مقابل پیامبر با یکدیگر مشاجره کردند؟ خوب در اینصورت حضرت علی و یارانش نیز در برابر پیامبر صلی الله علیه وسلم با اصحاب دیگر مشاجره کرده اند و بنابراین آنها نیز مقصر هستند و ایراد شما به خود شما بر می گردد.
- – شیعیان به حضرت عمر اعتراض دارند که او متوجه مقصود پیامبر شده و فهمیده که ایشان می خواهند جانشینی و خلافت حضرت علی را کتابت کنند و به همین خاطر جلوی وقوع این امر را گرفته است!!! ما می گوییم حضرت عمر از کجا متوجه این موضوع شده؟!! مگر علم غیب داشته؟!! مگر از افکار و ضمیر انسانها آگاهی داشته است؟!!!!
– چرا حضرت علی و یا یکی از طرفدارانش قلم و دوات را نیاورده اند؟!! لابد همه از عمر می ترسیده اند؟!!!! شما که می گویید عمر ترسو بوده و در جنگها فرار می کرده، چرا اینجا آنهمه انسان شجاع از این انسان ترسو می ترسند؟!!!
– این مطلب مهم در انتها بیان نشده است، پس هیاهوی شما برای چیست؟! شاید اصلا خلافت حضرت ابوبکر مد نظر بوده و یا مطلبی دیگر بوده است. فراموش نکنید نمی توانید بگویید در کتب دیگری از شیعه آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم پس از بیرون کردن اصحاب آن مطلب را به حضرت علی و دوستان خاص خود گفته است، چون فعلا بحث پیرامون این حدیث(حدیث قرطاس) است که دائما مورد استناد شماست.
– خلافت و امامت موجود در تشیع از مهمترین اصولی است که حتی از نبوت هم بالاتر است، پس چنین اصل مهمی می بایست در قرآن بیان شود تا حجت بر همه تمام گردد نه اینکه در لحظات آخر عمر و در بستر بیماری باشد و تازه در انتها بیان نشود.
– در حدیث مورد استناد شما (در صحیح بخاری) آمده که: بعضی چنین گفتند(فقال: بعضهم)(فقالوا: أهجر رسول الله) و جاهایی که فقال عمر می باشد، چنین ذکر شده:(إنّ النّبى قد غلب علیه الوجع)(صحیح بخارى، کتاب المرضى، باب ۱۷، ح ۱) پس شما چگونه جمله هذیان گفتن را به حضرت عمر نسبت می دهید؟!! در ضمن ما کاری با محاسبات و معادلات شما نداریم که احادیث مختلف را کنار هم می چینید و سپس نتیجه گیری می کنید که حضرت عمر این جمله را گفته است، بلکه باید صریحا نام عمر و جمله مربوطه را بیاورید.
– اگر شما مخالفت صحابه را برای کتابت دلیل بر عدم ایمان ایشان می دانید پس حضرت علی هم در جریان صلح حدیبیه حاضر نشد به دستور پیامبر صلی الله علیه وسلم عمل نموده و نام ایشان را پاک کند.(ارشاد مفید صفحه ۶۰)(اعلام الوری صفحه ۱۰۶)
- خواننده گرامی توجه کند که مراجع و منتقدین رافضی می آیند و پاسخهای بی ربطی را ارائه می دهند، از جمله: در پاسخ به اینکه چرا حضرت علی که آنجا بودند کاری و حرکتی صورت ندادند، می گویند: این بخاطر حرمت پیشی گرفتن بر رسول خدا بوده و حضرت علی همواره تابع محض و دنبالهرو رسول خدا بوده و هرگز نه در گفتار و نه در عمل بر پیامبر خدا پیشى نگرفته است و اگر حضرت علی جواب آنها را مىداد و بر آوردن دوات و قلم اصرار مىورزید، مجبور بود که با آنها به نزاع بپردازد و نزاع و درگیرى درحضور رسول خدا شایسته نبود.
در جواب به مراجع و منتقدین رافضی می گوییم: صحبت از اجرای دستور نبی اکرم است و مگر پیامبر نفرموده که برای من قلم و دوات بیاورید؟ خوب سوال ما نیز همین است که چرا حضرت علی اینکار را نکردند؟ و اما مذهب باطل شما همیشه گرفتار تناقضات خود می شود، چونکه در بند دیگر سوال ما از شما آمده:(که چطور حضرت علی و یارانش نیز در برابر پیامبر با اصحاب دیگر مشاجره کرده اند؟ و بنابراین آنها نیز مقصر هستند و این ایراد به خود شما باز می گردد.) آنوقت شما ناگهان در اینجا می گویید که ایشان مشاجره نکرده اند و حرمت رسول خدا را نگه داشته اند، خوب ما می پرسیم: پس مشاجره اصحاب با چه کسی بوده است؟ و طبق این سخن پس مشاجره ای در آنجا صورت نگرفته است. اگر هم بگویید یاران حضرت علی مشاجره کرده اند و نه خود ایشان!! باز می پرسیم که چرا حضرت علی دستور پیامبر را اجرا نکردند؟
و چرا آن یاران بجای مشاجره کردن، قلم و دوات را نیاوردند؟ و اینکه چرا حضرت علی، یاران خود را از مشاجره کردن بر حذر نداشته است؟(و مگر در زمان حیات رسول اکرم دو باند و دو جبهه وجود داشته: یاران علی و یاران پیامبر!!!)
- و اما مراجع رافضی در پاسخ به سن کم ابن عباس(راوی این حدیث) می گویند:(اما گویا فراموش کردهاید که کتب روایی اهل تسنن بیش از ۱۶۰۰ حدیث از ابن عباسنقل کردهاند و اگر قرار باشد ما این روایت را به دلیل سن ایشان در زمانوفات حضرت رسول زیر سوال ببریم، باید تمام آن ۱۶۰۰ حدیث نقل شده توسطابن عباس در ابواب فقه، تاریخ و تفسیر که فقهای اهل سنت در گذر زمان بهآنها استناد کردهاند، را نیز رد کنیم! آیا علمای اهل تسنن حاضر به انجام چنین کاری هستند؟! آیا بعد از این چیزی از فقه، تفسیر و … برای اهل سنت باقی می ماند.)
در پاسخ به مراجع رافضی می گوییم: شما خودتان را به خواب زده اید و متاسفانه بیدار نمی شوید، شما در اینجا دست به قیاسی نابجا و مسخره می زنید، چون موارد مربوط به فروع دین و احکام فقهی را با اصل امامت و جانشینی رسول الله صلی الله علیه و سلم مقایسه می کنید که نزد شما از اصول بسیار مهم و اساسی است که حتی آنرا از نبوت هم بالاتر می برید، پس نمی توان حدیث قرطاس و برداشت شما از آن را با سایر مسائل و احادیث قیاس کنید و سوال ما نیز از شما همین بوده: که وجود این طفل در آن اتاق و بین کبار صحابه و در محضر پیامبر که بیمار بوده و لحظات آخر زندگی خود را می گذرانده، غیر معقول است. یعنی در محضر رسول الله و هنگام بیان اصلی به این مهمی، این طفل آنجا در بین صحابه چه می کرده؟ و جالب که همین طفل نیز تنها راوی حدیثی به این مهمی شده است (و بقیه بزرگترها بعدها به این واقعه بسیار مهم کوچکترین اشاره ای نکرده اند در حالی که ۱۱۰ نفر واقعه غدیر را بازگو کرده اند!!!) آنگاه شما این مسائل و پرسشها را رها کرده اید و رفته اید سراغ مواردی دیگر که اصلا ربطی به موضوع ما ندارند و در واقع خودتان را به خواب زده اید.مراجع رافضی در پاسخ به اینکه:(چطور ممکن است که در طول کمتر از ۷۰ روز از روز واقعه غدیر تا وفات پیامبر این تعداد انسانی که آنجا حضور داشتند این واقعه را فراموش کنند؟) می آیند و مطالب و بندهای مختلفی را عنوان می کنند که انسان از خواندن آنها به خنده می افتد، همچون: حب قدرت و ریاست بسیارى از بزرگان مهاجرین و انصار!!(احتمالا این مراجع، آیات بسیاری را که در مدح این مهاجرین و انصار نازل شده است را ندیده اند و یا نخواسته اند که ببینند و چطور است که این اصحاب در ابتدا از جان و مال و خانه و کاشانه و خویشان خود گذشتند، ولی در اینجا ناگهان یک شبه، حب قدرت گرفتند؟!!) وجود نفاق و اختلاف در میان بزرگان قوم!! وجود اختلاف و کینه هایى از گذشته در بین مسلمانان، سست ایمانى تازه مسلمانان!!(لابد منظور مراجع رافضی از سست ایمانی،۸۰ آیه ای است که در مدح مهاجرین و انصار و ایمان ایشان نازل شده) وجود کینه ها و دشمنى هاى برخى با حضرت على(ع)!!(احتمالا منظور مراجع رافضی، عمر است که علی دائم به او مشورت می داده و از رفتن به جنگ و کشته شدن او جلوگیری کرده و در مدینه جانشین او شده و دخترش را نیز به او داده و عمر نیز مرتب از او تعریف و تمجید می کرده و می گفته: اگر علی نبود عمر هلاک می شد و….، واقعا که عجب دشمنانی بوده اند؟!!)
نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسیله امیرالمؤمنین(ع) و عدالت وى، حیله گرى و خدعه برخى از افراد و ایجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پیامبر و…(ما می پرسیم: چگونه مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرده اند؟ مراجع رافضی به حیله گری و خدعه برخی از افراد اشاره می کند!! دقت کنید تمام توهمات بدون سند و دلیل و مدرک است: فقط خواب و خیال و وهم!!!)ریشه کن نشدن رسوم قبیله اى و عصبیت جاهلى!!(کسی نیست بگوید: پس چگونه توانستند اسلام نوپا را تا آن مرحله برسانند و با کفار و مشرکین مقابله و جهاد کنند، آنوقت در انتها بر سر مسئله ساده جانشینی، ناگهان جاهل شدند؟!!)
و اما در پاسخ به اینکه:(اگر شما مخالفت صحابه را برای کتابت دلیل بر عدم ایمان ایشان می دانید پس حضرت علی هم در جریان صلح حدیبیه حاضر نشد به دستور پیامبر عمل نموده و نام ایشان را پاک کند.) مراجع رافضی می گویند: (در جریان صلح حدیبیه نیز ما موردی نداریم که حضرت علی از پیامبر صلی الله علیه و سلم اطاعت نکرده باشد، بله وقتی مشرکان قبول نکردند که بعد از نام پیامبر عنوان و لقب(رسول الله) ذکر شود و خواستار پاک نمودن آن شدند و پیامبرنیز قبول کرد که حذف گردد. حضرت علی که نویسنده صلح نامه بودند عرض کرد: مرا یارای چنین جسارتی نیست که رسالت و نبوت تو از پهلوی نام مبارکت محو کنم.پیامبرصلی الله علیه وسلم از علی خواست که انگشت ایشان را روی آن بگذارد تاشخصاً آن را پاک کند. حال اگر کسی ذره ای انصاف داشته باشد می گوید این در واقع نشان دهنده کمالادب امام علی نسبت به ساحت پیامبر اکرم است نه مخالفت با آن حضرت!!)
- در پاسخ به مراجع رافضی باید گفت: شما در مواردی که می خواهید به نفع خویش بهره برداری کنید(همچون همین حدیث قرطاس) می آیید و سخن رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را دستوری الهی و صد در صد لازم الاجرا معرفی می کنید و می گویید پیامبر ما ینطق عن الهوی بوده و چرا از دستور ایشان سرپیچی شده است؟ ولی زمانیکه به صلح حدیبیه می رسید، می گویید حضرت علی از شدت احترام و علاقه دستور پیامبر را انجام نداده است!!!و در اینجا ناگهان همه قوانین و استدلالات قبلی خود را فراموش می کنید. باید گفت: ما کاری با نیت حضرت علی نداریم، سوال ما واضح و روشن است و می پرسیم که چرا حضرت علی از دستور نبی اکرم پیروی نکرده است؟ چطور در اینجا به آیات و قوانینی همچون اطیعوا الرسول و ماینطق عن الهوی اعتنا نمی کنید؟ چطور این آیات در اینجا صادق نیستند؟ لابد چون این دستورات در اینجا به ضرر شما تمام می شوند؟!! در ضمن چنانچه شما دلسوزی و احترام حضرت علی را پیش می کشید، خوب ما نیز همین پاسخ را به شما می دهیم که مخالفت در جریان حدیث قرطاس نیز جهت دلسوزی و بخاطر رعایت حال و بیماری پیامبرصلی الله علیه وسلم بوده است و به همین خاطر نیز حضرت عمر گفته: بیمارى بر پیامبر چیره شده(إنّ النّبى قد غلب علیه الوجع)