اذان و تطور آن در مذهب شیعه

از حکمت های وضع اذان توسط شارع مقدس، یکی این بود که مسلمین از یهود و نصاری جدا شوند، مسلمین در این شعار با هم یک زبان بودند تا اینکه گروهی از مُفَوِّضَه[۱] و به تبعیت از آنان، شیعیان افراطی قسمتی را به اذان اضافه کردند تا همانطور که مسلمین با شعارِ اذان از اهل کتاب جدا شدند، شیعیان نیز با اضافه کردن شهادت ثالثه، خود را از سواد اعظم مسلمین جدا کنند!

در طول "تاریخ تشیع در ایران" هیچگاه این اذان به صورت رسمی و  علنی مطرح نشد تا دولت صفویه[۴]؛ زمانی که شاه اسماعیل در تبریز بر تخت نشست، یکی از دستوراتش اضافه کردن «شهادت ثالثه» به اذان بود، علمای شیعۀ صفوی چون "محمد باقر مجلسی" نیز مهر تائید بر این بدعت زدند و اشخاصی نیز که مخالف این بدعت بودند، از ترس راه تقیه در پیش گرفته و سکوت نمودند.
بنابر فتوای علمای متقدم شیعه، اضافه کردن «اشهد ان علیا ولی الله» در اذان حرام است و هر که چنین کند در لعنت و غضب خداست و می بایست نمازش را قضا کند.
 
آراء علمای شیعه:
۱٫شیخ صدوق (م۳۸۱) پس از اینکه فصول اذان را به نقل از امام صادق نقل می‌کند، می‌نویسد : « هَذَا هُوَ الْأَذَانُ‏ الصَّحِیحُ‏ لَا یُزَادُ فِیهِ وَ لَا یُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِی الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ مَرَّتَیْنِ وَ فِی بَعْضِ رِوَایَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ مَرَّتَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِکَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً مَرَّتَیْنِ وَ لَا شَکَّ فِی أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ وَ لَکِنْ لَیْسَ ذَلِکَ فِی أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَکَرْتُ ذَلِکَ لِیُعْرَفَ بِهَذِه‏ الزِّیَادَهِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِیضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِی جُمْلَتِنَا »
(من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: ۲۹۰ – 291، جامعه مدرسین _قم،ط۲)
 
یعنی: « این همان اذان صحیح است چیزی به آن اضافه و یا از آن کم نمی‌شود و [فرقه] مفوضّه – که خدایشان لعنت فرماید – اخباری جعل کرده و با این اخبار در اذان دو بار «محمد و آل محمد خیر البریّه» و در برخی از روایاتشان بعد از «أشهد أن محمدا رسول الله» دوبار «أشهد أن علیا ولی الله» را افزوده‌اند و برخی از ایشان به جای آن، دوبار «أشهد أن علیا امیرالمؤمنین حقا» را روایت کرده است. تردیدی نیست که علی ولی خدا و حقا امیرمؤمنان است و محمّد و خاندانش بهترین مخلوق اند، ولی آن [جملات] در اصل أذان نیست. این مطلب را از آن رو ذکر کردم که با این اضافات[در أذان] آنان که به تفویض متّهم‌ اند وخود را در زمره ما (= شیعیان) جا زده‌اند، شناخته شوند»!!
در مورد مفوضه، شیخ صدوق از امام رضا چنین نقل می کند: « عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْغُلَاهِ وَ الْمُفَوِّضَهِ فَقَالَ الْغُلَاهُ کُفَّارٌ وَ الْمُفَوِّضَهُ مُشْرِکُونَ مَنْ جَالَسَهُمْ أَوْ خَالَطَهُمْ أَوْ آکَلَهُمْ أَوْ شَارَبَهُمْ أَوْ وَاصَلَهُمْ أَوْ زَوَّجَهُمْ أَوْ تَزَوَّجَ مِنْهُمْ أَوْ آمَنُهُمْ أَوِ ائْتَمَنَهُمْ عَلَى أَمَانَهٍ أَوْ صَدَّقَ حَدِیثَهُمْ أَوْ أَعَانَهُمْ بِشَطْرِ کَلِمَهٍ خَرَجَ مِنْ وَلَایَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَلَایَهِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: ۲۰۳؛للصدوق _ نشر جهان‏، تهران،ط۱)
یعنی: « ابو هاشم جعفرىّ گفت: از امام ابو الحسن الرّضا علیه السّلام در مورد غلات ومفوّضه پرسیدم؟ فرمود: غلات کافر، و مفوّضه مشرکند، هر کس با ایشان همنشین شود یا رفت و آمد کند، یا همخوراک و همشرب شود، یا مواصلت نماید، یا مزاوجت کند؛ دختر بدهد یا بستاند، یا آنان را امان دهد یا در امانتى امین داند، یا حدیثشان را تصدیق کند، یا ایشان را در کلامى یارى نماید، از حریم ولایت خداوند عزّ و جلّ و رسول گرامیش صلى اللَّه علیه و آله خارج گشته و از دائره ولایت ما خاندان بیرون رفته است.»
و نظر شیخ صدوق در مورد مفوضه چنین است :«اعتقادنا فی الغلاه و المفوضه أنّهم کفّار باللّه تعالى، و أنّهم أشرّ من الیهود و النصارى و المجوس و القدریه و الحروریهو من جمیع أهل البدع و الأهواء المضلّه.» (اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص: ۹۷ ، کنگرۀ شیخ مفید؛قم،ط۲)
یعنی: « اعتقاد ما در باره غالیان و تفویضیان آن است که آنها کافر به خدایند و از یهود و نصارى و مجوس و قدریه‏ و حروریه‏[3] و از کل اهل بدعت و میلهاى گمراه‏ کننده بدترند.»
 
۲٫شیخ الطائفه _ طوسی_ (م۴۶۰) می نویسد: « و أمّا ما روی فی شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ علیا ولیّ اللّه و آل محمّد خیر البریّه» فممّا لا یعمل علیه فی الأذان و الإقامه. فمن عمل بها کان مخطئا.»
(النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوى، المتن، ص: ۶۹،طوسی؛ دارالکتاب العربی‏ _ بیروت،ط۲)
یعنی: « و اما آن چه در روایات شاذ آمده که بگویند: "اشهد ان علیا ولى اللَّه و آل محمد خیر البریه" آن چیزى است که در اذان و اقامه به آن عمل نمى‏شود و هر کس به آن عمل کند خطاکار مى‏باشد.»
در جایی دیگر :« فأما قول: أشهد أن علیا أمیر المؤمنین و آل محمد خیر البریه على ما ورد فی شواذ الأخبار فلیس بمعمول علیه فی الأذان و لو فعله الإنسان یأثم به غیر أنه لیس من فضیله الأذان و لإکمال فصوله.» (المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‏1، ص: ۹۹، طوسی؛ نشر مرتضوی _ تهران،ط۳)
یعنی: «اما در مورد " أشهد أن علیا أمیر المؤمنین و آل محمد خیر البریه" که در اخبار شاذ وارد شده، چنانکه معمول است این جملات از اذان نیست و هر انسانی که آن را در اذان بگوید، گناهکار است»
جالب اینجاست که اشخاصی چون

 

 

"محمد باقر مجلسی" سخن شیخ طوسی در "المبسوط" را تحریف کرده و «یاثم به» را به «لم یاثم به» تبدیل کرده اند! که معنای سخن شیخ طوسی را به کل عوض می کند و معنا چنین می شود : «هر کس شهادت ثالثه را در اذان بگوید، گناهکار نمی شود!»(بحار الأنوار، ج‏81، ص: ۱۱۱، دار إحیاء التراث العربی‏ _ بیروت،ط۲)

 

۳.شیخ عبد الجلیل قزوینی (م قرن ۶) در کتاب " بَعضُ مَثالِبِ النَّواصِب فی نَقضِ «بَعضُ فَضائِحِ الرَّوافِض»" (مشهور به "نقض") که آن در رد اهل سنت نوشته است؛ می نویسد:« اگر کسی در میان فصول بانگ (=اذان) نماز بعد از شهادتین گوید «أشهد أن علیا ولی الله » بانگ نماز باطل باشد و با سَر باید گرفتن[۴] و نام «علی» در بانگِ نماز (یعنی: اقامه) بدعت است و به اعتقاد کردن آن معصیت و گوینده آن در لعنت و غضب خدای باشد».
(نقض، ص :۹۷؛ عبد الجلیل قزوینی؛ انتشارات انجمن آثار ملى‏ _تهران، ۱۳۵۸ش)
۴.علامه حلی (م۷۲۶) قول شیخ طوسی را تائیداً نقل کرده و چنین نوشته است: «وروى أیضا استحباب التکبیر فی أول الإقامه أربعا وفى اخرها أربعا والتهلیل فی اخرها مرتین وقال للشیخ ولو عمل عامل بذلک لم یکن مأثوما فاما ما روى فی شواذ الاخبار من قول ان علیا ولى الله وال محمد خیر البریه فمما لا یعمل علیه فی الاذان فمن عمل به کان مخطئا»(تذکره الفقهاء ج۱، ۱۰۵؛للحلی _منشورات المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه) 

 

 

 

۵.شهید اول (م۷۸۶) قول شیخ طوسی و صدوق را تائیداً نقل کرده است.(ذکرى الشیعه فی أحکام الشریعه، ج۳، ص :۲۰۲ ، شهید اول؛ مؤسسه آل البیت _ قم)
۶.شهید ثانی(م۹۶۶) : « فهذه جمله الفصول المنقوله شرعا . ( ولا یجوز اعتقاد شرعیه غیر هذه ) الفصول ( فی الأذان والإقامه کالتشهد بالولایه ) لعلی علیه السلام ( وأن محمدا وآله خیر البریه ) أو خیر البشر ( وإن کان الواقع کذلک ) فما کل واقع حقا یجوز إدخاله فی العبادات الموظفه شرعا، المحدوده من الله تعالى فیکون إدخال ذلک فیها بدعه وتشریعا، کما لو زاد فی الصلاه رکعه أو تشهدا، أو نحو ذلک من العبادات، وبالجمله فذلک من أحکام الإیمان، لا من فصول الأذان . قال الصدوق : إن إدخال ذلک فیه من وضع المفوضه : وهم طائفه من الغلاه» (شرح اللمعه، ج۱، ص:۵۷۳؛ شهید ثانی، منشورات جامعه النجف الدینیه)
یعنی: «این تمامی فصولی است که شرعا نقل شده و جایز نیست که معتقد باشیم در أذان و اقامه غیر از این فصول تشریع شده است، از جمله شهادت به ولایت علی و یا شهادت به اینکه محمّد و خاندانش بهترین مخلوق یا بهترین بشر اند، گرچه واقعیّت چنین است، أمّا جایز نیست که [شهادت به هر] واقعیّتی را در عباداتی که به أمر شرع به أدای آن موظّفین و حدود آن از جانب خداوند متعال تعیین گردیده، داخل نماییم! اضافه‌کردن این فصول در أذان بدعت[و نوعی] تشریع است و چنان است که رکعتی و یا تشهدی به نماز بیفزاییم یا امثال آن از عبادات.
این گونه امور از احکام ایمان و اعتقاد است اما از فصول اذان نیست. شیخ صدوق می‌گوید : اضافه‌کردن این شهادت به اذان از جعلیّات «مفوضّه» است که گروهی از غلات بوده‌اند.»
همچنین در جایی می نویسد: «و أمّا إضافه «أنّ علیّاً ولیّ اللّه»، و «آل محمّد خیر البریّه» و نحو ذلک فبدعه، و أخبارها موضوعه و إن کانوا « خیر البریّه؛ إذ لیس الکلام فیه، بل فی إدخاله فی فصول الأذان المتلقّى من الوحی الإلهی، و لیس کلّ کلمه حقّ یسوغ إدخالها فی العبادات الموظّفه شرعاً...» (روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۲، ص: ۶۴۶، شهید ثانی؛ بوستان کتاب _ قم)اما در عصر حاضر، اگر به کتب "توضیح المسائل" رجوع کنید، گفتن شهادت ثالثه را نیکو دانسته اند …سؤال این است که اگر گفتنش نیکوست، چرا رسول خدا و حضرت علی و دیگر ائمه این امر نیکو را رها کردند؟چنانکه در مدارک عرضه شد، واضع شهادت ثالثه، مفوضه بوده اند که به گواهی شیعه، کافر و از یهود و نصاری بدترند، عمل کردن به بدعتِ مفوضه توسط علمای شیعه، چه معنایی دارد؟ امام رضا می گوید هر که با مفوضه ازدواج کند یا همکاری کند از ولایت خدا و ولایت ائمه خارج شده، حال کسانی که از این مفوضه تبعیت می کنند و به بدعت های آنها عمل می کنند چه حکمی دارند؟

 

 

 

سؤال مهم: با وجود اقوالی که گذشت چرا علمای شیعه در عصر صفویه غالباً سکوت کردند؟؟ جوابش این است که اگر کسی "شهادت ثالثه " را ترک می کرد، او را به اهل سنت نسبت می دادند و مطرود می شد، چنانکه «محمد تقی مجلسی» پدر محمد باقر مجلسی می نویسد: «اگر (شهادت ثالثه را) نگویند بهتر است مگر از روى تقیه چون در اکثر بلاد شایع است و بسیار شنیده‏ایم که جمعى ترک کرده‏اند و متهم به تسنّن شده ‏اند[۵] تا آن که در وقتى که خدمت استاد مولانا عبد اللَّه طاب ثراه درس قواعد مى‏خواندیم در مبحث اذان سخنان صدوق را ذکر فرمودند. بنده عرض نمودم که‏ شما چرا در اذان و اقامه اشهد انّ علیّا ولىّ اللَّه را دو مرتبه مى ‏گویید؟ فرمودند که تیمّنا و تبرّکا مى‏گوییم و بحثها شد تا آن که فرمودند که دیگر نگوییم چند روز ترک کردند خود از جمعى شنیدم که فلانى سنّى است باز عرض نمودم که ظاهر شد که واجبست گفتن آن (به) تقیه؛ فرمودند که در اول نیز همین منظور من بود نخواستم که بلفظ تقیه بگویم مجملا دیگر مى‏گفتند در مدّت حیات‏….» (لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه(فارسی)، ج‏3، ص: ۵۶۶ – 567، مجلسی اول؛ مؤسسه اسماعیلیان _ قم،ط۲) 

 

 

 

اضافه:
نویسندۀ کتاب «عارف تاجدار» یا «عارف دیهیم دار» می نویسد: «در آن روز آنها که با صدای مؤذن از خواب بیدار شدند پیش بینی نمی کردند که روزی اسماعیل میرزا(=شاه اسماعیل صفوی) آن قدر بزرگ خواهد شد که نام او را در اذان ذکر خواهند کرد.»
مترجم در پاورقی می نویسد: «بعد از اینکه شاه اسماعیل قوت گرفت بعضی از شیعیان اسم او را بعد از اسم مولی عبی بن ابیطالب علیه السلام، در اذان ذکر می کردند و می گفتند: ( اشهد ان اسماعیل ظل الله ). » (عارف تاجدار،شاه اسماعیل صفوی؛ ج۱ ص: ۷۵، جیمز داون، ترجمه و اقتباس : ذبیح الله منصوری؛ نشر زرین _ تهران، ط۱۷)
در کتاب مذکور، آمده است: «مریدانش هنگامی که شاه اسماعیل بیست ساله شد او را ظل الله خواندند و اسمش را وارد اذان کردند و در اذان بعد از نام علی بن ابیطالب (ع) امام اول شیعیان نام اسماعیل بر زبان می آوردند.»(عارف تاجدار؛ ج۱ ص: ۱۶۴ – 165)
مهم: لازم به ذکر است که بنده در هیچ منبعی از منابع عصر صفوی چنین موضوعی را ندیده و نخوانده ام و به غیر از این کتاب در هیچ کتاب دیگری به اضافه شدن نام «شاه اسماعیل» در اذان اشاره نشده و از سویی مترجم کتاب یعنی «ذبیح الله منصوری شیعی» شخص غیر قابل اعتمادی است و معلوم نیست که این ادعا تا چه اندازه صحت دارد. … به هر حال "علی ذمه الراوی"
                                                                                                                التماس دعا
——————————————————————————— 

۱ ]-مفوضه گروهی از شیعیان غالی بودند که صفات خدا را به ائمه تفویض می کردند.

[۲]-در دولت آل بویه و در مدت کوتاهی از حکومت اُلجایتو ، فقط قسمت "حی علی خیر العمل" به اذان اضافه شد...  البته در بعضی روایات وارد شده که بعضی از شیعیان این شهادت را در اذان گفته اند منتهی در گوشه و کنار بوده و رسمی نبوده و چنان که صدوق می گوید ، مفوضه مبدع آن بودند.
[۳]- حروریه گروهی از خوارجند که محل اجتماع آنها محلی به نام "حروراء" در نزدیکی کوفه بوده است.
[۴]-  منظور آن است که باید اذان را اعاده کند.
[۵]- شرح حال یکی از این  علمایی که به خاطر ترک شهادت ثالثه او را سنی معرفی می کردند در کتاب «تذکرۀ نصر آبادی» موجود است ، اما به علت در دسترس نبودن این کتاب در حال حاضر ، ارائۀ مشخصات ممکن نیست..

 

نویسنده: ابوبكر بن حسين (رحمه الله)

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …