چرا روزنامه بهار توقیف شد؟

روزنامه بهار، روز چهارشنبه اول آبان، مقاله ای با عنوان: «امام؛پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی» از دکتر علی اصغر غروی منتشر کرد، انتشار این مقاله با مخالفت سریع و شدید روحانیون و مقامات همراه شد که به بسته شدن روزنامه منجر گردید.

نویسندۀ مقاله با ارائۀ دلایلی غیر انتصابی بودن امامت را به اثبات رسانده و با روشی علمی و با استناد به آیات قرآن و روایات معتبر مقالۀ خود را زینت بخشیده است.
از آن سو، مخالفان وی گذشته از نقدهای تند، بر منابر علیه او تبلیغ نموده و مقامات نیز برای زهر چشم گرفتن از دیگر صاحبان قلم و نشریات اخطارهای جدی را متوجه نوشتن مطالبی اینچنینی نمودند!
شاید برای کسانی که اولین بار است با چنین موضوعی روبرو می شوند، کمی عجیب به نظر برسد که در یک کشور اسلامی که داعیۀ دموکراسی دارد چرا با یک مقالۀ علمی آنهم در حوزۀ دین چنین به شدت برخورد می شود؟
لازم است که بدانید این منهج دیرینۀ این اشخاص است که ریشه در عصر صفویه دارد. 
در عصر صفوی، شاه اسماعیل بعد از قتل عام در شهر های مختلف خراسان، "علامه تفتازانی" مفتی خراسان را دستگیر کرد و از او خواست که ترک مذهب کند، اما علامه درخواست ساده ای از شاه اسماعیل نمود و گفت: علمای خود را به نزد ما بیاور تا با آنها به بحث بنشینیم اگر بر ما غالب شدند ما دست از مذهب خود می کشیم و اگر ما غالب شدیم شما دست از مذهبتان بکشید شاه به علمای مذهب رجوع کرد و از آنها مشورت گرفت اما آنها حاضر به بحث نشدند و گفتند: «به این جماعت سخن بس نمی توان آمد!»[1]پس دستور قتل علامه تفتازانی را به بدترین شکل دادند .
به همین خاطر است که محمد عارف اسپناقچی می نویسد: « از علماى اهل سنّت آن وقت هرکس که قیام به محاجّه کرد، سرباخت. لهذا بعضى سکوت و بعضى نیز مهاجرت اختیار نمودند.» [2]
این منهج صفویه بعد از انقلاب نمودی تازه یافت چنانکه علامه برقعی را با برچسب وهابیت راهی زندان کردند و علامه سید مصطفی حسینی طباطبایی را زندانی نمودند و بارها قصد ترورشان را داشتند، حیدر علی قلمداران و رادمهر را به شهادت رساندند و شریعتی را وهابی خواندند و محبوس کردند، اشخاص دیگری نیز که از هر حوزه ای وارد شدند و خواستند نوعی اصلاح ایجاد کنند به همین طریق مورد اذیت و بی مهری قرار دادند چنانکه مرجع تقلید شیعیان لبنان "سید محمد حسین فضل الله" به خاطر انکار شهادت فاطمه و بعضی مسائل دیگر دچار حمله های بسیار شدیدی شد و مخالفانش او را "یزیدی" یا "معاویه زمانه" و "غلام ابن تیمیه" نامیدند، پس از او نوبتِ "آیت الله محسن کدیور" بود که تشیع اولیه را منهای عقایدی چون عصمت و علم غیب و توانایی معجزه کردن ائمه میداند و این عقاید اضافی را زادۀ علمای قرون بعد از غیبت کبری معرفی کرد؛ مقالۀ جنجالی " قرائت فراموش شده ؛ بازخوانی نظریۀ علمای ابرار" ایشان در همین باره شهرت بسزایی دارد، ایشان نیز زندانی شدند و پس از آزاد شدن به خارج از ایران مهاجرت کردند! همچنین "آیه الله نعمه الله صالحی نجف آبادی" نویسندۀ کتاب مشهور "شهید جاوید" که در آن تصور عامیانه از قیام حضرت حسین علیه السلام را مورد نقد قرار دادند و با دلایل علمی و عقلی به بسط نظر خویش پرداختند، با بی مهریها از سوی علما و مداحان روبرو شد. 
اشخاص دیگری نیز در حوزه های دیگری چون حوزۀ حدیث و رجال و درایه موجود هستند که به خاطر حرکت اصلاحی مورد بی مهری قرار گرفتند چنانکه "استاد محمد باقر بهبودی" محقق کتاب حجیم بحار الانوار به خاطر نوشتن کتابهایی تحت عنوان "سلسله صحاح الاحادیث عند الشیعه الامامیه" علی الخصوص کتاب "صحیح الکافی" که روایات صحیحِ "الکافی" را جدا نموده بود مورد بی مهری قرار گرفت و حداقل ۶ نفر از علمای شیعه بر منهج او نقد نوشتند و چنان که خودشان می گویند:
« اگر انقلاب اسلامى نبود که مانع خودسرى برخى افراد بشود من باید انتظار بدتر از این را داشته باشم شنیدن نقد و اعتراض و فحاشى که سهل است، تحمل آن با گوشه ‏گیرى و انزوا آسان‏ تر خواهد بود و لذا من چنین کردم.» [3]
و همچنین می نویسند: « فرزند عزیزم: من به خود حق داده‏ام، صحاح‏ کافى‏ را استخراج کنم… اما جار و جنجال علم را مى ‏کُشد و محققین را به گوشه انزوا مى‏کشاند.»[4]
استاد بهبودی، می فرمودند که اگر منهج مرا قبول ندارید، شما خود دست به کار شوید و روایات کتب شیعه را تخریج کنید[۵]،

اما از آن زمان ۲۷ سال گذشته و هیچ کس پا پیش نگذاشته تنها شخصی که در این راه قدم نهاد مرجع شیعه افغانستان " آیه الله العظمی محمد آصف محسنی" بود که با نوشتن کتاب دو جلدی "مَشرعه بحار الانوار"[6] به بررسی اسناد "بحار الانوار" پرداخت که با این کار دردسر هایی را برای خود خرید و از سوی علمای قشری چون "مهدی حسینیان قمی" و "علی میلانی" و "مسلم داوری" مورد هجوم قرار گرفت تا جایی که کار تحقیقی او را بی ارزش خوانده و او راخادم وهابیت نامیدند و عمل او را تحقیر میراث ائمه خواندند!
محمد آصف محسنی از جمله انگیزه های خود در نوشتن این کتاب را باز کردن مسیر تحقیق برای محققان دانسته است وی اظهار میدارد که او میخواست کتاب او برای دیگر محققان الگو باشد تا دیگران نیز به تبعیت از او در این مسیر گام بردارند، اما قاطبۀ شیعه با این مرجع تقلید مخالفت کردند و حتی با کنایه او را به سخره گرفتند و کاری کردند که برای سالها کسی جرات قدم نهادن در این عرصه را نداشته باشد، که تا به امروز عملشان نتیجه بخش بوده است!
 
حتی پدر "سید علی اصغر غروی" یعنی "علامه سید محمد جواد غروی" نیز از این اتهامات مبرا نبود، علامه غروی که روحانی و فقیه روشنفکری بود از ابتدای کار با مسائل خرافی زیادی در باب فقه مبارزه نمود از جمله مخالفت با ولایت فقیه و مخالفت با فتوای اکثریت جامعه تشیع که نماز جمعه را حرام می دانستند و یا به وجوب تخییری آن قائل بودند[۷]، ایشان با همکاری استادشان اولین اشخاصی بودند که قبل از انقلاب نماز جمعه را بر پا داشتند که همان زمان با مخالفت شدید روحانیون قشری و حتی ساواک روبرو شد.
لازم به ذکر است که حتی خمینی نیز قائل به وجوب عینی نماز جمعه نبود، بلکه ایشان قائل به وجوب تخییری بودند[۸] به این معنی که شخص را بین نماز جمعه و نماز ظهر مخیر قرار میدادند.
آیت الله محمد جواد غروی دارای آثار بسیاری بوده که علامه برقعی در زندگینامۀ خویش از ایشان یاد کرده و می نویسند: «اگر کسی آثار این فاضل محقق را که قصد بیدار کردن مردم را داشته، مطالعه کند، در اکثر تألیفات و سخنرانیهایشان مکررا با این مضمون مواجه می شود که اگر مطالبم را صحیح نمی دانید به جای طعن و لعن و توهین و افترا و تکفیر و تفسیق، اشتباه مرا و نادرستی مطالبم را با دلیل و برهان بیان کنید ولی به قول خودش در جواب قال الله و قال الرسول و قال علی (ع) و قال الصادق (ع) جز تهمت و ناسزا و نسبتهای ناروا چیزی عائدش نشده است، و حتی نتوانسته بسیاری از تألیفات و تحقیقات خود را منتشر سازد؛ زیرا مخالفان می دانند که دلیلی در اختیار ندارند. از این رو ترجیح می دهند که مردم در غفلت باقی بمانند و با اینگونه آثار آشنا نشوند.»[9]
بالاخره فتاوای مختلف و سخنرانی های متفاوتشان مارک "وهابیت" را برایشان به همراه آورد! همچنان که بعید نیست در آینده ای نزدیک، پسر ایشان یعنی "سید علی اصغر غروی" نیز با گرفتن مارک وهابیت دچار مشکلات جدیدی شوند، که البته تا به امروز به اندازۀ کافی با این مشکلات چون محاکمه شدنها و زندانی شدنها مواجه بوده اند.
البته علمای روشنفکر و حقگو از این دست بسیارند که به منظور پرهیز از زیاده گویی از ذکر آنها گذشتیم:
اندکی پیش تو گفتم غم دل ترسیدم       …   که دل آزرده شوی ور نه سخن بسیارست
مقصود اینکه این شیوه و برخورد شدید با "قلمِ مخالف" همیشه در کارنامۀ شیعه بوده است و امیدواریم که تهدید ها و سخت گیریهای صاحبان قدرت، صاحبان خرد و روشنفکران را از اظهار عقیده باز ندارد.
در انتها این مطلب را با سخنانی از علامه برقعی به پایان می رسانیم که فرمودند:
« آری بزرگترین گناه ما آگاه کردن مردم از حقایق دین بوده است!! و این کار در حکومت ملاها بزرگترین جرم است!»

 


[۱] – تاریخ رشیدى، متن، ص: ۳۶۷ – 368 ، میرزا محمد حیدر دوغلات‏؛ میراث مکتوب‏ _تهران،ط۱

[۲] انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، ص: ۴۸ ،، محمد عارف اسپناقچى پاشازاده‏ ؛ انتشارات دلیل _قم،ط۱

[۳] – کیهان فرهنگى، مهرماه ۶۵، سال سوم، ش ۷، پیاپى ۳۱ ، عنوان : با استاد محمدباقر بهبودى در عرصه روایت و درایت حدیث‏» و « شناخت‏نامه کلینى و الکافی، ج‏2، ص: ۴۴۲، گرد آوری محمد قنبری ، دار الحدیث _ قم ،ط۱»

[۴] – کیهان فرهنگى، بهمن۱۳۶۵ ،پیاپی ۳۵، عنوان: " آخرین کلام در عرصه روایت و درایت حدیث" محمد باقر بهبودی» ؛ و : «شناخت‏نامه کلینى و الکافی، ج۲ ،ص:۵۹۵ ۵۹۵ »

[۵] -«آخرین کلام در عرصه روایت و درایت حدیث» و شناخت‏نامه کلینى و الکافی، ج۲ ،ص:۵۷۳

[۶] -که هر چند قابل تحسین است اما دقیق نیست و خصوصاً جلد دومش بسیار ساده و سرسری گرفته شده.

[۷] -برای آگاهی از فتاوای مختلف شیعیان در باب نماز جمعه ، ر.ک: «مقامع الفضل (فارسی) ، ج۱ ، ص:۳۹۰ – 394 ، علامه آقا محمد علی کرمانشاهی ؛ نشر: موسسه العلامه المجدد الوحید البهبهانی» و کتاب " دوازده رساله فقهى درباره نماز جمعه" نوشتۀ "رسول جعفریان "

[۸] – استفتاءات، ج‏1، ص: ۲۶۷ – 268 و ۲۷۴ و ج۳ ص ۶۲۷؛ خمینی ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى _ تهران »

[۹] -سوانح ایام ، باب : مصایب وارده بر علمای حق گو و مجاهد

نویسنده: ابوبكر بن حسين (رحمه الله)

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …