در ابتدا میپرسیم بنظر شما ما سنی هستیم یا وهابی اگر بگویند سنی ما میگوییم آنجه وهابی ها میگویند همان حرفیست که ما میگویم و ما این اندیشه را از شخص عمر یا علی رضی الله عنهما نگرفته ایم بلکه از قرآن و سیره رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته ایم.اگر بگویند وهابی! ما میگوییم،سنی چیست؟؟ اگر بگویند سنی هم مثل شیعه است و برادر ماست ما میگوییم پس در واقع سنی ای وجود ندارد، آنها هم شیعه هستند
.
حالا میپرسیم چرا اینهمه سنی وجود دارد و اینها از کجا بوجود آمده اند؟ لابد خواهند گفت از طریق غصب خلافت (حال آنکه علی رضی الله عنه بعدا انتخاب شد).ما میگوییم درست! ابوبکر و عمر و عثمان (رضی الله عنهم) به قول شما خلافت را غصب کردند و ما را سنی کردند!پس چرا علی که نزد شما مرده اش اینهمه قدرت دارد و لابد زنده اش نعوذ باالله، باید خدایی باشد سکوت کرد؟! مگر نه اینکه خلیفه بر حق پیامبر و امام من عندالله بود و معصوم بود و علم غیب میدانست پس چرا سکوت کرد و دست روی دست گذاشت.نتیجه اعتقاد شما: علی به هر دلیلی سکوت کرده باشد گناهکارست و باعث گمراهی نود درصد مسلمانان شد و وظیفه ای که بر دوشش بود را از ترس یا بنابر احتیاط مطرح نکرد!
اگر بگویند این تقصیر خود مسلمانها بود و مسلمانها اختیار داشتند تا شرایط اجتماعی خود را تغییر دهند و بدست خود بگیرند پس چه ادعایی بر این دارند که پیامبر بعد از خود امام تعیین کرد و این حتی جایگاهی قرآنی دارد.آیا خدا نمیدانست که مسلمانان خود اختیار خود را دارند و نباید بیهوده در قرآن چیزی بنام امت را مطرح میکرد و به پیامبرش هم ابلاغ آن را واجب میکرد.
حالا بالفرض بعد از۱۵ قرن ما متوجه شده ایم که اشتباه کرده ایم و باید به امامت و تشیع برگردیم امامت و تشیع چه چیزی به ما می دهد که در اسلام عمر و معاویه ندیده ایم.آنها که ما را آزاد گذاشتند که با اختیار خود آنها را انتخآب کنیم. ولی علی که خود برای حکومتش کاری نکرد و به اجبار حکومتش را بر ما تحمیل میکند چه جور امامیست؟!مگر نه اینکه قرآن میگوید لا اکراه فی الدین و امامت هم که بزعم شیعه جزو دین است و مگر نه اینست که هرکس خود مسول اعمال خود است؟!
حالا اگر بگویند آنها با زور مردم را مجبور به بیعت با خود کردند و به تعبیر خودشان یکی دو نفر بودند!ما میگویم چطور جمعی که علی را دوست داشت و علی هم که قدرتی مافوق بشری داشت چرا باهم یکی نشدند که عمری که اینهمه خطرناک بود را از سر راه اسلام بردارند.آیا آنها از عمر می ترسیدند؟!پس ترس از خدا و اجرای فرامین او چه میشود؟!
اگر بگویند آنها (عمر و…) پول و قدرت داشتند ما میگوییم چطور انسانهایی بود که در جاهلیت که پول و قدرت داشتند پیامبری که در میانشان تنها بوده و مخالف آنها بود را تصدیق و یاری کردند حتی جانشان را هم داده اند و با قبایلشان هم جنگیدند و باعث شدند دین آبا و اجدادشان نابود شود و پیامبر قدرت وشوکتشان را زایل کند اما دوباره به اول راه برگردند.و برای پول و قدرت هرکاری بکنند؟!حتی کافر بشوند؟!
حالا اگر بگویند تعدادشان زیاد بود و تقریبا همه صحابه(به تعبیر شیعه اصحاب همه مرتد شده بودند و دشمن علی بودند) موافق ابوبکر و عمر بودند دیگر علی چه حقی بر این جمع دارند؟!اگر حق امامت و خلافت الهیست علی و خدایش باید این حق را میگرفت و البته باید مثل همه پیامبران اول این قوم کافر را هدایت میکرد(که نکرد) بعد بر آنها حکومت میکرد! اما اگر حقی اختیاری بود خود ملت که دیگر او را نمی خواست.
حالا اگر این جمع که علی با آنها مدارا کرده یا کافر بودند یا مسلمان.اگر که کافر بودند پس علی(بخاطر سکوتش) با کافران مدارا کرده و این خلاف دین و عصمت علی و عدم تبلیغ رسالتش بود.حالا حتی اگر هم مصلحت بود چرا در دوره خلافت خودش کاری برای این تحریف و گمراهی نکرده و اگر هم که اصحاب مسلمان بودند و علی بخاطر مصلحت مسلمانان کاری نکرد پس علی با مسلمانان همراهی کرده و کاری کرده که خیر بوده و به نفع مسلمانان بوده دیگر شیعه ها چه می گویند؟! حتمن هم ابوبکر و عمر و عثمان هم خود بخود بر حق بوده اند!چر میگویند ابوبکر و عمر کاری برای اسلام نکردند؟!
علاوه بر اینها بالفرض بگوییم امامت حقی الهی و مخصوص خاندان علیست و علی باید جانشین پیامبر می بود و به باور شیعه این حق موروثیست و فقط ۱۲امام وجود دارند.ما میپرسیم دنیای به این بزرگی چطور توسط یک نفر و در مجموع۱۲نفر میخواست به اسلام دعوت داده شود.آیا اینطور نبود که آنها خود باید اسلام را به مردم می رساندند چطور این تعداد کم می توانستند اسلام را به مردم برساننذ همانطور که می بینیم فقط۱۰درصد مسلمانان تاکنون بر مذهب تشیع گرایش پیداکرده اند! یا لابد انتظار داشتند مردم خود طرفشان بیایند دستشان را ببوسند،با آنها بیعت کنند و آنها را شاه و حاکم خود کنند.آیا مردمی هر چند احمق حاضرند شخص یا خاندانی را بدست خود بر خود بنشانند حتی اگر توصیه خدا یا پیامبر بود حال آنکه ما میبینیم اسلام توسط رشادات و خیرخواهی دینی صدوبیست و چهار هزار صحابه پیامبر و صلاحیت و تدبیر خلفا به سراسر دنیا پخش شد و با اینحال به سرزمیهای بسیاری هم نرسید.
علاوه بر این ما مشاهده میکنیم که پیامبر خدا خود پیشنهاد پادشاهی و قدرت اعراب را نپذیرفت و گفت من برای اینها نیامده ام.مگر نه اینست که میگفت من در قبال دعوتم از شما مزد و پاداش نمیخواهم و اجر من با الله است.مگر نه اینست که دلسوزانه و با ایمانی کامل به میان مردم مکه وطایف و یثرب و سایر اعراب جاهلی رفت و آنها را دعوت به اسلام داد.مگر نه اینست که مردم بر اساس عقل و اختیار و علاقه خود اسلام را برگزیدند. اگر اسلام با قدرت و حکومت پیش میرفت پیامبر از همان ابتدا پیشنهاد اعراب را می پذیرفت و بعد ها با زور و قدرت مردم را مجبور به پذیرش دینش میکرد. آیا این از زیباییهای اسلام نیست که با امدادهای الهی و پذیرش و یاری خود مردم قدرت گرفت.آیا اینطور نیست جامعه ای که رشد و هدایت الهی یافته و از آگاهی و خیر سرشار میشود افرادی آگاه و نیک را مسول امور و دنیای خود میکنند.اگر اصحاب بعد از پیامبر دنبال حکومت و رفاه دنیوی بودند آنهاکه از همان ابتدا اینهارا داشتند دیگر چرا باید بعد از آنهمه خطر و کشتن و کشته شدن باز به این امور باز می گشتند و سر آن اختلاف پیدا میکردند حال که به حقیقت ایمان و بهشت و جهنم و سزا و جزای اخروی نیز که کاملا واقف گشته بودند!آیا این خلاف عقل و انصاف نیست؟!گذشته از اینها ایا با وجود یک معلم فقط، همه مردمان دنیا میتوانستند باسواد و اهل علم شوند.آیا برای یک معلم شایسته نیست شاگردان ممتاز بسیاری را تربیت کند تابعدها همه دنیا را صاحت علم و سواد کنند؟!!
حالا همه اینها به کنار ما از اسلام و امامتی که اینهمه تشیع ادعای آن را دارد و اینک نیز سر کار است مگر چه دیده ایم.مگر نه اینست که بعد از پیدایش تشیع اسلام حتی یک متر هم پیشروی نکرد که هیچ بلکه باعث توقف کامل اسلام و از بین رفتن اقتدار و عظمت اسلامی و تکه تکه شدن و پاره پاره شدن سرزمین اسلام و از آن مهمتر از بین رفتن امت واحده و وحدت و اتحاد مسلمین شد.مگر نه اینست که همه اصول و مبادی اسلام را زیر سوال بردند و باعث بوجود آمدن شبهات و حتی اهانت به بزرگان دین و اصحاب و آرسته پیامبر و بدتر از آن ناموس و خانواده پیامبر شدند. مگر نه اینست که باعث پیدایش عقیده تحریف قرآن، گمراهی بهترین یاران پیامبر و کافر دانستن اکتریت مسلمانان شدند.مگر نه اینست که شعار لا اله الا الله را زیر سوال بردند و صدها اله را به اسم امام و امام زاده و شرک و خرافات قبرپرستی و شفاعت و توسل به مرده ها که با روح توحید و هدف اسلام مخالف است را ترویج دادند.
مگر نه اینست که عقیده خاتم النبیین را با اختراع مساله امامت تکذیب کردند و با منصوب دانستن خود به امامان پادشاهی مقدس دینی را بر پا ساختند تا خواهشات نفسانی خود را برآورده سازند؟!آیا هدف پیامبر و اهل بیت مطهر پیامبر پادشاهی و خواهشات نفسانی بود.مگر نه اینست بعد از پیدایش اینها شیطان و شیطان پرستان همه مبانی دین اسلام را به سخره گرفتند و آزادانه بر مسلمانان چیره شدند.آیا اینطور نیست با پیدایش آنها دیگر غیر مسلمان راهی برای یافتن دینی توحیدی و خالص را نیافتند و اسلام را هم چون سایر ادیان دیگر خرافی وشرک آلوده و بیهوده دیدند.پاک و منزه است الله و رسول او و اهل بیت و اصحاب و پیروان واقعی اسلام از این افتراها.
در پایان باید بگوییم آیا شیعه همان شیطان پرستی رایج تاریخی نیست که در ادیان آسمانی نفوذ کرد تا مردم را از پرستش الله و برادری و برابری انسانی باز دارد.آیا هنور برادران جاهل و ناآگاه ما در این مذهب میخواهند با سردمداران و بانیان گمراه این آیین باقی بمانند.راه اهل بیت راه الله و رسول الله و موحدین اهل سنت است.خود قضاوت کنید.
آخر الدعوانا ان الحمد لله رب العالمین.سبحانک لا اله الا آنت و انی کنت من الظالمین.یا الله اهدنا الی الصراط المستقیم.آمین