عصمت از دیدگاه شیعه

معصوم بودن امام در نزد شیعه ی امامیه، شرطی از شروط امامت است. و در تار و پود اعتقادی آنها، از اصول اوّلیه به شمار می‌رود.عصمت در نزد آنها، از اهمیت فراوانی برخوردار است. شیعیان چون صفات، قدرت، استعداد و توانمندی‌های علمی‏ نامحدود را به ائمه خود بخشیده ‏اند،…

به این اعتقاد رسیده‏ اند که "امام هر کاری که انجام دهد در برابر هیچ کس از مردم مسؤول و پاسخگو نیست و اشتباه و خطا در عملکردهایش وجود ندارد، بلکه لازم است تصدیق کنیم و باور داشته باشیم که همه کارهای او خیر است و شری در آنها وجود ندارد. زیرا او به دانشی مسلح است که هیچ کسی بدان آگاهی ندارد".
از همین جاست که شیعیان در ضمن امتیازاتی که برای امام قایل شده‏اند، مقوله عصمت را هم برای او مقرر کرده‏اند و گفته‏اند: امامان در همه دورانهای زندگی‌شان معصوم هستند، هیچ گناه صغیره و کبیره‌ای را انجام نمی‌دهند، و از آنها هیچ نافرمانی و معصیتی سر نمی‌زند و اشتباه و فراموشی هم برای آنها جایز نیست.۱

جناب شیخ مفید در این رابطه به نقل اجماع پرداخته و گفته: "ائمه که در راستای اجرای احکام و اقامه ی حدود و صیانت از شرایع و تنبیه کردن قانون‌شکنان، به جای پیامبران نشسته‏اند، از معصومیتی همچون معصوم بودن پیامبران برخوردارند و جایز نیست که گناهی کبیره یا صغیره از آنها سر بزند و نیز جایز نیست که در چیزی از امور دین دچار سهو و خطا شوند، چیزی از احکام دینی را فراموش نمی‌کنند. اعتقاد همه امامیه این است، مگر افراد شاذ که به ظاهر روایات چسبیده و تأویلات آنها را که بر خلاف گمان نادرستش در این باب است، در نظر نگرفته است".2
ابن مطهر حلی گفته است: "امامیه و اسماعیلیه گفته‏اند امام باید معصوم باشد، آنها با این نظریه، در مقابل همه فرقه‌ها ایستاده‏اند".3

مجلسی هم این مسأله را اینگونه تأکید کرده است: "بدان که امامیه بر این اتفاق ‌نظر دارند که ائمه علیهم السلام از گناهان صغیره و کبیره معصوم هستند و اصلاً گناهی از آنها سر نمی‌زند، نه به عمد و نه از روی فراموشی و نه به خاطر اشتباه در تأویل و نه به خاطر اینکه از طرف خداوند متعال دچار سهو بشوند".4
شیخ صدوق رافضی با سندش که آن را به دروغ به ابن‏ عباس مرتبط ساخته، روایت کرده که گفته است: از رسول خدا شنیدم که می‌گفت: "من، علی، حسن و حسین و…نُه نفر از فرزندان حسین، معصوم هستیم"5. در تأیید و تثبیت این مطلب گفته است: "اعتقاد ما درباره?ی پیامبران و رسولان و ائمه این است که همگی آنها معصوم و از هر گونه ناپاکی و پلیدی پاک می‌باشند، آنها مرتکب گناه صغیره و کبیره نمی‌شوند و از زیر فرمان خداوند متعال در نمی‌روند، آنچه را که به آنها دستور داده شده انجام می‌دهند، هر کسی عصمت آنها را در مورد چیزی نفی کند در واقع جهل و نادانی را به آنها نسبت داده و هر کس که آنها را جاهل و نادان بداند، قطعاً کافر است".6

البته این عقیده فقط به گذشتگان رافضی اختصاص نداشته، بلکه هم‌کیشان معاصر هم در این زمینه با آنها شریک شده‏اند، در همین رابطه محمّد رضا مظفر می‌گوید: "معتقدیم که امام همانند پیامبر است، لازم است که از همه رذالت‌ها و کارهای فاحشه ‌آمیز ظاهری و باطنی، از سنین کودکی تا به هنگام مرگ، عمداً و سهواً معصوم باشند. همانگونه لازم است که امام از سهو و اشتباه و فراموشی معصوم باشند.۷
زنجانی در (عقایدالامامیه)۸، بحرانی در (منارالهدی) صفحه ی(۱۰۲) و سید مرتضی عسکری در(معالم المدرستین، ص ۱۵۹) به این مسأله اشاره کرده‏اند.

امّا باید به این نکته اشاره کنیم که در مذهب شیعه آثار و روایت‌هایی وجود دارد که با این اعتقاد آنها مطابقت نمی‏کند، از این‏رو مجلسی حیران و سرگشته وقتی می‌بیند آن روایت‌ها با اجماع یارانش جور درنمی‌آیند، به همین خاطر گفته است: "این مسأله در نهایت اشکال است! زیرا آیات و اخبار زیادی نشان می‌دهند که اشتباهاتی از آنها سر زده است، از طرفی، اصحاب و یاران ما، به صورت کلی قایل به عدم جواز آن شده ‏اند مگر آن دسته که از آنها جدا شده و این معصومیت را نپذیرفته‏اند".9
این اعتراف مجلسی است به اینکه اجماع شیعه کنونی بر عصمت کلّی ائمه با روایات‌ ایشان مغایرات دارد، و این یک دلیل واقعی و اعترافی صریح است به اینکه آنها بر سر گمراهی جمع شده‏اند و حتی از کتاب‌های خودشان دلیل ندارند. ۱۰

چنین به نظر می‌رسد که ‏اندیشه ی عصمت، مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته، یا اینکه شیعه، در راستای تعیین کردن نوعیّت آن – در آغاز امر – عقاید متفاوتی داشته‏ اند. مثلاً در عصر ابوجعفر ابن بابویه قمی‏- ت ۳۸۱ هجری – و استادش محمد بن حسن قُمی، نظریه ی جمهور شیعه بر این بود که اوّلین درجه و مرتبه ی غلو و اغراق این است که سهو و اشتباه از پیامبر نفی شود۱۱، لذا کسانی را که سهو را از پیامبر منتفی می‌دانستند، از مجله شیعیان افراطی به حساب می‌آوردند.

امّا بعد از دگرگون شدن اوضاع و مسأله ی منتفی دانستن اشتباه و فراموشی از ائمه آنها را به جایی رسید که مانند نفی خطا و اشتباه از خداوند متعال شد که نه خواب او را فرامی‏گیرد و نه چُرت زدن دارد، عصمت به این صورت افراطی یعنی نفی سهو و فراموشی از ائمه، اعتقاد دسته ای مجهول و ناشناخته‌ای از شیعه ی کوفه بود. در بحارالانوار مجلسی آمده است: "به حضرت رضا – امام هشتم شیعه – گفته شد: در کوفه جماعتی پیدا شده ‏اند که می‌پندارند پیامبر، در نماز مرتکب سهو نشده، امام گفت: لعنتشان کند دروغ می‌گویند، کسی که?اشتباه نمی‌کند فقط خداوند متعال است که خدای حق جز او وجود ندارد"12. این نشان می‌دهد که عقیده "اشتباه نکردن" اعتقاد قومی‏ گمنام و نامشخص بوده است. زیرا در این اعتقاد، استنثائی هستند و منحرف شده‏اند. آن فرقه منتفی بودن سهو و اشتباه را برای پیامبر که برترین پیشوا است مطرح کردند، ولی آن گروه نامعلوم این موضوع را به ائمّه نکشاندند، بعداً این اعتقاد تغییر و توسعه پیدا کرد تا ائمه شیعه ی اثنی عشری را شامل شود و از یک مجموعه?ی ناشناخته همه شیعیان امامیه را در بر گرفت. پس این شیخ شیعه ی کنونی و آیت عظمای آنها، عبدالله ممقانی است که تأکید می‌کند: منتفی دانستن سهو و اشتباه از ائمه، از جمله ضروریات و بدیهیّات مذهب شیعی درآمده است" 13، ولی در عین حال قبول دارد که شیوخ و بزرگان سابق شیعه این مسأله را به عنوان غلو و افراط محسوب می‌کردند، امّا می‌گوید: "آنچه که در گذشته غلو و افراط محسوب می‌شد امروزه از جمله ضروریات مذهب شیعی درآمده است"! ! ! .14

اگر که ادعای عصمت امامت در نظر آنها به منظور شبیه‌ سازی امام با پیامبر است، در واقع منتفی دانستن این اشتباه از آنها، به منزله ی خدا قرار دادن ائمّه می‌باشد، همانگونه که امام هشتم شیعیان علی رضا به این مطلب اشاره کرد. لذا ابن بابویه ی قمی‏و دیگران چنین مقرر کرده‏ اند که این اعتقاد مرز میان افراطی‌ها و دیگران را جدا می‌سازد۱۵٫ وقتی که شیخ شیعه جناب ممقانی – که از معاصرین عصری است – می‌آید و چنین نظر می‌دهد که سهو نکردن ائمه جزو ضروریات مذهب شیعی است و انکارکننده یکی از ضروریات هم کافر است چنانکه شیخ معاصر آنها محسن امین تصریح می‌کند۱۶، این یعنی شیعیان کنونی شیعیان قدیم را کافر دانسته و شیعیان قدیمی‏شیعیان کنونی را تکفیر کرده اند. اگر به نظر جناب ممقانی نفی سهو از ائمه جزو بدیهیات و ضروریات مذهب شیعه است و بعضی از آنها حتی در این باره اجماع هم نقل می‌کنند، ما در بعضی از کتاب‌هایی که به سرزمین‌های اهل سنّت فرستاده می‌شوند۱۷، می‌بینیم که می‌گویند: "اعتقاد به اینکه ائمه سهو و اشتباه می‌کنند، دیدگاه همه شیعه است" و بدین‌گونه یکدیگر را تکفیر می‌کنند و گفته‏های یکدیگر را نقض می‌نمایند، هر یک گمان می‌برد که آنچه می‌گوید عین دیدگاه و مذهب شیعه است.۱۸
این نکته هم از قلم نیفتد که عقیده به عصمت ائمه یکی از عوامل نشأت و پاگیری عقیده ی بداء و تقیه می‌باشد – همانگونه که بیان آن به لطف الهی خواهد آمد – زیرا واقعیت ائمه به هیچ عنوان با ادعای عصمت آنها سازگار نیست، لذا اگر اختلاف و تناقضی در اقوال و گفته‏های ائمه آشکار می?شد می‏گفتند: این بداء است، ؛ یا می‏گفتند: امام تقیه کرده (یعنی واقعیّت را نگفته) است همانگونه که بعضی از شیعیان به?این مسأله اعتراف کرده‏اند.۱۹
یکی از خطرناک‌ترین آثار و پیامدهای علمی ‏ادعای عصمت این است که آنها هر آنچه را که از زبان ائمه‌ بیرون می‌آید، همچون قول و سخن خداوند متعال و پیامبرش به حساب می‌آورند، به همین خاطر، بیشتر اسانید منابع حدیثی آنها به یکی از ائمه ختم می‌شود و سلسله ی سند به رسول خدا نمی‌رسد. شیعه برای ائمه خود آنچنان عصمتی را در نظر گرفته است که برای انبیاء و رسولان الهی محقق نشده است. همانگونه که آیات صریح قرآن، سنّت و اجماع بر آن دلالت دارند.۲۰

****************************مراجع**************************

۱- تحقیقاتی درباره گروه‌ها، دکتر احمد جلی، ص ۲۰۳، مسأله التقریب (۱/۳۲۲).
۲- اوائل‌المقالات، مفید، ص ۳۵٫
۳- کشف‌المراد، فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۹۰٫
۴- بحارالانوار (۹/۲۰۵).
۵- اکمال‌الدین، صدوق، ص ۴۷۴٫
۶- این مطلب از زنجانی در عقاید امامیه اثنی‌عشری نقل شده است.
۷- عقاید امامیه، ص ۱۰۴٫
۸- عقیده درباره اهل بیت، ص ۳۷۱٫
۹- البحار (۲۵، ۳۵۱).
۱۰- مسأله التقریب (۱/۳۳۰).
۱۱- شرح عقاید صدوق، مفید، ص ۱۶۰-۱۶۱٫
۱۲- بحار (۲۵/۳۵۰).
۱۳- تنقیح المقال (۳/۲۴۰).
۱۴- مسأله التقریب (۲/۹۸).
۱۵- همان منبع (۳/۲۴۰)، مسأله التقریب (۲/۹۷).
۱۶- کشف‌الارتیاب المقدمه الثانیه و مهذب‌الاحکام (۱/۳۹۳، ۳۸۸).
۱۷- صراط‌الحق (۳/۱۲۱)، مسأله التقریب (۲/۹۸).
۱۸- مسأله التقریب (۲/۹۸).
۱۹- مسأله التقریب (۱/۳۲۹).
۲۰- مسأله التقریب (۱/۳۲۴).

 

 

نویسنده: محمد صلابی -كتاب على مرتضى

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …