آیا در قضیه حج و عمره، صحابه از دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم سرپیچی کردند ؟

شبهه شیعه:
قضیه ی که قلب رسول خدا صلی الله علیه وآله را جریحه‌دار و خشم و غضب آن حضرت را برانگیخت، سرپیچی صحابه از فرمان رسول خدا در قضیه متعه حج بود.
ابن ماجه و احمد بن حنبل روایت را این گونه نقل می‌کنند:
عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال خَرَجَ عَلَیْنَا رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَأَصْحَابُهُ فَأَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فلما قَدِمْنَا مَکَّهَ قال اجْعَلُوا حِجَّتَکُمْ عُمْرَهً فقال الناس یا رَسُولَ اللَّهِ قد أَحْرَمْنَا بِالْحَجِّ فَکَیْفَ نَجْعَلُهَا عُمْرَهً قال انْظُرُوا ما آمُرُکُمْ بِهِ فَافْعَلُوا فَرَدُّوا علیه الْقَوْلَ فَغَضِبَ فَانْطَلَقَ ثُمَّ دخل على عَائِشَهَ غَضْبَانَ فَرَأَتْ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَکَ أَغْضَبَهُ الله قال ومالی لَا أَغْضَبُ وأنا آمُرُ أَمْرًا فلا أُتْبَعُ.
سنن ابن ماجه، محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی الوفاه: ۲۷۵ هـ) ج ۲ ، ص۲۹۸۱، ح ۲۹۸۲، ناشر: دار الفکر – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی
مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی (متوفای۲۴۱ هـ) ج ۴، ص۲۸۶، ح۱۸۵۴۶، باب حدیث قیس عنه البراء بن عازب، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر.
از براء بن عازب نقل شده که گفت: با رسول خدا از مدینه خارج شدیم و برای حج، احرام بستیم، وقتی که به مکه رسیدیم، رسول خدا فرمود: حج خود را عمره قرار دهید. مردم گفتند:‌ ای رسول خدا، ما برای حج احرام بسته‌ایم چگونه آن را عمره قرار دهیم. رسول خدا فرمود: توجه کنید که چه دستوری به شما داده شده است، به همان عمل کنید. اصحاب، سخن رسول خدا را رد کردند، رسول خدا عصبانی شد و از آنان جدا شد ونزد عایشه رفت. عایشه غضب را در چهره رسول خدا دید، گفت: کسی تو را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. رسول خدا فرمود: چگونه خشمگین نشوم ؛ در حالی که به آن‌ها دستور می‌دهم ؛ ولی آن‌ها فرمانبرداری نمی‌کنند.
رواه أبو یعلى ورجاله رجال الصحیح.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، علی بن أبی بکر الهیثمی (متوفای۸۰۷ هـ) ج ۳، ص۲۳۳، ناشر: دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – 1407.
ابویعلی این روایت را نقل کرده و روات آن، روات صحیح بخاری است.
ذهبی بعد از نقل روایت می‌گوید:
هذا حدیث صحیح من العوالی یرویه عده فی وقتنا عن النحیب وابن عبدالدائم بسماعهما من ابن کلیب أخرجه ابن ماجه عن الثقه عن أبی بکر….
سیر أعلام النبلاء، محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله (متوفای۷۴۸ هـ) ج ۸، ص۴۹۸، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت – ۱۴۱۳، الطبعه: التاسعه، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی.
این روایتی صحیح از کتاب عوالی است که آن را عده‌ای در زمان ما از نحیب و ابن عبد الدائم نقل کرده‌اند که آن‌ها از ابن کلیب شنیده‌اند. ابن ماجه این روایت را از شخصی مورد اعتماد واز أبی بکر نقل کرده است.
مسلم نیشابوری، فقط تکه‌های آخر روایت را نقل می‌کند:
عن ذَکْوَانَ مولى عَائِشَهَ عن عَائِشَهَ رضی الله عنها أنها قالت قَدِمَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لِأَرْبَعٍ مَضَیْنَ من ذِی الْحِجَّهِ أو خَمْسٍ فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ قال أو ما شَعَرْتِ أَنِّی أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ یَتَرَدَّدُونَ.
صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای۲۶۱هـ)، ج ۲، ص۸۷۹، ح۱۲۱۱، کتاب الحج، باب بیان وجوه الإحرام…، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.
ذکوان غلام عائشه از وی نقل کرده است که گفت: رسول خدا چهار یا پنج از ذی الحجه گذشته بود که ناراحت نزد من آمد، گفتم: هر کس شمارا خشمگین کند، خدا او را وارد آتش می کند ؟ رسول خدا فرمود: مگر نمی‌دانی که من مردم را فرمان می‌دهم ؛ ولی آن‌ها چون وچرا می کنند ومردد هستند.
سخن زشت برخی صحابه در توجیه تمرد از فرمان رسول خدا:
تمرد صحابه از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله، قلب آن حضرت را جریحه‌دار کرد ؛‌ اما بدتر از آن سخنی است برخی از صحابه در توجیه تمردشان ذکر کرده‌اند. مسلم نیشابوری در صحیحش می نویسد:
قال جَابِرٌ فَقَدِمَ النبی صلى الله علیه وسلم صُبْحَ رَابِعَهٍ مَضَتْ من ذِی الْحِجَّهِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ قال عَطَاءٌ قال حِلُّوا وَأَصِیبُوا النِّسَاءَ قال عَطَاءٌ ولم یَعْزِمْ علیهم وَلَکِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَقُلْنَا لَمَّا لم یَکُنْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ عَرَفَهَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِیَ إلى نِسَائِنَا فَنَأْتِیَ عرَفَهَ تَقْطُرُ مَذَاکِیرُنَا الْمَنِیَّ قال یقول جَابِرٌ بیده کَأَنِّی أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بیده یُحَرِّکُهَا.
صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری (متوفای۲۶۱هـ)، ج ۲، ص۸۸۳، ح۱۲۱۶، کتاب الحج، باب بیان وجوه الإحرام ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.
جابر گفت: رسول خدا در صبح روز چهارم ذی الحجه آمد و به ما دستور داد که از احرام خارج شویم و فرمود:‌ از احرام خارج شوید و نزد زنانتان بروید. عطاء می گوید: مردم نزد زنانشان نرفتند ؛ ولی از احرام خارج شدند. گفتیم: بین ما و عرفه پنج روز بیشتر فاصله نیست، به ما دستور می‌دهید که با زنان جمع شویم و بعد به سوی عرفه برویم در حالی که از آلت‌های ما منی می‌چکد ؟ عطا گفت که جابر این سخن را می‌گفت و با دستش نیز نشان می‌داد، من به سخن او می‌نگریستم و او با دست آلتش را حرکت می‌داد.
بخاری این گونه نقل می‌کند:
… فَأَمَرَ النبی صلى الله علیه وسلم أَصْحَابَهُ أَنْ یَجْعَلُوهَا عُمْرَهً وَیَطُوفُوا ثُمَّ یُقَصِّرُوا وَیَحِلُّوا إلا من کان معه الْهَدْیُ فَقَالُوا نَنْطَلِقُ إلى مِنًى وَذَکَرُ أَحَدِنَا یَقْطُرُ….
رسول خدا به اصحابش دستور داد تا حج را به عمره تبدیل کنند،‌ سپس طواف کرده،‌ تقصیر انجام دهند و از احرام خارج شوند ؛ مگر کسی که قربانی به همراه خود دارد، صحابه گفتند: ما به سوی منی رهسپار شویم ؛ در حالی که از آلت ما منی می‌چکد ؟
الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: ۲۵۶هـ) ج ۲ ، ص۵۹۴، ح۱۵۶۸،‌ کتاب الحج، باب ۸۱، تَقْضِی الْحَائِضُ الْمَنَاسِکَ کُلَّهَا إِلاَّ الطَّوَافَ بِالْبَیْتِ، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت – ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷، الطبعه: الثالثه، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا.
و در روایت دیگر می‌نویسد:
فَیَرُوحُ أَحَدُنَا إلى مِنًى وَذَکَرُهُ یَقْطُرُ مَنِیًّا.
الجامع الصحیح المختصر، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: ۲۵۶هـ) ج ۲ ، ص۸۸۵، کتاب الشرکه،۴۷، باب ۱۵، الاِشْتِرَاکِ فِی الْهَدْىِ وَالْبُدْنِ، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت – ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷، الطبعه: الثالثه، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا.
هر یک از ما به طرف منی برود، در حالی که از آلت او منی می‌چکد ؟
آیا کسانی که در حضور رسول خدا چنین کلماتی را بر زبان جاری می‌کنند و این گونه از فرمان صریح آن حضرت سرپیچی می‌کنند، بعد از آن حضرت از فرمانش سرپیچی نخواهند کرد ؟

                                                                                               جواب اهل سنت:
کینه شتری علمای شیعه به یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم ؛نمیدانم با دل آنها چه کرده ؛که هر چیز را عیب میبینند
اول به این داستان توجه کنید:
وزیران سلطان محمود به او گفتند: آخر چرا ایاز پیش تو اینقدر عزیز است؟
و سلطان برای آنکه عملا به آنها نشان دهد روزی در مجلسی که همه بودند گرانبهاترین جواهر را از خزانه خواست و به وزیر اول گفت قیمت این چقدر است؟
جواب داد از حد و شمار بیرون!
سلطان گفت:آن را بشکن! وزیر گفت سبحان الله این کار به خزانه سلطان،ضرری غیر قابل جبران وارد میکند ،
و از فرمان سلطان سرپیچید.
سلطان،گوهر را به تک تک حاضران داد و همان امر را تکرار کرد، دیگران نیز چنان گفتند که وزیر اول گفته بود و حاضر نشدند بی دلیل به سلطان ضرر بزنند
در آخر سلطان به ایاز گفت: این سنگ قیمتی را بشکن. ایاز فورآ آنرا بر سنگی کوفت و تکه تکه کرد. آه از دل همه بر آمد که ای بی عقل چه کردی؟
ایاز گفت: اما امر سلطان و اجرای آن گرانبها تر است از این گوهر!
در این داستان وزیران، دستور را اجرا نکردند، اما آیا این درست است که آنها را به نافرمانی متهم کنیم و نیت آنها را نبینیم آیا میتوانیم بگوییم آنها دشمن شاه بودند؟
بله اگر سلطان اصرار میکرد و وزیران قبول نمیکردند باز یک حرفی!
نافرمانی از دستور رسول الله نیز چیزی شبیه به همین است.
صحابه میخواستند بیشتر در حالت عبادت باشند و میخواستند حالت روحانی خود را تا آخر حج حفظ کنند یعنی دنبال خواهش نفسانی خود نبودند پس نیت آنها بد نبود
بعد دستور فقط برای فقرا بود نه عام، و کسانی که قربانی داشتند از این دستور مستثنی بودند و رسول الله خودش هم از لباس احرام بیرون نیامد .
فقرا فکر میکردند فضیلت عبادت گروه دیگر بیشتر است و فراموش نکنید که مراسم حج از زمان جاهلیت بود و این سابقه نداشت که در ماه حج بعد از آنکه لباس احرام می پوشیدند، فقط ۵ روز مانده بحج لباس را بکنند و با زنهای خود همبستر شوند و این یک دستور جدید و بر اساس قانون حج آن زمان عجیب بود!
رسول الله که این را شنید علت دلخوری فقرا را دریافت و آنها را جمع کرد و فرمود: اگر من میدانستم که این دستور نازل میشود هرگز از اول با خود قربانی بهمراه نمیاوردنم تا یکی از شماها باشم یعنی حج و عمره را جدا انجام میدام اما حالا کار از کار گذشته
این فقرا را دلخوش کرد و همه بی استثنآء گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم.و از حالت احرام خارج شدند
شیعه شبهه گر، این جمله آخر حدیث را حذف کرده زیرا او از اطاعت صحابه دلخوش نمیشود بلکه دلخون میشود ! او دنبال فتنه است و فتنه معشوقه اوست!
در دنباله روایت آمده: بعد از اینکه یاران رسول گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم باز عرض کردند:
یا رسول الله این برای امسال است یا برای هر سال؟
فرمود: برای همیشه تا و ابد
و یاران رسول الله سالهای بعد نیز عین دستور رسول الله رفتار کردند
پس چرا شیعه تیتر میزند که صحابه از دستور رسول الله سر پیچی کردند ؟!!!
علاوه بر این شیعه حدیث را ناقص و بی ادبانه ترجمه کرده کسی آلت خود را بدست نگرفت بلکه انگشت خود را،باشاره حرکت داد که یعنی مردم بین خود میگفتند: بین و ما و حج ۵ شب فاصله است آیا به منی برویم در حالیکه منی از ما میچکد..
و این میرساند که در زمان رسول الله با آنکه ایشان رسول الله بودند باز هم مردم آزادی بیان داشتند و در کنار فرموده ایشان رای خود را میگفتند و توضیح میخواستند.
و این نشان میدهد ولایت مطلقه فقیه شیعه ها،که در آن کسی حق نفس کشیدن ندارد ( در حالیکه ولی فقیه نه رسول است نه امام ) چیزی است تقلبی،و ریشه در دین اسلام ندارد.
حالا حدیث را بصورت کامل مینویسم. لطفآ به قسمت آخر آن که عالم شیعی از ترس ترجمه نکرده بیشتر توجه کنید
ما تا آن قسمت حدیث را که شیعه نقل کرده را با خط خودش نوشتیم و و قسمت حذف شده را با خط عادی:
. قال جَابِرٌ فَقَدِمَ النبی صلى الله علیه وسلم صُبْحَ رَابِعَهٍ مَضَتْ من ذِی الْحِجَّهِ فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ قال عَطَاءٌ قال حِلُّوا وَأَصِیبُوا النِّسَاءَ قال عَطَاءٌ ولم یَعْزِمْ علیهم وَلَکِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم فَقُلْنَا لَمَّا لم یَکُنْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ عَرَفَهَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِیَ إلى نِسَائِنَا فَنَأْتِیَ عرَفَهَ تَقْطُرُ مَذَاکِیرُنَا الْمَنِیَّ قال یقول جَابِرٌ بیده کَأَنِّی أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بیده یُحَرِّکُهَا.قَالَ فَقَامَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- فِینَا فَقَالَ « قَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّى أَتْقَاکُمْ لِلَّهِ وَأَصْدَقُکُمْ وَأَبَرُّکُمْ وَلَوْلاَ هَدْیِى لَحَلَلْتُ کَمَا تَحِلُّونَ وَلَوِ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِى مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقِ الْهَدْىَ فَحِلُّوا ». فَحَلَلْنَا وَسَمِعْنَا وَأَطَعْنَا. قَالَ عَطَاءٌ قَالَ جَابِرٌ فَقَدِمَ عَلِىٌّ مِنْ سِعَایَتِهِ فَقَالَ « بِمَ أَهْلَلْتَ ». قَالَ بِمَا أَهَلَّ بِهِ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم-. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « فَأَهْدِ وَامْکُثْ حَرَامًا ». قَالَ وَأَهْدَى لَهُ عَلِىٌّ هَدْیًا فَقَالَ سُرَاقَهُ بْنُ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلِعَامِنَا هَذَا أَمْ لأَبَدٍ فَقَالَ « لأَبَدٍ ».

دیدید چقدر را حذف کردند؟
در ترجمه هم دست بردند و ما قسمت حذف شده و تغییر یافته را با خط عادی نوشتیم
حالا ترجمه را ببینید:
جابر گفت: رسول خدا در صبح روز چهارم ذی الحجه آمد و به ما دستور داد که از احرام خارج شویم و فرمود:‌ از احرام خارج شوید و نزد زنانتان بروید. عطاء می گوید: مردم نزد زنانشان نرفتند ؛ چون دستور رفتن پیش زن اختیاری بود نه اجباری ولی از احرام خارج شدند. گفتیم: بین ما و عرفه پنج روز بیشتر فاصله نیست، به ما دستور می‌دهید که با زنان جمع شویم و بعد به سوی عرفه برویم در حالی که از آلت‌های ما منی می‌چکد ؟ عطا گفت که جابر این سخن را می‌گفت و با دستش نیز نشان می‌داد، من به سخن او می‌نگریستم و او انگشت دستش را را حرکت می‌داد. پس (وقتی این اعتراض ها برسول الله رسید ) رسول الله برای ما سخنرانی کردند و فرمودند:
« شما میدانید که من از همه شما متقی تر و راستگوتر و نیکوکارتر هستم و اگر نمیبود گوسفند قربانی بهمرایم، پس مثل شماها از حرام بیرون میامدم
و اگر میدانستم چنین دستور جدیدی نازل میشود، اصلآ از اول با خود قربانی بهمراه نمیاوردم پس حالا حرفم را گوش کنید و از لباس احرام خارج شوبد»
راوی میگوید: بعد از این سخنان، لباس احرام را کندیم و امر رسول را شنیدیم و اطاعت کردیم
و علی از یمن در حالت احرام آمد بدون قربانی،
رسول الله گفت: در وقت بستن احرام چی نیت کردی علی گفت: «گفتم هرچی رسول الله کرده میکنم»
پس رسول اورا گفت از لباس احرام بیرون نشو
سرافه پرسد: یا رسول الله این دستور، فقط برای امسال است یا برای همیشه ؟
رسول الله فرمود این فرمان همیشگی و ابدی است

 

نویسنده: سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …