پاسخ شیعه:
آری این مطلب در کتب روایی و تاریخی شیعه از جمله کتاب ارشاد شیخ مفید ج ۱ ص ۱۱۱ آمده است ؛ که بنی قریظه بعد از خیانت به رسول خدا و توطئه برای حمله به مدینه، بعد از محاصره ای شدید و وقتی قدرت اسلام را دیدند، همگی تسلیم شدند و قبول کردند که هرچه سعد معاذ در مورد آنان حکم کند اجرا شود ؛ سعد نیز حکم کرد که همه مردان این قبیله اعدام شده و زنان و کودکان و پیرمردان به اسارت گرفته شوند که حکم اعدام را به دستور رسول خدا امیر مومنان و چند تن دیگر از اصحاب به عهده گرفتند .
اما این سوال را باید مطرح کرد که چرا رسول خدا به جای آنکه به بنی قریظه اجازه دهد که مانند سایر یهودیان اموال خود را در اختیار مسلمانان گذارده و جلای وطن کنند، با نظر سعد معاذ موافقت کرده و دستور قتل همه آنها را دادند ؟
پاسخ روشن است: زیرا هیچ بعید نبود که این گروه مانند بنی نضیر و بنی قینقاع، وقتی از دسترس مسلمانان بیرون رفتند باز با تحریک نیروهای عرب بت پرست اسلام و مسلمانان را با خطرات بزرگی مواجه سازند ؛ (زیرا بنی قینقاع بعد از بیرون رفتن از مدینه سبب بروز جنگ احد و کشته شدن بسیاری از مسلمانان شده و بنی نضیر نیز بعد از تبعید از مدینه مشغول فعالیت بر ضد مسلمانان شده و ایشان بودند که سبب بسیاری از جنگ ها مانند جنگ خندق شدند ) و باعث شوند که خون عده زیادی ریخته شود ؛ از این جهت پیامبر با این نظر موافقت نکرده و نظر سعد را که خود یهود او را به عنوان حکم قرار داده بودند، پذیرفتند ؛ و نظر سعد نظری بود که از روی مدارک و دلائل مستحکم داده شده بود:
۱ . یهود بنی قریظه با رسول خدا پیمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام قیام کنند مسلمانان در کشتن آنان آزاد باشند و در عوض بتوانند در مدینه بدون هیچ گونه محدودیتی رفت و آمد داشته باشند ودر حقیقت نبذ اقتصادی مدینه را در دست گرفتند ؛ زیرا مسلمانان نمی توانستند به طور مستقیم با کفار در ارتباط باشند و یهود بنی قریظه در بسیاری مواقع نقش واسطه را ایفا می کردند .
۲ . یهود بنی قریظه با خود فکر می کردند که بعد از حمله به مدینه عملی می شد، تمامی مردان را اعدام کرده و زنان و کودکان به اسارت می گیرند و این عمل سعد دقیقا مطابق با طرحی بود که ایشان برای مسلمانان داشتند .
۳ . در قوانین یهود و تورات چنین آمده است که: هنگامی که به قصد نبرد آهنگ شهری نمودی نخست ایشان را به صلح دعوت نما؛ و اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن و وقتی بر شهر مسلط شدی مردان را از دم تیغ گذرانده و زنها و کودکان و حیوانات و هرچه در شهر موجود است را به غنیمت بگیر .
و در واقع او به همان قانون خود یهود دستور داده است .
پاسخ اهل سنت:
حرفی که شیعه نوشته مورد تایید است و اضافه میکنم که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی در مدینه حکومت اسلامی تشکیل دادند با سه قبیله یهود همسایه شدند، و با آنها پیمان مودت بستند حتی در این پیمان آمده بود که در مقابل دشمن خارجی که به مدینه حمله کند یهود و مسلمان با هم باید از شهر دفاع کنند
اما یهودیان نژاد پرست از ظهور یک دین ابراهیمی جدید در بین عربان خشنود نبودند خصوصا که این دین جدید، از لحاظ عقیدتی در حالت تهاجم بود و یهود در مقابل منطقش، جوابی نداشت، این آتش کینه و حسد آنها را شعله ور کرد و شروع کردند به شیطنت.
اولین جنگ با قبیله بنوقینقاع رخ داد که در مدینه بازاری داشتند و زنی از مسلمانها رفت آنجا برای خرید آزارش دادند و بی ادبی کردند، مسلمانی بدفاع برخواست و آزار دهنده را کشت و یهودیان او را کشتند و جنگ شعله ور شد یهود شکست خورد و رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را از مدینه بیرون کرد . اما نه کشت و نه اسیر گرفت
دومین جنگ با قبیله بنی نضیر بود سبب این بود که آنها میخواستند پیامبر را ترور کنند، باز یهود در جنگ شکست خورد و رسول الله آنها را از مدینه بیرون کرد و نه کشت و نه اسیر گرفت.
سومین جنگ با همین قبیله مورد سوال یعنی بنی قریظه بود، با آنکه هم پیمان رسول الله بودند ولی در جنگ خندق که خندق مانع از ورود کفار به مدینه شد آنها خواستند از راه محله خود کفار را به مدینه راه دهند، رسول الله صلی الله علیه وسلم با یک خدعه جنگی، بین مشرکین و یهود اختلاف انداختند و آندو به هم بی اعتماد شدند و نقشه حمله از راه پشت سر عملی نشد و مشرکین رفتند و یهود و ماند.
تصور کنید اگر نقشه کارگر میشد و مشرکین مدینه را میگرفتند چه بلای سر مسلمانها میاوردند.
به هر حال یهودیان، چون محاصره طولانی شد؛ تسلیم شدند بشرط آنکه سعد بن معاذ درباره آنها حکم کند، خودشان به حکم سعد بن معاذ راضی شدند و سعد که میدانست جنایت یهود اگر با موفقیت تکمیل میشد نتیجه اش کشته شدن تمام مردان مدینه و به اسارت رفتن تمام کودکان و زنان و هدر رفتن تمام سرزمین مدینه میبود پس عین حکم را برای یهود صادر کرده و مقابله بمثل نمود، حکم داد مردان یهود کشته شوند بقیه اسیر گردند و سرزمین آنها غنیمت شود.
شاید اگر یهود به جای سعد، رسول الله صلی الله علیه وسلم را قاضی میکردند، وضع بهتری در انتظارشان میبود.
بعد دلیل دیگر، برای این رفتار خشن، عملکرد دو قبیله دیگر یهود بود، که شب و روز در فکر دسیسه چینی بودند و همانها پشت اتحاد بزرگ مشرکین برای حمله به مدینه، بودند و همانها قبیله سوم یهود ( بنی قریظه ) را تشویق کردند تا در اوج جنگ خندق پیمانشکنی کنند پس اگر افراد این قبیله سومی هم از مدینه بدر میشدند، انتظار نمیرفت که آرام بنشینند
اما رسول الله صلی الله علیه وسلم قتل عام را جز در همین یک مورد، دیگر تکرار نکرده اند. و داستان عفو عمومی در فتح مکه را همه میدانیم، اصولا اکثریت قوم یهود یک قوم عجیب و با افکاری نژاد پرستانه زندگی میکند و از تعالیم موسی دور شده اند.
و در حالیکه اگر کمک نصارا نباشد یک روز هم نمیتواند از خود دفاع کند باز خود را قوم برتر میداند!! چنین قومی هرگز نمیتواند با بقیه زندگی مسالمت آمیز داشته باشد، آیا ما برای گوسفند یا مرغ همان حقوقی را قایل هستیم که برای یک انسان قایلیم ؟
یهود هم همینطور است، او بقیه بشریت را حیوان میداند پس زندگی مسالمت آمیز ما با آنها ممکن نیست
اگر ممکن میبود رسول الله صلی الله علیه وسلم با اینهمه رحم و عطوفت و گذشت، مجبور نمیشدند ( با وجود پیمان صلح و همکاری ) چند بار با آنها بجنگند، و هرکس میداند که رسول الله هرگز پیمان شکن نبودند پس یهود خود جنگ خواستند و به نتیجه خواسته خود رسیدند ! پس این آه و فغان ها برای چیست ؟!