مکتبی برای شستشوی انسان و پاکسازی کامل او در تمامی زمینههای انسانی، تزکیه و پاکی روح و روان، عروج بسوی کمال ایمان، تجدید عهد و میثاق با پروردگار رحمان، و به تمام معنا میلادی جدید، و انسانی دیگر در پوستین اول.
بطور عموم انسان در سفرهای معمولی به گونهای احساس غربت میکند، و چه بسا با خودی خود فاصله میگیرد، در حالیکه در سفر ملکوتی حج انسان در لایههای وجودی خود فرو رفته با درون خویش بیشتر آشنا میگردد، و با تأمل و اندیشه به حقیقت وجودی خود پی میبرد.
سفر حج؛ سفری است شخصیت محور، که در آن فرد با فاصله گرفتن از خود ظاهری به خود واقعی نزدیک میشود. رفتار او مبتنی بر خاموشی کنشهای منفی و تقویت کنشهای مثبت بازسازی شده، بسیاری از افسردگیها، اختلالات رفتاری، پرخاشگری و خشم، عذاب وجدان، احساس تلخ گناه، و روحیه یأس و نا امیدی که انسان را آزار میدهد در این سیر و سلوک عارفانه درمان میشوند.
سفر حج در حقیقت اردویی است تربیتی برای خودکاوی و خودسازی، و الگو و مدلی است جهت تحلیل همبستگی و نظم و تفاهم اجتماعی، و تجربه برادری ، برابری و عرفان به شیوه عملی. تجربه بیانگر این واقعیت است که سفر حج، جوی از رفتار درمانی، یا تجربه زنده تربیت عرفانی را در فرد به تصویر میکشد، و باعث میشود تحولات اخلاقی و رفتاری عمقی چه در باب تزکیه و درمان کژرفتاریها و مبارزه با خصلتهای منفی؛ کینه، حسد، نفاق، دروغ و… و چه از جهت تعلیم و تکامل خصلتهای نیکو؛ خویشتن داری، پذیرش بدون قید و شرط دیگران، احترام به شخصیت خود و سایران، شناخت محدودیتهای خود و دیگران، تجربه خود بودن در فضای پر جنب و جوش جامعه شلوغ، هنر و تکنیک برقراری ارتباط با اطرافیان، زندگی در بین عشق و امید، تقویت روحیه مثبت نگری در فرد، مهارت زندگی در فضاهای پر پیچ و خم، تقویت مهارت شنیدن دیگران، بارور شدن روحیه همدلی و مهر و شفقت، تخلیه احساسات منفی، تأیید، تحسین و تقویت هنر تشویق در شیوه نگرش به اطرافیان، تجربه فهم دیگران، دیدن خوبیها، آموزش زندگی با هدف و آرمان، تربیت عملی بر لزوم تغییر و تنوع مستمر در زندگی… در بهبهه دعا و نیایش، گریه و زاری، اشک جاری بر گونهها نوعی سکون و آرامش بر جسم فرد تجلی کرده در شلوغی و ازدحام جمعیت احساس آرامش روانی بدو دست میدهد.
فرد در این عبادت نمادین پس از ساختن خود؛ تمام خصلتهای منفی، و تمام نقطه ضعفهایی که لغزش و سقوط در باتلاق گناه را در او تحریک میکرد روی سنگ ریزههایی مینگارد و آنها را بر سر عنصر تحریک و وسوس؛ شیطان لعنتی، میزند و در یک حرکت نمادین و نمایشی که مبین چنین مکانیزمی است رابطه خود را با این دشمن دیرینه بکلی قطع میکند. اعلام بیزاری و براءت همیشگی…همه عبادتهایی که خداوند برای مؤمن برنامهریزی کرده؛ از نماز، روزه و زکات گرفته تا حج و جهاد، تربیت انسان را از دو زاویه مد نظر دارد. از بعد ساختار فردی؛ تزکیه نفس و پاکی و طهارت قلب، آموزش معیارهای زندگی فردی چون برنامهریزی درست، مثبت اندیشی و امید به خداوند، تغییر زاویه دید و نحوه تفکر، وقت شناسی و غیره…
و همچنین از بعد اجتماعی، نماز همانطور که فرد را از زشتیها و منکرات باز میدارد بدو میآموزاند چگونه در جامعه زندگی کند. نحوه ایستادن در نماز جزئی از نماز است. که در آن فرد بدور از تمام صفتها و مناصب و شخصیتهای کذائی در کنار برادر انسانش شانه به شانه و پا در کنار پا تنها با شخصیت انسانی و آدمیت خود قرار میگیرد. تماس بدنی او با برادر مؤمنش باعث رشد احساس همدلی و انسان دوستی در او میشود. سایر عبادتها را نیز اگر ورق زنیم به ابعادی بسیار عمیق از تربیت و انسانسازی در آنها پی خواهیم برد.
در عبادت حج این مفاهیم بسیار روشنتر و نمایانتر است. با پوشیدن لباس احرام گویا فرد به یک آن احساس کرده که در عالم پرسش و پاسخ قیامت قرار گرفته، از کژیهای خود شرمسار گشته و داد بر آورده: ﴿رَبِّ ٱرۡجِعُونِ ٩٩ لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُ…﴾ [المؤمنون: ۹۹-۱۰۰] «پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گردانید. تا اینکه کار شایستهای بکنم و فرصتهائی را که از دست دادهام جبران نمایم…».و خداوند این فرصت را بدو داده، و اوست که سراسیمه کفن را بدور خود پیچیده از قبر برخواسته داد میزند: لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاَ شَرِیْکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَهَ لَکَ وَالْمُلْکَ لاَشَرِیْکَ لَکَ.
این پوشش یا لباس در تمام حرکات، کنشها، رفتارها و سلوک او تأثیر گذار خواهد بود. درست چون دکتر، پرستار، سرباز و یا پلیس که با پوشیدن یونیفرم خاص شخصیتی مختلف از خود را به جامعه عرضه میدارد. شناخت فلسفه احرام، طواف، سعی و سایر ارکان و عبادتهای حج در حقیقت مغز این عبادت است. وقتی فرد در میدان عرفات میایستد، باید احساس کند؛ این درست همانجایی است که چون پروردگارش او و سایر خلایق را آفرید از آنها عهد و میثاق گرفت:
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّکَ مِنۢ بَنِیٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّیَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّکُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ إِنَّا کُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِینَ ١٧٢﴾ [الأعراف: ١٧٢] «و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم».و حال او سفیر بشریت است بسوی پروردگارش، تا درست در همان میدان اول، همان عهد و میثاق را با خدایش تجدید کند.ارزش شناخت و درک این مفاهیم اگر از اهمیت آموزش شیوه اجرای عبادتهای حج بیشتر نباشد، هرگز کمتر نیست.
۱- حج یا جهان بینی توحید!
ساختمانی سنگی در وسط صحرایی خشک بخداوند منسوب شده؛ «بیت الله»، و فضای اطراف آن با عنوان «مسجد الحرام» شناخته شده؛ فضایی که در آن تنها ذکر و یاد خداوند عالم بدور از هر گونه شریک و وزیر و مشیری بر سر زبانهاست. همان توحید ابراهیمی خالص:
﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ أَن لَّا تُشۡرِکۡ بِی شَیۡٔٗا وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡقَآئِمِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ ٢۶﴾ [الحج: ۲۶]. «(ای پیغمبر! به خاطر بیاور) زمانی را که محلّ خانهی کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم و (پایههای قدیمی) آن را بدو نمودیم (و دستور دادیم به بازسازی آن بپردازد. هنگامی که خانهی کعبه آماده شد، به ابراهیم خطاب کردیم که این خانه را کانون توحید کن و) چیزی را انباز من منمای و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوع برندگان و سجده برندگان (از وجود بتان و مظاهر شرک و از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی دیگر) تمییز و پاکیزه گردان».
توحید در حقیقت ستون استواری است که بر مبنای آن خلافت انسان بر زمین معنا و مفهوم مییابد، شاخصه و افتخار مؤمنان که در پرتو آن جامعه رونق گرفته روابط بشر با همدیگر و با خدایشان شکل میگیرد، و توازنی در رفتارهای عبادی، اجتماعی، فرهنگی از یک سو، حرکت سیاسی، اقتصادی و بهداشتی فرد از سوی دیگر بوجود میآید. در زیر سایه توحید انسان جزئی از فطرت طبیعت گسترده و کون و مکان شده همه در مدار خالق یکتا بسوی سعادت و رستگاری به گردش درمیآیند.
توحید مهار امید و ترس و بیم افراد را بدست گرفته آنها را بسوی ساحل امنیت و آرامش سوق داده، قلبهایشان را آکنده یقین و سعادت میگرداند: ﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَیۡرَ مُشۡرِکِینَ بِهِۦۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ ٣١﴾ [الحج: ۳۱]. «حقّگرا و مخلص خدا باشید، و هیچ گونه شرکی برای خدا قرار ندهید. زیرا کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّههای بدن) او را میربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و درّهی ژرفی) پرتاب میکند (و وی را آن چنان بر زمین میکوبد که بدنش متلاشی و هر قطعهای از آن به نقطهای پرت میشود)».
سیمای سمبلیک عبادت حج تمام تصورات عبادی که بشر در زمانهای گمراهیش برای غیر خدا اختیار کرده، ویژه خدای یکتا قرار داده است.از فطرت انسان است که تشنه زیارت اماکن مقدس معبودش باشد، و برای رسیدن بدانها سوار بر شوق و عشقش مشقتها و سختیها را تحمل کند. این تشنگی منحرف را عبادت حج اصلاح نموده ویژه خدای یگانه دانسته است.
انسان آرزو دارد گرد معبودش بچرخد، خداوند اینجا خانهای را بخود نسبت داده، تا سرشت انسانی با طواف بدور آن به آرزویش دست یابد.هر عابدی میخواهد عشق صادقانه خود را با بوسه زدن به آستانه معبودش سیراب کند، و اینجا «حجر الأسود» نمادی است برای رسیدن به این خواسته. هر آدمی تمنا دارد دست به دامن معبودش شده با گریه و زاری حس بندگیش را بروز دهد، و اینجا ملتزم چنین تمنایی را برآورده میکند.شعور داخلی انسانی او را وا میدارد تا در راه معبودش سعی و تلاشها کند و خود را خسته و کوفته گرداند، در اینجا سعی بین صفا و مروه فضایی را برای این خواسته او مهیا میسازد.
هر مؤمنی آرزومند است تا در برابر عظمت و هیبت و مقام معبودش قربانی تقدیم دارد، و در «منی» چنین خواسته او فراهم شده است.همه این نمادهای عبادی که ما در میان مشرکان شاهد آن هستیم که در برابر بتها یا قبرها و یا سایر خدایانشان بوسیله آن بندگی صادقانه خود را در مقابل معبودهایشان به نمایش گذاشته تشنگی شعور فطری را در خود سیراب میکنند، را عبادت حج از مسیر منحرفشان برگردانده تنها و تنها ویژه خدای یکتا که هیچ شریکی او را نیست معرفی کرده است.
و مؤمنان در مسیر انجام این حرکتهای سمبلیک عبادی هرگز به شکل ظاهری آنها وابستگی پیدا نمیکنند و تنها خداوند متعال را مد نظر دارند. مفهومی که حضرت فاروق اعظم آن را با تصویری زیبا در مقابل حجر الأسود بیان داشتند: «إنی أعلمُ أنک حجرٌ لا تضرّ ولا تنفع، ولولا أنی رأیتُ رسول الله یقبِّلک ما قبَّلتک». «من بخوبی میدانم که تو سنگی بیش نیستی و توان هیچ نفع و ضرری نداری، و اگر من با چشمان خود نمیدیدیم که رسول الله – صلی الله علیه وسلم – تو را بوسه زده، هرگز بر تو بوسه نمیزدم».
مؤمن در هنگام بوسه زدن بر حجر أسود، یا دست کشیدن بر رکن یمانی، و یا آویزان شدن بر ملتزم تنها خداوند را مد نظر دارد و هر گونه انحراف در تصور را شرک به پروردگار یکتا میداند. برای مستحکم کردن همین معانی بود که در سال نهم هجری پیامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم – حضرت ابوبکر – رضی الله عنه – را به عنوان امیر حج به مکه فرستاد تا در بین مردمان جار زند: از این پس هیچ مشرکی حق ندارد به حج آید.
فرموده حق است:﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَکُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ ٣٠﴾ [الحج: ۳۰]. «آن (چیزی که گذشت، برنامه و مناسک حجّ بود) و هر کس اوامر و نواهی خدا را (به ویژه در مراسم و امور مربوط به حجّ) بزرگ و محترم دارد، از نظر خدا چنین کاری (در دنیا و آخرت) برای او بهتر است. (خوردن گوشت) چهارپایان (همچون شتر و گاو و بز و گوسفند) برای شما حلال گشته است، مگر (گوشت) آن چهارپایانی که (در قرآن) برایتان بیان میشود (همچون مردار و غیره). و از (پرستش) پلیدها، یعنی بتها دوری کنید، و از گفتن افتراء (بر مردم و بر خدا (بپرهیزید».
برای پر رنگتر شدن معنای توحیدی عبادت حج در همه مسیر تصویر گویای ابراهیم بت شکن؛ رمز و امام توحید، بخوبی نمایان است. و قرآن إبراهیمیت را چنین تعریف نموده:﴿وَإِبۡرَٰهِیمَ ٱلَّذِی وَفَّىٰٓ ٣٧﴾ [النجم: ۳۷].«ابراهیمی که (قهرمان توحید بوده و وظیفهی خود را) به بهترین وجه ادا کرده است».
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ کَانَ أُمَّهٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِیفٗا وَلَمۡ یَکُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٢٠﴾ [النحل: ۱۲۰]. «ابراهیم پیشوائی بود (جامع همهی فضائل اخلاقی) و مطیع (فرمان الهی) و حقّگرای (بیزار از باطل و کنارهگیر از بدیها) و او از زمرهی مشرکان نبوده است». سپس آخرین رسول هدایت و رستگاری بسوی بشریت؛ حضرت محمد مصطفی – صلی الله علیه وسلم – را دستور میدهد تا ابراهیمی باشد:
﴿ثُمَّ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّهَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٢٣﴾ [النحل: ۱۲۳].«سپس (قرنها بعد از ابراهیم، تو را به پیغمبری برگزیدیم) و به تو وحی کردیم که از آئین ابراهیم پیروی کن که حقگرا (و دور از انحراف) بود و از زمرهی مشرکان نبود».
و بدو دستور داد تا برنامه ایمانی خود را چنین معرفی کند: ﴿قُلۡ إِنَّنِی هَدَىٰنِی رَبِّیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ دِینٗا قِیَمٗا مِّلَّهَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۚ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١۶١﴾ [الأنعام: ۱۶۱].«بگو: بیگمان پروردگارم (با وحی آسمانی و نشان دادن آیات قرآنی و گستردهی جهانی) مرا به راه راست رهنمود کرده است. و آن دین راست و استوار و پابرجا، یعنی دین ابراهیم است. همان کسی که حقّگرا (و از آئینهای انحرافی محیط خود رویگردان) بود و از زمرهی مشرکان نبود».
ملیونها زن و مرد، پیر و جوان، با رنگها و فرهنگهای مختلف، همه با شکل و شمایلی موحد، به یگانه دین رستگاری در برابر یگانه پروردگار عالم ایستاده با یک زبان موحد شعار توحید: «لبیک اللهم لبیک….» را سر میدهند.در حقیقت بشریت به اذان ابراهیم استجابت گفته است:﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ ٢٧﴾ [الحج: ۲۷].«(ای پیغمبر!) به مردم اعلام کن که (افراد مسلمان و مستطیع)، پیاده، یا سواره بر شتران باریک اندام (ورزیده و چابک و پرتحمّل، و مرکبها و وسائل خوب دیگری) که راههای فراخ و دور را طی کنند، به حجّ کعبه بیایند (و ندای تو را پاسخ گویند)».
یاد خداوند یکتا و بیان بزرگی و عظمت او، و گواهی دادن بر یگانگی و توحیدش زمزمه لبهای حاجی است در مسیر تمام مناسک حج و هر جا لختی آرام میگیرد؛ چون از نیایش طواف برمیآید و پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز وحدانیت با دو سوره ایمان و توحید؛ «الکافرون» و «اخلاص» بجای میآورد و بر «صفا» میایستد، روی بسوی قبله یکتا پرستی کرده با تکبیر بیان عظمت الهی و یکتایی پروردگار میگوید: «لا إله إلا الله وحده لا شریک له له الملک وله الحمد وهو على کل شیء قدیر، لا إله إلا الله وحده أنجز وعده ونصر عبده وهزم الأحزاب وحده».
و بهترین نیایش روز عرفه زمزمه کردن وحدانیت الهی است. از فرموده رسول خاتم – صلی الله علیه وسلم – است که: «بهترین دعا و نیایش، دعای روز عرفه است، و بهترین چیزی که من و پیامبران پیش از من گفتهاند: لا إله إلا الله وحده لا شریک له له الملک وله الحمد وهو على کل شیء قدیر. و چون قربانیش را به زمین میزند با ندای بسم الله و الله اکبر چاقو را بر گردنش میکشد، و در تصور اوست که:
﴿لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٣٧﴾ [الحج: ۳۷].«گوشتها و خونهای قربانیها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو میرسد (و رضا و خوشنودیش را کسب میکند). این گونه که (میبینید) خداوند حیوانات را مسخّر شما کرده است تا خدا را به خاطر این که هدایتتان نموده است (و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است) بزرگ دارید و (سپاسگزار الطاف او باشید. ای پیغمبر!) نیکوکاران را (به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا) مژده بده».
۲- مکتب همدلی:
مدرسه حج مؤمنان را بر روحیه تعاون و سخاوت و احساس به دیگران، و رسیدن به فقیران و مستمندان و ناداران حتی در مسیر عبادت که انسان بسوی خدایش در عروج است، آموزش میدهد:
﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَهِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِیرَ ٢٨﴾ [الحج: ۲۸]. «تا منافع خویش را با چشم خود ببینند (و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حجّ باشند)، و در ایّام معیّنی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است. پس (از ذبح حیوانات، ای حجّاج) خودتان از (گوشت) آنها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید».
﴿… فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٣۶﴾ [الحج: ۳۶]. «… و هنگامی که (نقش زمین شدند و) بر پهلوهایشان افتادند، خودتان (اگر خواستید) از گوشت آنها بخورید و به مستمند (غیر گدا) و به فقیر (گدا پیشه) بخورانید. این گونه (که میبینید) شتران را رام و مطیع شما کردهایم تا این که (از الطاف کریمانه و انعام بزرگوارانهی آفریدگار خود) سپاسگزاری کنید».
۳- انضباط:
مکتب حج مکتب انضباط و پایبندی و احترام به مرزهای آزادیها و مشاعر دیگران، و همچنین قداست و احترام حدود و قوانین الهی است: ﴿وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩﴾ [البقره: ۲۲۹]. «… و هرکس از حدود و مرزهای (اوامر و نواهی) الهی تجاوز کند (ستمگر بوده و) بیگمان این چنین کسانی ستمگرند (و به خود و به جامعهای که در آن زندگی میکنند ستم مینمایند)».
حج چون آموزگاری به مؤمن میآموزد که از تنبلی و لا أبالیگری و بیتوجهی بشدت بر حذر باشد و بداند که هر گونه کوتاهی بازخواستی در پی خواهد داشت: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩۶﴾ [البقره: ۱۹۶].«… (تقوا داشته باشید) و از خدا بترسید و بدانید که خدا دارای کیفر سختی است». و نفرمودند: «بدانید که خداوند غفور و رحیم است»! تا مؤمن قداست و حرمت حج را دریافته به بهترین وجه مناسک آن را ادا نموده، بخود اجازه تجاوز حریم عبادت را ندهد.
۴- مدرسه پاکی و تقوا:
پژواک تقوا و پرهیزکاری که همه نیکیها و خوبیها و سعادت و آرامش انسانی در آن نهفته است در تمام مناسک حج بگوش میرسد:﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩۶﴾ [البقره: ۱۹۶]. «… و از خدا بترسید و بدانید که خدا دارای کیفر سختی است».
﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧﴾ [البقره: ۱۹۷]. «… و توشه برگیرید (هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید) که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید».
﴿۞وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣﴾ [البقره: ۲۰۳]. «و در روزهای مشخّصی (که سه روز ایّام التشریق، یعنی یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه ذیالحجّه است و حاجیان در مِنا بسر میبرند) خدا را یاد کنید (و با اذکار و ادعیه به عبادت و پرستش او بپردازید). و اگر کسی (عبادت سه روزه را در دو روز اوّل ایّام التشریق انجام دهد و) شتاب نماید، گناهی بر او نیست (و مانعی نخواهد بود که روز سوم برای رمی جمرات نباشد)، و کسی که ماندگار شود و (از رخصت استفاده نکند، بهتر هم خواهد بود و) گناهی نخواهد داشت، (و این رخصت تعجیل یا تأخیر و نفی گناه از شتابنده و ماندگار، تنها) از آنِ کسی است که تقوا پیشه سازد (و از منهیّات و محرّمات خویشتن را به دور دارد). از (خشم و انتقام) خدا بپرهیزید و بدانید که در پیشگاه او جمع خواهید شد (و به اعمال و اقوالتان رسیدگی خواهد گردید و پاداش نیکان و پادافره بدان داده خواهد شد)».
﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾ [الحج: ۳۲].«(مطلب) چنین است (که گفته شد)، و هر کس مراسم و برنامههای الهی را بزرگ دارد (و از جمله مناسک حجّ را گرامیشمارد)، بیگمان بزرگداشت آنها نشانهی پرهیزگاری دلها (و خوف و هراس از خدا) است».
﴿لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡۚ﴾ [الحج: ۳۷].«گوشتها و خونهای قربانیها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو میرسد (و رضا و خوشنودیش را کسب میکند)…».