تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿البقره: ١٣۴﴾ « آنان گروهی بودند که درگذشتند، آنچه به دست آوردند مربوط به خود آنان است، و آنچه شما به دست آوردید مربوط به خود شماست؛ و شما در برابر آنچه آنان انجام می دادند، مسؤول نیستید »
بدون شک خداوند تبارک و تعالی حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- را رحمت و رأفتی برای جهانیان فرستاد، آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- مسائل و احکام را با حکمت و بصیرت به صحابه، و صحابه به بشریت تعلیم دادند. اگر معلم صحابه دارای شفقت، حکمت، بصیرت و … بوده است مسلماً در شاگردان آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- نیز این ویژگیها یافته می شود..
رسول خدا صلی الله علیه وسلم به صحابه درس ایمان، ایثار، اخلاق، اخلاص، تواضع، تقوا و زهد و بی رغبتی از دنیا آموخت، به همین خاطر بود که الله عزوجل با آیه «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا» [بقره:۱۳۷] ایمان آنها را معیار و ملاک ایمان افراد بعدی بیان کرد و رضایت خودش را از آنها و رضایت آنها را از ذات مقدس خودش با «رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ » اعلام فرمود و نتیجه این ایمان راسخ و این رضایت را «جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ» بیان نمود..
در رأس شاگردان رسول خدا صلی الله علیه وسلم، حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه قرار دارد، ایشان کسی است که به محض اعلام نبی اکرم صلی الله علیه وسلم برای غزوه تبوک تمامی اموال خویش را تقدیم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می نماید و خداوند هم این اقدام ابوبکر صدیق رضی الله عنه را اینگونه به تصویر می کشد:« وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ﴿١٧﴾ الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّىٰ ﴿١٨﴾» (الیل) و بالاخره رسول خدا صلی الله علیه وسلم با مشاهده ی این همه فضایل و مناقب در آنها در همین دنیا- دارالعمل- آنان را به بهشت مژده می دهد ومی فرماید: «ابوبکر فی الجنه عمر فی الجنه…».
اما متاسفانه برخی اگاهانه یا نا آگاهانه این ویژگیهای منحصر به فرد ایشان را نادیده گرفته و صدیق اکبر رضی الله عنه را- العیاذ بالله- غاصب می دانند، و ادعا می کنند که ابوبکر رضی الله عنه با جعل حدیث و منسوب کردن آن به سردار کونین صلی الله علیه وسلم باغ فدک را از ملک شخصی زهرای مرضیه رضی الله عنها غصب کرده و بر خلاف توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم عمل نموده.!!!
در این مقال بر آنیم تا در رابطه با اینکه «فدک چیست؟ و آیا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حیات طیبه، آن را به دخت گرامی اش هبه نمود یا نه؟ و اینکه عقیده اهل سنت و جماعت پیرامون این مسئله چیست؟ و آیا حضرت زهرا رضی الله عنها از ابوبکر صدیق رضی الله عنه ناراحت شد یا نه؟ و… مطالبی را که در توان این مقاله است، بنگاریم. به امید اینکه شک و شبهه در این مورد دفع شده و خداوند همه ما را به راستی و حقیقت راهنمایی بفرماید.
فیء و حکم آن در قرآن
در اصطلاح شرع اموالی که بدون هیچ گونه جنگ و نبردی بدست مسلمین برسد، فیء نام دارد. خداوند متعال در قرآن عظیم الشأن حکم اموال فیء را بیان می فرماید: «مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ » [حشر: ۷]].
«چیزی که خداوند از اهالی این آبادیها به پیغمبرش ارمغان داده است متعلق به خدا جل جلاله و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم و خویشاوندان- پیغمبر- و مستمندان و مسافران در راه مانده می باشد».
از این رو نصف زمینها و باغهای فدک در حیات طیبه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به تصرف مسلمانان درآمد و مال فئ محسوب می شود. رسول خدا صلی الله علیه وسلم از محصول آن به قدر نیاز برای اهل بیت و خویشاوندان مصرف می نمود و باقی مانده را در راه خدا به فقرا و تهیدستان انفاق می کرد..
فدک و حدود آن
فدک روستایی در سرزمین حجاز و در نواحی خیبر است که فاصله ی آن از مدینه منوره مسافت دو الی سه روز راه، بطور متوسط با شتر است، قبل از اسلام یهودیان بر آن سرزمین تسلط داشتند.
در سال هفتم هجری قمری بعد از فتح خیبر اهالی این روستا، مرعوب و هراسان شدند، بنابراین به این شرط که نصف زمینها و باغهای این روستا از مسلمانان باشد، بدون جنگ با رسول الله صلی الله علیه وسلم صلح کردند، پیامبر خدا محیّصه بن مسعود انصاری را برای گفتگو با یهودیان به فدک فرستاد در آن موقع سردار فدک "یوشع بن نون" بود و بدین ترتیب بر نصف فدک صلح کرد و فدک بدون هیچ جنگ و درگیری به تصرف مسلمین در آمد.
فدک از نظر اهل سنت
همانطور که در بالا گفته شد فدک اسم روستایی کوچک همراه با یک باغ خرما در نواحی خیبر می باشد. اما از دیدگاه اهل تشیع، یک گوشه ی فدک به کوه احد و طرف دیگرش به عریش و مصر و کناره ی دیگر به دریای احمر و کناره چهارم آن به "دومه الجندل" منتهی می شود. [اصول کافی: ۳۵۵]
با نگاهی به نقشه شبه جزیره عربستان و اندکی تأمل، به این نتیجه می رسیم که نصف بیشتر حجاز ومصر را، فدک تشکیل می دهد.! آیا خرمای این همه مناطق به پیامبر صلی الله علیه وسلم تعلق داشت؟! و آیا همه این مناطق را به فاطمه بخشید؟!
و در قول دیگر می گویند که، فدک عبارت است از یک منطقه و شهر بزرگی که ثمرات سالانه آن چندین هزار کیلو خرماست.!!!
ماجرای هبه نمودن فدک به امّ ابیها رضی الله عنها
برخی می گویند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم باغ فدک را به حضرت زهرا رضی الله عنها هبه نموده است. علاّمه شاه عبدالعزیز دهلوی پاسخ این شبهات را اینگونه می دهد:
الف- ادعای هبه به حضرت فاطمه در کتب اهل سنت موجود نیست، بلکه در کتب اهل سنت خلاف آن موجود است؛ «إن رسول الله صلی الله علیه وسلم کان له فدک فکان ینفق منها و یعود منها علی صغیر بنی هاشم و یزوج منهم أیمهم و أن فاطمه رضی الله عنها سألته أن یجعلها لها فأبی. فکانت کذلک فی حیاه رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی مضی لسبیله فلما ولّی ابوبکر رضی الله عنه عمل فیها بما عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم فی حیاته حتی مضی لسبیله…».[ سنن أبی داوود حدیث شماره:۲۹۷۴ دارالکتاب العربی]
ب- بالفرض اگر روایت هبه ی فدک را قبول کنیم لیکن این مسئله مجمع علیه شیعه و سنی است که موهوب ملک موهوب له نمی شود تا وقتی که در قبض و تصرف او نرود و فدک بالإجماع در زمان حیات پیامبر در تصرف زهرا نیامده بود، بلکه در دست آن جناب صلی الله علیه وسلم بود و در وی تصرف مالکانه می فرمود. ثم هکذا عمل ابوبکر رضی الله عنه..
ج- غضب حضرت فاطمه و نیز ترک کلام وی با ابوبکر صدیق رضی الله عنه را هم اگر بپذیریم لیکن در روایات شیعه و سنی صحیح ثابت است که این امر برحضرت ابوبکر رضی الله عنه شاق آمد و خود را به در سرای زهرا حاضر آورد و علی را شفیع خود ساخت تا آنکه زهرا از او خشنود شد.(۴)
اندیشمند عالم اسلام، مفتی محمد تقی عثمانی صاحب کتاب تکمله فتح الملهم- شرح مسلم- نیز این جریان را رد کرده و در این مورد می نویسد:« قصه أخری فی هبه فدک: فقالت رضی الله عنها إن رسول الله صلی الله علیه وسلم أعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینه؟ فجاءت بعلی – رضی الله عنه- فشهد لها ثم جاءت بأمّ أیمن …فقال ابوبکر- رضی الله عنه- فبرجل و امرأه تستحقّینها؟ أو تستحقین بها القضیه؟ قال زید بن علی: و أیم الله لو رجع الأمر إلیّ لقضیت فیها بقضاء أبی بکر- رضی الله عنه- أیضاً». أن هذه القصه غیر ثابته من روایه اهل السنه.
توصیه فدک و جواب آن
عده ای معتقدند که رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- فدک را برای دخت عزیزش وصیت نمود، اولاّ: توصیه فدک هم از کتب روایی اهل سنت ثابت نیست. ثانیاً: به اتفاق سنی و شیعه وصیت، أخت میراث است. پس در مالی که میراث جاری نمی شود، چطور وصیت جاری می شود؟ زیرا وصیت و میراث هر دو انتقال ملک بعد از موت هستند و انبیاء بعد از وفات، مالک هیچ چیزی نمی شوند و مال آنها مال خدا می شود و جزء بیت المال مسلمین قرار می گیرند و خلیفه مسلمین می تواند بنابر مصلحت آن را به کسانی بدهد. ثالثاً: اینکه وصیت برای شخصی معین وقتی درست است که قبلاً، از وصیت کننده خلاف آن ثابت نشده باشد و در این مورد کلام رحمه للعالمین صلی الله علیه وسلم "ما ترکناه صدقَه" أظهر من الشمس است و تمام ماترک رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وقف فی سبیل الله گردید و امکان وصیت باقی نماند. رابعاً: چرا علی رضی الله عنه در زمان خلافت خود باغ فدک را به ورّاث زهرا توریث ننمود؟ حال آنکه قبول ظلم و خلاف از ایشان نیز مستبعد است. چنانکه در خطبه "53" از نهج البلاغه می فرماید: «بر خلیفه دو امر واجب است یا دفع خلاف یا انکار خلافت»، بنابراین روشن است که قضاوت ابوبکر رضی الله عنه به هیچ وجه خلاف شریعت اسلام نبوده است.
ادعای وراثت
اینک در مورد مهمترین دلیل امامیه برای اثبات حق حضرت زهرا- رضی الله عنها- در مسئله فدک که ادعای وراثت از طرف فاطمه باشد؛ نکاتی را نقل می کنیم:
وقتی فاطمه زهرا- رضی الله عنها- نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمد و میراث پدرش- فدک و خمس خیبر- را مطالبه کرد ابوبکر صدیق رضی الله عنه از دادن میراث خودداری نمود و در جواب فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمودند: «نحن معاشر الأنبیاء لانورث ما ترکناه صدقه» ما گروه انبیا از خود، مال به ارث نمی گذاریم مالی که از ما باقی می ماند صدقه است؛ «فغضبت فاطمه فهجرته فلم تکلّمه حتی توفیت»؛ فاطمه خشمگین شد و ابوبکر رضی الله عنه را ترک کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت.
راویان این حدیث را در کتب حدیث با الفاظ مشابهی نقل کرده اند. علامه مفتی محمد تقی عثمانی در کتاب تکمله فتح الملهم شرح صحیح مسلم این حدیث را اینگونه ذکر می کند: «عن ابن شهاب عن عروه بن الزبیر عن عایشه رضی الله عنها أنها أخبرته: أن فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم أرسلت إلی أبی بکرالصدیق رضی الله عنه تسأله میراثها من رسول الله مما أفاء الله علیه بالمدینه و فدک ومابقی من خمس خیبر فقال ابوبکر إن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال لانورث ما ترکناه صدقه، إنما یاکل آل محمد صلی الله علیه وسلم فی هذا المال و إنی والله لا اُغیّر شیئاً من صدقه رسول الله صلی الله علیه وسلم عن حالها التی کانت علیها فی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم شیئا. فوجدت فاطمه رضی الله عنها علی أبی بکر رضی الله عنه فی. قال: فهجرته فلم تکلّمه حتی توفیت…»
و نیز حدیث دیگری در این مورد آمده است: أن عمربن الخطاب قال لمعشر من الصحابه فیهم علی و العباس و عثمان وعبدالرحمن بن عوف و زبیربن العوام و سعدبن ابی وقاص: أنشدکم بالله الذی باذنه تقوم السماء و الارض أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «لانورث ما ترکناه صدقه» قالوا: أللهم نعم. ثم أقبل علی علیّ و العباس فقال أنشدکما بالله هل تعلمان أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قد قال ذلک: قالا اللهم نعم» (7)
حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه از صحابه که در بین آنها حضرت علی، عباس، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام و سعد بن ابی وقاص رضی الله عنهم بودند، فرمود: شما را به ذاتی قسم می دهم که آسمان و زمین به امرش قائم است، آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لانورث ما ترکناه صدقَه»؟ عرض کردند: بله به خدا. سپس به سوی علی و عباس متوجه شد و فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم این حدیث را بیان فرمود؟ گفتند: بله به خدا (پیامبر این گونه فرمود.)
علامه شاه عبدالعزیز محدث دهلوی رحمه الله در توضیح این روایت می فرماید: پس معلوم شد که این خبر هم برابر آیت است در قطعیت. زیرا که این جماعت که نام اینها در حدیث ذکر شد خبر یکی از ایشان مفید یقین است، چه جای این جمع کثیر. علی الخصوص، علی مرتضی که نزد شیعه معصوم است و روایت معصوم برابر قرآن است در افاده ی یقین نزد ایشان، و با قطع نظر از این همه، این روایت در کتب صحیحه شیعه از امام معصوم هم موجود است.
همچنین امام صادق این روایت را از آن حضرت صلی الله علیه وسلم نقل می فرماید که فرمود:« و إن العلماء ورثه الانبیاء وأن الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لا درهما ولکن أورثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظ وافر»
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: این حدیث را تنها حضرت ابوبکر رضی الله عنه روایت نکرده، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، حضرت طلحه، حضرت زبیر، حضرت سعد، حضرت عبدالرحمن بن عوف و حضرت عباس بن عبدالمطلب و ازواج مطهرات و حضرت ابوهریره رضی الله عنهم اجمعین نیز روایت کرده اند.
وراثت انبیا از دیدگاه قرآن
یکی از آیاتی که ممکن است شبهه ارث بردن و ارث گذاشتن از پیامبران را در ذهن ایجاد کند آیه: «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» [نمل/۱۶] است که برای دفع این شبهه علامه آلوسی بغدادی در تفسیر روح المعانی می فرماید: « وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ » أی قام مقامه فی النبوه و الملک و صار نبیاً ملکاً بعد موت أبیه داوود علیهما السلام، فوراثته إیاه مجاز عن قیامه مقامه فیما ذکر بعد موته و قیل المراد وراثه النبوه فقط و قیل وراثه الملک فقط؟
علامه مفتی محمد شفیع عثمانی رحمه الله نیز در تفسیر این آیه می فرماید: و از نظر عقل هم نمی تواند دراینجا مراد وراثت مال باشد زیرا به هنگام وفات، حضرت داوود ۱۹پسر داشت، اگر مراد وراثت مالی باشد باید همه این پسران، وارث قرار گیرند، پس تخصیص حضرت سلیمان به وارث بودن از او معنی ندارد و از این ثابت می گردد که مقصود از وراثت آن است که برادران در آن شریک نبودند بلکه تنها حضرت سلیمان وارث شد و آن تنها می تواند وراثت علم و نبوت باشد و خداوند متعال نیز ملک و سلطنت حضرت داوود علیه السلام را نیز به حضرت سلیمان عنایت نمود!
آیه ای دیگر که احتمالاً ممکن است از آن استدلال شود آیه ی ششم سوره مریم است: « یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ »؛علامه شاه عبدالعزیزدهلوی رحمه الله به نقل از کلینی می نویسد: روی الکلینی عن ابی عبدالله «أن سلیمان ورث داوود و أن محمداً ورث سلیمان» پس معلوم شد که این وراثت علم و نبوت و کمالات نفسانی است نه وراثت مال و متروکه. و قرینه عقلیه نیز مطابق قول معصوم دلالت بر همین وراثت کرده و نیز در روایتی دیگر از کتب شیعه در تأئید مطلب بالا می خوانیم: روی محمد بن یعقوب الرازی فی الکافی عن ابی البختری عن ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: «انّ العلماء ورثه الانبیاء لم یورثوا و فی نسحه لم یرثوا درهماً و لا دینارا و انما ارثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشئ منها فقد أخذ بحظ وافر» پس معلوم شد که غیر از علم و احادیث هیچ چیز میراث به کسی نداده اند. فثبت المدعی بروایه المعصوم.(۱۱)
کلمه «انما» در اینجا نزد امامیه نیز برای حصر و تخصیص است لذا ثابت گردید که میراث انبیاء به طور قطع و یقین علم بوده نه چیزی دیگر.
بنابراین از دیدگاه اهل سنت، انبیا علیهم السلام بعد از خود برای خویشاوندان و بازماندگان خود مال دنیوی به ارث نمی گذارند و اموالشان در راه اسلام و منافع امت وقف می شود. عقلاً هم ارث گذاشتن انبیا برای بازماندگان سبب مشکل و سوء ظن می گردد زیرا اگر انبیا برای بازماندگان و خویشاوندان متاع و مال دنیوی به ارث گذارند مورد اتهام و اعتراض قرار می گیرند؛ زیرا مردم در مقابل کسی که او را به عنوان پیامبر خدا قبول دارند، از مال و جان خود دریغ نمی کنند، حتی پذیرش مال و جان از سوی پیغمبر را برای خود سعادت و خوشبختی می دانند.
یک اعتراض و جواب آن
در اینجا توضیح یک شبهه لازم است و آن اینکه؛ حضرت ابن عباس و حسن بصری وراثت انبیا را وراثت اموال مراد گرفته اند. امام فخر رازی نیز می گوید: وراثت حقیقتاً در مورد مال بکار می رود پس توجیه چیست؟
جواب: ارث اگرچه حقیقتاً برای مال بکار می رود، اما مجازاً برای علوم نبوت و یا خود نبوت و یا پادشاهی و حکومت بکار می رود. چنانچه کاربرد لفظ "ارث" در دو آیه ذیل دلالت بر مال نمی کند:
« ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا » [فاطر:۳۲] باز میراث دادیم قرآن را به آنانکه بر گزیدیم ایشانرا از بندگان خود. و نیز « فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ…» [اعراف:۱۶۹]؛ پس از پی در آمدند بعد از ایشان جانشینان بد که وارث توارث شدند. (تفسیر حسینی)
نور چشم رحمه للعالمین
مطلب دیگر، ناخرسندی و ناخشنودی حضرت زهرا رضی الله عنها است و آن اینکه وقتی فاطمه رضی الله عنها فدک و خمس خیبر را از صدیق مطالبه کرد، ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جواب ایشان حدیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بیان کرد که: ما گروه انبیا برای بازماندگان خود، مال به ارث نمی گذاریم، مالی که از ما باقی می ماند برای مسلمانان وقف و صدقه است. اکنون سؤال اینجاست که آیا پس از آن که ابوبکر صدیق در جواب حضرت فاطمه رضی الله عنها این حدیث را بیان کرد علتی برای ناخشنودی فاطمه زهرا رضی الله عنها پیدا می شود؟!
اوّلاً: پس از شنیدن حدیث نبوی ناخشنود شدن خلاف تصریح قرآنی است زیرا خداوند می فرماید: « وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا » [الاحزاب/۳۶]
ثانیاً: خلاف مقتضای عقل سلیم است که اولاد آن حضرت صلی الله علیه وسلم گفته ی رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بشنوند و آن را نپذیرند، زیرا بر آحاد امت رسول الله صلی الله علیه وسلم لازم و واجب است که گفته ی رسول خدا را با کمال یقین واطمینان بپذیرند و از این اصل کسی مستثنی نیست و حضرت فاطمه رضی الله عنها نیز در این اصل داخل است.
با اندک تأملی در الفاظ حدیث واضح می شود که این عبارت «فهجرته فلم تکلمه حتی ماتت» قول حضرت عایشه رضی الله عنها نیست بلکه گوینده ی این عبارت مَرد است زیرا لفظ «قال» بکار رفته است پس گوینده ی این عبارت هم "ابن شهاب زهری" است زیرا درروایات خود چنین کلماتی را بکار می برد. خلاصه اینکه کلمات جنجال برانگیزی که در این روایت بکار رفته در اصطلاح علمای حدیث «ظن راوی» است و کلماتی چون «غضبت، هجرت، وجدت و لم تکلمه و غیره» جزء اصلی روایت مذکور نیست. (۱۶) بلکه بنابر اصطلاح علم الحدیث «إدراج» است و این نوع ادراج از نوع «وقوع الادراج فی وسط الحدیث» است، دکتر محمود طحّان تصریح می کند که ادراج به اجماع علمای محدثین و فقها حرام است.(۱۷)
قصه مراجعه ی فاطمه رضی الله عنها به حضرت ابوبکر رضی الله عنه با ۳۶طریق روایت شده که یازده طریق از غیر امام زهری روایت شده که در هیچکدام، ذکری از غضب و خشم حضرت فاطمه و ترک و هجران با ابوبکر صدیق به میان نیامده و ۲۵ طریق مروی از امام زهری است که ۹ روایت خالی از ذکر غضب و هجران است و در باقی مانده یعنی در ۱۶ طریق دیگر غضب وهجران حضرت زهرا رضی الله عنها مذکور است.
ابوطالب محمد بن علی بن الفتح الحربی العشاری در کتاب خود به نام "کتاب فضایل أبی بکرالصدیق" از امام محمدباقربن زین العابدین چنین نقل کرده: «عن کثیر النوال قال: قلت لأبی جعفر، أخبرنی عن أبی بکر وعمر أًظلماً من حقکم شیئاً: قال: لا و منزّل القرآن علی عبده لیکون للعالمین نذیراً ما ظلمانا من حقنا ما یزن حبه خردل: کثیر النوال فرمود: به امام باقر گفتم: از ابوبکر و عمر بگو آیا چیزی در حق شما ظلم کردند؟ امام فرمود: خیر، قسم به آن ذاتی که قرآن را بر بنده اش رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل کرد تا برای جهانیان بیم دهنده باشد آنان به اندازه ی دانه ی خردلی در حق ما ظلم نکردند».
عمل حیدر کرار رضی الله عنه مؤید عمل صدیق اکبر رضی الله عنه
پر واضح است زمانی که زمام خلافت به حضرت علی رضی الله عنه سپرده شد، طبق عمل رسول خدا و خلفای ثلاثه عمل نمود و فدک را به اولاد فاطمه رضی الله عنها واگذار نکرد. علامه شاه عبدالعزیز می فرماید: «فهذا صریح فی أن علیاً فعل فی فدک ما فعل فیه ابوبکر رضی الله عنه و لو کان قضاء ابی بکر خطأ لغیّره علیّ رضی الله عنه فی عهد خلافته»
و در جایی دیگر می فرماید: «فلما وصل الامر الی علی بن ابی طالب علیه السلام فی رد فدک فقال انّی لأستحیی من الله أن اُردِ شیئاً منع منه ابوبکر و أمعناه عمر رضی الله عنه».
پس در نتیجه معلوم شد که اگر خلفای ثلاثه (ابوبکر، عمر، و عثمان رضی الله عنهم) بر خلاف دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم عملی را انجام می دادند حتماً حضرت علی رضی الله عنه در زمان خلافت خود آنرا اصلاح می فرمود. حالانکه حضرت علی نیز طبق عمل خلفای قبل از خود عمل نمود. اگر فدک حق زهرا بود و عمل ابوبکر خلاف و نامشروع بود چرا این عمل خلاف را قبول کرد و فدک را در بین ورّاث فاطمه توریث ننمود؟!
بدرقه ی صدیق اکبر رضی الله عنه، حضرت زهر رضی الله عنها را
حضرت ابوبکر صدیق در هنگام مرض وفات به عیادت و بیمارپرسی او آمده و با او گفتگو نمودند و حتی در روایتی از امام باقر است که نماز جنازه سیِدتنا فاطمه را حضرت ابوبکر رضی الله عنه اقامه نمود و نیز این حدیث ثابت کننده این ادّعاست. «…عن مالک عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جدّه علی بن حسین، قال ماتت فاطمه بین المغرب و العشاء، فحضرها ابوبکر و عمر و عثمان و الزبیر و عبدالرحمن بن عوف، فلمّا وضعت لیصلی علیها، قال علی: تقدم یا أبابکر و دفنت لیلاً.
پس حضرت فاطمه رضی الله عنها درحالی از این دنیا رحلت نموده است که کاملا از حضرت صدیق خشنود و راضی بوده است.
بنابر این نتیجه می گیریم که پروانگان رسالت با اعمالی صالح و کارنامه ای درخشان به ملاقات پروردگار شتافتند ،پس بر ماست که از معلم بشریت، رحمه للعالمین حضرت محمد صلی الله علیه وسلم درس ایمان واخلاق و از صدیق اکبر درس صداقت و امانت و از فاروق اعظم درس شهامت و عدالت و از عثمان با حیا درس اطاعت و شهادت و از حیدر کرار درس شجاعت وپایمردی، بگیریم و باید به وقایع تاریخی صدر اسلام، با دید واقع بینانه ای بنگریم، نه اینکه با عینک انتقاد و تعصب و طعن بر صحابه ی رسول خدا صلی الله علیه وسلم قلم و زبانمان را آلوده نمائیم؛ چرا که آنها بقول رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مانند ستارگان اند.
پس باید در بیان روابط بین صحابه و اهل بیت به قرآن اقتدا نمائیم که می فرماید: « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ » [فتح/۲۹[ (محمّد، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند،)
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿الحشر: ١٠﴾
(پروردگارا! ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دل هایمان نسبت به مؤمنان، خیانت و کینه قرار مده. پروردگارا! یقیناً تو رؤوف و مهربانی)
________________________________________
منابع و مآخذ:
۱- ازاله الشک عن مسئلَه الفدک-
۲- تکمله ی فتح الملهم – مفتی محمد تقی عثمانی- مکتبه دارالعلوم کراتشی ۳/۹۶
۳- تفسیر روح المعانی علامه آلوسی بغدادی
۴- معارف القرآن- مفتی محمد شفیع- مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
۵ـ اصول کافی با ترجمه و شرح فارسی شیخ محمد باقر کمره ای جلد ۱ انتشارات اسوه – تهران
۶ـ تیسیر مصطلح الحدیث – دکتر محمود طحان ص ۱۰۴
۷- صحیح بخاری – باب فرض الخمس. صحیح مسلم – باب حکم الفیء. سنن ترمذی باب ماجاء فی ترکه رسول الله و …