چرا ابوهریره رضی الله عنه، اینهمه روایت نقل کرده اند؟

تهمت شیعه:  روایت‌های عجیب و غریب ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به حدی رسید که صدای عمر بن خطاب را نیز درآورد ؛ تا جایی که او را تهدید کرد که اگر از این کارش دست نکشد، او را تبعید خواهد کرد.
ذهبی، عالم مشهور اهل سنت در ترجمه ابوهریره می‌نویسد: سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره می گفت: یا نقل حدیث از پیامبر را ترک کن و گرنه تو را به سرزمین دوس (محل تولد ابوهریره) تبعید می کنم.
سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۲، ص ۶۰۰ – 601
اگر ابوهریره، احادیثی که نقل می‌کرده است حقیقتاً از پیامبر اسلام شنیده بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید می‌کند؟ آیا امکان دارد که عمر، صحابی رسول خدا را بدون هیچ گناهی، تنبیه کند ؟
در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف می‌کند: احادیثی که الآن نقل می‌کنم، اگر در زمان عمر نقل می‌کردم، سرم را می شکست:
سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۲، ص ۶۰۱

جواب اهل سنت:
اولا: شیعه به عادت همیشگی خود مدح را ندیده و ذم را دیده،۲۰ صفحه کتاب سیر اعلام النبلاء که در مدح ابوهریره است را ندیده، و وفقط همین دو جمله را دیده است، اما گله از شیعه بیفایده است او محال است عادت خود را عوض کند!
پس بیایید جواب ما بر ایرادش را بخوانید:
بله با آنکه حضرت ابوهریره در سال هفتم مسلمان شد و تقریبا فقط ۴ سال با رسول الله صلی الله علیه وسلم همراه بود، ولی بیش از همه اصحاب رسول الله، حدیث روایت نموده است.
و بله این هم درست است که حضرت عمر، از ابوهریره خواسته بود زیاد حدیث روایت نکند!
و این دو موضوع غیر عادی باعث شده تا شیعه به خیال خودش، اشکالی بیابد،و به حضرت ابوهریره، و در نهایت بر مذهب اهل سنت طعنه بزند.
اما اهل سنت در برابر این شبهه چه جوابی دارند؟
ما در دفاع از ابوهریره میگوییم:

۱–اگر روایات تکراری و مشابه را از مجموع احادیثی که از ایشان بما رسیده حذف کنیم تقریبا فقط ۲۰۰۰ حدیث باقی میماند
۲–روایاتی که از ابوهریره بما رسیده تقریبا تمامی آنها از کانال های دیگر؛ یعنی توسط بقیه اصحاب رضی الله عنهم نیز به نحوی روایت شده اند. و این خود بهترین شاهد بر صدق سخنان ابوهریره رضی الله عنه است.
۳–حضرت ابوهریره نه زن داشت نه بچه و نه کار و نه تجارت و نه زراعت، او شب و روز ملازم رسول الله صلی الله علیه وسلم بود.
و واضح است که کیفیت مهم است نه کمیت، یعنی کیفیت بودن با رسول الله صلی الله علیه وسلم مهمتر است از مدت بودن با ایشان، ابوهریره در حج و درجهاد و در مسجد همیشه همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم بود حتی که کارهای خانه اش را نیز انجام میداد.
ابوهریره رضی الله عنه را مقایسه کنید با حضرت خالد رضی الله عنه، او هم تقریبا همزمان با ابوهریره مسلمان شد اما از ایشان احادیث معدودی داریم،زیرا خالد رضی الله عنه مرد ثروتمند و سرشناسی بود و زنان و فرزندان داشت و همیشه ملازم رسول الله صلی الله علیه وسلم نبود، بلکه به ماموریت های مختلف میرفت.

۴- فاکتور عمر  را نیز در رابطه با ابوهریره از یاد نبرید،حضرت ابوبکر رضی الله عنه هرچند که بهترین دوست و نزدیکترین یار رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، اما بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم ، ابوبکر فقط دوسال و اندی زنده بود و اما ابوهریره بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه وسلم ۴۸ سال دیگر در این جهان زندگانی داشت.
مردمی که اطراف ابوبکر رضی الله عنه بودند، نیز صحابی بودند و خودشان نیز سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیده بودند.
علاوه بر این، ابوبکر رضی الله عنه در همین مدت کوتاه سرگرم کارهای خلافت بود لذا تعجبی ندارد که با توجه به عامل کوتاهی و درازی عمر، ما از ابوهریره رضی الله عنه احادیث زیادی در دست داشته باشیم.
خصوصا که اطراف ابوهریره مردمان جدیدی پدیدار شدند، که پیامبر را ندیده بودند و بشدت کنجکاو بودند تا درباره ایشان بیشتر بدانند.
۵–یکی از بهترین دلایل ما بر صدیق بودن ابوهریره ، احادیثی است که در زمان خودشان تحقق یافت
مثلا حدیث کشته شدن حضرت عمار بدست گروه باغی
و یا اینکه ایشان همیشه به خدا پناه میبرد از سال شصت و حکومت کودکانه، (حتما از رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی شنیده بود)، و مقصود از سال ۶۰ سال و حکومت کودکانه، حکومت یزید بود که تحقق یافت. و دعایش قبول شد و یکسال زودتر از این تاریخ به جهان باقی رفت.
۶–اما اینکه امیر المومنین عمر رضی الله عنه، ابوهریره رضی الله عنه را از نقل احادیث منع نمود، درست است اما این ممنوعیت خاص نبود، بلکه فرمان منع، عمومی بود، یعنی عمر رضی الله عنه میخواست اول کتاب خدا تثبیت شود و راضی نبود در این آغاز. طلوع اسلام مردم زیاد حدیث نقل کنند، و میترسید مردمان تازه مسلمان شده در دور دست ها،فرق قرآن و حدیث را نفهمند و آندو مخلوط شوند و این سیاست رسمی ایشان و خلفای صدر اسلام بود بود که اجازه تدوین همگانی احادیث را ندادند تا نقش قرآن برجسته شود.
و این سیاست هشیارانه سبب شد تا قرآن کاملا محفوظ بماند و در کمی یا زیادی آن اختلافی تا امروز بین مسلمانان نیست،
و حضرت عمر رضی الله عنه در همان حال میترسید که مبادا دروغ رواج یابد، خصوصا او از منافقین ناشناس واهمه داشت که مبادا دروغ به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت دهند.
در همان کتاب سیر اعلام النبلاء که شیعه فقط یک جمله را بیرون کشیده این دو روایت را نیز داریم

(یک)خالد طحان از یحیی بن عبدالله و او از پدرش و پدرش از ابوهریره روایت کرده که ابوهریره گفت:
مردم به عمر رضی الله عنه خبر دادند که ابوهریره رضی الله عنه زیاد روایت نقل میکند کسی را به دنبال من فرستاد به پیش او رفتم.
بمن گفت یادت میاید که یک روز در خانه فلانی در محضر رسول الله صلی الله علیه وسلم بودیم ؟
گفتم بله یادم میاید و میدانم چرا این سوال را میپرسی!!
عمر رضی الله عنه گفت چرا میپرسم ؟ گفتم:
إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال یومئذ " من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار "
آن روز رسول الله فرمود: هر کس به من سخن دروغی را نسبت دهد، پس نشمنگاه خود را در آتش جستجو کند.
عمر گفت: که اینطور !!!
پس برو روایت نقل کن
(دوم) امام احمد میگوید ابوهریره هر گاه میخواست حدیث جدیدی روایت کند آنرا را با همین حدیث ((هر کس بمن دروغ ببندد………..))شروع میکرد

البته روایت اول ضعیف است اما روایت دوم اسنادش صحیح است
پس حضرت عمر رضی الله عنه، ابوهریره رضی الله عنه را دروغگو نمیدانست، اگر عمر رضی الله عنه، ابوهریره رضی الله عنه را بعنوان دروغگو میشناخت هرگز او را در سالهای آخر خلافتش والی بحرین نمیکرد. همین دادن منصب فرمانداری بحرین به ابوهریره رضی الله عنه، بهترین دلیل است که حضرت عمر رضی الله عنه شناخت کافی از ابوهریره بدست آورده و او را از بهترین انسانها دیده است
و همه میدانیم که ایشان در انتخاب والی بسیار سخت گیر بودند و بهترین ها را والی میکردند.
این بود دلایل ما در دفاع از ابوهریره، اگر این دلایل شیعه قانع نکرده و هنوز با استناد به سخن امیر المومنین عمر رضی الله عنه، میخواهد ابوهریره رضی الله عنه را محکوم کند، پس ما میگویم عیبی ندارد اما حداقل بپذیرد که حضرت عمر رضی الله عنه مدافع حریم نبوت بوده است!!
شیعه اگر برای اثبات بهایی بودن صدام حسین یک گفته مفتی عربستان را تاویل کند و مدعی شود مفتی عربستان به صدام دشنام داده و بخاطر بهایی بودن حکم کفرش را صادر کرده، از این سخن شیعه ثابت میشود که حداقل مغتی عربستان بهایی نیست بلکه دشمن بهایی هاست.

پس از سخن شیعه حداقل ثابت میشود که عمر رضی الله عنه دوستدار اسلام بوده است،
اگر شیعه همین حداقل را هم قبول کند، باز خوب است، اما هیهات و افسوس…..

چون شیعه اگر منطق میداشت که هرگز کارش به اینجا نمیکشید!

                                                                                                 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …